پاورپوینت کامل معناشناخت مشتقات عقل در آیات قرآن کریم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل معناشناخت مشتقات عقل در آیات قرآن کریم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل معناشناخت مشتقات عقل در آیات قرآن کریم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل معناشناخت مشتقات عقل در آیات قرآن کریم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

>

چکیده

این نوشتار پس ازمعنا شناسی واژه «تعقل»؛ ابتدا به بررسی کاربردهای معنوی این واژه درآیات قرآن کریم وتحلیل وتفسیر محتوایی آن آیات می پردازد واثبات میکند که مشتقات واژه عقل در معانی خاص لغوی واصطلاحی آن بکار رفته است.

معنای تعقل غیر از تفکر، تدبر،تذکر،تفقه،لب و… می باشد که بعضی از مترجمین قرآن کریم از این نکته اساسی غافل شده وهمه این الفاظ را به عنوان مترادفات بهصورت متحدالشکل ترجمه کردهاند که قطعا اینگونه ترجمهها بر خطارفتن مترجم و ناصواب بودن اینگونه ترجمهها دلالت دارد.

در این مقاله سعی بر ایناست تا با باز خوانی وتفسیر آیاتی که مشتمل بر مشتقات واژه عقل هستند؛ ترجمه دقیقی از تعقل بدست آید و در نهایت اثبات شود تفکر،تدبروغیره از محصولات ونتایج قطعی تعقل هستند نه هم معنای واژه تعقل.

مقدمه

خداوند متعال به همه انسان ها از باب قاعده لطف وشاید علاوه بر قاعده مذکور مسامحتاً از باب قاعده قبح عقاب بلا بیان (عقل همان بیان خداوند باشد )چندین وچند موهبت هدیه نموده است که از جمله این موهبت ها می توان به نعمت ولایت پیشوایان معصوم دین اشاره نمود واز این قبیل موهبت های بی بدیل نعمت عقل می باشد که انسان هر مقدار تلاش نماید نمی تواند شکر اینگونه موهبت ها را بجا آورد.

براستی با اندکی تامّل وتعقّل به این نتیجه خواهیم رسید انسان با قوه عقل اشرف کائنات ومخلوقات است وعقل،ممیّز انسان از حیوانات دیگر است وبه وسیله این نعمت گران قدر خدادادی انسان به شناخت کاملی از خود ومحیط پیرامون دست یافته واین معرفت سبب خدا شناسی ومعبود پرستی می گردد وبه حکم قطعی عقل شایسته وبایسته است خداوند قادر وخالق مهمترین وبهترین ابزار(عقل) را برای سیر تکاملی انسان در اختیارش قراردهد

لذاست که می بینیم خداوند متعال در قرآن کریم که کتاب هدایت وانسان سازی است حدود ۴۷ مرتبه بصورت مستقیم از مشتقات عقل استفاده می نماید وبا تاکید فراوان وبا سرزنش ونکوهش به کرّات از انسان ها مطالبه می نماید از قوه عقل (به معنای ادراک وفهم دقیق )که از بین برنده جهالت وضلالت است به بهترین وجوه استفاده نماید وسبیل هدایت وصحیح زیستن (صراط مستقیم) را انتخاب نماید و از مکر وحیله شیطان وکافران وانسان های شیطان صفت بر حذر باشد.

گردآورنده مقاله حاضرمعتقد است اگر بخواهد تفسیر تمامی ایات و روایات که مشتمل واژه عقل ومشتقاتش است رابررسی نماید قطعا نیازمند تدوین کتاب خواهد بود واز حوصله بحث خارج است.

لذا در این نوشتار در صدد هستیم با تمر کز وتحقیق،استقرائی در بیشتر آیات داشته و بتوانیم معنی بدست آمده از تعقل را به همه آیات تعمیم دهیم وهچنین با مراجعه به منابع اصیل به تبیین میزان توجه قران کریم به موضوع تعقل پرداخته وموضوعاتی را که قرآن انسان را به تعقل در آنها فرا می خواند متذ کر گردیم شاید که در پرتو عقلانیت هدایت شویم.

۱-مقصود از عقل

در بیان ائمه لغت عقل بمعنای منع و نهی و بصورت کلی به وسیله ای که موجب امساک میشود عقل اطلاق گردیده است و قطعاً عقل یک عامل بازدارنده برای انسان محسوب گردیده و از اینکه انسان بتواند کارهای قبیح و زشت مرتکب گردد ممانعت بعمل می آورد(ابن منظور،۱۴۱۴ق: ۳/۴۶).

عقل در اصطلاح:در هر کدام از علوم عقلی و نقلی مانند فلسفه و منطق و کلام و مباحث قرآنی و تفسیری تعریف علی حده و مستقل دارد و در اینجا به تعریف دانشمندان علم تفسیر و علوم قرآن اشاره میگردد.

