پاورپوینت کامل یادواره استاد باستانی پاریزی ۴۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل یادواره استاد باستانی پاریزی ۴۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل یادواره استاد باستانی پاریزی ۴۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل یادواره استاد باستانی پاریزی ۴۴ اسلاید در PowerPoint :
شخصیت بزرگ و ستودنی استاد باستانی پاریزی بینیاز از تعریف و تمجید است. در این دیار و در بسیاری دیاران دیگر، هرکه با کتاب و مطبوعات آشنا است بیگمان باستانی پاریزی را به خوبی میشناسد. این روزها بسیاری از اهالی قلم، پیرامون این شخصیت بزرگ قلمفرسایی خواهند کرد. من در این راستا نمیخواهم چیزی نوشت اما میخواهم خاطراتی را که از دوران دانشجویی او دارم که همراه طنز و تفنن است بازگو نمایم.
شخصیت بزرگ و ستودنی استاد باستانی پاریزی بینیاز از تعریف و تمجید است. در این دیار و در بسیاری دیاران دیگر، هرکه با کتاب و مطبوعات آشنا است بیگمان باستانی پاریزی را به خوبی میشناسد. این روزها بسیاری از اهالی قلم، پیرامون این شخصیت بزرگ قلمفرسایی خواهند کرد. من در این راستا نمیخواهم چیزی نوشت اما میخواهم خاطراتی را که از دوران دانشجویی او دارم که همراه طنز و تفنن است بازگو نمایم.
زمان دانشجویی او در رشته تاریخ و جغرافی در دانشسرای عالی تهران مقارن با دوران دانشجویی من در دانشکده پزشکی دانشگاه تهران بود. زمانی که جو سیاسی و اجتماعی ایران وضع خاص و نقش ویژهای داشت. ما هردو ساکن کوی دانشگاه (امیر آباد) بودیم و در فرصتهایی با هم دیدار و گفتوگو داشتیم. خیلی ساده و آرام و بی تکلف بود. به ظاهر و وضع لباس و آرایش اندام توجهی نداشت ظاهر ساده و آرامش با درون پرجوش وخروش او همخوانی نداشت. در اندرون من خسته دل ندانم کیست که من خمو شم او در فغان و در غوغا است.
کوی دانشگاه قبلاً مقر اردوگاه سربازان آمریکایی بود که از زمان جنگ جهانی دوم به همراه سربازان انگلیسی و روسی کشور مارا به ناحق اشغال کرده بودند. محوطه این اردوگاه بسیار وسیع بود و از آنجایی که امروز محل تاسیسات هستهای ایران است تا آنجا که بیمارستان شریعتی احداث شده امتداد داشت.
آمریکاییها در این محوطه وسیع ساختمانهایی برای خوابگاه سربازان خود در قسمت شمالی احداث کرده بودند این ساختمانها یک طبقه و مانند لانه زنبور درهم پیچیده بود. زندهیاد باستانی مدتی در یکی از اطاقها سکونت داشت. جایی که من سکونت داشتم در یک ساختمان واقع در جنوب آنجا بود. این ساختمان یک طبقه سوله مانندی بود که داخل آن را با دیوارهای کوتاه از هم جدا کرده بودند و در نتیجه هر صدایی از هر اطاقی به گوش همه ساکنین ساختمان میرسید. در کنار ساختمان ما، ساختمان محل سکونت مدیر کوی دانشگاه آقای بهمنش بود که باستانی در نوشتههای خود که در روزنامه اطلاعات چاپ شده است از او به نیکی یاد کرده است. محوطه کوی دانشگاه در تاریخ ۲۳ آذر ۱۳۲۴به درخواست رئیس وقت دانشگاه (دکتر علی اکبر سیاسی) از نخستوزیر وقت به دانشگاه تهران داده شد. باستانی در نوشتههای خود از دکتر سیاسی هم به نیکی یاد کرده است. در اولین سال تعداد سیصد دانشجو توانستند در همان ساختمانهای زنبوری و ماسولهای سکونت یابند. بعدها هرسال به این تعداد افزوده شد که اکنون به چند هزار نفر میرسد. خوشبختانه ساختمانهای خوبی هم به همت افراد خیر و دولت ساخته شده است. در کنار ساختمان محل سکونت ما، ساختمان ماسوله مانندی برای رستوران اختصاص داده شده بودکه غذا با کیفیت پایین و با قیمت کم در اختیار دانشجویان قرار میگرفت گاهگاهی ما در شبهای تعطیلی یا در مراسم سنتی در آنجا جلساتی برپا میکردیم.
