پاورپوینت کامل از امامیه تا اثنی عشریه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل از امامیه تا اثنی عشریه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل از امامیه تا اثنی عشریه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل از امامیه تا اثنی عشریه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
ترجمه محسن الویرى (خندان) : نظریه شیعه امامیه در باره امامت بتدریج در قرن نخست اسلامى مطرح شد و در نیمه قرن ۲ ق/۸ م از سوى هشامبن حکم صورتى معین و تعریف شده یافت.[۱] به نظر نمىرسد تا حدود صد سال بعد یعنى تا رحلت امام یازدهم امام حسن عسگرى علیهالسلام در ۲۶۰ ق/۸۷۴ م، تغییر قابل ملاحظهاى دراین نظریه رخ داده باشد
ترجمه محسن الویرى (خندان) : نظریه شیعه امامیه در باره امامت بتدریج در قرن نخست اسلامى مطرح شد و در نیمه قرن ۲ ق/۸ م از سوى هشامبن حکم صورتى معین و تعریف شده یافت.[۱] به نظر نمىرسد تا حدود صد سال بعد یعنى تا رحلت امام یازدهم امام حسن عسگرى علیهالسلام در ۲۶۰ ق/۸۷۴ م، تغییر قابل ملاحظهاى دراین نظریه رخ داده باشد. تنها در نیمه قرن ۴ق/ ۱۰ م است که نکاتى عمده براین نظریه افزوده مىشود؛ به این شرح که: دوازده امام وجود دارند و آخرین آنها تا ظهورنهایى خود به نام وعنوان مهدى یا قائم، در غیبت به سر مىبرد؛ این غیبت دو دوره دارد: غیبت کوتاهتر یا غیبت صغرا که از ۲۶۰ ق/۸۷۴ م تا ۳۲۹ ق/۹۴۱ م طول کشید و در آن مدت چهار سفیر، نمایندگى امام را در زمین عهدهدار بودند، و غیبت طولانىتر یا غیبت کبرا که مدت آن را فقط خدا مىداند. این نظریه است که شیعه دوازده امامى را از امامیههاى نخستین ممتاز مىسازد[۲] و ارزش بررسى گستردهتر ریشهها و مراحل اصلى گسترش آن را دارد. قدیمترین سند اعتقاد به دوازده امام را در متون ملل و نحل (Hevesiographical )مىتوان یافت. کتاب فرقالشیعه حسنبنموسى نوبختى و کتاب المقالات والفرق سعدبن عبدالله قمى (که هردو در حدود سال نهصد میلادى تألیف شدهاند) با وصفى از گروهها یا فِرَقى که پس از رحلت امام حسن عسگرى علیهالسلام در جامعه شیعى به وجود آمد به پایان مىرسند. گاهى پارهاى شرحها در این دو منبع متفاوت است؛[۳] با وجود این، اقوال نوبختى و سعدبن عبدالله در مورد مهمترین این گروهها یعنى امامیه اساسا یکسان است: بنابر وصف آنها از امامیه طرفداران این فرقه براین باورند که امام حسن عسگرى علیهالسلام وفات یافته – نه غایب شده و نه دوباره زنده خواهد شد – و جانشینى بر جاى گذاشته که در زمان تألیف کتاب در خفا بوده، اما زمانى در آینده دوباره ظهور خواهد کرد.[۴] اهتمام امامیه در این مرحله براین است که تاحدى با تکیه بر سابقهاى که از پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم دردست است،[۵]اثبات کنند که امام ممکن است در زمان خطر در اختفا به سر برد، اما هیچ متن روشنى دال براینکه مدت این اختفا ممکن است بیش از عمر یک انسان معمولى باشد وجود ندارد، و در نتیجه هیچ کوششى نیز براى توجیه این مسئله با استناد به طول عمر معمران (کسانى که خداوند عمرى طولانى به آنها داده است) به چشم نمىخورد؛ کارى که بعدها از سوى محمدبن علىبن بابویه (متوفى ۳۸۱ ق/ ۹۹۱ م) و دیگران انجام شد.[۶] دیگر جنبههاى شاخص نظریه شیعه دوازده امامى نیزدر این دو کتاب به چشم نمىخورد؛ براى مثال از امکان دو غیبت (صغرا و کبرا) ذکرى به میان نیامده است و نیز سند روشنى در این باره نیاورده است که با پسر امام حسن عسگرى علیهالسلام تعداد امامان به دوازده رسیده است و نه نشان و اشارتى به معنا و فحواى خاصى که این عدد مىتواند داشته باشد و بالاخره از این وصف عقاید امامیه، به هیچ وجه برنمىآید که نام امام دوازدهم در آن زمان مورد اتفاق امامیه بوده است، بلکه بروشنى تصریح شده است که این نام رازى است که نباید فاش شود. تنها افرادى از یک فرقه دیگر[۷] (غیر از امامیه) او را «محمد» خواندهاند.[۸] در هر صورت امامیه باید این نام را خیلى زود پذیرفته باشد، زیرا اشعرى در مقالات الاسلامیین امامیه را کسانى معرفى مىکند که اعتقاد دارند محمدبن حسن [علیهماالسلام] امام غایب است.[۹] جز در این مورد جزئى، هیچ تفاوت اساسى دیگرى بین توضیحات اشعرى در باره اصول امامیه با گفتههاى نوبختى و سعدبن عبدالله وجود ندارد.
