پاورپوینت کامل فواید دین از منظر حکمت متعالیه ۷۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل فواید دین از منظر حکمت متعالیه ۷۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فواید دین از منظر حکمت متعالیه ۷۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل فواید دین از منظر حکمت متعالیه ۷۷ اسلاید در PowerPoint :
>
اشاره
حجت الاسلام والمسلمین حامد وفسی در سال ۱۳۳۸ در تهران متولد شد. از شانزده سالگی تحت تأثیر پدر خویش، به مطالعه معارف در حوزه دین، فلسفه و عرفان روی آورد. در سال ۱۳۵۶ به تحصیل در رشته فلسفه و کلام اسلامی در دانشگاه تهران پرداخت و از سال ۱۳۶۸ به مدت بیست سال، در مدرسه علمیه امام رضا (ع)، از محضر آیت الله افخم رضایی بهره برد و هم اکنون ضمن عهده داری مدیریت مدرسه علمیه آیت الله ایروانی (ره)، به تدریس در علوم مختلف حوزوی؛ به خصوص فلسفه اسلامی اشتغال دارد.
ایشان در سال های اخیر، طیّ انجام مناظراتی با حجت الاسلام والمسلمین حسن میلانی، در مسائل فلسفی و عرفانی، به دفاع معقول از میراث عقلانی علمای اهل فلسفه و عرفان پرداخته که مجموع آن دفاعیات، در کتابی با عنوان «حقیقت» (نقد و بررسی مکتب فراتر از عرفان و فلسفه) منتشر شده است.
***
ذات اقدس حضرت حق، هستی محض و خیر مطلق و نیز مبدأ و معاد بشری است. اساس و بنای ادیان ابراهیمی (ع)، «وحی الهی» است؛ همچنان که سرچشمه فلسفه نیروی عقل خدادادی می باشد. عقل و وحی، دو بال اهورایی برای عروج عارفانه و عاشقانه به قلّه کمال سرمدی؛ یعنی بندگی است.
اهریمنان با القای شبهه جدایی عقل و وحی تلاش می کنند راهزن سالکان کوی دوست شوند، اما متمسّکان به ثقلین به سوی وحدت سیر می نمایند. آنچه بدیهی است، آن است که در پرتو نور عقل، دین حق آشکار می گردد و در ظلّ وحی، عقل تعالی می یابد.
در آسمان تحقیق، چند واژه چون ستاره ای راهنما اگر روشن شود، دیدگاه مثبت فلسفه اسلامی؛ به خصوص حکمت متعالیه نسبت به دین آشکار می گردد: ۱- دین، ۲- غایت، ۳- سعادت.
دین
با عنایت به کثرت ادیان در جهان امروز، کلمه «دین» به اشتراک لفظی شبیه تر است تا اشتراک معنوی؛ لذا تعریف ماهوی از دین میسر نیست، ولی تعریف مفهومی آن ممکن است؛ زیرا تعریف ماهوی شیء، بیان ماهیات و ذاتیات آن؛ یعنی بیان جنس و فصل می باشد.
اما دین معمولاً مجموعه ای از قواعد اعتقادی، اخلاقی و قانونی (تکلیفی و وضعی) است و این امور با هم وحدت حقیقی ندارند و هر آنچه فاقد وحدت حقیقی است، ناگزیر وجود حقیقی هم ندارد و بر این اساس، فاقد ماهیت و جنس و فصل خواهد بود. در نتیجه امکان ندارد بتوانیم دین را تعریف نماییم.
بنابراین مقصود ما از واژه دین در این بحث، فقط دین اسلام و مذهب شیعه دوازده امامی است و از همین منظر، مفهوم دین را ارائه می کنیم: «دین عبارت است از مجموعه عقاید مطابق با واقع و قوانین و مقرراتی که ناظر بر جهان بینی و اخلاق فردی و اجتماعی است» یا به عبارت دیگر «مجموعه عقاید و فرامین اخلاقی و همچنین قوانینی برای اداره فرد و جامعه انسانی و پرورش آن ها از طریق عقل و وحی برای وصول به مقام خلافت الهیه می باشد».
