پاورپوینت کامل مضامین شعری در جاذبه آهنگ ۹۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مضامین شعری در جاذبه آهنگ ۹۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مضامین شعری در جاذبه آهنگ ۹۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مضامین شعری در جاذبه آهنگ ۹۹ اسلاید در PowerPoint :

ادیب از شعرایی است که باید او را تبلور فرهنگ اسلامی و ایرانی در عصر حاضر دانست. سخنسرایی است معنی‌آفرین، مضمون‌یاب، نکته‌سنج و سخن‌شناس، بیانگر ناهنجاری‌ها و اوضاع آشفته و پریشان ایران از شهریور سال ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷ شمسی.

تأملی در مجموعه شعر «حاصل هستی» از استاد ادیب برومند

ادیب از شعرایی است که باید او را تبلور فرهنگ اسلامی و ایرانی در عصر حاضر دانست. سخنسرایی است معنی‌آفرین، مضمون‌یاب، نکته‌سنج و سخن‌شناس، بیانگر ناهنجاری‌ها و اوضاع آشفته و پریشان ایران از شهریور سال ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷ شمسی.

ملّت ایران که در چرخه جنگ دوم جهانی طعم مهلک‌ترین و تلخ‌ترین آسیب‌ها را چشیده و فجیع‌ترین کشتارها و سخت‌ترین دربه‌دری‌ها را دیده و از هر لحاظ دستخوش دسیسه‌های سیاست مآبانه انگلیس، آمریکا، روس و فرانسه گردیده بود. با توسّل به حدیث «حُبّ الوَطن مِنَ الایمان» (فروزانفر، ۴۷) بر آن شد که ایران را از شرّ بیگانگان رهایی بخشد. در این دوره نه سید اشرف‌الدین حسینی رشتی معروف به نسیم شمال (درگذشته ۱۳۱۳ش) در میان بود و نه عارف قزوینی (درگذشته ۱۳۱۲ش)، و نه میرزاده عشقی (مقتول ۱۳۰۳ش) که استاد ادیب برومند را نیز در مقدّمه دیوان وی سخنی است درخور ملاحظه و نه فرّخی یزدی که دهانش را دوختند و سرانجام در سال ۱۳۱۸ با آمپول هوا جانش را گرفتند و یا به روایتی دیگر در دخمه‌ای به قتلش رسانیدند.

در این میان چند شاعر جوان میهن‌دوست با سری پُر شور و دلی آکنده از مهر میهن در مقابل بیگانگان و دست‌نشاندگان ایرانی آنان قد برافراشتند و به مقابله برخاستند که از جمله آنان است استاد عبدالعلی ادیب برومند که به نظر می‌آید از آن طایفه تنها تنی چند بیشتر در میان ما زندگی نمی‌کنند.

این شاعر جوان که در ظلّ حمایت شاعرانی چون ملک‌الشعرای بهار به راه گذشتگان ادامه می‌داد یکی از بزرگ‌ترین شاعران برجسته معاصر است. ادیب سرسپردگی خود را به ملک‌الشعراء بهار در قصیده‌ای با عنوان «بهار» در بحر مجتث مثمّن اصلم مسبغ (مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لان) بدین مطلع بیان کرده است:

بهار خامه زنگارگون به کار آورد

هزار نقش دلارا، به سبزه زار آورد

(حاصل هستی، ۲۵۸)

وی شاعری است دقیق و در گزینش الفاظ ممتاز و در اصابت نظر پیشتاز و حافظ شعر کلاسیک ادب فارسی به همان شیوه قدما، با افتراق‌هایی در مضامین، اما سبکی دارد مختص به خود. نه پیشینیان را انکار کرده و نه معاصران و آیندگان را نادیده انگاشته، راهی را که در سرایش شعر برگزیده نشانه قوّت طبع وی است در فنون شاعری. به ویژه در پرداختن چکامه‌های انتقادی طبعی دارد روان و اندیشه‌ای دارد بلند و احساسی دور پرواز معنی برانگیز.