مطرح نبودن نظریه ویژه شیعه دوازده امامى در زمان رحلت امام حسن عسگرى علیهالسلام از سوى منابع معاصر امامیه در آن زمان نیز به طور ضمنى تأیید مىشود. براى مثال، دانشمند امامى، محمدبن حسن صفارقمى (متوفى ۲۹۰ ق / ۹۰۳ م) که در کتاب بصائرالدرجات احادیثى در فضایل ائمه [علیهمالسلام] گردآورى کرده، هیچ حدیثى در باره غیبت یا دوازده امام ذکر نکرده است. یکى از مشایخ صفار، ابوجعفر احمدبن محمدبن خالد برقى (متوفى ۲۷۴ ق /۸۸۷ م یا ۲۸۰ ق / ۸۹۳ م) که بویژه به خاطر کتاب المحاسن خود معروف است نیز به همین نحو اطلاعاتى در این باره دراختیار ما نمىنهد. او در بخش اول این کتاب تحت عنوان «الاشکال والقرائن» احادیث مربوط به خصوصیات اعداد مختلف را ذکر کرده است[۱۰] اما به بیان اعداد سه تا ده اکتفا نموده و لازم ندیده است که این بحث را به عدد دوازده نیز برساند برعکس، کتاب الخصال ابن بابویه که کلاً به احادیثى این چنین اختصاص یافته و تا فراتر از هزار (مابعدالالف) نیز بحث را ادامه داده است، فصلى مبسوط در عدد دوازده دارد که در آن احادیث اصلى مربوط به دوازده امام را بررسى کرده است.[۱۱] افزون براین، برقى یک حدیث معروف ، ۴ نزد امامیه نقل مىکند که به موجب آن حضرت خضر، على علیهالسلام و پسرش امام حسن علیهالسلام را ملاقات مىکند و نام امامان را برایشان فاش مىکند؛ [۱۲]اما در نقل برقى از این حدیث، برخلاف دیگر نقلها – و احتمالات نقلهاى متأخر – خضر علیهالسلام تنها حضرت على علیهالسلام و حسن علیهالسلام و حسین علیهالسلام را با ذکر نام معرفى کرده است. این محدّث افزوده است: و او هریک از آنها (ائمه) را تاآخر یکى پس از دیگرى برشمرد – حتى اتى على آخرهم – اما نام یا تعداد امامانى را که پس از امام حسین علیهالسلام مىآیند مشخص نکرده است. کتاب المحاسن وبصائرالدرجات هردو پیش از غیبت صغرا یا اندکى پس از آغاز آن تألیف شدهاند. مطرح نبودن عقاید خاص شیعه دوازده امامى در این آثار، احتمالاً به این معناست که اعتقاد به دوازده امام تا آن زمان هنوز جزء اصول اعتقادى امامیه درنیامده بود. به هرحال، اوضاع باید خیلى سریع دگرگون شده باشد، زیرا در تفسیر علىابن ابراهیم قمى (متوفى۳۰۷ ق / ۹۱۹ م) حدیث خضر علیهالسلام با ذکر نام هر دوازده امام بیان شده است.[۱۳] حد اعلاى این دگرگونى در اصول کافى تألیف ابوجعفر محمدبن یعقوب کلینى (متوفى ۳۲۹ ق / ۹۴۱ م) به چشم مىخورد که تمامى اجزاى اصلى نظریه شیعه دوازده امامى را مىتوان در آن یافت. [۱۴]مىتوان افزود که آن نظریه ربط مستقیمى با احادیث معاد شناسانهاى داشت که از دوازده مهدى سخن مىگویند که پس از قائم «اصلى» به توالى خواهند آمد.[۱۵]
