پاورپوینت کامل یادداشت دکتر میریحافظ روان پژوه کلاسیک است ۴۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل یادداشت دکتر میریحافظ روان پژوه کلاسیک است ۴۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل یادداشت دکتر میریحافظ روان پژوه کلاسیک است ۴۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل یادداشت دکتر میریحافظ روان پژوه کلاسیک است ۴۶ اسلاید در PowerPoint :
روانکاوی به عنوان پاره ای از نظام معرفتی پسا-روشنگری دارای مختصات علمی است که به هیچ وجه، از این منظر، نقطه اشتراکی بین هندسه معرفتی حافظ و پسیکو آنالیز وجود ندارد. ولی ناگفته پیداست که هر هندسه معرفتی و یا هر شاخه از علم چهار ساحت محوری دارد:۱-موضوع ۲. مسئله ۳. منطق ۴. غایت.روانکاوی به عنوان شاخه ای از ساینس مسائل مهمی را بر اساس منطق علمی برای غایت ویژه ای مدنظر خود قرار داده است که بعید به نظر می آید حافظ در این چهارچوب بگنجد. اما موضوع هر دو اپیستمه به نظر می آید نقاط اشتراک زیادی با هم داشته باشد چرا که در هر دو هندسه معرفتی “انسان” مطمح نظر است. البته ناگفته پیداست که انسان در دو بستر متفاوت می تواند تا حدی بسیار عمیق موضوع مورد اشتراک را به نقطه افتراق ژرفی تبدیل کند چرا که انسان قرن ۱۳ میلادی و انسان قرن ۲۰ میلادی تفاوتهای “بستری” بارزی دارند که نادیده انگاشتن این نقاط و تباین می تواند مطالعه تطبیقی از این نوع را دستخوش ابطال نماید.
هر آنکو خاطر مجموع و یار نازنین دارد/سعادت همدم او گشت و دولت همنشین دارد/حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است/کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد
روانکاوی به عنوان پاره ای از نظام معرفتی پسا-روشنگری دارای مختصات علمی است که به هیچ وجه، از این منظر، نقطه اشتراکی بین هندسه معرفتی حافظ و پسیکو آنالیز وجود ندارد. ولی ناگفته پیداست که هر هندسه معرفتی و یا هر شاخه از علم چهار ساحت محوری دارد:۱-موضوع ۲. مسئله ۳. منطق ۴. غایت.روانکاوی به عنوان شاخه ای از ساینس مسائل مهمی را بر اساس منطق علمی برای غایت ویژه ای مدنظر خود قرار داده است که بعید به نظر می آید حافظ در این چهارچوب بگنجد. اما موضوع هر دو اپیستمه به نظر می آید نقاط اشتراک زیادی با هم داشته باشد چرا که در هر دو هندسه معرفتی “انسان” مطمح نظر است. البته ناگفته پیداست که انسان در دو بستر متفاوت می تواند تا حدی بسیار عمیق موضوع مورد اشتراک را به نقطه افتراق ژرفی تبدیل کند چرا که انسان قرن ۱۳ میلادی و انسان قرن ۲۰ میلادی تفاوتهای “بستری” بارزی دارند که نادیده انگاشتن این نقاط و تباین می تواند مطالعه تطبیقی از این نوع را دستخوش ابطال نماید. اما به نظر می آید پیش فرضی که در علم وجود دارد و آن پیش فرض به گونه ای دقیق در دل گفتمان پسیکو آنالیز ریشه دوانده است می تواند موضوع را پیچیده تر و نفس مطالعه مقارنه ای را جذابتر بنماید. آن پیش فرض چیست؟ علم مدعی آن است که انسان “فرا-فرهنگی” (
Transcultural
) را می توان فرض نمود و مورد مطالعه قرار داد و بر اساس آن مدلهای روانکاوانه تعبیه کرد و همین که امروز در اینجا مدل های روانکاوی یورو-آتلانتیکی رایج هستند دلیلی بر این مدعا می باشند. حافظ سخن از انسان فرا-فرهنگی نمی کند بلکه سخن از “انسان جوهری” می نماید. در ادبیات حکمی و عرفانی انسان دارای جوهر و عرض می باشد. با تمامی اختلافاتی که فرهنگها، دین ها و قومیت ها با هم دارند انسان به معنای آدمیت دارای وجوه مشترکی است که همین وجود نامشخص مشترک پل ارتباطی فرهنگها می باشد. در قرآن از این مشترکات با مفهوم “فطرت” یاد می گردد. به عبارت دیگر با تمامی اختلافاتی که بین بینش های علمی و نگاه حکمی وجود دارد ولی به نظر می آید که نقاط اشتراکی نیز وجود دارد که میتوان بر اساس آن در “موضوع” دست به تأملات مقارنه ای زد. به زبان دیگر، در اینجا من تلاش ندارم که حافظ را به عنوان روانکاو معرفی کنم بلکه قصد دارم دغدغه های حافظ را در حوزه “دنیای درون” مورد مداقه قرار دهم.