ادیب نه تنها در رموز شاعری استادی است قوی‌مایه بلکه در فنون نویسندگی و تصحیح انتقادی متون کهن اندیشمندی است دقیق‌النظر. تنظیم و تحقیق خلاصه‌ الاشعار و زبده الافکار میرتقی‌الدین کاشانی (بخش اصفهان و کاشان در دو مجلّد) که از شرف مرتّب کرده او مایه می‌گیرد نمونه‌ای است از اندیشه صائب و طبع ثاقب او.

چکامه‌ها و چامه‌ها و مثنویات و ترکیب‌بندها و دوبیتی‌های پیوسته و مخمس‌های وی در نهایت روانی و در کمال لطافت است و جودت عبارت و معانی دلپذیر و خیالات دقیق شاعرانه وی انگیخته ذهن وقّاد و اندیشه نقاد اوست.

نگارنده در این مقاله بر آن است که چند محور از محورهای مضامین «حاصل هستی» سرایش این سخنور فحل روزگار را با توضیحی در جاذبه آهنگ و موسیقی آن در پژوهشگاه بحث و نظر در مطالعه آورد و جایگاه خدمات این ادیب توانای سخندانِ سخن‌شناسِ سنجیده‌گو را در شعر امروز به بحث کشد که از جمله آن محورها عبارت‌اند:

۱) مضامین تاریخی: تاریخ علمی است که گذشته را زنده می‌کند و حوادث ایام را به هم می‌پیوندد و مسیر عمومی تطوّر و تحوّل و فراز و فرود زندگی بشری را می‌نمایاند با اسلوبی جالب و دلپسند و مورّخ با آوردن مثال‌ها و بیان نمونه‌هایی از فداکاری و از خودگذشتگی و شجاعت و دلیری مردان خدمتگزار و میهن‌دوست، به جوانان و مردان آینده مملکت، درس وطن‌خواهی و نوع‌دوستی و صفات جوانمردی و نیکوکاری می‌آموزد (ترجانی‌زاده، احمد، مقدمه تاریخ ادبیات عرب، ۹)

علامه شبلی نعمانی می‌نویسد، یکی از اقسام شعر واقعه‌نگاری است، یعنی شاعر صورت واقعات خارجی را ترسیم می‌سازد، لیکن نه از این نظر که آنها ذاتاً چیستند، بلکه از این حیث که چه اثری در احساسات بشری توانند داشت… سخن آنکه شاعر صورت خط و خال ساده آن اشیاء را ترسیم نمی‌کند بلکه برای حُسن اثر آنها را با قوّه تخیل رنگ‌آمیزی می‌نماید (شبلی نعمانی، ج۴، ۶) اما سخنوری که وقایع را به نظم درمی‌آورد به جهت تأثیری است که شعر در احساس و عواطف بشری دارد. داستان رودکی با امیر سامانی در چهار مقاله نظامی عروضی بیانگر اهمیت موضوع تواند بود.

آنچه را که ادیب در بخش اول کتاب حاصل هستی به نظم کشیده موضوعی است در این حوزه ـ تاریخ ایران ـ در آذربایجان بعد از جنگ جهانی دوم، از جمله این واقع تاریخی، موضوعی است با عنوان «کشور بی‌سرپرست» که در دی‌ماه ۱۳۲۴ هنگامی که دموکرات‌نمایان به رهبری پیشه‌وری و غلام یحیی با حمایت روس‌ها حکومت محلّی تشکیل داده بودند. این چکامه در بحر مضارع مثمّن اخرب مکفوف مقصور (مفعولٌ فاعلاتٌ مفاعیلٌ فاعلات) بدین مطلع به نظم درآمده است:

این سرزمین که خانه اجدادی من است

وا حسرتا که مکمن غولان رهزن است

(حاصل هستی، ۳۳)

ادیب در این قصیده خواسته است که ایرانِ آن روز را که رو به فقر و ضعف و خرابی رفته و گلشن آن رنگ گلخن گرفته و ناموس آن پایمال جور و ستم و دستخوش کینه دشمنان شده بود نشان دهد، تا این چکامه بتواند تاریخ‌نویسان را مأخذی باشد دقیق و صریح و دست‌مایه‌ای باشد رنگین و ذوق‌آفرین پژوهشگران را. اینک ابیاتی از این قصده را برای نشان دادنِ اوضاع پریشان اقتصادی، اجتماعی و… آن روز ایران آورده تا گرفتاری‌های ملت ایران در ترازوی تحقیق سنجیده آید:

ایران ما گلشن عیش و نشاط بود

اکنون ز فقر و ضعف و خرابی چو گلخن است

واحسرتا که کشور بی‌سرپرست ما

پامال جور و دستخوش کین دشمن است

از تیره روزگاری این ملّت ضعیف

بنگر که چشم دشمن بدخواه، روشن است

بنگر که از سحاب غم و فقر و انزجار

سیل فنا، روانه به هر کوی و برزن است

وندر درون کلبه تاریک، چشم ما

در انتظار تابش نوری ز روزن است

اینجا سرای «کورش» و «جمشید» و «کیقباد»

اینجا مکان «خسرو» و «شاپور» و «بهمن» است

اینجا مقام پیلتنانی بسانِ «گیو»

اینجا کنام شیردلانی چو «بیژن» است

اکنون ز سر به زیری اولاد ناخلف

این مام پیر، طوق عذابش به گردن است

کو «رستم» آنکه گر ز لحد سر بر آورد

در جان خصم، ز آتش کین شعله افکن است

هنگامی که زمزمه‌های تجزیه‌طلبانه پیشه‌وری در زیر چتر حمایت شوروی به شورش برضدّ تمامیت ارضی ایران انجامیده بود، «چکامه آذربایجان» را سرود و در چند مجله و روزنامه انتشار داد و افزون بر آن اوراق چاپی آن را برای سفارتخانه‌های کشورهای مختلف ارسال داشت. برروی این چکامه موسیقی‌دانان آهنگ حزن‌انگیز ساخته که نه تنها در مدارس آذربایجان، بلکه در دبستان‌ها و دبیرستان‌های شهرهای دیگر دانش‌آموزان به صف ایستاده آن شعر غمگنانه را به آهنگ معنی‌دار می‌خواندند. این چکامه در بحر متقارب مثمّن سالم (فعولن چهار بار) به مطلع زیر به نظم کشیده شده است:

تو ای «آذرآبادگان» جاودانی

ز کید ستم پیشگان در امانی

ادیب در این قصیده اهمیت و اعتبار آذربایجان را با زبانی ساده و با کلماتی استوار و محکم ستوده و آن سرزمین را که گروهی از دانشمندان بزرگ جهان مهد زرتشت دانسته‌اند، چنین می‌ستاید:

حوادث حبابی است ناچیز وفانی

تو باقی چو رود «ارس» جاودانی

تو ای آذر آبادگانی، در ایران

همانا که محبوب پیر و جوانی

تو همواره در دفع اعدای کشور

سلاح آخته، شیر دل پهلوانی

گرامی شمارند ایرانیانت

که سرمایه فخر این دودمانی

گه امن و آرام، سیمین‌عذاری

گه جنگ و پیکار، خونین‌سنانی

تویی مهد «زرتشت» فرخنده‌آیین

که بی‌شک نظر کرده از آسمانی

به دشت تعب، رُسته در خارزاری

به بزم طرب، خفته بر پرنیانی

به برزیگری، چربدست آبیاری

به سوادگری، پخته بازارگانی

به زور و شجاعت چو شیر عرینی

به سهم و صلابت چو پیل دمانی

به بزم صفا، نامور نکته‌سنجی

به دشت وغا، آهنین قهرمانی

ز ابیات «فردوسی» آگنده گوشی

به اشعار «سعدی»، گشوده دهانی

به باغ وطن، نغمه‌ها داده‌ای سر

که مرغ خوش‌الحان این بوستانی

مبر نام ایران، ز یاد ای برادر

که «حبّ الوطن» را مهین ترجمانی

(صص ۲۸ و۲۹)