باوجود این، حتى پس از اثر ماندگار کلینى، اندیشمندان شیعى گاه گاه مجبور بودهاند با مخالفتهاى داخلى علیه اصول عقاید شیعه دوازده امامى مبارزه کنند. این مخالفت علىالقاعده از اصرار متعصبانى که بر ادامه محرز امامت در وجود امام حسن عسگرى علیهالسلام ، – جعفر – پاى مىفشردند ناشى شده بود؛ به دلایلى که بعدا اشاره خواهیم کرد به نظر نمىرسد کسى در آن شرایط زمانى و مکانى به نفع و به خاطر یک امام معین، غوغا به پا کرده باشد. این مشکل بعدها در میان شیعه ضعفا که نمىخواستند با طرح مسائل خصمانه با عامه اهل سنت مخالفت ورزند و نیز عامه شیعه که در شرایط تازه سردرگم بودند، پیش آمد. ناراحتى اندیشمندان شیعى در مقدمههاى سه کتاب که در اواسط یا نیمه دوم قرن ۴ ق / ۱۰ م نوشته شده، منعکس شده است. نخستین این کتابها، کتابالغبیه به قلم شاگرد کلینى، ابوعبداله محمدبن ابراهیم نعمانى (متوفى ۳۶۰ ق / ۹۷۱ م) است که در سال ۳۴۲ ق / ۹۵۳ م به پایان رسیده است.[۱۶] نعمانى اظهار نارضایتى مىکند که بیشتر شیعیان همعصر او به هویت امام وقت یقین ندارند و یا لااقل در باره غیبت او شبهاتى دارند. او این تردیدها را به غفلت مردم و تأثیر مهلک بیهودهکاران (اهل الزخرف والباطل) و جاذبههاى زندگى و موفقیتهاى دنیوى نسبت مىدهد که مردم را از راه حق دور نگه مىدارد.[۱۷] نعمانى این بیهودهکاران را به نام مشخص نساخته است اما با مراجعه به یکى دیگر از آثار این دوره، یعنى کفایهالاثر فىالنصوص علىالائمه الأثنى عشر که مجموعهاى است از احادیث مربوط به دوازده امام به قلم الخزّاز الرازى القمى (متوفى ۳۸۱ ق / ۹۹۱ م) از شاگردان ابن بابویه، مىتوان حدس زد که منظوراو چه کسانى بودهاند. الخزّاز در مقدمه کتاب[۱۸] خود چنین توضیح مىدهد که آنچه اورا به تألیف این کتاب واداشته این است که برخى از شیعیان که معلومات مذهبى آنها ضعیف یا اندک است (یا تشیع آنها ملایم و معلومات آنها اندک بوده: قوما من ضعفاءالشیعه والمتوسطین فىالعلم) تحت تأثیر مناقشات معتزله علیه دوازده امام قرار گرفتهاند. بعضى از این شیعیان مىگویند نص بر امامان نمىتواند به طور قطع و به گونهاى که عذرى باقى نگذارد ثابت شود (من جهه یقطعالعذر بها)؛ دیگران فراتر رفته و ادعا مىکنند هیچ حدیثى از طریق صحابه درباه نص بر ائمه علیهمالسلام وجود ندارد. و از همین رو الخزّاز اصلاح آن دیدگاههاى سفسطهآمیز را وجهه همت خود قرار داده است. سوّمین و معروفترین اثر این دوره درباره غیبت کتاب اکمال (کمال)الدین و اتمام(تمام)النعمه اثر ابن بابویه است. در آغاز این کتاب، ابن بابویه مىگوید که در مسیر بازگشت از زیارت مرقد امام هشتم، امام علىالرضا علیهالسلام در نیشابور توقف کرده و دیده است که بسیارى از شیعیان سرگشته و سرآسمیه با سؤالهایى درباره غیبت به او مراجعه مىکنند. این ماجرا او را برانگیخت تا اثرى تألیف کند که در آن حقیقت این موضوع روشن و آشکار گردد.[۱۹]
