پاورپوینت کامل پندارها و آزموده‌های کهن ایرانیان ‏درباره آب و هوا ۹۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل پندارها و آزموده‌های کهن ایرانیان ‏درباره آب و هوا ۹۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پندارها و آزموده‌های کهن ایرانیان ‏درباره آب و هوا ۹۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل پندارها و آزموده‌های کهن ایرانیان ‏درباره آب و هوا ۹۲ اسلاید در PowerPoint :

مقاله را با گفته بسیار سنجیده و دلنشین خردمندی ناشناخته آغاز می‌کنیم که محمدبن محمود طوسی در قرن ششم، به این شرح آن را نقل کرده است:‏ «یکی را پرسیدند که: در موجودات از چه عزیزتر نیست؟ گفت: از آب. گفت: از چه حقیرتر نیست؟ گفت: از آب؛ یعنی آب که بسیار بود، قیمتی ندارد؛ چون آب کم شود، شربتی ‏‏‎]‎جرعه‌ای‎[‎‏ هزار دینار ارزد!»

مقاله را با گفته بسیار سنجیده و دلنشین خردمندی ناشناخته آغاز می‌کنیم که محمدبن محمود طوسی در قرن ششم، به این شرح آن را نقل کرده است:‏ «یکی را پرسیدند که: در موجودات از چه عزیزتر نیست؟ گفت: از آب. گفت: از چه حقیرتر نیست؟ گفت: از آب؛ یعنی آب که بسیار بود، قیمتی ندارد؛ چون آب کم شود، شربتی ‏‏

]

جرعه‌ای

[

‏ هزار دینار ارزد!» (عجایب‌المخلوقات، ص۸۷)

اکنون (سه‌شنبه ۴ شهریور ۱۳۹۳) یک جرعه آب نوشیدنی در تهران صدهزار دینار (ده‌تومان) ارزش‌دارد، فردا روزها که آب کمیاب‌تر، یا خدای ناخواسته شرایط اقلیمی بدتر و آب نایاب شود، ارزش آن چقدر خواهد شد؟‏

فرزانه دیگری آن هم از دیار طوس،۱ یعنی احمدبن محمدبن زید طوسی، شاید مقارن همان روزگار همدیار خود، به نگارش تفسیر سوره یوسف تحت عنوان «الستین الجامع للطائف البساتین» در قرن هشتم یا پیشتر از آن، پرداخته است، مضمونی جالب درباره آب دارد: «در عالم نعمت‌ها بسیار است، و لکن آب نیکوترین نعمت‌هاست. و در قرآن قصه‌ها بسیار است، و لکن قصه یوسف نیکوترین قصه‌هاست: نحن نقصّ علیک احسن القصص(سوره یوسف، آیه۳)»۲‏

‏مستندات تاریخی دلالت بر آن دارد که ایرانیان از پیشگامان دانشها و فرهنگ و مدنیت بشری بوده و به علوم و فنون توجهی بلیغ داشته‌اند. مخصوصاً پیشرفتهای آنان در علوم و فنون، طب و نجوم، اقلیم‌شناسی، کشاورزی و آبیاری و فلسفه قابل توجه بوده است. حمزه اصفهانی (در نیمه نخست قرن چهارم) ضمن شرح و وصف حکومتهای باستانی ایران، به چگونگی شکست آنان در نبرد با اسکندر پرداخته، و با اشاره به کشتار دانشمندان و فرزانگان ایرانی به‌دستور اسکندر، نوشته است: «آنگاه کتابهای دینی و علمی را بررسی کرد و کتب فلسفی و نجوم و پزشکی و کشاورزی را از زبان فارسی به یونانی و قبطی نقل کرد و به اسکندریه فرستاد و باقی کتابها را سوزانید.»۳ ابن خلدون نیز با تأسف‌ بسیار از سوختن و نابود کردن دانشهای مکتوب ایرانیان در پایان کار ساسانیان اشاره کرده است.۴ با این حال ایرانیان با پذیراشدن دیانت نوین تواناییهای علمی و تجارب عملی خویش را، در تمام زمینه‌های فرهنگی و مدنی و کشاورزی (با همه پشتوانه‌های کهن و معتبری که داشت) صمیمانه در اختیار دیگر امم اسلامی قرار داده و نقش اساسی و بس مهمی در پایه‌ریزی تمدن نوپای اسلامی برعهده گرفتند. در بادی امر محدوده جغرافیایی ایفای این نقش در قلمرو فرهنگی ایران ساسانی قرار داشت که غالباً زبان پارسی وسیله بیان مقاصد بوده، مثلاً انتقال فرهنگ آبیاری به اعراب و برخی امم اسلامی، اول بار در ناحیه بصره در داخل همین قلمرو انجام گرفت. ‏‏