حافظ نزد ایرانیان
وقتی از حافظ صحبت می شود ذهنیت هایی که در بین ایرانیان وجود دارد خود میتواند موضوع جالبی باشد. یعنی بدین معنا حافظ در ذهن و زبان ایرانیان چه جایگاهی دارد، چه ذهنیت هایی وقتی نام حافظ آورده میشود در فرهنگ ما نسبت به حافظ وجود دارد؟ این موضوعی است که خود میتواند دامنه وسیعی داشته باشد و در جامعه شناسی و مردم شناسی فولکورولیک مورد بحث و مداقه قرار گیرد. البته در این قسمت و گفتار نمی خواهیم وارد این شویم که رابطه حافظ و ذهنیت ایرانیان چیست، یا جایگاه های حافظ در ذهنیت های ایرانیان چیست؟ به طور خلاصه می توان گفت وقتی نامی از حافظ میآوریم بیشتر او به عنوان یک شاعر مطمح نظر ما قرار می گیرد. اما من علاقه ای به این ندارم که از نظر صناعت شعری یا ارزش هنری یا سیر شعر در ایران به آن بپردازم مثلاً به مقایسه حافظ و رودکی، قالب شعر حافظ و … کاری نداریم. چیزی که بیشتر اهمیت دارد و واجد اهمیت است این پیش فرض من است که حافظ فقط و فقط یک شاعر نیست. پیش فرض من این است که حافظ شعر را به عنوان یک ابزار برای بیان اندیشه خود انتخاب کرده است. برای فهم مقصود حافظ به گونه ای که امروز مرسوم است باید جزء به جزء شعرهایش را بررسی کنیم یا به عنوان مثال شعر به شعر یا حافظ را به حافظ (با ارجاع به اشعار دیگر حافظ) تفسیر کنیم . این روشها ممکن است در ادبیات جایگاه ویژه ای داشته باشد و خوب هم باشد اما برداشت من از حافظ بر این سیاق نیست. اولاً در حوزه متودولوژیک اگر بخواهیم با یک رویکرد به حافظ نگاه کنیم باید در کنار رویکردهای تجزیه و تحلیلی (یا آنالیتیک) یک رویکرد سینوپتیک هم داشته باشیم. اگر به سیر اندیشه بشری بنگریم درخواهیم یافت که فیلسوفان، تئولوگها، عارفان، هنرمندان و ارباب معرفت در حوزه علوم انسانی به فراست دریافته اند که انسان موجودیست که هم دغدغه های
contingent
و هم دلنگرانیهای
permanent
دارد یعنی دغدغه های انسان هم عرضی است و رنگ زمان و مکان دارد و هم دغدغه هایش عاری از زمان و مکان است و جوهری است. حافظ، به عنوان یکی از غواصان ژرفنگر دنیای درون هم از این چهارچوب خارج نیست. به عبارت دیگر، دغدغه های عرضی حافظ مربوط به زمان و مکان تاریخ خودش میشود که یک قسمت از افکارش است و میتواند مورد بحث و بررسی در قسمت تاریخ اندیشه ها قرار گیرد،ولی قسمت دیگر از بعد یا ابعاد تفکر حافظ بر میگردد به دغدغه های جهانشمولی و لازمانی-مکانی و انسانی که از این منظر مورد بحث ماست. من انسانی را تعمداً در موازات مفاهیم جهانشمولی و لازمانی-مکانی قرار دادم چرا که معتقدم انسان مجموعه ای از اضداد است و مبتنی بر این قرائت انسان موجودی چند-ساحتی و چند-وجهی و یا به زبان حکماء صدرایی “انسان وجودی مشکک است”. کمتر کاری را دیدم که (اگر بگویم ندیدم ممکن است به علت این باشد که اطلاعات من محدود بوده، اما من ندیدم چه در ایران چه در خارج از ایران) حافظ را به عنوان اندیشمند مورد مطالعه قرار دهند. مثلاً حافظ به عنوان یک اندیشمند را با گوته، کانت، شوپنهاور و حافظ و مولوی به عنوان اندیشمند مقایسه کنند و بسیار ازاین کمتر، حافظ به عنوان کسی که روان و روح انسان را موضوع تفکر و تأمل خود قرار داده است. این نکته مهمی است که حافظ به عنوان اندیشمند به روح و روان ما و دنیای درون انسان چگونه نگریسته است که قرار است در این گفتار از این منظر به آن بنگریم.
حافظ و دنیای درون
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 