عقل در اصطلاح آنان به قوهای که موجب ادراک صحیح و تصمیم گیری به موقع از مسائل پیرامون که اتفاق می افتد اطلاق گردیده است که قوه عقل به عنوان یک عامل بازدارنده، دارای آثار و نتایجی است مانند حلم، صبر و علم که هرکدام از این مقولات قوهای مستقل از قوه عقل هستند ولیکن تحت الشعاع عقل قرار دارند.

۲-کمال انسان در گرو پیروی عقل

تکامل یافتن پدیده های نباتی مرهون فراهم شدن اسباب و شرایط بیرونی و بصورت جبری است.هیچ درختی به اختیار خودش رشد نمیکند و با گزینش خودش میوه نمی دهد زیرا شعور و ارادهای ندارد. در تکامل جانوران کمابیش جایی برای اراده و انتخاب می توان یافت اما اراده برخاسته از غرایز کور حیوانی با بردی محدود به نیازهای طبیعی و در پرتو شعوری محدود به توان اندامهای حسی هر حیوان میباشد.

«اما انسان علاوه بر خواص نباتی و حیوانی دارای دو امتیاز روحی است؛ از یک سو خواستههای فطریش در دایره نیازهای طبیعی، محدود نمیشود و از سوی دیگر از نیروی عقل، برخوردار است که بوسیله آن میتواند دایره معلوماتش را بسوی بی نهایت توسعه دهد.بر اساس این ویژگی ها برد اراده اش از مرزهای محدود طبیعت فراتر می رود و بسوی بی نهایت میل می کند.همان گونه که کمالات ویژه نبات بوسیله قوای نباتی خاص حاصل می شود و کمالات حیوانی در سایه اراده برخاسته از غرایز و ادراکات حسی پدید می آید کمالات ویژه انسان هم که در واقع همان کمالات روحی اوست در سایه اراده آگاهانه و در پرتو رهنمودهای عقلی بدست می آید.عقلی که مراتب مختلف مطلوبیت را بشناسد و در موارد تزاحم بهترین ها را ترجیح دهد.بنابراین انسانی بودن رفتار به این است که با اراده برخاسته از تمایلات ویژه انسان و در پرتو هدایت عقل، انجام گیرد و رفتاری که تنها با انگیزه های حیوانی انجام می گیرد رفتاری حیوانی خواهد بود؛چنان که حرکتی که تنها در اثر نیروی مکانیکی در بدن انسان پدید آید حرکتی فیزیکی خواهد بود»(مصباح یزدی،۱۳۸۶ش: ۲۸و۲۹).

شاید بتوان گفت که خداوند قادر متعال با قرار دادن قدرت انتخاب و اختیار در سرشت انسان، انسانها را فقط بدین وجه متمایز از حیوانات و جمادات قرار داده است و فقط بخاطر این امتیاز نعمتهایی را به انسان اختصاص داده و وسایل ترقی و تکامل در اختیار آنان نهاده و در ضمن از موجود انسان متوقع است که با نور عقل راه را از بیراهه تشخیص داده و دچار عصیان نگردد. یکی از مهمترین و اساسی ترین نعمت ها تکلم کردن خداوند از طریق قرآن کریم با انسان هاست که انسان ها از این نعمت غافلند و ارزش واقعی قرآن بر آنان مستور است لذا در روایتی از حضرت رسول گرامی اسلام (ص) منقول است که می فرمایند:« فَضْلُ الْقُرآنِ عَلی سائِر الکلام کفَضْل اللهِ عَلی خَلْقِهِ».

«برتریت قرآ ن که کلام خالق است بر سائر کلامها (کلام بشر) مثل برتریت خداوند متعال برخود مخلوقات است»(مجلسی،۱۴۰۳ق: ۸۹/۵۲).

لذا نتیجه این سخن اینست که تمامی الفاظ قران کریم باید دقیق ترجمه گردند تا بتوان غرض واقعی خداوند متعال را فهمید تا در زندگانی انسان جاری گشته و موجب تکامل شود.

۳-جایگاه عقل در قرآن

مشتقات ماده عقل بارها در قرآن بکار رفته است و خداوند متعال در سوره های مبارکه بقره، آل عمران، انعام، اعراف، یونس، هود، یوسف، الانبیاء، المومنون، النور، الشعراء، القصص، یس، الصافات، غافر، الزخرف، الحدید، الملک، العنکبوت، المائده، الانفال، الرعد، النحل، الحج، الفرقان، الروم، الزمر، الجاثیه، الحجرات، الحشر، بر بکارگیری و شکوفا نمودن عقل تاکید و توصیه فراوان نموده است؛ گویا عقل کلید تمامی قفل ها مانند جهل ونسیان،عدم،غفلت،سستی و کژی میباشد و سعی بر این است بیشتر آیات که در آنها مشتقات عقل بکار رفته مورد بررسی قرار گیرند که نتیجه این گردد که قرآن نسبت به چه مباحثی رهنمون به تعقل می نماید؟.

