پاورپوینت کامل فرهنگ به روایت دورکیم ۷۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل فرهنگ به روایت دورکیم ۷۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فرهنگ به روایت دورکیم ۷۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل فرهنگ به روایت دورکیم ۷۸ اسلاید در PowerPoint :
از آغاز پیدایش جامعهشناسی، بررسی این موضوع که چگونه تغییرات در ساختار اجتماعی باعث ایجاد تغییر در عرصه فرهنگ میشود، مورد توجه این علم بوده است. تمامی نظریهپردازان بنیانگذار جامعهشناسی به این مسأله توجه نمودهاند: دورکیم در بحث از تأثیرات پیچیدگی فزاینده جامعه بر تقسیم کار اجتماعی، رابطه میان دین و جامعه و بالاخره بنیادهای نمادین اجتماع اخلاقی، وبر در توصیف فرآیند عقلانی شدن، و البته مارکس در تلاش برای صورتبندی کردن یک نظریه ماتریالیستی تاریخ و بحث درباره ایدئولوژی و آگاهی طبقاتی، مذهب و مشروعیت و بنیادهای دانش اجتماعی. مارکس، دورکیم و وبر، مسأله تغییر فرهنگ را برای همیشه در دستور کار علم جامعهشناسی جای دادند.
از آغاز پیدایش جامعهشناسی، بررسی این موضوع که چگونه تغییرات در ساختار اجتماعی باعث ایجاد تغییر در عرصه فرهنگ میشود، مورد توجه این علم بوده است. تمامی نظریهپردازان بنیانگذار جامعهشناسی به این مسأله توجه نمودهاند: دورکیم در بحث از تأثیرات پیچیدگی فزاینده جامعه بر تقسیم کار اجتماعی، رابطه میان دین و جامعه و بالاخره بنیادهای نمادین اجتماع اخلاقی، وبر در توصیف فرآیند عقلانی شدن، و البته مارکس در تلاش برای صورتبندی کردن یک نظریه ماتریالیستی تاریخ و بحث درباره ایدئولوژی و آگاهی طبقاتی، مذهب و مشروعیت و بنیادهای دانش اجتماعی. مارکس، دورکیم و وبر، مسأله تغییر فرهنگ را برای همیشه در دستور کار علم جامعهشناسی جای دادند.
مطالعات مربوط به تحول فرهنگی (اعم از تحولات ادبی، هنری و معرفتی) در جامعه ما نیز عمدتا با این پرسش آغاز میگردند و جهت مییابند که چگونه تغییر در جامعه، بهویژه از طریق آنچه در فرآیند مدرنیزاسیون حاصل میآید، زمینهساز تغییر در فرهنگ گردیده است. این شیوه طرح مساله آنچنان در تحقیقات مربوط به تغییر فرهنگی در جامعه ما متداول است که به آسانی میتوان آن را به عنوان «الگوی غالب» در تحلیل تحول فرهنگی در جامعه ما باز شناخت. به عبارت دیگر، پژوهشهای مربوط به تحول فرهنگی در جامعه ما در پیوند کامل با علاقه نظریهپردازان کلاسیک به بحث تغییر فرهنگ است. از اینرو، مفید است به بررسی دقیق این الگوهای عام نظری بپردازیم و نشان دهیم که دلالتها و استلزامهای این الگوهای نظری برای تحقیق در خصوص تحول فرهنگی چه است و احتمالا چه مشکلاتی را برای تحقیقات فرهنگی در خصوص تحول فرهنگی به همراه خواهد داشت.