در تلاش براى اثبات اعتبار نظریه دوازده امام، اولین نظریهپردازان شیعه دوازده امامى – که نویسندگان نسل بعد دقیقا از آنها پیروى کردند – از چهار شیوه اصلى بهره بردهاند. الف – استناد به آیات قرآن – آن اشارات و فقراتى از قرآن که در آن عدد دوازده به کار رفته بود، به طور طبیعى مورد استفاده و بهرهبردارى مفسران شیعى قرار گرفت. به عنوان مثال گفته مىشود امام پنجم امام محمد باقر علیهالسلام (متوفى ۱۱۴ ق / ۷۳۲ م یا۱۱۷ ق / ۷۳۵ م) آیه ۳۶ سوره توبه را که مىفرماید «تعداد ماهها نزد خداوند دوازده است» ناظر بر دوازده امام دانسته است.[۲۰] نیز چنین گفته مىشود که امام ششم، امام جعفر صادق علیهالسلام (متوفى ۱۴۸ ق / ۷۶۵ م) اظهار داشته است: و شب از دوازده ساعت تشکیل شده است و روز نیز چنین است، سال از دوازده ماه تشکیل شده است. تعداد ائمه دوازده است و نیز تعداد نقبا[۲۱]، على علیهالسلام یکى از دوازده ساعت است و مفهوم این آیه (فرقان، ۱۱) که مىفرماید: «بلکه آنان ساعت را دروغ انگاشتهاند و ما براى دروغ آنها آتشى سوزان آماده کردهایم».[۲۲]
ب – استناد به احادیث شیعى – احادیث شیعى مربوط به این موضوع را مىتوان به دو دسته تقسیم کرد: یکى احادیثى که براساس آن در همان زمان حیات پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم اسنادى وجود داشته است که در آن نام ائمه به تفصیل بیان شده است. یکى از این اسناد، لوحى بوده که جابربن عبدالله صحابى در منزل فاطمه علیهاالسلام رؤیت کرد.[۲۳] دیگرى طومار یا صحیفهاى بوده که از سوى پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم به على علیهالسلام داده شده و گفته مىشود دوازده قسمت داشت و هر قسمت با مهر مخصوص و جداگانهاى ممهور شده بود. پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم به على علیهالسلام توصیه فرمود که نخستین قسمت این طومار یا صحیفه را بگشاید و براساس مطالب آن عمل کند و همین کار را دیگر ائمه به ترتیب درباره قسمتهاى بعدى صحیفه انجام دهند.[۲۴] سومین سند که گفته مىشده دو هزار سال پیش از خلقت آدم نوشته شده است، حسبالادعاء به وسیله امام جعفر صادق علیهالسلام از خرماى نخلى که او خود کاشته بود دوباره به دست آمد. این سند شامل شهادت (شهادتین) و نام دوازده امام بود.[۲۵]
دومین دسته از احادیث شیعى، احادیثى را دربر مىگیرد که در آن پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم از دوازده امامى که پس از او خواهند آمد سخن گفته است. بسیارى از این روایات به نحوى سهلالوصول دربحارالانوار مجلسى گردآورى شده است.[۲۶] در برخى نقلهاى حدیث غدیر خم[۲۷]، پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم به امامت على علیهالسلام ، حسن علیهالسلام و حسین علیهالسلام و نُه نفر دیگر از ذریه حسین علیهالسلام اشاره کرده است.[۲۸] از دوازده امام با عبارتهاى مختلف مانند الراشدون المهتدون، مخاطبان فرشتگان (المحدَّثون) و الاوصیاء یاد شده است.