آیات تعقل

بررسی آیه شریفه ۴۴ سوره مبارکه بقره

{أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَکمْ وَأَنتُمْ تَتْلُونَ الْکتَابَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ }(بقره/۴۴)

«آیا مردم را به نیکی (ایمان به پیامبر که صفات او آشکارا در تورات آمده) دعوت می کنید اما خودتان را فراموش می نمایید با اینکه شما کتاب آسمانی را می خوانید آیا نمی اندیشید؟».

«این آیه شریفه درباره دانشمندان اهل یهود می باشد که این دانشمندان بخاطر مباحث مطرح شده پیرامون رسول گرامی اسلام در کتابشان،مردم را به ایمان آوردن به آن حضرت دعوت می کردند و به مردم بشارت ظهور حضرت را می دادند اما بعد از ظهور خود این دانشمندان به رسول گرامی اسلام (ص) ایمان نیاوردند و حتی برخی از آنان به بستگان خود که به اسلام ایمان آورده بودند توصیه می کردند که مسلمان بمانند ولی خودشان ایمان به اسلام نمی آوردند» (مکارم شیرازی، ۱۳۷۵ش: ۱/۲۱۴).

باید دانست در آموزه های دین اسلام گفتار مطابق کردار است و گفتار منهای کردار و عمل بی ارزش تلقی گردیده است لذا در روایت آمده است:«دانشمندی که دیگران را به بهشت دعوت کند ولی خودش اهل جهنم باشد بزرگترین و سرسخت ترین حسرتها را خواهد داشت»(مجلسی،۱۴۰۳ق: ۲/۳۷).

همچنین از امیرمومنان (ع) نقل شده است که حضرت فرمود:«سوگند که من شما را به کاری دعوت نمی کنم مگر آنکه خودم پیشگام باشم و از کاری نهی نمی کنم مگر آنکه خودم قبل از شما آن را ترک کرده باشم»(شریف الرضی،۱۴۱۲ق:حکمت ۱۷۳).

در این رابطه از امام کاظم(ع) منقول است که فرمودند:«طوبی للعلماء بالفعل وویلٌ للعلماء بالقول».«درود بر عالمانی که به گفته خود عمل می کنند و وای بر عالمانی که فقط حرف می زنند»( مجلسی،۱۴۰۳ق: ۷۸/۲۹۹).

در روایتی امام صادق(ع) فرموده اند:«کونوا دعاه الناس باعمالکم ولاتکونو ادعاده بالسنتکم».

«با اعمال خودتان مردم را دعوت کنید نه تنها با گفتار»(عروسی حویزی،۱۳۸۲ش: ۱/۵۷).

در قرآن کریم عالم بی عمل به الاغی تشبیه شده است که بار کتاب حمل می کند ولی خود از آن بهرهای نمی برد(جمعه /۵).

از رسول گرامی اسلام (ص) در حدیثی آمده که فرموده است:«عالم بی عمل بسان چراغی است که خودش می سوزد ولی نورش به مردم می رسد»(هندی،۱۴۰۵ق: ۹/حدیث ۲۹۱).درحدیث دیگری میفرماید:«عالم بی عمل همچون تیر انداز بدون کمان است»(مجلسی،۱۴۰۳ق:۱۰/۱۰۰)؛ و در حدیثی گهربار امیر مومنان (ع) میفرماید:«عالم بی عمل مثل چراغی است بر پشت بام اتاق هایی که تاریکند»(همان: ۱۴/۳۰۹) و امام صادق (ع) دراین باره میفر ماید:«موعظه عالم بی عمل چون باران بر روی سنگ استکه در دلها نفوذ نمی کند»( همان: ۲/۱۳۹).

در روایتی که از امام صادق(ع) نقل شده است امام، ثواب عبادات را هم منوط به اندازه عقل می داند.سلیمان دیلمی از پدرش نقل می کند که به امام صادق (ع) عرض کردم:«فلانی در عبادت و دینداری و فضیلت چنان و چنین است».فرمود:«عقلش درچه پایه است؟».

