پاورپوینت کامل انگلیسی ها چگونه از آبادان رفتند ۶۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل انگلیسی ها چگونه از آبادان رفتند ۶۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل انگلیسی ها چگونه از آبادان رفتند ۶۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل انگلیسی ها چگونه از آبادان رفتند ۶۳ اسلاید در PowerPoint :

اواخر شهریور ۱۳۲۰ بود که من در خوزستان بودم. روزی طبق تصمیم هیئت مختلط نفت به من ابلاغ شد برای اینکه بتوانم هم در جلسات هیئت مختلط نفت شرکت کنم و هم معالجات شخصی خود را ادامه دهم، و هم در کار خلع ید وقفه ای ایجاد نشود متناوباً یک هفته در تهران ویک هفته در خوزستان باشم.

شبی که با تلفن کاریر مستقیماً از خوزستان با آقای دکتر مصدق صحبت می کردم در ضمن گزارش اوضاع جاری اظهار نظر کردم که بالاخره باید کار یکسره شود، این استخوان لای زخم گذاشتن معنی ندارد، یا باید انگلیسی ها خدمت شرکت ملی نفت ایران را بپذیرند و یا اینکه خاک ایران را ترک کنند، برای این کار بهتر است کنترات نامه ای تهیه کنیم و جلو کارشناسان انگلیسی بگذاریم، اگر خواستند در ایران بمانند باید مواد کنترات نامه و خدمت در شرکت ملی نفت را بپذیرند وگرنه ظرف ۱۵ روز خاک ایران را ترک نمایند.

در آن موقع معمولاً هر چه می گفتم فوری مورد توجه قرار می گرفت، این موضوع هم جزو مسائل مهمه قرار گرفت و دولت پس از مدتی مطالعه مصمم شد که در مدت ده روز به آنها اخطار کند، این تصمیم را به هیئت مختلط نیز فرستاد، در آنجا هم پس از گفت و گوی زیادی تصویب شد. روز یکشنبه ۳۱ شهریور از خوزستان برای مدت یک هفته آمدم تهران. در آن موقع روابط من و آقای دکتر مصدق بر اثر پاره ای مسائل از جمله انتخاب امیر علائی به وزارت خوب نبود و رابطه گرمی با هم نداشتیم، حتی هنگام ورود به تهران هم به عنوان تعرض با ایشان ملاقاتی نکردم. روز بعد در مجلس حضور یافته و در جلسه هیئت مختلط نفت به اتفاق سرتیپ کمال که با من از آبادان آماده بود، شرکت کردم (دوشنبه اول مهر).

هیئت مختلط ضمن قدردانی از زحمات و کوشش های من در خوزستان گفتند که دولت می خواهد باقیمانده انگلیسی ها را هم در مدت معینی از آبادان خارج کند، بنابراین شما باید بلادرنگ به طرف خوزستان حرکت کرده و در آنجا بمانید تا کار تمام شود. من گله هایی را که از آقای دکتر مصدق داشتم مطرح ساختم و مشکلات کار را به طرز دقیقی در میان گذاشتم، از تجهیزات و تسلیحات انگلیسی ها در حبانیه و شعیبیه و بصره و قبرس و دهانه خلیج فارس و در طول شط العرب و سایر نقاط سخن گفتم.

مخصوصاٌ یادآور شدم که در جلو پالایشگاه آبادان سه فروند کشتی جنگی لنگر انداخته که بزرگتر از همه آنها کشتی موریشس است (این کشتی به ظرفیت هشت هزار تن دارای هشتصد سرباز و مجهز به ۲۴ توپ ۱۵۰ میلیمتری بود). دو کشتی «کروازور» (اژدر افکن) ۲۵۰۰ تنی هر یک مجهز به هشت دستگاه توپ ۱۲۰ میلیمتری و اضافه بر آن مسلح به مسلسلهای هوایی و خودکاری هستند که به خوبی می توانند از عهده یک رزم سنگینی برآیند، از اینها گذشته یکی دو کشتی جنگی دیگر در دهانه خلیج فارس و مصب شط العرب لنگر انداخته اند.

در بصره دو کشتی نیروبر و مقداری قایقهای موتوری و تعداد زیادی تانک و زره پوش، همچنین کشتی هواپیما بر آماده نگهداشته اند، در خود خلیج نیز به طور تناوب کشتیهای جنگی وارد و خارج می شوند. در قبرس چهار هزار چتر باز پیاده شده اند، در ایستگاه هوایی حبانیه و شعیبیه تعداد زیادی هواپیمای جت و شکاری آماده ی نبرد هستند، این موضوع نیز مورد تأیید آتاشه های نظامی ما نیز قرار گرفته است.