در اواخر آذرماه ۱۳۲۴ اگرچه شهر تبریز به دست فرقه دموکرات افتاد ولی پادگان ارومیه به فرماندهی سرتیپ «زنگنه» افسر میهن‌دوست به سختی پای فشرده، ایستادگی کرد و ایلات و عشایر و وطن‌خواهان کشور آمادگی خود را برای سرکوبی شورشیان اعلام می‌کردند؛ ادیب چکامه «پیام به دلاوران ایران» را در بحر هزج مسدّس مقصور (مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل) به نظم کشیده گوید:

پیام من به گردان سلحشور

همان فرزانه فرزندان مغرور

همان رویین‌تنان آهنین چنگ

که از سیمایشان تابد همی نور

همان شیرین‌زبانانی که دارند

دلی جوشنده و مغزی پر از شور

در این دوران که باشد مام میهن

به زندان محن مغلول و محصور

در این دوران که مردان وطن‌خواه

ز اندوه وطن گشتند رنجور

در این دوران که فریاد و فغان خاست

ز دست ماجراجویان مزدور

بباید بهر جانبازی مدد خواست

ز یمن رحمت دادار و وَخشور

***

بلی، ما آن جوانان دلیریم

که پاس این وطن ما راست دستور

چه غم باشد شهیدان را که گردند

به فردوس برین همخوابه حور

به رزم اندر، بسی خوشتر چکاچاک

که در بزم اندرون، آهنگ طنبور

در این هنگامه طرف دشت پیکار

به از بزم نشاط و محفل سور

که گاه قهر و کین باید شدن مست

ز خون دشمنان، نی ز آب انگور

به گوش شهسواران خوشتر آید

خروش طبل و کوس از نغمه شور

«سرود ملّی» ایران به ناورد

دمد در قالب ما نفخه صور

که ما را خون به جوش آید چو در دشت

خروش از دل برآرد طبل و شیپور

به شور آییم آن سان کز پی خصم

بپیماییم صدها تلّ و ماهور

هجوم آریم بر دشمن چنان سخت

که آرد نرّه شیری حمله بر گور

چنان بر قلب دشمن چنگ یازیم

که شهبازی فشادر نای عصفور

بدان سان کز غضب «رستم» برآورد

دمار از دودمان «زاده تور»

همان‌گونه که در آغاز مبحث تاریخی حاصل هستی گفته آمد، بخش اول کتاب یک دوره تاریخ ایران است از ۱۳۲۰ تا حدود سال ۱۳۵۷ شمسی که نگارنده لزوم مطالعه آن را برای دانشجویان تاریخ ضرور می‌بیند. ادیب اوضاع پریشان ایران را که نتیجه فتنه‌گری‌های بیگانگان بود، با ابیاتی خواندنی که همه سرگذشت ایران و ملت ایران و دین مبین اسلام است، در قالب شعر بیان کرده است. آزاد شدن آذربایجان از ننگ فرقه دموکرات که با حمایت شوروی اندیشه تجزیه این استان را در سر داشتند، مسأله حیاتی مهمی برای ملت ایران بود. هنگامی که در آذرماه سال ۱۳۲۵ ارتش برای آزاد کردن آذربایجان به آن سوی لشکر کشید، در حالی که موانع خارجی از طریق سیاست احمد قوام و اعتراض سازمان ملل متحد و برخی کشورهای غربی، از میان برخاسته بود، مردم غیرتمند آذربایجان هم بر ضد پیشه‌وری قیام کردند که ادیب قصیده «نجات آذربایجان» را که ترجمانی از احساسات ملی ایرانیان است، در بحر رمل مثمن مقصور (فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلان) به مطلع زیر به نظم درآورده و در روزنامه‌ها و نشریه‌های آن زمان چاپ کرده به سفارتخانه‌های کشورهای مختلف گسیل داشته است:

ساقیا لبریز کن اکنون که ماه آذر است

ساغری ز آن آبِ آذرگون که بس جان‌پرور است

(ص۲۸)

چکامه‌ای را که استاد آن را به مناسبت تجاوز کشور افغانستان به رودخانه هیرمند و تغییر مسیر آن به سوی سرزمین‌های افغانستان و در تنگنای بی‌آبی قرار دادن مردم سیستان و بلوچستان ایران با عنوان «نوای هیرمند» ساخته، در روزنامه‌های آن زمان به چاپ رسیده است.