گفتم:«نمی دانم»؛ فرمود:«ثواب عبادت و دین داری اشخاص به اندازه عقل آنهاست». مردی از بنی اسرائیل در یکی از جزائر دریا به عبادت خدا عمر می گذرانید. جزیره، سبز و خرم و پراز درخت بود و آبهای روان داشت. فرشتهای بر او گذشت و عرض کرد:«پروردگارا مزد عبادت این بنده خود را به من بنما». خدا ثواب وی را به او نمود و فرشته آنرا کم شمرد خدا به او وحی کرد«همراه او باش». آن فرشته بصورت آدمیزاد نزد وی آمد. عابد از او پرسید:«کیستی؟».گفت:«من مردی خداپرستم که آوازه جا و خداپرستی تو را شنیدم و آمدم تا با تو عبادت کنم».آن روز را با او گذراند فردا صبح فرشته تازه وارد به او گفت:«اینجا بسیار پاکیزه و دلپسند است و همان برای عبادت خوب است» و سپس عابد گفت:«اینجا یک عیب دارد» پرسید:«چه عیبی؟»گفت:«پروردگار ما حیوانی ندارد.اگر الاغی داشت برایش می چراندیم. به راستی این علف ها ضایع میشود».آن فرشته به وی گفت: «پروردگارت الاغ ندارد؟» گفت:«اگر داشت این همه علف ضایع نمیشد». خدا به آن فرشته وحی کرد:« همانا به اندازه عقلش به او ثواب می دهم»(کلینی،۱۳۶۳ش: ۱/۳۶).

لذا با توجه به چنین فرامین ارزشمند اسلام لازم است انسان وقتی به صحت و سقم کاری از طریق عقل یا تعقل واقف گردید ابتدا خود عمل کرده و در مرحله بعدی به دیگران توصیه نماید که قطعاً چنین عملکردی از آثار عمیق و انسان ساز نیز برخوردار خواهد بود و تا عمق جان های مخاطبین نفوذ خواهد نمود به نظر می رسد خداوند متعال می فرمایند حق تلاوت قرآن عمل به آن و ایمان آوردن به دین مبین اسلام خواهد بود منتها چون که انسان ها از قوه تعقل خود استفاده نمی نمایند و عقل اگر در چنین مواردی جمود بسته باشد قطعاً خسارت های فراوانی و غیرقابل جبران به انسان ولو اینکه آن انسان دانشمند بوده باشد یا عابد بوده باشد وارد خواهد نمود و پیام آیه شریفه اینست که تا پیرامون مسائل تعقل نباشد حتی اگر علم و یقین به مطلبی باشد انسان قادر به انجام آن کار نخواهد بود.

بررسی آیه مبارکه ۷۳ سوره مبارکه بقره

{فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَاکذَلِک یُحْیِی اللَّـهُ الْمَوْتَی وَیُرِیکمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکمْ تَعْقِلُونَ}.

«سپس گفتیم قسمتی از گاو ذبح شده را به مقتول بزنید(تا زنده شود و قاتل را معرفی کند) خداوند این گونه مردگان را زنده می کند و آیات خود را به شما نشان می دهد شاید اندیشه کنید».

«آیه به معنای نشانه است که در محسوسات و معقولات بکار می رود»(راغب اصفهانی،۱۴۰۴ق:ذیل واژه عقل در آیه).

بطور کلی آیات و نشانه های خداوند به دو قسم تقسیم می گردند:

الف) آیات آفاقی

ب) آیات انفسی.

«مراد از آیات آفاقی آفریده های بیرون از وجود انسان همانند خورشید و ماه و ستارگان و زمین و آسمان و کوه ها و دریاها و مراد از آیات انفسی شگفتی های وجودی انسان در ابعاد روحی و جسمی است»(طبرسی،۱۹۹۵م: ۳/۲۳۱).

در قرآن کریم چندین مورد به عنوان آیات آفاقی به انسان ها معرفی می گردد تا انسانها حول آنها تحقیق و تعقل نمایند که عبارتند از: « آب که چگونه حیات موجودات زنده به آب است » (انبیاء/ ۳۰؛ ملک / ۳۰؛ ق / ۹)،«آتش و اینکه چگونه خداوند از درخت سبزی آتشی بر می آورد»(یس/۸۰)، «آشامیدنی ها»(نمل/۶۷)،«ابرها» (بقره/۱۶۴و۲۲)، بادها (اعراف/۱۵۷)،«باران» (بقره / ۲۲)،«پرواز پرندگان»(نحل /۷۹)، «تفاوت رنگ ها» (نحل / ۱۳) و صدها نشانه دیگر بیرونی همه نمونههایی است که انسان میتواند در پس آنها و نگاه به ملکوت آن به حق مطلق دست یابد که یکتا و یگانه است و جز او وجودی کامل و تام و تمام نیست.