برتعداد افراد پیاده نظام قوای انگلیس در بصره و سایر نقاط افزوده شده است، از مقدار خوارباری که روزانه برای آنها فرستاده می شود پی می بریم که مرتباً بر تعداد قوای انگلیسی ها افزوده می شود!…

اما در مقابل ما چه داریم؟… در برابر این همه تجهیزات، ما تنها دو کشتی دو هزار تنی بدون زره به نام ببر و پلنگ داریم که هیچکدام بیش از دو توپ ندارندو متأسفانه گلوله های این کشتی ها هم نمی تواند در زره کشتی موریشس اثر کند، از این گذشته توپهای این کشتی ها فاقد زره بوده و خدمه توپها را به آسانی هدف گلوله قرار خواهند گرفت.

در آن جلسه از مجموع قوای نظامی در خوزستان نیز صحبت کردم و هدف انگلیسی هارا به طور دقیق و روشنی تشریح کردم که چگونه می خواهند جزیره ی آبادان را اشغال کنند. آنها به همین منظور تمام مناطق نفت خیز و قسمتهای مختلف خوزستان را تحویل داده بودند و تنها پالایشگاه آبادان رادر دست داشتند، هدفشان این بودکه پس از تجزیه جزیره آبادان، نفت خام از کویت آورده و در تصفیه خانه آبادان تصفیه نمایند.[۱]

اینجا این سؤال مطرح می شد که پس ما در برابر این مشکل چه می توانیم بکنیم؟به همین جهت در آخر سخن افزودم تنها کاری که ما باید بکنیم، مقاومت است، مقاومت و فداکاری. ما باید به انگلیسی ها بفهمانیم که ارتش ایران و مردم استعمارزده خوزستان آنقدر پافشاری و مقاومت خواهند کرد تا پیروز شوند. و اگر خدای نخواسته یک سرباز انگلیسی بتواند در آبادان پیاده شود تنها هدیه ارتش و مردم به او خاکستر پالایشگاه آبادان است و بس.

آنگاه توضیح دادم که من احتیاج به دو گردان مهندسی و سه گردان سرباز و چند هواپیما و چند توپ با کالیبرهای بزرگ دارم.حرفهای من که تمام شد اعضای هیئت مختلط از آقایان نجم الملک و سروری گرفته تا آقای صالح و دکتر معظمی و سایر اعضاء هر یک شرحی بیان داشتند.

آنها گفتند که می دانیم اگر جنگی در بگیرد اولین هدف تو خواهی بود ولی با همه این حرفها نباید فراموش کرد که مملکت در موقعیت خطرناکی قرار گرفته روز فداکاری امروز است تو باید برای سعادت ملت ایران به استقبال مرگ بروی با توجه به اینکه شمابا ما دوست هستی و ما نباید تو را به خطردعوت کنیم معهذا چاره ای نیست امیدواریم خداوند تو و کشور را حفظ کند مخصوصاً دکتر معظمی با بیانی ناراحت و هنگام حرف زدن دستهایش مرتعش، گفت: آقای مکی! من از مادر شما خجالت می کشم که فرزندش را بطرف خطر دعوت می کنم ولی آقای مکی کشوری که می خواهد مستقل بشود باید قربانی بدهد و تو باید فدای مملکت بشوی!

گفتم برای فداکاری آماده هستم و هم اکنون هم حاضر به رفتن خوزستان هستم. بالاخره با اصرار پیشنهاد کردند که با دکتر مصدق ملاقات کرده و رفع دلتنگی ها بشود اما برای من خیلی مشکل بود که با او ملاقات کنم. گفتم آقای نخست وزیر ـ وزیر جنگ ـ رئیس کل شهربانی ـ رئیس ستاد ـ رئیس ژاندرامری و رئیس رکن چهارم در هیئت مختلط شرکت کنند تا من مشکلات و موانع کار را بگویم و آنچه راکه لازم دارم با اختیارات کامل در دسترسم بگذارند، و مطالبی که می گویم در صورتجلسه ی رسمی هیئت مختلط نوشته شود تا اگر وقایع غیر مترقبه ای پیش بیاید مسئولیت هر کس معلوم شود.