ج – استناد به روایات اهل سنت – به دلایل آشکار جدلى براى علماى شیعى بسیار مهم بود که بتوانند نظریه خود در باره دوازده امام را با نقل قول از منابع و مطالب اهل سنت تأیید کنند. حدیث خاصى که در این زمینه وجود دارد، حدیثى است که به موجب آن پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم اعلام مىدارد: «پس از مرگ من، دوازده خلیفه (یا امیر) خواهند آمد که همگى از قریش خواهند بود. این حدیث که در منابع متعددى ذکر شده است معمولاً به عنوان حدیثى از جابربن سمره (متوفى ۶۶ ق / ۶۸۶ م) نقل مىشود؛ گرچه همین حدیث از قول عبداللهبن عمر (متوفى ۷۳ ق / ۶۹۳ م) و دیگر صحابه نیز نقل شده است.[۲۹] الخزّاز این حدیث و احادیث مشابه را به نقل از صحابهاى که به طرفدارى از آل على علیهالسلام معروفاند مانند سلمان فارسى[۳۰]، جابربن عبدالله[۳۱] و حذیفهبن ایمان[۳۲] نقل مىکند، اما در عین حال همین حدیث را به نقل از کسانى مانند عمر، عثمان، ابوهریره و عایشه که محدثان شیعى به آنها عنوان متصلبان در ضدیت با آل على علیهالسلام نگاه مىکنند، نیز نقل کرده است.[۳۳] نتیجهگیرى نویسندگان شیعى قرن ۴ ق / ۱۰ م (از این حدیث) روشن است. قدرت و اعتبار هر دوازده امام از نمایندگى مستقیم قدرت پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم ناشى مىشود. هنگامى که (در این حدیث) از خلفا صحبت مىشود، پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم نمىتوانسته است به مطلق حکمرانان (ملوک) نظر داشته باشد، زیرا تعداد آنها از زمان على علیهالسلام تا زمان نویسندگان این کتابها بیشتر از دوازده بوده است، لذا پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم باید به همان «امامان» نظر داشته باشد که خلفاى برحق او در زمیناند.[۳۴] د – استناد به کتاب مقدس و روایات یهودیان – تکیه بر فقرات یا اشاراتى از کتاب مقدس و روایات یهودیان و مسیحیان، به رغم مخالفتهایى که از جانب برخى از مسلمانان اظهار مىشد، در همان دورههاى نخست به طور برجستهاى در آثار مسلمانان تجلى یافت.[۳۵] فعالیت شیعیان براى یافتن نقل قولهاى – جعلى یا حقیقى – از عهدین براى اثبات اعتبار بخشى از عقاید خود کمتر از دیگر گروهها نبود[۳۶] و نظریه دوازده امام نیز از این قاعده مستثنا نبود. به عنوان مثال، نعمانى مىخواهد با تکیه بر سفر اول (پیدایش) از این نظریه دفاع کند. او عبارتى را به نقل از حسنبن سلیمان، یک دانشمند یهودى از مردم ارّجان، مطرح مىسازد حاکى از اینکه اسماعیل [اشموئیل] به نام «ماد» هم خوانده مىشده و این واژه ظاهرا یک واژه عبرى و به معناى ستوده شده (محمد)[۳۷] مىباشد و بنابراین این واژه شکل عبرى نام پیامبر است . وقتى این مبنا پذیرفته شد که اشموئیل و محمد در نام با یکدیگر مشترک هستند، همین قیاس به آسانى به پسران اشموئیل و سلاله پیامبر نیز تعمیم مىیابد. حسنبن سلیمان نام دوازده پسر اشموئیل را برمىشمرد[۳۸] وتوضیح مىدهد که این نامها به نام دوازده امام نیز اشاره دارند.[۳۹] وقتى از او پرسیده مىشود این نامها در کجا (به اصطلاح در کدام سوره) آمده او (به غلط) مثلى سلیمان [مَثَل سلیمان] یعنى امثال سلیمان را ذکر مىکند[۴۰] وبه عنوان شاهد قویتر متن را نیز بیان مىنماید: «من دعاى تو را در حق اشموئیل شنیدهام. من او را برکت دادهام و او را پرثمر خواهم ساخت. من نسل او را زیاد خواهم کرد. او پدر دوازده امیر خواهد بود و من امتى بزرگ از او برخواهم انگیخت (پیدایش:۱۷/۲۰)[۴۱] سه یهودى دیگر یکى پس از دیگرى اعتبار این نقل قول را تأیید مىکنند و از تفسیر ارائه شده از سوى حسنبن سلیمان حمایت مىنمایند.[۴۲]