در بازشناسی و تحلیل «سنت تطابق» در مطالعات فرهنگ بهتر است میان دو جریان کلی تفکر که در ادبیات مربوط به تغییر فرهنگ در علوم اجتماعی ذیل پارادایم تطابق فرهنگی قرار میگیرند، تمایز قائل شویم. در یک سو، سنتی فکری وجود دارد که بر شیوهها و طرق سازگار شدن فرهنگ با سطوح فزاینده پیچیدگی اجتماعی تأکید میکند. بهتر است به طور اختصار این سنت فکری را «سنت دورکیمی» بنامیم. در سوی دیگر، سنت فکری دیگری درباره تغییر فرهنگ وجود دارد که بر نقش طبقات اجتماعی و نیاز آنها به مشروعیت تأکید میکند. بهتر است این سنت فکری را نظریه «مشروعیت طبقاتی مارکسی» بنامیم. هر دوی این دیدگاهها ریشه در مفروضاتی درباره جامعه دارند که نهایتاً از نظریه سیاسی کلاسیک سرچشمه میگیرند: این دو دیدگاه، وابستگی متقابل اجتماعی، ضرورت همکاری و نظم اجتماعی، خطر تضاد اجتماعی و معطوف به هدف بودن کنش انسانی را مسلم و بدیهی فرض میکنند. در حالی که نظریه مشروعیت طبقاتی شرایطی را فرض میگیرد که اساساً انباشته از منازعه و تضاد اجتماعی است، نظریه تطابق فرهنگی وضعیت همکاری و نظم اجتماعی را مفروض گرفته و بیشتر بر مسائل و مشکلاتی که در مسیر دستیابی به اهداف جمعی در این وضعیت وجود دارند، تأکید میکند. هر دوی این دیدگاهها خود را در جاهای مختلف در تحلیلهای فرهنگی مربوط به تغییر فرهنگی در جامعه ما نشان میدهند. برای درک روشنتر این مسأله که چگونه این دو سنت فکری، نتایج مطالعات مربوط به تحول فرهنگی در جامعه ما را شکل میدهند، اجازه دهید در اینجا به صورت مختصر مفروضاتی که راهنما و هدایتکننده جریانهای نظری کلاسیک هستند را مورد بررسی قرار دهیم و محدودیتها و ضعفهای ذاتی آنها را شناسایی کنیم.
مدل دورکیمی تطابق فرهنگی
دیدگاه تطابق وجود یک دوگانگی میان ساخت اجتماعی و ایدئولوژی و همچنین وجود یک رابطه تعیینکنندگی و ثابت میان آن دو را فرض میگیرد. در مباحث و گفتوگوهایی که حکایت و نشان از این سنت فکری دارند، تغییر فرهنگ، عموماً، به عنوان فرآیندی تحولی و تکاملی توصیف میشود که در برخی مراحل و دورانها ـ که به لحاظ تحلیلی قابل تشخیص و تمایز هستند ـ در پاسخ و واکنش به شرایط متغیر و در حال تحول اجتماعی شکل میگیرد. در این نظریهها شرح و توصیفهای متفاوتی از تغییراتی که وقوع آنها در شرایط اجتماعی باعث به وجود آمدن تغییر در فرهنگ میشود، ارائه گردیده است: تمایز نهادی، افزایش پیچیدگی اجتماعی، یا، در سطوح پایینتری از انتزاع، جهتگیریها و تمایلات نهفته در شهرنشینی و صنعتی شدن از جمله تغییرات اجتماعی هستند که وقوع آنها در یک جامعه باعث به وجود آمدن تغییر در فرهنگ میشود. از اینرو، چنین تصور میشود که تحولات و تغییرات فرهنگی بزرگی چون اصلاح دینی، روشنگری و سوسیالیسم که در عصر مدرن در جوامع غربی بهوقوع پیوستند، در پی حادث شدن تغییرات عمده در سازمان اجتماعی بهوجود آمدهاند. چنین استدلال میشود که وقوع تغییرات در چگونگی سـازمانیابی جوامع باعث ایجاد برخی مسائل و مشکلات در حیات اجتماعی جوامع میشود که وجود این مسائل و مشکلات در جامعه، به نوبه خود، باعث برجسته و عمده شدن الگوهای تازهای از فرهنگ به عنوان شیوه و روش حل این مسائل میشود. از این لحاظ، فرآیند تغییر فرهنگ به هیچ عنوان فرآیندی خنثی و بیجهت نیست؛ برعکس، تغییر فرهنگی دارای نقشی مثبت در تقویت توان جامعه برای زنده ماندن است. تنها پس از به وجود آمدن برخی تغییرات فرهنگی است که جامعه قادر میشود خود را با سنگینی و فشار ناشی از پیچیدگی فزاینده سازگار و همساز کند. در نتیجه، به لحاظ نظری، تنها آن تغییرات فرهنگی جذاب و پذیرفتنی هستند که به «بهسازی مناسب» یا «اصلاح مناسب» جامعه کمک کنند. بنابراین اگرچه پیدایش جنبشی همچون جنبش اصلاح دینی (به همین قیاس، جنبش مدرنیسم اسلامی در حوزه معرفت در جامعه ما،یا جنبش مدرنیسم ادبی در حوزه ادبیات در جامعه ما، یا جنبش فمنیسم هنری در حوزه هنر در جامعه ما) ناشی و منتج از خصوصیات و ویژگیهای غیرقابل پیشبینی و مسالهساز (پروبلماتیک) فرآیند تحول و تغییر جامعه است، امّا همین جنبش میتواند به حل این مسائل و مشکلات کمک نماید.