از نشانه های درونی و انفسی قرآن به شماری چند اشاره می کند که می توان به«آرامش انسان»(اعراف /۱۸۹)،«اختلاف زبان»(روم/ آیه ۲۲)،«بیداری انسان از خواب»(انعام / ۶۰)،«تناسب اندام»( کهف / ۳۷)،«تولید نسل»(نساء / ۱) و صدها مورد دیگر اشاره کرد که هر یک به تنهایی شگفتی است که هر خردمند ی را وا می دارد که از این نشانه ها به آفریدگار برسند و حق مطلق را بشناسند و به او ایمان آورد و در مسیر هدایتی او قرار گیرد و در یک کلمه «هدف از خلقت آیات و نشانه ها هدایت خلق بسوی خالق است»(نازعات /۱۹ و۲۰).

آیه مذکور نمونه ای از قدرت خداوند بر زنده کردن مردگان در دنیا بعنوان رجعت و در قیامت برای پاداش گرفتن است.دیدن نشانه های قدرت الهی برای تعقل انسان هاست.تعقل باید اثر مستمر و مستقیم بر زندگانی داشته باشد نه اینکه منجر به تعجب لحظه ای گردد.واژه لعل در آیه بیانگر این مطلب است که اگر روح و فکر انسان آلوده باشد دیدن آیات الهی نیز تعقل را در او بر نمی انگیزد.

بررسی آیه ۷۵ و ۷۶ سوره مبارکه بقره

{ اَفَتَطمَعُونَ اَن یُؤمِنُوا لَکُم وَ قَدکانَ فَریقٌ مِنهُم یَسمَعُونَ کَلامَ اللهِ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِن بَعدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُم یَعلَمُونَ}(بقره/ ۷۶و۷۵).

«آیا انتظار دارید یهودیان سرسخت به آیین شما ایمان بیاورند با اینکه عدهای از آنان سخنان خدا را می شنیدند و پس از فهمیدن آن را تحریف میکردند در حالیکه علم و اطلاع داشتند و حق را می شناختند».

{ وَاِذا لَقُواالَّذینَ امَنُوا قالُوا امَنّا وَ اِذا خَلا بَعضُهُم اِلی بَعضٍ قالُوا اَتُحَدِّثُونَهُم بِما فَتَحَ اللهُ عَلَیکُم لِیُحآجُّوکُم بِه عِندَ رَبِّکُم اَفَلا تَعقِلُونَ }(بقره/ ۷۶).

«یهودیان هنگامی که مومنان را ملاقات کنند می گویند ایمان آورده ایم ولی هنگامی که با یکدیگر خلوت می کنند(بعضی به بعض دیگر اعتراض کرده) میگویند چرا مطالبی را که خداوند (درباره صفات پیامبر اسلام) برای شما بیان کرد به مسلمانان بازگو می کنید تا روز رستاخیز در پیشگاه خدا بر ضد شما به آن استدلال کنند آیا نمی فهمید و تعقل نمی کنید».

علامه طباطبایی(ره) میفرمایند:«سیاق این آیات مخصوصاً ذیل آن ها این معنا را دست می دهد:«که یهودیان عصر بعثت، در نظر کفار و مخصوصاً کفار مدینه که همسایگان یهود بودند از پشتیبانان اسلام شمرده میشدند، چون یهودیان، علم دین و کتاب داشتند و لذا امید به ایمان آوردن آنان بیشتر از اقوام دیگر بود و همه، توقع این را داشتند که فوج فوج به دین اسلام درآیند و دین اسلام را تأیید و تقویت نموده نور آن را منتشر و دعوتش را گسترده سازند.لکن بعد از آنکه رسول خدا(ص) به مدینه مهاجرت کرد یهود از خود رفتاری را نشان داد که آن امید را مبدل به یأس کرد و بهمین جهت خدای سبحان در این آیات می فرمایند: «آیا انتظار دارید که یهود بدین شما ایمان بیاورد در حالی که یک عده از آنان بعد از شنیدن آیات خدا و فهمیدنش آن را تحریف کردند. خلاصه کتمان حقایق و تحریف کلام خدا رسم دیرینه این طائفه است.پس اگر نکول آنان را از گفته های خودشان می بینید و می بینید که امروز سخنان دیروز را حاشا می کنند خیلی تعجب نکنید»(موسوی همدانی،۱۳۸۶ش: ۱/۳۲۱).

درذیل آیه شریفه {وَإِذَا لَقُواْ الَّذِینَ آمَنُواْ} از امام باقر(ع) روایت شده است که فرمود:«قومی از یهود بودند که با مسلمانان عناد و دشمنی نداشتند و بلکه با آنان توطئه و قرارداد داشتند که آنچه در تورات از صفات محمد(ص) وارد شده برای آنان بیاورند ولی بزرگان یهود ایشان را از این کار بازداشتند و گفتند زنهار که صفات محمد(ص) را که در تورات آمده است برای مسلمانان نگویید که فردای قیامت در برابر پروردگارشان علیه شما احتجاج خواهند کرد.در این جریان بود که این آیه نازل شد»(طبرسی،۱۹۹۵م: ۱/۱۴۲).

