پاورپوینت کامل ضـرورت بازخـوانی حکمت سینوی ۶۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ضـرورت بازخـوانی حکمت سینوی ۶۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ضـرورت بازخـوانی حکمت سینوی ۶۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ضـرورت بازخـوانی حکمت سینوی ۶۵ اسلاید در PowerPoint :

>

اشاره:

نوشتار پیش رو گفتاری از آیت الله سیدحسن سعادت مصطفوی است که در همایش «حکمت اسلامی و عالم معاصر» بیان داشته است. این همایش در خرداد ماه سال جاری برگزار شد. ایشان در این بیانات به اهمیت و جایگاه حکمت سینوی در فلسفه اسلامی پرداخته و ضمن انتقادر از شیوه های کنونی تدریس فلسفه در کشور راهکارهایی برای تقویت و تصحیح تدریس در حوزه و دانشگاه پیشنهاد می کند.

آیت الله مصطفوی متولد ۱۳۱۵.ش در شهر قائن می باشد. او از ۱۲ سالگی شروع به فراگیری علوم دینی نمود. ایشان از اساتید با سابقه فلسفه در تهران هستند که در حوزه مروی شرح اشارات و رسائل شیخ را تدریس می کرده است.

وی همچنین ریاست دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه امام صادق (ع) و ریاست دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران را بر عهده داشته و اکنون رئیس گروه فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه امام صادق(ع) است.

بحثی که برای بنده در نظر گرفته شده ضرورت بازخوانی حکمت سینوی مترتب بر اصول مشائی در عصر ما و در زمان معاصر است. و به این جهت سینوی را قید کرده اند که، مشائی ها خیلی اشتباه دارند. شیخ را هم من مشائی نمی دانم. و موارد زیادی – خود من سی مورد بلکه بیشتر احصا کرده ام- شیخ با مشائی ها مخالفت کرده است.

آنچه که الان از نظر ما ضرورت دارد بازخوانی شود حکمت سینوی است. که متاسفانه در زمان ما مهجور مانده و در حوزه و دانشگاه به آن توجه کاملی نمی شود. در صورتی اگر حکمت سینوی نبود ما اصلا فلسفه نداشتیم. این را من اثبات می کنم. تمام مطالب ملاصدرا متکی بر اصول شیخ است. اگر از حکمت صدرایی اصول شیخ را برداریم می بنیم که جز سلسله مسایل کلامی و عرفانی چیز دیگری دست ما را نمی گیرد.

از این جهت است که ضرورت دارد که حضرات اساتید، دانشجویان عزیز چه در دانشگاه ها و چه در حوزه ها به زنده کردن آثار شیخ توجه کنند. در حوزه های علمیه در درسهایمان سه مرحله وجود داشت. یک مرحله مقدماتی بود که ادبیات، معانی بیان و.. . می خواندیم و بعد از آن در مرحله دوم سطوح بود که عین متن سطر را می خواندیم.

رسائل، مکاسب، کفایه، لمعه و.. . می خواندیم. مرحله سوم مقدمه اجتهاد، که درس خارج بود وجود داشت. درس خارج استاد با فرض اینکه دانشجو مراحل قبل را خوانده مسائلی را در اصول فقه، در فقه و… مطرح می کرد و روی ان بحث و کنکاش می کردند تا مجتهد بپرورانند. در این درسهای قسمت سطح، ترم و واحدی در کار نبود، چون اینها در واحدهای دانشگاهی نمی گنجد. ما الان در فلسفه هم باید همین سه مرحله را داشته باشیم. یک دوره مقدماتی فلسفه داشته باشیم که بحث های مقدماتی فلسفه در آن باشد. کسی که می خواهد فلسفه بخواند باید از کجا شروع کند؟

الان جوانان می گویند ما می خواهیم فلسفه بخوانیم از کجا شروع کنیم؟ بدایه و نهایه بخواند؟ بدایه و نهایه آخرین نظرات مرحوم علامه است، این جوان از اینها چه متوجه می شود؟ بعد از این مرحله دوم، سطح است. این مرحله هم در واحد نمی گنجد.

یعنی باید در این مرحله متن خوانده شود بخشی از متن اسفار، متن شفا و شواهد.. .. خوانده شود. وقتی متون را می خواند قضاوت نکند، نگاه کند مراد مرحوم ملاصدرا از این عبارت یا مراد شیخ از این عبارت چیست. متون را خوب بیان کند.