در جایى دیگر ادعا شده است که عدّه کمى از یهودیان مىدانند که نام پیامبر اسلام در تورات آمده، اما همانها نیز نمىتوانند آشکارا این امر را اعلام کنند.[۴۳]
دیگر داستانهاى مربوط به اشتراک عقیده یهودیان با مسئله دوازده امام به زمان على علیهالسلام برمىگردد و در یک حکایت شاخص، فردى یهودى با طرح پرسشهایى مشکل، معلومات على علیهالسلام را در معرض سنجش مىنهد. درپاسخ به این سئوال که: پس از پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم چند رهبر هدایت یافته (امام هُدى) خواهند آمد؟ على علیهالسلام در پاسخ دوازده امام را ذکر مىنماید. فرد یهودى تصریح مىکند که این پاسخ درست است و مشتاقانه اسلام مىآورد.[۴۴] در داستانى مشابه یک فرد یهودى کتابى به على علیهالسلام نشان مىدهد که به خط داوود نگاشته شده (مسطور به خط داوود) و در آن نام دوازده امام ذکر شده بود.[۴۵]
از دیدگاه نظریه پردازان شیعه دوازده امامى، اعتقاد به غیبت آخرین امام، نتیجه منطقى و مستقیم اعتقاد به دوازده امام است. دفاعى مبسوط در این باره، در آثار مربوط به غیبت آمده و نیاز به استخراج و ذکر آنها در اینجانیست. به هرحال استدلال اصلى چنین است: از همان قضیهاى که مىگوید با آمدن دوازدهمین امام خط امامت به پایان مىرسد، این نتیجه گرفته مىشود که امام آخر زنده است. (زیرا انسانها بدون رهبر معصوم نمىمانند [یا زمین از حجت خالى نمىماند])؛ در عین حال این امام (دوازدهمین) خود را در خطرى سخت از ناحیه دشمنان مىبیند گرچه قطعا خداوند نخواهد گذاشت امام آخر کشته شود (زیرا فردى دیگر نمىتواند جایگزین او شود)، با این حال او باید شخصا مسئولیت حفظ جان خود را بپذیرد و باید از طریق اختفا، حفظ جان خود را تأمین نماید. در این نحوه استدلال، احادیث مربوط به دو غیبت (صغرا وکبرا) از اهمیت خاصى برخوردار است. نعمانى درکتاب الغیبه خود، که به خاطر داریم آن را سیزده سال پس از آغاز غیبت کبرا تألیف کرده است، حدیثى به نقل از امام جعفر صادق علیهالسلام ذکر مىکند که به موجب آن، نخستین غیبت طولانىتر از غیبت دوم نیز هست.[۴۶] اما این حدیث بلافاصله از سوى دیگران (باز هم به نقل از امام صادق) به شکلى دیگر مطرح و تعقیب شده است: «قائم دو غیبت خواهد داشت: یکى کوتاه و دیگرى طولانىتر»[۴۷] و یا در متنى دیگر: «صاحب هذاالامر (یعنى قائم) دو غیبت خواهد داشت: در خلال نخستین غیبت او به مردم (اهل) خود رجوع خواهد کرد[۴۸] و در خلال دومین غیبت گفته خواهد شد که او از بین رفته است».[۴۹] از تفاوت و اختلاف بین وصفهاى گوناگون از طول مدت هریک از دو غیبت اول و دوم، چنین مىتوان استنباط کرد که در آغاز کاملاً روشن نبود کدام یک از دو غیبت طولانىتر خواهد بود وبعدها این اصل پذیرفته شد که دومین غیبت – که غیبت تامه نیز خوانده مىشود -[۵۰] طولانىتر نیز خواهد بود و در نهایت ادلهاى بر توجیه مدت زمانهاى مختلف غیبت اقامه شد. براساس گفته شریف مرتضى (۴۳۶ ق / ۱۰۴۴ م) امام در آغاز غیبت خود – یعنى در طول غیبت صغرا – در برابر طرفداران خود ظاهر مىشده و خود را فقط در برابر دشمنان پنهان مىساخته است؛ بعدها وقتى که خطر بیشترى زندگى او را تهدیدکرد ناچار شد خود را از دیده پیروان و دشمنان، هردو، پنهان سازد.[۵۱] با این حال شریف مرتضى، اعتقاد دارد محال نیست امام گاه در برابر یکى از طرفداران خود که به او کاملاً اطمینان داشته باشد، ظاهر شود.[۵۲]