در بسیاری از این جلسات زنده یاد باستانی از اشعار خود برای دانشجویان با همان لهجه آرام کرمانی خود قرائت مینمود. به یادم مانده است که در یک شب یلدا (دیماه ۱۳۲۸) باستانی چکامه زیبایی درسه پرده قرائت نمود. این چکامه دلنشین نشانی از ذوق وافر و احاطه او به ادبیات ایران بود پرده اول با این دو بیت شروع شده بود:
شب یلدا چه شب زیبایی است
شاید ار قدرش عنوان دادن
ای خوشا این شب با مرکب وهم
بر فلک رفتن و جولان دادن
و پرده دوم با این دو بیت:
شب یلدا فلک از پرده قیر
خواهد اسرار جهان پوشاندن
این شب استاد فلک در خواب است
پس دگر درس نشاید خواندن
و پرده سوم با این دو بیت:
شب یلداست عجب شوم شبی
که مبادش ز حق آمرزیدن
این شب تیره عجب طولانیست
تا گل عمر که خواهد چیدن
به یاد میآورم که باستانی در روزنامه دیواری کوی که در رستوران نصب شده بود مقالهای ارایه و در بالای آن عکسی از خودش گذاشته بود. عکس با کیفیتی پایین و آشفته بود. باستانی در زیر آن نوشته بود عکاس میگفت عکست از خودت خیلی زیباتر است. در واقع خودت کاریکاتور عکست هستی!! یک روز باستانی را دیدم که از بقال کنار رستوران نان و پنیری خریداری و عازم خوابگاه خود بود. پس از سلام و احوال پرسی، پرسیدم قصیده تازهای ننوشتهای؟ با لبخندی و با همان لهجه آرام پاسخ داد: برادر با این نان و پنیر میشود قصیده غرایی نوشت؟
در آن زمان که ما ساکن کوی بودیم، فقط پسران میتوانستند که در آنجا ساکن شوند و اصولاً ورود بانوان به کوی ممنوع اعلام شده بود. گاهی دانشجویان دانشکده فنی برای تمرین نقشهبرداری به کوی میآمدند که در میان آنان دختران هم بودند. باستانی به طنز شعری نوشته بود که در مجمع شبانه ما خواند:
آمدی باز در امیر آباد
ظاهراًً بهر نقشهبرداری
نقش دست تو خوب خواندم من
نقشهای تازه زیر سر داری
همان گونه که اشاره کردم زنده یاد باستانی با ظاهر خیلی آرام و با قیافهای که بسیار جدی مینمود اشعاری در قالب طنز و با انگشت گذاردن به نکات حساس مینوشت و در شبهای گرد هم آیی در کوی میخواند و موجب التذاذ دانشجویان میشد. زمانی به رامسر رفته بود و دختر مو بوری را در آب دیده بود. این شعر را که برداشتی طنز آلود از آن دیدار بود برای ما قرائت نمود:
توای مه روی مو بور شناگر
که بر گیسویت از زر آب دادی
مرا در آتش افکندی که در آب
بدان دو نرگس تر، آب دادی
برهنه از چه افتادی در استخر
عجب دست گلی بر آب دادی!!
دانشجویان ساکن کوی از خونسردی باستانی بر سبیل مزاح تعریفها میکردند. میگفتند روزی باستانی امتحان داشت و قرار بود ساعت دو بعد از ظهر برای گذراندن امتحان در دانشسرای عالی حضور داشته باشد اما به آسودگی و بیخیال به خواب رفته بود. به اطاقش رفتند و صدایش کردند. خیلی آرام گفت مسئلهای نیست. شهریور هم هست!! زنده یاد باستانی اشعاری را که در آن سالها نوشته است در کتابی با نام یاد و یاد بود چاپ نمود. مطالعه این کتاب ذوق سرشار و احاطه او را در همان اوان جوانی نشان میدهد. روزی در دیداری یک جلد از همان کتاب را با امضای خودش به من هدیه نمود که بسیار عزیزش میدارم و با خود به آمریکا آوردهام که برایم مونسی است گرانقدر. مضمونی هم طنز آلود در این مورد برایش ساخته بودند که خودش هم با شنیدن آن میخندید چون شخصیت والایی داشت و از کسی کینه به دل نمیگرفت میگفتند پس از پایان تحصیلات دانشگاهی در
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 