صورتبندی اولیهای از نظریه تطابق فرهنگی در «تقسیم کار اجتماعی»، اثر امیل دورکیم، دیده میشود، دورکیم تغییـر فرهنگی را به طور خاص در ارتباط با تمایز نهادی فزاینده ـ که خود حاصل بزرگتر و پیچیدهترشدن جوامع است ـ قرار میدهد. دورکیم بر آن بود که در یک جامعه بالنسبه کوچک، تمایز نیافته و محلی، افراد اشیاء و چیزها را «به گونهای مشابه و همانند» درک میکنند؛ از اینرو، ابرازات و بیانهای فرهنگی آنها در پیوند با جهان عینی و محسوس باقی میمانند («این حیوان»، «این درخت»، «این گیاه»). امّا در یک جامعه بزرگ، تمایز یافته و به لحاظ جغرافیایی متنوع، تجربهها به ناگزیر گوناگون و مختلف خواهند بود. در نتیجه، ابرازات و بیانهای فرهنگی دیگر به ارجاعات خاص و عینی و ملموس بیرونی محدود نخواهد بود؛ بیانهای فرهنگی باید بتوانند متضمن سطوح بالاتری از انتزاع باشند، به گونهای که بتوانند موارد خاص را در ذیل خود بگنجانند و تنوعات محلی را در درون طبقهبندیها و مقولات عامتر جای دهند (دیگر نگویند «این چنین حیوانی» بلکه بگویند «این چنین گونهای از حیوانات»). دورکیم استدلال خود را به شکل زیر خلاصه کرده است: «هنگامی که جوامع حجیمتر میشوند، فرهنگ ماهیت خود را تغییر میدهد». به بیان دقیقتر: «چون جوامع مذکور در سطح وسیعتر و کلانتری گسترده میشوند، وجدان جمعی ملزم به فائق آمدن بر تمامی تنوعات محلی، مستولی شدن بر فضای بیشتر و در نتیجه عام و انتزاعیتر شدن است». اینگونه نگاه به رابطه میان فرهنگ با ساختار اجتماعی در بحث وی در خصوص رابطه میان دین و جامعه نیز دیده میشود. دورکیم در عمدهترین کتابش، یعنی «صـور ابتدایی حیات دینی» بر مذهب به عنوان «صورت غایی واقعیت اجتماعی غیرمادی» تاکید میکند. او در این اثر، برای یافتن ریشههای دین، جامعه ابتدایی را موضوع مطالعهاش قرار میدهد. نتیجه مطالعه او این بود که سرچشمه دین خود جامعه است. این جامعه است که بعضی چیزها را شرعی و برخی دیگر را کفرآمیز میشناسد. در پایان، او به این نتیجه رسیده بود که جامعه و دین (یا به معنای عامتر، وجدان جمعی) از یک گوهرند.دین همان شیوهای است که جامعه از طریق آن خودش را به صورت یک واقعیت اجتماعی غیرمادی متجلی میکند. دورکیم معتقد بود که دین نهتنها یک آفرینش اجتماعی است، بلکه درواقع همان جامعه است که خصلت خدایی پیدا کرده است. دورکیم به زبانی که فویرباخ را به یاد میآورد، گفته بود خدایانی که انسانها به طور دستهجمعی میپرستند، همان تجلیهای قدرت جامعهاند. دین در اصل یک پدیده اجتماعی است و در زمینه اجتماعی رخ میدهد. زمانی که انسانها چیزهای مقدس را جشن میگیرند، در واقع