دین از نگاه فلاسفه قدیم، به یک نهاد خداوندی اطلاق می شود که عاقلان را به سوی خیر هدایت می کند. دین از نظر فلاسفه جدید نیز به چند معنا تعبیر می گردد؛ مانند «دین طبیعی» که در قرن نوزدهم بر بعضی عقاید؛ از جمله عقیده به خداوند و اینکه او خیر است و یا جاودانگی نفس، در مقابل «دین تحصلی» به کار رفته است. به هر حال در این بحث، هر جا سخن از دین می آید، دین حنیف اسلام بر اساس تبیین اهل بیت (ع) مراد می باشد نه معانی دیگر.
غایت
برای غایت، تعابیر مختلفی وجود دارد؛ بسان فرجام، آرمان، نتیجه، فایده و هدف نهایی. فلاسفه مشائی بر اساس نظریه مشهور جناب ارسطو، قائل به چهار علت هستند: ۱- علت فاعلی (مانند کوزه گر)، ۲- علت غایی (مانند حفظ و نگهداری آب)، ۳- علت مادی (گِل کوزه)، ۴- علت صوری (شکل خاص کوزه).
او در تعریف علت می گوید: اگر دو موجود داشته باشیم که یکی از آن ها در اصل وجود، به دیگری وابسته و نیازمند باشد؛ به طوری که اگر دیگری نباشد، آن هم نخواهد بود، آن وقت، آن شیء را علت و این شیء نیازمند را معلول می نامند.
بنابراین اقسام علت عبارت است از: ۱- آنچه شیء از آن به وجود آمده (علت فاعلی)، ۲- آنچه شیء به خاطر آن به وجود آمده (علت غایی)، ۳- استعداد و قوه بودن شیء ملحوظ باشد (علت مادی)، ۴- فعلیت یافتن شیء ملحوظ باشد (علت صوری).
شیخ الرئیس ابوعلی سینا درباره علت غایی می نویسد: «و أما الغایه فهی ما لأجله یکون الشیء». استاد مطهری در شرح این عبارت می گوید: انسان در کارهای خود غایت دارد؛ مثلاً این فعل را برای آن نتیجه انجام می دهیم.
پس در اینجا دو چیز وجود دارد: یکی اینکه این فعل باید رساننده به آن چیز باشد و دوم اینکه فاعل، این کار را برای آن غایت انجام داده است؛ یعنی اگر آن غایت نبود، این فعل را انجام نمی داد؛ به عبارت دیگر فعل در خارج، منتهی به غایت می شود، ولی اگر برای این غایت نبود؛ اساساً این فعل به وجود نمی آمد.
«غایت» چیزی است که وجود شیء برای آن است و به آخرین حدّی گفته می شود که عقل نزد آن توقف می کند و به اتمام و اکمال که تحقّق آن مورد نظر است و به پایانی که رسیدن به آن مورد توجه می باشد، اطلاق می گردد.
غایت به غرض و مقصود نیز اطلاق می شود و آن چیزی است که اقدام فاعل به انجام کار برای آن است. این غایت برای هر فاعلی که با قصد و اختیار کار کند، وجود دارد. همچنین غایت به سه قسم قریب بعید و قصوا تقسیم می شود و در مقابل وسیله قرار دارد.
غایت از دیدگاه صدرالمتألهین
در اینجا ذکر چند نکته حائز اهمیت است: ۱- بررسی علل غایی نظام خلقت در حرکات و سیر خود، لبّ حکمت و افضل مباحث آن است. ۲- ملاصدرا، علت غایی را اهمّ علل شمرده و می فرماید: خلقت جهان، عبث و باطل نیست. کلّ نظام وجود، به طور ارادی و غیرارادی به سوی خیر مطلق در حرکت است.