متکلّمان شیعى دوازده امامى در اعتقاد به دو غیبت نه تنها بر احادیث و روایات شیعى، بلکه بر اقوال و اخبار رسیده از پیامبران متعدد، بویژه ابراهیم علیهالسلام و محمد صلىاللهعلیهوآلهوسلم اتکا کردهاند. ابراهیم دو غیبت داشت؛ یکى به خاطر نمرود و دیگرى به خاطر هراس از حمکران مصر.[۵۳] محمد صلىاللهعلیهوآلهوسلم نیز به همراه پیروانش از بنىهاشم، مجبور به پناه گرفتن در شعب[۵۴]، و تحمل تحریم و محاصره تحمیلى قریش شد[۵۵] و پس از آن نیز در خلال ماجراى هجرت به مدینه مجبور به مخفى شدن در یک غار شد. [۵۶]
با تعقیب مراحل اصلى رشد و گسترش نظریه اثنى عشریه این سؤال اساسى باقى مىماند که سابقه و ردّ احادیث و روایاتى که مبناى این نظریه قرار گرفته است را تا چه حد مىتوان به زمان مقدم بر غیبت امام دوازدهم رساند؟ به نظر مىرسد مهمترین نکتهاى که باید به خاطر سپرد این است که هم عدد دوازده و هم فکر غیبت، موضوعهایى بسیار قدیمى در تاریخ اسلام هستند. تعصب نسبت به عدد دوازده و جانبدارى از آن، نکتهاى کاملاً شناخته شده در بسیارى تمدنهاى باستانى است. شمارش دوازده قبیله از اسرائیل در کتاب مقدس و همچنین روایات مسیحیان در باب دوازده حوارى عیسى علیهالسلام ، احتمالاً ریشه گرایش اسلامى به عدد دوازده را براى بیان تعداد رهبران تشکیل مىدهد؛ به عنوان مثال واژه نقبا علاوه برآنکه براى اشاره به دوازده نقیب اسرائیلى (سوره المائده، ۱۲) یا دوازده نماینده برگزیده شده از سوى پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم در میان مدنیها به کاررفته[۵۷]، اشاره به رهبران جماعت مخفى که زمینه قیام عباسیان را فراهم مىساخت نیز دارد.[۵۸] درمیان غلاهِ نخستین ابومنصور عجلى (متوفى ۱۲۱ ق / ۷۳۸ م) ادعا کرده بود که او ششمین پیامبر از دوازده پیامبرى است که آخرین آنها «قائم» خواهد بود.[۵۹]
در چنین چهارچوب و مفهومى است که باید به احادیث سابقالذکر اهل سنت درباره دوازده خلیفه و جانشین پیامبر نگریست. این احادیث مدتها پیش از شروع غیبت صغرا رواج داشته است و آنها را باید در کتابهایى مانند کتاب الفتن نُعیمبن حمّاد (متوفى ۲۲۸ ق / ۸۴۴ م)[۶۰] ، مسند احمدبن حنبل (متوفى ۲۴۱ ق / ۸۵۵ م) و صحیح بخارى (متوفى ۲۵۶ ق / ۸۷۰ م)[۶۱] یافت و احتمالاً سابقه آنها از این هم فراتر رود. احمدبن محمد قسطلانى (متوفى ۹۲۳ ق /۱۵۱۷ م) در شرح و تفسیر خود بر صحیح بخارى [درباره احادیث سنّى مربوط به دوازده جانشین قریشى پیامبر]احتمالات زیر را مطرح ساخته است – که براى وضوح بیشتر، در اینجا بنا به ترتیب مطرح شدنشان نقل مىشود- :
۱ـ این احادیث اشاره به دوازده حکمران دارد که در زمان آنها جامعه اسلامى قوىّ و یکپارچه بود. پس از آن دوره قدرت و یکپارچگى که با روى کار آمدن ولیدبن یزید (حکومت: ۱۲۵ – ۱۲۶ ق / ۷۴۳ – ۷۴۴ م) به پایان رسید، اسلام شوکت و عظمت خود را به خاطر ستیزهها و آشوبها از دست داد. گرچه قسطلانى این دوازده حکمران را به نام تعیین نمىکند، شاید دوره خلفاى راشدین و آن خلفاى اموى را در ذهن داشته که ایام خلافت آنها به طور نسبى دوران ثبات و موفقیت به شمار مىآید – یعنى معاویه بن ابى سفیان و پسرش یزید، عبدالملک و چهار پسرش و عمربن عبدالعزیز – .
۲ـ این روایات ناظر بر شرایطى است که دوازده نفر در یک نسل (دوره زمانى معین) هریک ادعاى حکومت مشروع براى خود داشته باشند و در نتیجه این امر در جامعه شکاف و چنددستگى رخ دهد. به گفته قسطلانى چنین شرایطى در حقیقت در قرن ۵ ق / ۱۱ م پیش آمد که شش نفر براى به دست گرفتن اسپانیا با یکدیگر رقابت مىکردند، درحالى که حاکم فاطمى، خلیفه عباسى و گروههاى مختلف خوارج و طرفداران على علیهالسلام بر ادعاى خود براى حاکمیّت پاى مىفشردند.