این مرحله در واحدهای دانشگاهی نمی گنجد. لذا من از اول هم نظرم این بوده است. زمانی هم به بعضی از دوستان که در شورای انقلاب فرهنگی بودند گفتم این فلسفه ای که در دانشگاه درس می دهید فیلسوف نمی سازد. اینها حق دارند به جایی نرسند. شما باید یک مرکزی که در آنجا متون فلسفی به دور محدودیتهای واحدهای دانشگاهی درست کنید. مرحله سوم فیلسوف پروری است.

فیلسوف یعنی یک مجتهد در فلسفه. فیلسوف کسی نیست که شرح منظومه و شفا خوانده باشد. فیلسوف یعنی مجتهد در علوم عقلی. این مرحله سوم می شود دوره خارج فلسفه. دانشجو در این مرحله هر ایراد و سوال و نقدی و هر بررسی دارد بحث میکند و مجتهد می شود. ما الان همه چیزمان نامرتب است. ما الان فیلسوف نمی پرورانیم. نه فیلسوف مشائی نه فیلسوف متعالی. اصلا فیلسوف درست نمی کنیم. الان دانشجوها کتابهایی را می خوانند اما همین عمقش تا کجاست؟

به نظر من باید یک فکری برای این موضوع بشود. حالا این کار باید از شورای انقلاب فرهنگی شروع شود یا از جای دیگر. این فلسفه یک امر پیش پا افتاده نیست. دانشجو حق دارد بگوید فلسفه اسلامی به چه درد می خورد! چیزی از فلسفه اسلامی نخوانده است. نمی داند شفا چیست؟

اصلا دانشجو شفا نخوانده است. نجات را هم نخوانده. کتاب های دیگر را هم دقیق نخوانده. آن وقت عده ای با بیان این مطالب مبارزه می کنند! با این وضع خوف این می رود که در آینده ما این میراث عظیم را از دست بدهیم. اگر به همین وضع پیش برویم دیگر فیلسوف نخواهیم داشت. اشخاصی را خواهیم داشت که اطلاعات سطحی از فلسفه دارند. مقصود من از این بحث این بود که می خواستم عرض بکنم فلسفه سینوی که اساس فلسفه اسلامی ما هم هست باید به خوبی خوانده شود. متنش خوانده شود. با حسن ظن خوانده شود. چون آدم وقتی درسی را می خواند اگر از اول به آن بد بین باشد هیچ چیز از آن نمی فهمد. خوش بین باشد که این فیلسوفی است که می خواهیم از مطالبش استفاده کنیم.

این باید در زمان معاصر ما زنده بشود. این کارگاه ها همه خوب است ولی یک فکر اساسی باید بشود که چه طور اینها به جریان بیافتد. الان ما خیلی جوان داریم که می خواهند فلسفه شروع کنند. به خود من بسیار مراجعه می کنند. می پرسند از کجا شروع کنم؟

حالا به بحث خودمان بپردازیم که این فلسفه بر چه اصلی استوار است؟ که این هم از مبتکرات دانشمندان فلسفه اسلامی است. یکی از مباحث مهم این هست که به طور کلی ما به دنبال علم و دانش هستیم، این علم و دانش چه طور به دست می آید؟ معلومات را چه طور می شود منتقل کرد؟ آیا قابل انتقال هست یا خیر؟

فلاسفه ما اعتقادشان این است که معلومات قابل انتقال نیست. نظریاتی که در باب علم هست از چند نظر خارج نیست. یا علم عبارت از اضافه عالم به معلوم است یا عبارت از انفعال عالم نسبت به معلوم است. یا عبارت از صورت حاصله در ذات عالم است یا عبارت است از نحو وجود، اتحاد وجودی عالم و معلوم است. هر کدام از اینها را فرض کنید قابل انتقال نیست. بنده اگر یک اضافه خاصی به یک مطلبی دارم این اضافه را نمی توانم به شما منتقل کنم. چون اضافه دو طرف دارد.

نمی گویم حرف متکلمین حرف بی ربطی است. یک طرف من هستم یک طرف او هست. به محض اینکه از من جدا شود دیگر اضافه من نیست. بعد از این اصلا اضافه نیست. قابل انتقال نیست. علم اگر صورت حاصله هم باشد عرض است.