۳- معلول، جلوه علت است و بلکه به حیثی، عین علت می باشد؛ چرا که علت در مرتبه علیت، واجد تمام مراتب معلولات، به اضافه امری زائد است. پس مفاض همان مفیض است، در مرتبه پائین تر. ۴- در مقام عقل و تصور ذهنی، علت و معلول، دو هویت مستقل نیستند؛ زیرا متضایفان اند. معلول به ما هو معلول، تعقل و تصور نمی شود، مگر همراه با تعقّل و تصور علت؛ چون بین آن دو، علاقه تضایف وجود دارد.
۵- تمام موجودات جهان وجود، به اصل خود بازگشت می کنند و آن اصل، واحد بالذات و منفرد است و او را مثل و ضدّ و شریکی نیست و بقیه موجودات، شئون او یا اسماء یا نعوت و افعال او هستند. ملاصدرا در نهایت می گوید: غایت الغایات تمام موجودات، عبارت از خیر اقصی است (و إلیه المصیر).
نهایت کمالات بر حسب استعداد فطری، ذاتی و غریزی موجودات، مختلف است و کمال هر چیزی بنا به حدّ وجودی آن، در مراحل قوت و استعداد خود همواره به طرف کمال مطلوب، در سیر و حرکت می باشد. نفس انسان در مقام معلوم و معینی نیست؛ نه از لحاظ هویت و نه از لحاظ درجه. بلکه نفوس انسانی را درجات و مقامات متفاوتی است و او در هر درجه و مقامی، صورتی دارد که در هر مرتبه و درجه ای باشد، باز هم طالب کمال فوق و بالاتر است.
خداوند عزّوجلّ برای هر موجودی از موجودات عقلی، نفسی، حسی و طبیعی، کمالی نهاده است و در ذات آن ها عشق و شوقی قرار داده که به وسیله آن، به کمال وجودی خود سیر نمایند. مردم، مجموعه ای از انسان ها با استعدادهای مختلف و نقایصی هستند که طالب کلّ کمالات و سالک به سوی آن ها می باشند؛ زیرا انسان، بالقوه جامع تمام کمالات است و از آنجا که ذات حضرت حق تعالی، بالفعل جامع جمیع کمالات می باشد، احقّ است که او را معشوق، مطلوب و مقصود همگان بدانیم؛ بنابراین غایت سیر، به سوی معشوق مطلق است که ذات حق باشد.
بهشت عارفان همان وصول به محبوب است و لذتی که برای عارفان در این مرحله حاصل می شود، بسیار بالاتر از لذت حاصل از حور و قصور است؛ به قول حافظ:
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبم دولت صحبت آن مونس جان ما را بس.
از در خویش خدا را به بهشتم مفرست که سر کوی تو از کوی و مکان ما را بس.
سعادت (خوش بختی)
سعادت در مقابل شقاوت، عبارت است از رضایت کامل در مورد خیری که نصیب نفس شده است. فرق سعادت و لذت این است که سعادت، اختصاص به انسان دارد و رضایت نفس در مورد آن تمام و کامل است؛ در حالی که لذت، مشترک بین حیوان و انسان می باشد و رضایت نفس در مورد آن موقتی است. شرط سعادت، این است که تمام امیال نفس به حدّ رضایت رسیده و رضایت نفس در مورد آنچه به دست آورده، کامل و همیشگی باشد. رأی فلاسفه در مورد حقیقت سعادت، متفاوت است که ما به تعدادی از آن ها اشاره می کنیم:
۱. سوفسطائیان: ارضای امیال و هوس ها؛
۲. افلاطون: سعادت در پیروی از فضیلت است؛
۳. ارسطو: خیر اعلی و سعادت را یکی دانسته و لذت را برای سعادت، شرط ضروری می داند نه شرط کافی. او سخنی بسیار جالب در این باره دارد که خلاصه آن چنین است: آنچه انسان می کند، برای سود و خیر است و غایت مطلوب انسان، به یقین سعادت و خوشی است و هیچ وجودی به غایت خود نمی رسد، مگر اینکه همواره وظیفه ای را که برای او مقرّر است، به بهترین وجه انجام دهد. پس انجام وظیفه برای هر وجودی، فضیلت اوست؛ بنابراین غایت مطلوب انسان با فضیلت حاصل می شود.
