پاورپوینت کامل نگاهی به شعر رعدی آذرخشی ۳۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نگاهی به شعر رعدی آذرخشی ۳۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نگاهی به شعر رعدی آذرخشی ۳۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نگاهی به شعر رعدی آذرخشی ۳۸ اسلاید در PowerPoint :
[رعدی میگوید:] با سپاس بسیار از لطف و حسن تدبیر و وزیر دربار (قدس نخعی)، به او گفتم: «چطور است من که انتقاد فرهنگی مثبت به نفع دستگاه میکنم، باید گوشمالی ببینم و آنها که این تهمتها را بر من نهادهاند، «خرم و خرسند و خندندم به حال؟»
[رعدی میگوید:] با سپاس بسیار از لطف و حسن تدبیر و وزیر دربار (قدس نخعی)، به او گفتم: «چطور است من که انتقاد فرهنگی مثبت به نفع دستگاه میکنم، باید گوشمالی ببینم و آنها که این تهمتها را بر من نهادهاند، «خرم و خرسند و خندندم به حال؟»
قدس لب آورد بیخ گوش من
گفت: باز از من نگویی این سخن،
فرق باشد بین تو با آن گروه
نیست کوه و کاه را یکسان شکوه
کار آنان روز و شب مدح و ثناست
گر به دولت یا به مجلس یا سناست
بر سر و بر کول یکدیگر جهند
تا در این رهگام بالاتر نهند
تشنه تمجید و تحسین است شاه
باید از ماهی رساندش تا به ماه
پس مباش از حالت خود در شگفت
نی ز حال آن که باج از شه گرفت
خواننده هوشیار در مییابد که در جو اختناق، اگر کسی جرأت سخن گفتن حق داشته باشد، گوشمالی میبیند و از مصدر کارها به کنار میافتد چاپلوسان بلند گویند و صدرنشین. رجال خوش نیت هم، در بیخ گوشی با ایما و اشاره صحبت میکنند. به قول مولانا: «حق نشاید گفت جز زیر لحاف».
رعدی در تنهایی شب با وجدان خود راز و نیاز میکند. میگوید: او میخواست خدمتی بکند که اگر شاه واقعاً آزادی را دوست میدارد، دیگر نزدیکان او به الفاظ چاکر و غلام توسل نجویند. دریغا که این سخن بر غرورش گران آمد و آن را تمسخر پنداشت. هویدا هم حیلت کرده بود و رأی اعتماد به دولت را در میان آورد، او را عاصی از فرمان شاه شمرد. روز بعد از دوستی میشنود که نخستوزیر نیز از نزدیکی یکی از وزیرانش با دربار بیمناک میبود و میخواست او را رد کند، ولی شاه اجازه نمیداد. تعریف از رعدی در نطق نخستوزیر هم روی حساب سیاسی بوده است.
چون زمداحی شده محبوب شاه
بر هویدا روز را کرده سیاه
زین سبب در نطق خود در بامداد
کرد با تجلیل بسیار از تو یاد
اوستادت خواند و با آن، نابکار
کرد بر شاگردی تو افتخار
صدر اعظم حکم شه را چون شنید
کز فلانی پوست باید بر کنید
ماند در فکرت ز نطق صبح خویش
کز تو آن تجلیلها آورد پیش
گفت گر شاهنشه آگه زان شود
پایههای دولتم لرزان شود
بایدم دست از مروت پاک شست
تا دهم کفاره نطق نخست
شگفتا، چه سرنوشتی مردم محروم یک کشور باستانی باید داشته باشند! سخنرانی مهم نخستوزیر کشور درباره بودجه سال آینده، از صبح تا عصر چگونه صدوهشتاد درجه تغییر میکند. صلاح و فلاح مردم، گویی محلی در برنامهها ندارد. روابط خصوصی و فرمانبرداری کورکورانه برای حفظ مقام بالای دولتی بر سرنوشت مردم اولویت پیدا میکنند. روشنفکران و آزاداندیشان که امروز قلم و سخن در اختیار دارند، ما را با خاطراتی از «روباتها» سرگرم میکنند که فلان روبات بسیار هوشمند بود و دیگری درجه دکتری داشت و آن دیگر دزد نبود. آیا اصحاب دانش و کاردانان به این رده اطلاعات سطحی نیازی دارند؟ آیا جوانان کشور را راهنماییهای ژرفتر درنمیباید؟
مرد از عمل شناخته گردد مردی به شهرت و به سخن نیست
نامرد جای مرد نگیرد سنگ سیه چو در عدن نیست(بهار)
سلام رسم نوروزی
کمتر از ده روز به پایان سال مانده بود که دولت بودجه وسیع سال آینده را برای تصویب فوری به مجلس سنا آورد. نطق رعدی بر این پایه بود که جرا باید کار عظیم بودجه کشور را بیبررسی و به شتاب، بییک و او کم و زیاد، مجلسین صحه بگذارند؟ دیدیم که فریاد او به جایی نرسید و آن طور که بیان کرده، جان خود را به خطر انداخته بود. «اتومبیل بارکش زردرنگی» ظاهراً میخواست ناطق فضول را گوشمالی بدهد. «هشت روز دیگر آمد سال نو» سلام رسمی به آیین همه سال ترتیب داده شد. شاه به سان دیدن دولتیان پرداخت. رئیس دولت از جانب دولتیان تبریک نوروز عرض کرد. شاه با «خشم و کین پیدا ز سر تا پای او» پاسخی به تبریک دولت داد. در برابر صف سنا ایستاد:
چون که نوبت بر سناتورها رسید
شاه با زربفتپوشان شد پدید
زرق و برقش چیره بر کوپال و یال
سینهاش پر از نشان و از مدال
گفت: میدانم که باشد در سنا
غافلانی با سنا ناآشنا
با مخالفخوانی و نطق دراز
در وجیهالملّگی کوشند باز
انتقاد از خیرهرأیی میکنند
بهر ما هم رهنمایی میکنند
ما اگر خواهیم دولت را بریم
دولتی دیگر که خواهیم، آوریم
رعدی میگوید بعد از آن، یک سال و نیم در سنا خاموش بودم، در حالی که سناتورها برای تجدید انتخاب خود:
نطقها در مدح شاه کامکار بیشتر میگشت از پیرار و پار
«اما خاموشی و ثنا ناگفتن را هم دستگاه از من نپسندید.» شبی تلفن زنگ میزند و میگوید: «پس چرا کردی خموشی اختیار؟» گفتم: «تو کیستی؟» گفت:«من ماشین زردبارکش!» فردا رعدی با همکار شفیقش قصه دیشب را در میان میگذارد. به او توصیه میکنند در برابر «این تهدید و این قصد هلاک» بهتر است «یاد شه همراه تعظیمی بکن» و رعدی میپذیرد. دولت همچنان لوایح ناقص و بیربط و پراشتباه را عرضه میکند و در مجلسین به تصویب میرساند. اگر کسی در تصویب لایحهای بخواهد تصرف و تعدیل کند، میگویند: جایز نیست، چون به عرض رسیده است:
غالباً دولت چو مستأصل شـدی دست بر یک حربه کاری زدی
گفتی: این متنی است بگذشته ز عرض هست تصویبش بلاتغییر فرض
سالی بدین گونه وقت کشور تلف میشود. نزدیک نوروز دولت بودجه سال بعد را برای تصویب به سنا میفرستد. آذری شاعر پرخروش باز به سرش میزند که کاستیهای بودجه را در نطقی آشکار کند. در روز مقرر برای صحبت در سنا نوبت میگیرد و ثبتنام میکند. در
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 