سخنی درباره تحریف کردن کتب آسمانی توسط قوم یهود

یکی از ویژگی هایی که قرآن کریم برای قوم یهود ذکر می کند(که در اقوام دیگر به این شکل وجود نداشته یا کمتر بوده) اینست که یهود حیله و خدعههای متعددی را در راستای تحریف کتب آسمانی انجام داده است و در نهایت آنچه اکنون در اختیار دارند کمتر رنگ الهی دارد.

«از مجموع آیاتی که در قرآن درباره تحریف در قوم یهود آمده است و می توان استفاده کرد این است که آنها به انواع تحریف در کتاب آسمانی خویش (تورات) دست می زدند.گاه تحریف آنها معنوی بود. یعنی عباراتی را که در کتاب آسمانی نازل شده بود را برخلاف معنی واقعی آن تفسیر می کردند و الفاظ را بصورت اصلی حفظ می کردند و معانی آن را دگرگون می ساختند.گاه نیز دست به تحریف لفظی می زدند.در برخی موارد نیز اقدام به مخفی ساختن قسمتی از آیات الهی میکردند؛ یعنی آنچه را موافق میلشان بود آشکار و آنچه را که خلاف میل آن ها بود کتمان می نمودند. حتی گاهی با وجود حاضر بودن کتاب آسمانی برای اغفال مردم دست خود را روی قسمتی از آن میگذاشتند تا طرف مقابل نتواند آن را بخواند.اینگونه تحریفات عمدتاً بدلیل منافع مادی و شخصی صورت گرفته است و به وسیله آیه ۷۹ سوره مبارکه بقره می توان فهمید هر ساله منافع و مبالغی از سوی مردم عادی یهود به علماء و دانشمندان داده می شد به همین دلیل علما و دانشمندان یهود که صفات پیامبر اسلام را در تورات خوانده بودند هنگامی که منافع خویش را در خطر دیدند صفات پیامبر اسلام را انکار نمودند و به گونه ای جلوه دادند تا توده های مردم به حقانیت پیامبر اسلام پی نبرند.آنها به سبب خطری که برای منافع شخصی ایشان قابل تصور بود اوصاف واقعی پیامبر در تورات را تغییر دادند و ضد آن را نوشتند»(قرائتی،۱۳۸۷ش: ۱/۱۴۵و۲۲۰).

«لذا از این آیات به این نتایج می رسیم که وظایف دانشمندان نسبت به مردم و خداوند بسیار زیاد و سنگین است و گمراه نمودن مردم از اینکه وظایفشان را در قبال دین الهی انجام ندهند و به مردم با عبارت {أَفَلاَ تَعْقِلُونَ}طعنه بزنند در حالی که خود دانشمندان حق را بشناسند ولیکن قبول نکنند،همه وهمه حاکی از این است که با وجود چنین دانشمندان لجوج و خطرناک هرگز جامعه اصلاح نمی گردد و نهایتاً کتمان حقیقت برای حفظ موقعیت و تعصب نابجا نشانه عقل و عاقلانه عمل کردن نیست بلکه برعکس نشانه بی عقلی است»( همان: ۱/۹۲).

بررسی آیه ۲۴۲ سوره مبارکه بقره

{کَذ لِکَ یُبَیِّنُ اللهُ لَکُم آیاتِه لَعَلَّکُم تَعقِلوُنَ}(بقره/۲۴۲).

«این چنین خداوند متعال آیات خود را برای شما شرح می دهد شاید اندیشه کنید».

در آیات قبل نحوه ی پرداخت مهریه زنان طلاق داده شده قبل از آمیزش و بعد از آن بیان شد. این آیه یا در مورد کسانی است که در ضمن عقد مهریه آنان مشخص نشده و قبل از آمیزش طلاق داده می شوند و یا یک سفارش عاطفی و اخلاقی برای تمام موارد طلاق است که علاوه بر پرداخت تمام یا نصف مهریه هدیه ای جداگانه برای جبران نارضایتی ها و دل شکستگی های زن،از سوی شوهر به او پرداخت شود.البته این یک دستور اخلاقی و استحبابی است که سزاوار است متقین و پرهیزکاران آن را مراعات نمایند.به هر حال از جمله{حقاً عَلَی المُحسنینَ}(بقره/۲۳۶)و{حَقّاًعَلَی المُتقَّینَ}(بقره/۲۴۱)وعبارت{ولاتَنسَوُاالفَضلَ بَینَکُم}(بقره/۲۳۷) می توان توجه مخصوص اسلام را درباره حفظ حقوق و عواطف زنان مطلقه بدست آورد و در روایتی،امام حسن(ع) بر زنی که طلاق داده بود کنیزی را بعنوان هدیه بخشید(کلینی،۱۳۶۳ش:۶/۱۰۵).