فضیلت اخلاقی، حدّ وسط به دور از افراط و تفریط است. پس بالاترین سعادت و کمال برای انسان، داشتن ملکه عدالت است که حکمت، عصمت و شجاعت را شامل می گردد.
۴. اپیکوری ها: بهره مندی از لذات حسی، سعادت است و لذت، غایت زندگی است. البته آن ها بین لذت ثابت و لذت متغیر، قائل به تفاوت اند و سعادت را در نوع اول می دانند نه دوم؛ زیرا لذت متغیر، درد و اضطراب در پی دارد، در حالی که لذت ثابت به اطمینان خاطر می انجامد و این تنها چیزی است که منشأ خیر است.
۵. رواقیان: سعادت عبارت است از موافقت فعل با عقل و انجام آن؛ در نظر آنان سعادت، در توان مرد حکیم است، اگر چه راه آن پردرد و عذاب می باشد. فلاسفه اروپایی عصر جدید نیز آرای متفاوتی در سعادت دارند که به آن نمی پردازیم.
سعادت از دیدگاه صدرالمتألهین
وجود، خیر محض و سعادت است و شعور به وجود نیز خیر و سعادت است و چون وجودات، مراتب مختلف دارند، خیرات و سعادات هم گوناگون هستند. هر اندازه وجود، کامل تر و شوب او از عدم، خالص تر باشد، سعادت آن مرتبه زیادتر است. اکمل موجودات، وجود حق اول است و پس از او به ترتیب، مفارقات عقلیه، مفارقات نفسیه، افلاک و اجسام زمینی می باشند که هر طبقه نیز مراتب غیرمحصوره دارند و در آخرین مرحله قوس نزول، هیولی، حرکت و زمان است.
وجود برای هر چیزی لذیذ است؛ از این رو وجود، سعادت است و اگر موجودی شاعر به وجودش باشد، لذیذتر می باشد. پس کمال ذات هر موجودی، وابسته به مقدار ادراک او به وجود است و چون وجودات، مختلف می باشند، قهراً ادراکات هم مختلف اند و همان طور که وجود عقول و قوای عقلی، اشرف از قوای حیوانی است (مانند وجود شهوت و غضب که ویژه بهائم است).
سعادت و لذت قوای عقلیه بالاتر از قوای حیوانی است؛ بنابراین هرگاه نفوس انسانی کمال یابند و بعد از مفارقت از بدن، استقلال وجودی پیدا کنند و علاقه آن ها به بدن باطل شود و بازگشت به ذات حضرت حق و مبدأ خود نمایند، خوشی و لذت زائدالوصفی بیابند که قابل قیاس با لذات حسّی نیست؛ زیرا در این مرتبه، ادراک و تعقّل محض بوده و از همه علاقات مادّی بریده و خیر محض شده است. در «مناجات شعبانیه» آمده است: «إلهی هب لی کمال الإنقطاع إلیک وأنر أبصار قلوبنا به ضیاء نظرها إلیک حتّی تخرق أبصار القلوب حجب النور فتصل إلی معدن العظمه و تصیر أرواحنا معلّقه بعزّ قدسک».
ملاصدرا همچنین بر این باور است که اکثر مردم در اثر غرق در لذات حسّی، از لذات عقلی و سعادت و شقاوت واقعی غافل اند. نفوس انسان ها هنگامی به سعادت واقعی و لذات حقیقی می رسند که خود را از قید تعلّقات ماده برهانند و زنگار کدورات را از نفس خود بزدایند و مجرد شوند تا لذات واقعی عقلی را دریابند. آن ها در این صورت متوجه می شو
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 