این چکامه در بحر هزج مسدّس اخرب مقبوض سالم عروض (مفعولُ مفاعلن مفاعیلن) بدین ابیات به نظم کشیده شده است.

من آن شط «هیرمند» گریانم

کافسرده دل از ملال ایرانم

ایران وطن من است و من او را

شرمنده مهر و لطف و احسانم

خلوتگه عیش «زال» و «رودابه»

عشرتگه ناز «پوردستانم»

«کارون» و «هراز» و «کرخه» و «گرگان»

بودند و بوند جمله اِخوانم!

با «رود ارس» که باشدم خواهر

بنگر که چه محکم است پیمانم

جولانگه زورق «فرامرزم»

عشرتگه زاده «نریمانم»!

نورافکن بزمگاه آبادی

یا چشم و چراغ «زابلستانم»

گه دورنمای فرّ و زیبایی

گه جلوه فزای بزم عمرانم

گه همسفر سکوت و آرامش

گه پی سپر خروش و طغیانم

گاهی چو غزالِ نرم رفتار

گاهی چو پلنگ تیز دندانم

تعدیل کُنِ هوای تابنده

سیراب کنِ زمین عطشانم

(صص ۵۰-۵۱)

در این قصیده برادری در جوانسالی با خشونت به کشور برادر خود می‌تازد، ولیکن از این بابت اظهار شرمندگی و پشیمانی دارد.

همان‌گونه که خواننده گرامی صاحب‌نظر ملاحظه می‌فرمایند مضامین قصیده، تازه و دلپذیر و نشاط‌آور است و این همان است که فرخی سیستانی بدان مژده ذوق‌انگیزه داده، گوید:

فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر

سخن نوآر که نو را حلاوتی است دگر

(فرخی، ۶۶)

و جلال‌الدین محمد مولوی در بحر رجز مثمن مطوّی مخبون (مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن) می‌فرماید:

هین سخن تازه بگو، تا دو جهان تازه شود

وا رهد از حد جهان بی حد و اندازه شود

(مولوی، دیوان کبیر، ۱۱۴)

بحر و وزن و قافیه‌ای را که ادیب برای گلایه دوستانه برادران افغان انتخاب کرده، همان بحر و وزن و قافیه‌ای است که مسعود سعد لاهوری در ناله از تیره‌بختی خود برگزیده گوید:

از کرده خویشتن پشیمانم

جز توبه ره دگر نمی‌دانم

کارم همه بخت بد بپیچاند

در کام زبان همی چه پیچانم

این چرخ به کام من نمی‌گردد

برخیره سخن همی چه گردانم

گه خسته آفت لهاوورم

گه بسته تهمت خراسانم

تا زاده‌ام ای شگفت محبوسم

تا مرگ مگر که وقف زندانم…

بر مغز من ای سپهر هر ساعت

چندین چه زنی که من نه سندانم

(مسعود سعد، ۳۵۱)

این وزن مناسب است برای اظهار شرمندگی از عملی که کسی مرتکب شده است و استاد این وزن را بسیار مناسب اختیار فرموده‌اند و چکامه مورد بحث که در استقبال از قصیده معروف مسعود سعد به نظم آمده، یکی از زیباترین و دلنشین‌ترین قصاید ادب فارسی در روزگار ما به حساب تواند آمد. مضامین همه تازه و دلفریب و الفاظ خوش‌تراش و آهنگین با تلفیقی ماهرانه جالب نظر است.

۲) مضامین مفاخره‌آمیز:

مفاخره که در میان شعرای عرب و فارسی زبان سنتی شایع و شیوه‌ای متداول است. در میان شعرای متصوف به نوعی خاص تجلی کرده است اما در میان شعرای غیرصوفی، شاعر در شعر فخریه به مراتب سخندانی و کمالات و علو طبع و شرف حسب و نسب خود به مباهات برمی‌خیزد.

ادیب در انتقاد از «هانری والاس» سناتور و نامزد ریاست جمهوری آمریکا در خردادماه سال ۱۳۲۷ که در مجلس سنای آن کشور نسبت به تمامیت ا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.