شیعیان معتقدند احکام قطعاً تابع مصالح و مفاسدی هستند و اگر همین حکمی که در آیه مذکور گفته شد مورد تعقل قرار گیرد قطعاً به بعضی از مصالح آن می توان پی برد که هدیه دادن نقش کدورت زدایی و دلجویی از طرف مقابل است.در روایتی از امام صادق(ع) منقول است که حضرت فرمودند:«فقط با شیطان دشمنی کنید که دشمن اصلی انسان است و با هیچ مومن یا مومنه ای نباید دشمنی کرد»(دیلمی،۱۴۱۲ق: ۱/۷۸).

بررسی آیه ۶۵ سوره مبارکه آل عمران

{یآ اَهلَ الکِتابِ لِمَ تَحآ جُّونَ فی اِبراهیمَ وَ مآ اُنزِلَتِ التَّوراهُ وَالاِنجیلُ اَلّا مِن بَعدِه اَفَلا تَعقِلُونَ} (آل عمران/۶۵). «ای اهل کتاب چرا درباره ابراهیم گفتگو و نزاع می کنید (و هرکدام او را پیرو آیین خودتان معرفی می نمایید) در حالیکه تورات و انجیل بعد از او نازل شده است آیا اندیشه نمی کنید؟».

هر یک از دو گروه یهودیان و مسیحیان ابراهیم(ع) را از خود می دانستند و به قدری بازار این ادعا داغ بود که قرآن در دو آیه بعد می فرماید:{ما کانَ اِبراهیمُ یَهُودِیًّا وَ لا نَصرانِیًّا}.

«این آیه شریفه برای ادعای پوچی آنها می گوید:«چگونه شما ابراهیم را که قبل از تورات و انجیل بوده تابع آن دو کتاب می دانید کتابی که هنوز نازل نشده است پیرو ندارد آیا حاضر نیستید این مقدار هم تعقل کنید که لااقلّ حرف شما با تاریخ منطبق باشد»(قرائتی،۱۳۸۷ش: ۲ /۸۱).

لکن علامه طباطبایی (ره) در تفسیر آیه شریفه قدم فراتر نهاده و فرموده اند:«آنچه در معنای آیه می توان گفت (خدا داناتر است ) اینست که همانطور که گفتیم احتجاج در بین خود اهل کتاب آن هم در مسأله ای واقع شده که بین آنان مورد اختلاف بوده است.(طباطبائی، بیتا:ج۳ /۳۸۷)البته مسائل دینی مورد اختلاف یهود و نصاری بسیار است لیکن آنچه عمده و از مسائل اصول دینی این دو طایفه است مسأله نبوت عیسی (ع) است که نصاری درباره آن جناب می گفت:«او یا خود خداست و یا پسر خداست و یا سومی از سه خداست»

و با یهود بر سر مسأله بعثت و نبوت او احتجاج میکرد که در این مسأله دارای علم و مدرک بودند و در مقابل یهودیان بر سر انکار مسأله خدایی و پسر خدا بودن عیسی احتجاج می کردند و سومین خدا بودن از سه خدا که ایشان هم در این مسأله دارای علم و مدرک بودند و اما محاجه و بگو و مگوی هر دو بر مسأله ای که علمی به آن نداشتند همان محاجه آنان درباره یهودی بودن و یا نصرانی بودن ابراهیم بود.

منظور از جاهل بودنشان نسبت به آن این نیست که نمی دانستند تورات و انجیل بعد از ابراهیم (ع) نازل شده چون هیچ عاقلی از یهود و نصارا شک نداشته که ابراهیم(ع) قرن ها قبل از این دو شریعت زندگی می کرده است و نیز این نیست که نمی دانستند که سابق معقول نیست تابع لاحق و یا گذشتگان پیرو آیندگان باشد

جمله«اَفَلا تَعقِلُونَ» هم با این احتمال مخالفت دارد چون می رساند به اینکه مسأله آنقدر روشن است که کمترین توجه برای درک آن کافی است پس یهود و نصاری می دانستند وجود ابراهیم بر تورات و انجیل سبقت داشته است ولی از اینکه این علمشان لازمه ای دارد غفلت داشتند و آن نیست که ابراهیم(ع) نمیتواند یهودی و نصرانی باشد بلکه بر دین خداست یعنی اسلام و تسلیم خدا شدن.