اگر گفت عرض است و از کیفیات نفسانی است، عرض هم فی نفسه وجودش موضوع اش هست و قابل انتقال نیست. من همان طور که نمی توانم شجاعت و ترس خودم را به شما منتقل کنم علمم را هم نمی توانم به شما منتقل کنم. صفات نفسانی و کیفیات نفسانی من قابل انتقال به شما نیست.

علم هم یک کیفیت نفسانی می شود؛ بنده چه طوری این صورت را به شما منتقل کنم؟ اگر علم را، به گفته ملاصدرا، اتحاد عالم و معلوم بگیریم و نحوه وجود باشد، یعنی عالم وقتی عالم می شود وجودش می شود وجود علمی. من وجودم وجود استاد شده، وجود علمی، این (استاد) چطور وجود را به شما منتقل کند؟

من نمی دانم فلاسفه غرب به این موضوع پرداخته اند یا نه؟ فلاسفه ما از روز اول، از دوران افلاطون برایشان وجود داشته که چگونه این مشکل را حل کنند؟ لذا افلاطون و پیروانش که قائل به قدم نفوسند گفتند که انسان همه چیز را می داند. اصلا چیزی منتقل نمی شود و همه کس همه چیز را می داند.

الا اینکه اساتید، تنوع و آگاهی می دهند. یعنی در یک عالم دیگری ما همه چیز را می دانستیم و منتقل شدیم به این عالم و یادمان رفت. استاد یادآوری می کند. این نیست که از استاد چیزی منتقل بشود. که این را شیخ با قدرت در شفا در مقاله پنجم که در طبیعیات است در فصل ششم رد می کند. این ادعا موقوف بر این هست که اولا نفس انسانی قدیم باشد و قدمت نفوس مورد اشکال همه هست و شیخ می فرماید اگر علم آن طور باشد پس ما نباید چیزی از آن را فراموش کنیم.

چون آنها یک استدلالی دارند که در استدلال می گویند که علم یا ذاتی است و یا عرضی است. یا جر ذاتی است یا عرضی. اگر علم ذاتی است پس بنابر این ما همه چیز را داریم اصل مطلب ما است. اگر علم ذاتی نیست و عرضی جزء ذاتیست، پس محال است ما چیزی یاد بگیریم. وقتی ذاتی، جهل است امکان ندارد منتقل بشود.

در اینجا شیخ جواب می دهد که یک حالت واسطه ای بین آنها هست. ممکن است کسی بگوید نه علم ذاتی ماست نه جهل. منتهی ما گاهی به وسیله ای عالم می شویم. گاهی توجه نمیکنیم جاهل می شویم. بعد از نظریه افلاطون گفتند چه کنیم؟ این علم را چگونه حلش کنیم؟ قائل به مبادی عالیه ای که از ذات اقدس احدیت صادر شده، شدند. عقل اول، عقول مجرده، تا عقل فعال. گفتند همه حقایق در عقل فعال هست. ما وقتی می خواهیم عالم بشویم به آنجا متصل می شویم. این اتصال هم به واسطه عقل است یا متحد می شویم، بنا بر قول فرفریوس که مرحوم آخوند هم این اتحاد رو قبول می کند، وقتی متحد شویم آن صورت از آنجا منتقل نمی شود، بلکه نفس من مستعد می شود که متجلی شود در نفس من. چون در اینجا هم انتقال محال است. اینجا اتصال به چه حاصل می شود؟

مشائین بر این عقیده هستند که اتصال به همین مقدماتی که انجام می دهیم، به استدلال های که می کنیم، صغری و کبرایی که اقامه می کنیم، حد وسطی که پیدا می کنیم. که خود شیخ اینجا می فرماید اصلا حد وسط چطور کشف می شود؟ برای ما مجهول است. ناگهان متوجه حد وسط می شویم. چه شد که در این قیاس حد وسط به دست آمد؟

بعد متصل می شود. متصل که شد، در اینجا شیخ مثال می زند می گوید عقل فعال مانند خورشید می ماند. نور پخش می کند. وقتی این نور می آید نفس انسان در ادراک جزییات آماده شده است. در اثر این آمادگی یک مرتبه بروز می کند. تمام دغد

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.