پاورپوینت کامل تشریح ضعف رژیم شاه در برابر قیام ۱۵ خرداد از زبان ارتشبد حسین فردوست ۷۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل تشریح ضعف رژیم شاه در برابر قیام ۱۵ خرداد از زبان ارتشبد حسین فردوست ۷۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تشریح ضعف رژیم شاه در برابر قیام ۱۵ خرداد از زبان ارتشبد حسین فردوست ۷۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل تشریح ضعف رژیم شاه در برابر قیام ۱۵ خرداد از زبان ارتشبد حسین فردوست ۷۸ اسلاید در PowerPoint :

درباره قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، نکته ای که بدواً باید متذکر شوم، ناآشنایی و بی اطلاعی عجیب مسئولین اطلاعاتی و امنیتی کشور و شخص محمد رضا از حرکت های مردمی بود. در آن زمان، محمد رضا مسئله روحانیت را جدی نمی گرفت و خطر تیمور بختیار را برای سلطنت خود بیش از مردم می دانست.

در آن زمان محمد رضا به دستور کندی طرح «انقلاب سفید» را عملی می ساخت و لذا یک قالب تبلیغاتی مشخص یافته بود و هر مخالفتی را با این قالب بسادگی تحلیل می کرد: هر کس، حتی همه مردم، اگر مخالف دیکتاتوری او بودند مخالف اصلاحات ارضی او تلقی می شدند و طبق این قالب، فئودال بودند! کار به جایی رسیده بود که حتی علم نخست وزیر اعتراضات دانشجویان تهران را کار فئودالها می دانست و یا به تحریکات تیمور بختیار نسبت می داد. این قالب در همه جا حاکم شده بود و محمد رضا درمصاحبه ها و سخنانش بجا و بیجا «اصلاحات ارضی» را تکیه کلام خود کرده بود.

ساواک نیز طبعاً نمی توانست خارج از این قالب را ببیند. ضعف و بیسوادی ساواک، و بخصوص پرسنل اداره کل سوم و رئیس آن مصطفی امجدی، این قالب تحلیلی را به شکل بسیار سطحی منعکس می نمود و لذا ساواک نمی توانست اطلاعات و تحلیل جامعی از اوضاع کشور داشته باشد. گزارشات اداره کل سوم از فعالیت های روحانیت همیشه تکرار مکرر این مسئله بود که روحانیون با «اصلاحات ارضی» مخالفندو در فلان نقطه فلان اقدام را کرده اند محمد رضا نیز دستور شدت عمل می داد و در نتیجه سرهنگ مولوی ـ رئیس ساواک تهران ـ به مدرسه فیضیه قم حمله کرد وعده ای راکشت و تعدادی را زخمی نمود و تظاهرات خیابانی قم و سایر شهرها با دخالت نیروهای انتظامی متفرق می شد.

درباره تظاهرات وسیع ۱۵ خرداد، حتی تا شب قبل آن، اداره کل سوم و شهربانی هیچ اطلاعی نداشت و هیچ گزارشی به دفتر نفرستاد. طبعاً اگر حرکت فوق با آن وسعت، یک حرکت برنامه ریزی شده و سازمان یافته بود، باید اطلاعی به دفتر می رسید و برای مقابله تدارکاتی انجام می شد. ولی از آنجا که این حرکت، یک حرکت مردمی و طبعاً فاقد برنامه ریزی قبلی بود، ساواک بکلی غافلگیر شد و محمد رضا شدیداً به وحشت افتاد.

صبح روز ۱۵ خرداد ۴۲، طبق معمول رأس ساعت ۵/۷ صبح به اداره مرکزی ساواک رسیدم. مدیر کل سوم (سرتیپ مصطفی امجدی) در اتاق انتظار من بود. بلافاصله گفت: «خبر مهم! در سطح تهران تظاهرات عظیمی است و مردم در دستجات کوچک و بزرگ از جنوب شهر به سمت شمال شهر حرکت می کنند.» حیرت زده شدم و تعدادتظاهر کنندگان را پرسیدم. گفت که حداقل در ۷ دسته اصلی هستند که هر دسته بین ۵ الی ۷ هزار نفر تخمین زده می شود و بعلاوه دستجات کوچک حدود ۵۰۰ نفری در سطح وسیع در گوشه و کنار شهر پراکنده اند. پرسیدم: مگر به پاکروان (رئیس ساواک) گزارش نداده اید؟