لیکن با این حال یهودیان گفتند: دین حق جز یکی نمی تواند باشد پس قهراً یهودیان میگفتند این دین واحد یهودیت است و قهراً ابراهیم هم یهودی بوده و نصاری نیز معتقدند به اینکه دین حق جز یکی نمی تواند باشد

پس قهراً این دین واحد نصرانیت ا ست و قهراً ابراهیم هم نصرانی بوده است و در این میان قران با عبارت {اَفَلا تَعقِلُونَ}توجه آنان را به یک نکته که نمی دانستند جلب می کند و به آنها یاد می دهد نه اینکه نسبت به آن غفلت کرده باشند و آن نکته این است که این دین واحد در تمامی اعصار و در سیر تاریخی بشر یک نواخت نبوده بلکه برحسب مرور زمان و موازی زیادتر شدن استعداد بشر از ناحیه خدای تعالی کاملتر می شده و این دین واحد که نامش اسلام است قبل از یهودیت و نصرانیت با شرایطی و احکامی ساده تر بوده و دو کیش نامبرده دو مرحله و دو مرتبه کامل تر نسبت به مراحل قبل است تا آنکه با آمدن قران دین خدا به حد کمال رسید و خود اعلام کرد{اَلیَومَ اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم}( مائده/ ۳) لذا با کمی تعقل انسان به سیر تکاملی دین پی می برد وادعای گزاف نمی نماید.

بررسی آیه ۱۱۸ سوره مبارکه آل عمران

{یآ اَیُّها الَّذینَ امَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَهً مِن دُونِکُم لا یَالوُنَکُم خَبالاً وَ دُّوا ما عَنِتُّم قَد بَدَتِ البَغضآءُ مِن اَفواهِهِم وَ ما تُخفی صُدُورُهُم اَکبَرُ قَد بَیَّنّا لَکُمُ الایاتِ اِن کُنتُم تَعقِلوُنَ}(آل عمران/۱۱۸).

«ای کسانی که ایمان آورده اید! محرم اسراری از غیر خود انتخاب نکنید.آنها از هرگونه شر و فسادی درباره شما کوتاهی نمی کنند.آنها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشید (نشانه های)دشمنی از دهان (و کلام) شان آشکار شده و آنچه در دلهایشان پنهان می دارند از آن مهمتر است ما آیات (و راههای پیشگیری از شر آنها ) را برای شما بیان کردیم اگر اندیشه کنید».

در آیه فوق{بطانه}،به لباس زیر گفته می شود که به بطن و شکم می چسبد. این کلمه کنایه از محرم اسرار است و{خَبال} به معنای نابودی عقل است و{عنت} بمعنی سختی و رنج و{یألون} به معنی کوتاهی کردن در انجام کار است.

آیه مذکور اشاره به این مطلب دارد که رازداری یک وظیفه قطعی و مهم است و مخالفان اسلام درصدد ضربه زدن به فکر و اندیشه مسلمانان هستند.لذا آیه شریفه می فرماید:«بیگانگان را محرم اسرار خویش قرار ندهید».

قطعاً اوامر و نواهی الهی دلیل و فلسفه دارد و اگر شما را از روابط صمیمانه با دشمنان نهی می کنند بخاطر آنست که آنان در توطئه علیه شما کوتاهی نمی کنند و از دشمن انتظاری جز بغض و کینه نیست و روابط صمیمی با دشمن توطئه گر نشانه بیعقلی است و برخورد صمیمانه با افراد بی صفا کم عقلی است.

در این آیه مومن بودن مسأله ای است و عاقل بودن مسأله ای دیگر.در این آیه خداوند متعال میفرماید:«کفار را محرم اسرار قرار ندهید اگر عقل دارید».زیرا این عقل است که دفع ضرر محتمل را واجب می نماید و سود انسان را اکتساب میکند.

بررسی آیه ۳۲ سوره مبارکه انعام

{وَ مَاالحَیاهُ الدُّنیآ اِلّا لَعِبٌ وَ لَهوٌ وَلَلدّارُ الاخِرَهُ خَیرٌ لِلَّذینَ یَتَقُونَ أفَلا تَعقِلُونَ}(انعام/۳۲).

«زندگی دنیا جز بازی و سرگرمی نیست و البته خانه آخرت برای تقواپیشگان بهتر است آیا نمیاندیشید».این آیه شریفه شاید در باب مذمت دنیا است و روایات بسیاری در باب مذمت دنیا وارد گردیده است که انسان باید هیچ گونه دلبستگی به دنیا نداشته باشد،

لیکن می توان با نگاه ابزاری به دنیا از آن به عنوان پلی برای رسیدن به آخرت استفاده نمود.در آیه مذکور کلمه«لعب» به کاری گفته می شود که قصد صحیحی در آن نباشد و کلمه «لَهو» به کاری گفته می شود که انسان را از کارهای مهم و اصلی بازدارد(راغب اصفه

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.