ناخودآگاهانه قدرت جامعهشان را جشن میگیرند. این قدرت چندان از وجود انسانها فراتر میرود که آنان برای متصور ساختن آن باید معنای مقدس به آن بدهند. او معتقد بود تصورات جمعی تجسم یافته در مذهب بیان خودآفرینی جامعه انسانی است. بدینسان، نیروی دینداری آگاهی نمادینی از تواناییهای جامعه انسانی برای تسلط بر جهان و تغییر آن است. دورکیم یک برداشت «تقلیدی یا نمایشی» از ایدههای مذهبی داشت. او معتقد بود ایدههای مذهبی بازنمایی نمادین نظم اجتماعی هستند. شهر خدا چیزی نیست جز بازتاب شهر انسان. او مفاهیم «الوهیت» و «جامعه» را یکسان میپنداشت. دورکیم چون به وجود ماوراءالطبیعه باور نداشت، معتقد بود که ایدههای مذهبی باید «بیانی نمادین» از چیز دیگر باشند. مساله دورکیم این بود که این چیز دیگر چیست؟ او معتقد بود جوهر تجربه مذهبی یک ترس آمیخته با احترام است که از مواجهه شدن با یک واقعیت بزرگتر، قدرتمندتر و خیلی عظیمتر از ما موجودات بشری ناشی میشود، چیزی که شمولیت بسیار زیادتری نسبت به آگاهی فردی ما دارد. آنچه ما میپرستیم واقعاً یک نیروی ماوراءالطبیعی نیست، بلکه چیزی عظیمتر و ترسآورتر از نفس فردی ماست. از نظر دورکیم از آنجا که جامعه بر فرد شمولیت دارد و اساساً از قدرت بیشتری نسبت به افراد برخوردار است، آن واقعیت خود جامعه است. دین چیزی جز بازنمود نمادین جامعه و بیان معرفتی روابط میان سازمان اجتماعی انسان و محیط طبیعیاش نیست. دورکیم در «صور ابتدایی حیات دینی» به رد این تصور میپردازد که دین باید بالضروره در ارتباط با موجودات فوق طبیعی یا خدایان تعریف شود. او معتقد است که اعتقادات دینی سرشت جامعه را بیان میکنند. دورکیم معتقد بود که اگرچه غلبه دین بر زندگی روزمره در نتیجه فرآیند تمایز اجتماعی رو به افول مینهد و خدایان قدیم از صحنه حیات اجتماعی خارج میشوند، لیکن آرمانهای جدید فـردگرایی اخلاقی ـ که همبسته با شرایط همبستگی ارگانیک میباشندـ همچنان خصلتی ذاتـاً دینی را حفظ میکنند. دورکیم معتقد بود چون مذهب جنبهای بسیار مهم و اساسی از انسجام جمعی را شکل میدهد، گام به گام با هر مرحله از تغییر کارکردی و ساختاری در جامعه، شکل یکپارچگی مذهبی نیز تغییر میکند. دورکیم در بیان این نکته هیچ تردیدی نداشت که سادهترین صورت دین باید در سادهترین نوع جامعه یافت شود. در سادهترین نوع جامعه، میتوان دین را در «ابتداییترین صورت» مشاهده کرد. به اعتقاد دورکیم فرهنگ (دین) همراه با تحول جامعه تغییر میکند و این تغییر نه تنها در محتوا که در وسعت و عمق آن هم صورت میگیرد. او معتقد بو
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 