پاسخ داد که چرا و او با محمد رضا تلفنی صحبت کرده و وی دستور داده که اویسی مسئولیت قلع و قمع جمعیت را به عهده بگیرد و مستقیماً با وی تماس داشته باشد. در آن زمان اویسی سرلشکر و فرمانده لشکر یک گارد بود. از امجدی پرسیدم: چگونه ساواک از جریان قبلاً اطلاعی نداشت. آنطور که شما تعریف می کنید تدارک آن حداقل یک ماه نیاز به سازماندهی مستمر پنهانی داشته. چگونه طی این مدت ساواک های مربوطه کوچکترین اطلاعی به شما ندادند؟

پاسخ داد: «خیر، حتی یک کلمه درباره تدارک تظاهرات امروز به من گزارش نشده.» گفتم: عجب ساواکی! پس بود و نبودش تفاوتی ندارد؟ گفت: «شما صحیح می فرمایید!» گفتم: بسیار خوب! در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته ایم وباید منتظر نتیجه باشیم. به هر حال منظماً جریان را به من و تلفنی به دفتر اطلاع دهید. امجدی با گفتن «اطاعت می شود» از اتاق خارج شد. گزارشات حرکت تظاهر کنندگان مرتب به من می رسید و مطلع شدم که محمد رضا نیز وحشتزده است و هر ۱۰ دقیقه به اویسی تلفن می کند و اوضاع را می پرسد.

برای مقابله با تظاهرات خیابانی یک آیین نامه آمریکایی وجود داشت، که تدریس نمی شد حتی به فارسی نیز ترجمه نشده بود. در سال ۳۸ یا ۳۹، من یک نسخه از آیین نامه را از دانشگاه جنگ گرفتم و یک مترجم از بین افسران مسلط ارتش احضار کردم ودستور ترجمه آن را دادم و پس از تصویب خودم و ستاد ارتش، که باید اجازه چاپ آیین نامه ها را بدهد، دستور چاپ آن را در حدود ۱۰۰۰ نسخه به چاپخانه ارتش دادم.

آیین نامه مذکور به دانشکده افسری، دانشگاه جنگ و از طریق ستاد ارتش به سه نیرو و واحدهای مربوطه هر نیرو و نیز به شهربانی و ژاندارمری و ساواک ارسال شد و ستاد ارتش طی بخشنامه ای دستور داد که این آیین نامه جزء آموزش مراکز آموزش نظامی و ستادها و واحدهای ارتش و شهربانی و ژاندارمری باشد. سپس از طریق شعبه ۴ دفتر کنترل کردم و معلوم شد که کتب توزیع گردیده و جزء مواد آموزشی قرار گرفته است.

آیین نامه فوق، متن قابل توجهی است و تصور می کنم عنوان آن «کنترل اغتشاشات» است. این آیین نامه را چندین بار با دقت مطالعه کرده و مواد آن را به خاطر داشتم، ولی هیچگاه آموزش آن توسط فرماندهان واحدهای نظامی و انتظامی جدی گرفته نشد. در طول تظاهرات ۱۵ خرداد با تعجب دیدم که عملکرد مردم دقیقاً منطبق با مواد آیین نامه است و فعالیت اویسی درست عکس آن! یک اصل مهم آیین نامه فوق این است که واحدهای نظامی مأمور کنترل تظاهرات، باید مردم را متفرق کنند. در ۱۵ خرداد برعکس بود: مردم از ۷ دسته اصلی یا بیشتر به دستجات کوچکتر منشعب شدند و در مسیرهای جنبی به تظاهرات پرداختند، ولی خط شمالی اصلی تظاهرات خیابان سپه سابق بود.

