پاورپوینت کامل چه ها می بینم و باور ندارم ۱۷ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل چه ها می بینم و باور ندارم ۱۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل چه ها می بینم و باور ندارم ۱۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل چه ها می بینم و باور ندارم ۱۷ اسلاید در PowerPoint :

آقای هوشنگ کاوه ۱۵ سال از من بزرگ تر بود اما دوست من بود. همیشه آقای کاوه بود.من در سال ۳۸ در استودیو آژیر فیلم با فرامرز و اسفندیار رفت و آمد می کردیم برای یادگیری و حضور و دیدن عزیز از دست رفته ام ساموئل خاچیکیان. در بخش هایی از فیلم «ضربت» من هم در اتاق ضبط حضور داشتم در ساخت افکت فیلم کمک کار خاچیکیان بودم.

آقای هوشنگ کاوه ۱۵ سال از من بزرگ تر بود اما دوست من بود. همیشه آقای کاوه بود.من در سال ۳۸ در استودیو آژیر فیلم با فرامرز و اسفندیار رفت و آمد می کردیم برای یادگیری و حضور و دیدن عزیز از دست رفته ام ساموئل خاچیکیان. در بخش هایی از فیلم «ضربت» من هم در اتاق ضبط حضور داشتم در ساخت افکت فیلم کمک کار خاچیکیان بودم.

ساموئل دعوتم کرد برای نوشتن یک سناریو که در خانه یی می گذشت و آن خانه در روی تپه یی بود سمت دماوند – من رفتم و دستیار شدم که آن هم داستان خودش را دارد. فیلم «خداحافظ تهران» بود که در استودیو مولن روژ ساخته می شد. همان جا با آقای هوشنگ کاوه آشنا شدم.

چالاک ودانا بود، اگر حرفی داشتی راه می رفت و تو هم باید راه می رفتی تا حرفت را بگویی مبادا از شرم چشم در چشم شدن نشود که راحت حرفت را بزنی. در مجله مولن روژ کاری به من داده شد. برای آگهی فیلم ها، جمله های تبلیغی بنویسم. من هم نوشتم. پرویز دوایی سردبیر بود یا نظارت داشت. اگر در مجموعه ی استودیو مولن روژ نسیمی شاخه یی را موج می داد آقای کاوه باید می خواست که این اتفاق بیفتد. در مولن روژ فیلم ده دقیقه یی کاملی را با صدا و موسیقی و دوبله ساختم و قبول شد و در ادامه فیلم «بیگانه بیا» را ساختم. رفتم و برای «قیصر» تهیه کننده می خواستم که دیگر اخوان های عزیز فیلم نمی ساختند و من با شباویز ساختم.

اما هوشنگ کاوه برایم ماند تا « داش آکل» صادق هدایت را پیشنهاد کردم. پسندید و دوست داشت و رفت سراغ خانواده های هدایت و اجازه فیلم شدن «داش آکل» را گرفت.

در ایتالیا فیلم های تولید مشترک می ساخت. «مردانه بکش» و «صندلی الکتریکی» با مشارکت حمید شرکت. قرار شد که بعد از «داش آکل» یک وسترن بسازم. آقای هوشنگ کاوه تجربه فیلم ساختن در ایتالیا را داشت و همه چیز آماده بود. «رستم و سهراب» را وسترن نوشته بودم. قرار شد آنتونی کوئین رستم را بازی کند و بهروز سهراب را. کار آماده شد آنتونی کوئین با آقای کاوه برای نقش داش آکل قرارداد بست. «قیصر» و «رضا موتوری» را نشانش داده بود و قبول کرده بود. وزارت فرهنگ اما مخالفت کرد که بعدا فهمیدیم از کجا آب خورد.

آقای هوشنگ کاوه ۱۵ سال از من بزرگ تر بود اما دوست من بود، همیشه آقای کاوه بود.

یادم می آی