آقای صلاح رئیس هیئت مختلط نفت از اطاق بیرون رفته و با تلفن مطالب مرا با آقای نخست وزیردر میان گذاشتند.آقای نخست وزیر خواهش کردند که به منزل ایشان بروم و ضمناً گفتند همین الان دستور می دهم که وزیر جنگ و رئیس ستاد ارتش و رئیس شهربانی هم حضور یابند، من هنوز در هیئت بودم و ساعت از یک بعد از ظهر می گذشت از منزل نخست وزیر تلفن کردند که آقایان حاضر شده اند و به آقای مکی بگویید بیایند.

آقای صالح از پای تلفن آمد و پیام نخست وزیر را به من داد. هنوز گفت و گوی ما به پایان نرسیده بود که دو مرتبه تلفن زنگ زد، این مرتبه دکترمعظمی را پای تلفن خواستند و گفتند وزیر جنگ و رئیس شهربانی حاضر هستند، بگویید آقای مکی هر چه زودتر بیایند.

هیئت مختلط از من خواهش کردند که فوراً بروم به منزل نخست وزیر.به محض اینکه وارد منزل نخست وزیر شدم آقای سپهبد نقدی وزیر جنگ نیز به اتفاق سرلشکر مزینی رئیس کل شهربانی وارد اطاق شده و دور تخت ایشان نشستیم.

من علت عدم حضور رئیس ستاد ارتش و رئیس رکن چهارم را جویا شدم. وزیر جنگ اظهار داشت، من وزیر جنگ هستم و هرتصمیمی که اتخاذ شود فوراً به آنها ابلاغ می کنم، دیگر حضور آنها ضرورت ندارد، مشکلات کار را همانطور که در هیئت مختلط گفته بودم بیان کردم، از شهربانی خواستم که یک عده افسر عالی مقام و چند افسر مجرب دراختیارم گذاشته شود. همانجا رئیس شهربانی گفت ـ فردا سرتیپ آرتا و عده ای افسر و کارآگاه به طرف خوزستان حرکت خواهند کرد، در مورد دفاع از پالایشگاه آبادان، هر چه می گفتم مورد تأیید نخست وزیر قرار می گرفت. مثلاً می گفتم سربازها باید به حالت دفاعی و آماده باش درآیند.

سپهبدنقدی فوراً از دکتر مصدق مطالبه دستورکتبی می کردند. همانجا پیش نویس می شد و همانجا ماشین شده دکتر مصدق با یک شهامتی امضاء می کرد و به سپهبد نقدی تسلیم می شد، در مورد تخریب پالایشگاه به وسیله ی مین، تصمیماتی گرفته شد و قرار شد که شرافتمندانه این موضوع مکتوم بماند و همگی قول دادند. حقیقت این است که دکتر مصدق زیر بار مین گذاری نرفت و می گفت که ممکن است ایادی انگلیسی ها خرابکاری کنند و پالایشگاه را نابود سازند. هر چه در این باره اصرارکردم فایده نداشت بالاخره قرار شد که مانور مین گذاری و تظاهر به آن به عمل آید ولی همگی قول بدهند که محرمانه و مخفی بماند که مین گذاری نشده است باید اضافه نمود که سپهبد نقدی هم عقیده داشت که باید پالایشگاه مین گذاری شود. [۲]

راجع به هواپیمایی نیز تیمسار سپهبد نقدی گفت همین الآن به نیروی هوایی دستور خواهم داد و چند گردان اضافی قرار شد از اصفهان و خرم آباد و بعضی نقاط دیگر بلافاصله به آبادان اعزام شوند.مذاکرات تا ساعت دو و نیم الی سه بعد از ظهر ادامه یافت. سه ساعت از بعد از ظهر با اعصاب کوفته و خسته ـ و نسبت به وقایع آینده اندیشناک ـ منزل نخست وزیر را ترک کردیم.

روز بعد که چهارشنبه بود به ستاد نیروی هوایی رفتم. به اطاق سرتیپ سپه پور که وارد شدم گفتند دستورات تیمسار وزیر جنگ ابلاغ شده و ما از امروز ده فروند هواپیمای بُمب افکن و شکاری مجهز در فرودگاه تهران آماده کرده ایم و سه فروند هواپیمای اکتشافی هم از کرمانشاه برای اکتشاف به اهواز انتقال داده شد و شرحی از احساسات خ

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.