در مدت کوتاهی دستجات اصلی تظاهرکننده به بیش از ۳۰ دسته منشعب شد و اویسی بیسواد برای مقابله با هر دسته عده ای سرباز فرستاد و در نتیجه لشکر را به بیش از ۳۰ واحد کوچک تقسیم کرد، که برخی از این واحدها از ۱۰ نفر سرباز و یک گروهبان تجاوز نمی کرد! برای هر دسته تظاهر کننده، که بین ۵۰۰ الی ۱۰۰۰ نفر را در بر می گرفت، کاملاً مقدور بود که این واحدها را به سادگی خلع سلاح کند ومسلح شود. البته این حادثه رخ نداد و تنها در موارد معدودی تظاهر کنندگان واحدهای کوچک نظامی را خلع سلاح کردند و تعداد کمی تلفات وارد آوردند.

آیین نامه آمریکایی صراحت داشت که تظاهر کنندگان سعی در تقسیم واحدهای نظامی دارند و اگر چنین شود. مرگ واحدهای ضد اغتشاش است. فرمانده ضد اغتشاش باید دقیقاً متوجه این مسئله باشد و هیچگاه یک واحد نظامی اش نباید از یک گردان موتوریزه کمتر شود و تنها در موارد استثنایی واحد ضد اغتشاش می تواند تا یک گروهان تقویت شده تقلیل یابد.

کمتر از این مفهومش خلع سلاح واحد نظامی است. آیین نامه صراحت داشت که هیچ لزومی ندارد که در مقابل هر دسته تظاهر کننده یک واحد نظامی قرار گیرد، بلکه می توان به تعداد گردان های موتوریزه وارد عمل شد. طبق این آیین نامه اگر لشکر یک گارد ۹ گردان موتوریزه (برای مثال) داشت، باید یک سوم آن را در احتیاط و در اختیار فرمانده (اویسی) می ماند و ۶ گردان بقیه در ۶ نقطه به کار گرفته می شد. پس از متفرق کردن هر دسته تظاهر کننده، گردان آزاد شده باید به متفرق کردن دسته دیگر می پرداخت، زیرا دسته تظاهر کننده نمی تواند یک گردان را خلع سلاح کند و لذا همیشه موفقیت با واحدهای نظامی است. اویسی این اصول مسلم را لابد مطالعه نکرده بود و یا شاید از شدت اضطراب قدرت فرماندهی صحیح را از دست داده بود و من با حیرت عواقب خطرناکی را برای تظاهرات آن روز پیش بینی می کردم.

بالاخره اویسی ساعت ۱۲ ظهر به من تلفن کرد و گفت: «بیچاره شدم! حتی یک گروهان در اختیار ندارم و اگر یک دسته تظاهر کننده به من و ستادم حمله کنند همه را از بین خواهند برد!»

گفتم: وقتی یک افسر در رده شما به آموزش و آیین نامه توجهی ندارد و دائماً به دنبال کارهای دیگر است، نتیجه از این بهتر نمی شود. تنها راه این است که هر چه آشپز و نظافتکار و اسلحه دار و غیره در لشکرداری مسلح کنی. تلفنی به یک افسر مأموریت بده که آنها را مسلح کند و برای دفاع از خود و ستادت مورد استفاده قرار بده! این افراد حدود یک گروهان می شدند. اضافه کردم به سپهبد مالک (فرمانده ژاندارمری) هم تلفن می کنم تا اگر توانست یک گروهان ژاندارم برای شما بفرستد! اویسی پاسخ داد: «خدا پدرت را بیامرزد، دست علی به همراهت!»

این تکیه کلام معمولی او بود. اضافه کردم: واحدهای خود را از نقاطی که می توانی جمع کن و اقلاً دو گردان از واحدهای خود را در اختیار داشته باش. اویسی همه این کارها را انجام داد. ستاد او در پارک سنگلج قرار داشت و وی می توانست پس از ۲ ساعت ۴ گردان در اختیار داشته باشد. علت آزاد شدن این نیروها و اشتباه بزرگ مردم این بود که حدود ساعت ۱۲ از تظاهرات خسته شدند و چون برنامه براندازی سازمان یافته نداشتند برای نهار به غذاخوری ها رفتند و چلوکبابی ها نیز مردم را به نهار مجانی دعوت می کردند.