۳ـ این احادیث منعکسکننده اوضاع جارى در سده نخستین اسلامى تا مرگ عمربن عبدالعزیز در سال ۱۰۱ ق / ۷۲۰ م مىباشد. در خلال این دوره که بسیارى آن را عصر زرّین اسلام دانستهاند، چهارده حکمران قانونى و مشروع حکومت داشتهاند – که عبارتند از: خلفاى راشدین، حسنبن على علیهالسلام ، عبداللّهبن زبیر و هشت خلیفه اول اموى -، اما دو تن از آنها، معاویهبن یزید (حکومت: ربیعالاول تا ذىالقعده ۶۴ ق / نوامبر ۶۸۳ م تا ژوئن ۶۸۴ م) و مروان بن حکم (حکومت: ذىالقعده ۶۴ ق – رمضان ۶۵ ق / ژوئن ۶۸۴ م – آوریل ۶۸۵ م) را به خاطر کوتاه بودن مدت خلافت نمىتوان به حساب آورد.[۶۲] توضیح و تفسیر ارائه شده از سوى یحیىبن شرف نووى (متوفى ۶۷۶ ق / ۱۲۷۸ م) در کتاب شرح على صحیح مسلم[۶۳] تفاوت زیادى با کلام قسطلانى ندارد و مبتنى بر تفسیرى لفظى و سطحى از عدد دوازده مىباشد. فضلبن روزبهان اشعرى (زنده در آغازقرن ۱۰ ق / ۱۶ م) در ردّیه خود بر تفسیر شیعیان از این سنخ احادیث، مانند آنچه از سوى ابنمطهّر حلّى (متوفى ۷۲۶ ق / ۱۳۲۵ م) ارائه شده بود، در کنار دیگر احتمالات، احتمال مىدهد که شاید اشاره این احادیث به دوازده حکمران شایسته (صلحاء الخلفاء) از قریش باشد که الزاما به توالى هم به خلافت نرسیدهاند و عبارتند از: پنج تن (!) خلفاى راشدون[۶۴] ، عبداللّهبن زبیر، عمربن عبدالعزیز و پنج خلیفه عباسى – که آنها را به نام مشخص نمىکند -[۶۵] این تفسیر اخیر، حتى بیشتر از برخى دیدگاههاى قسطلانى، یک گرایش آشکار ضد اموى را منعکس مىسازد. درحقیقت، بعید نیست که این روایت دراصل به هدف ضدّیت با امویان و در عین حال پشتیبانى از حق حاکمیت قریش وضع شده باشد.[۶۶] این روایت، درعین حال به عنوان گواه و دلیلى بر آشفتگى و اضطرابى که پس از خلیفه (یا امیر) دوازدهم رخ خواهد داد نقل مىشد؛ اضطرابى که یادآور اغتشاش و درهم ریختن اوضاع در آستانه برپایى روز قیامت مىباشد. این مطلب بویژه از این شکل از حدیث مزبور برمىآید که: «دوازده خلیفه خواهد بود … و سپس آشفتگى و پریشانى (ثمّ یکون الهَرْج)[۶۷]. بنابراین طبیعى است که این حدیث به کتب و آثار مربوط به آخرت، مانند کتاب الفتن نعیم، کتاب المهدى در سنن ابوداوود (متوفى ۲۷۵ ق / ۸۸۸ م) و یا کتاب الفتن در صحیح ترمذى (متوفى ۲۷۹ ق / ۸۹۲ م)، راه یابد. براى پى بردن به اینکه اعتقاد به غیبت چقدر زود در میان گروههاى افراطى شیعى ریشه دواند، همین مقدار بس است که اعتقاد به پنهان شدن محمدبن حنفیه را در کوههاى رضوى یا ادعاى نمردن على علیهالسلام را – که به پیروان عبداللّهبن سبأ نسبت داده مىشود[۶۸] یادآور شویم. در دو قرن نخست حکومت عباسیان بعضى از مدافعان اصلى نظریه غیبت را دستههاى مختلف واقفى شیعه (مانند ناووسیه یا ممطوره) تشکیل مىداد که هدف اصلى آنها اثبات این بود که امام خاص آخرین امام است که در غیبت به سر مىبرد و مجددا به عنوان مهدى ظهور خواهد کرد. در همان زمان، اعتقاد به غیبت آینده امامى که نامش معلوم نبود، درمیان قطعیه – که پیشقدمان اثنى عشریه بودند – بروز کرد کتابهایى به نام کتاب الغیبه به ابواسحق ابراهیمبن اسحق الاحمرى النهاوندى (زنده درنیمه قرن ۳ ق / ۹ م)[۶۹] ، الحسن بن على ابى حمزه البطائنى الکوفى – که معاصر امام هشتم علىالرضا بود-[۷۰] فضلبنشاذان النیشابورى (متوفى ۲۶۰ ق / ۸۷۴ م)[۷۱] و دیگران نسبت داده شده است. براساس اطلاعات موجود، از این ن
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 