در نتیجه بین ساعت ۱۲ تا ۱۴ خیابان ها به کلی خلوت شد. در این مدت اویسی توانست حدود ۲۰۰۰ نفر نیرو جمع کند و آماده عکس العمل شدید شود. او منتظر ماند تا دستجات مردم جمع شوند. بعد از ظهر تظاهرات مجدداً آغاز شد. حدود ساعت ۴ یا ۵ بعد از ظهر، اویسی با یک گردان موتوریزه نوهد به دسته مقابل سبزه میدان و بازار حمله برد و هر چه تظاهر کننده و عابر بود را به مسلسل بست، که همه غیر مسلح بودند. بتدریج شب فرا رسید و مردم خود به خود متفرق شدند و با اعلام حکومت نظامی اجتماعات ممنوع شد. بدین ترتیب تظاهرات ۱۵ خرداد در مقابل حیرت محمد رضا، من و سایرین به پایان رسید.

تظاهرات ۱۵ خرداد ۴۲، کاملاً سازمان نیافته و از پیش تدارک نشده بود و به همین دلیل ساواک از قبل اطلاعی درباره آن نداشت. اگر تظاهرات از قبل تدارک می شد و دو موضوع در آن رعایت می گردید بدون هیچ تردید به سقوط محمد رضا می انجامید: اگر تظاهر کنندگان در حد یک گردان موتوریزه مسلح بودند و یا اگر یک گردان موتوریزه از ارتش به آنها می پیوست و با حدود ۵۰۰۰ نفر جمعیت به سمت سعد آباد حرکت می کردند، بدون تردید زمانی که این جمعیت به حوالی قلهک می رسید.

محمد رضا با هلیکوپتر به فرودگاه می رفت. با رفتن او گارد در مقابل مردم تسلیم می شد و با این اطلاع محمد رضا با هواپیما ایران را ترک می کرد. هم حوادث ۲۵ مرداد ۳۲ و هم حوادث سال ۱۳۵۷ نشان داد که پا به فرار محمد رضا بسیار خوب است لازمه این کار این بود که در این فاصله سایر مردم واحدهای لشکر یک گارد را سرگرم می کردند تا به طرف سعد آباد نروند. موضوع دوم، تعطیل تظاهرات بین ساعت ۱۲ تا ۱۴ بود. اگر تظاهرات سازمان یافته بود و بی وقفه تا عصر ادامه می یافت، اویسی نمی توانست گردانهای خود را مجتمع و مستقر سازد و سیر اوضاع به خلع سلاح واحدهای نظامی می انجامید و سبب فرار محمد رضا و سقوط او می شد.

باید اضافه کنم که تا ظهر ۱۵ خرداد، هم محمد رضا و هم آمریکایی ها و هم انگلیسی ها تظاهرات را یک طرح براندازی وسیع و سازمان یافته می دانستند و بشدت دستپاچه بودند. در آن زمان یک مستشار آمریکایی در ساواک بود که در اداره کل سوم کار می کرد و باهوشترین و مسلط ترین فرد هیأت مستشاری آمریکا در ساواک بود به نظر من سرهنگ یاتسویچ(رئیس «سیا»ی سفارت) و سایر عناصری که دیده ام، از نظر هوش و تسلط بر امور اطلاعاتی در مقابل او ناچیز بودند. وی را بارها احضار کرده و خواهش می کردم که در مسائل مشکل عملیاتی ساواک مرا مطلع کند و او نیز با من نهایت همکاری را داشت. صبح ۱۵ خرداد، که در ساواک بودم، افسر دفتر ویژه تلفنی اطلاع داد که مستشار فوق با یک رادیو به دفتر مراجعه کرده و تقاضا دارد که در دفتر بماند.

پاسخ دادم که می تواند در اتاقی در دفتر باشد. یک مترجم نیز همراه او بود. وی تا ساعت ۵ بعد از ظهر در دفتر ماند و با کسب اجازه از من اطلاعات واصله را از دفتر دریافت و به سفارت آمریکا ارسال می داشت. به گفته افسر دفتر، مستشار فوق از وضع آن روز بسیار نگران بود و سفارت وی را که باهوشترین مأمور آمریکایی در ایران بود، به دفتر فرستاده

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.