‏ ایرانیان مسلمان در زمان خلیفه دوم، تجارب شبکه آبیاری مرغاب مرو به خراسان را در ناحیه بصره بر روی دجله منتقل کردند و حتی نام پارسی مرغاب را به یکی از نهرهای احداثی این شبکه دادند. برخی از انهار(جوی‌ها، نهرها) دیگر شبکه بصره نیز نام پارسی گرفت.۵ بنابراین گسترش فرهنگ ایرانی در بین مسلمانان ابتدا در قلمرو ساسانی انجام گردید که بعدها به سرزمینهای خلافت شرقی مشهور شد، و بغداد با نام ایرانی (بغ+ داد: خداداد، خداآفرید)، مرکز آن در کنار تیسفون (مداین) پایتخت ایرانی پارتها و ساسانیان موجودیت پیدا کرد. در آن روزگاران نیز فرزانگان ایرانی در قلمروهای اسلامی خوش درخشیدند و دانشها و فنون خویش را به سراسر قلمروهای اسلامی منتشر کردند، به‌طوری که حتی در افریقا و سیسیل امارات و حکومتهایی چون «رستمیان» و «بنوطبری» را سامان بخشیدند.۶ هزار سال پیش یکی از فرزانگان اسپانیای اسلامی (اندلس)، یعنی قاضی ساعد اندلسی، ضمن وصف دانشهای عصر خویش می‌گوید: «ایرانیان ملتی باشرف و عزیزند… و هماره دفاع از حقوق مظلومان می‌کنند… ایرانیان را کتب مهم در احکام نجوم است.»۷‏

‏ در منابع و آثار مکتوب ایرانیان ادوار باستان در زمینه علوم و فنون مختلف، از جمله در باب کشاوررزی و باغبانی و آب و آبیاری مطالب چندانی در دست نیست؛ اما ابن ندیم (درگذشته ۳۷۸) اسامی یا عنوانهای کتب و رسالاتی در باب این موضوعات را در «الفهرست» ثبت کرده است. از این گذشته در نوشته‌ها و متون پهلوی عصر ساسانیان یا ترجمه عربی و فارسی آنها، یا نقل قولهای برجای مانده از این گونه منابع، حاوی اشاراتی کوتاه در باب مباحثی از علوم و فنون و دانشهای ایرانی آن روزگاران است.

همین اشارات کوتاه و نکات مختصر دلالت بر پشتوانه غنی و معتبر فنون و تجارب و دانشهای مکتوب باستانی از میان رفته ایرانیان دارد. گاهی اشارات و نکات کوتاهی از دانشهای باستانی ایرانیان دهان به دهان گشته، و گاهی این گونه نکات یا زوایایی از دانشهای باستانی، آن اقبال را داشته است که توسط دانشمندان رشته‌های علوم و فنون مختلف، در بین مباحث خاص آنان، برحسب اقتضا، نقل و ثبت شود. گاهی این گونه مطالب و نکات در لابلای گفته‌ها و نوشته‌های مورخان و ادبا و حتی عرفا و فقها و فلاسفه آمده است. در این آثار و نوشته‌ها، نقل قولها و مطالبی در باب چهار آخشیج (عناصر اربعه: آب، باد (هوا)، خاک، آتش) و تأثیر و تأثر آنها بر یکدیگر مندرج است. علاوه بر این از تأثیر عوامل اقلیمی بر روی رستنی‌ها و جانداران سخن رفته، و گاهی ضرب‌المثل‌های باستانی و پندارها و باورهای عامیانه کهن نقل شده است، در این مقاله ضمن پرداختن به اقوال و نوشته‌ها و پندارهای پیشینیان درباره آخشیج‌های چهارگانه، یا تعاریف عوامل اقلیمی مندرج در متون کهن نمونه‌هایی نقل می‌شود.‏

‏ چهار آخشیج

در اساطیر ایرانی سلسله‌مراتب آفرینش و پیدایش آخشیج‌ها (عناصر) و اقلیم‌ها و انسان به‌گونه‌ای دلپذیر بیان شده است. براساس این گونه روایات، آفرینش نخستین انسان (کیومرث) و نخستین جانور (گاو) در ایران زمین (ایرانویچ) اتفاق افتاد و نطفه کیومرث، همچون تخم گیاه در شکم زمین جای ‌گرفت. از آن موضع بوته ریواسی ‌رویید، و از بین ساقه‌های سپید و سرخ آن بوته ریواس دو پیکر آدمی ظاهر‌شد که نخستین زوج انسانی را تشکیل دادند.

مطابق این پندار در سلسله مراتب آفرینش: نخست سپهر و تمامی اختران (آسمان و ستارگان و خورشید و همه افلاک)، دوم آب (که مایه اصلی زندگانی، دافع تشنگی گیاه و همه موجودات، و در ستیز با اهریمن و ناپاکی‌ها و نیروهای اهریمنی چون دیو خشکسال و غول بیابان است)، سوم زمین (خاک که بطن و بستر آفرینش رستنی‌ها و جانداران است)، چهارم گیاه (که به مدد رطوبت ونور، سرسبزی و طراوت و مایه‌های حیات را عرضه می‌دارد و با پوشش سرزمینها، گسترش نیروهای اهریمنی چون دیو خشکسالی و قحطی و غول بیابان را مهار می‌کند)، پنجم جانوران (که منشأ از گاو نخستین دارند)، ششم مردمان (که از گَشنِ نخستین انسان، یعنی کیومرث‌اند)، و سپس آتش (که منشأ و منبع نور و روشنایی برای گیاه و دیگر آفریدگان است و از نیروهای اهورایی به حساب می‌آید که در ستیز دائمی با تاریکی و نیروهای اهریمنی و ناپاکی‌هاست) و باد (که در شکل جریان «هوا» حیات‌بخش و لطیف، و نیز جابه‌جا کننده ابرها و گرده یا گَشن گیاهان است و در وجه طوفان فناآفرین و مهلک و مخرب است) آفریده شده‌اند.

ایرانیان داستان آفرینش را به گونه‌ای تعریف کرده‌اند که گویی موجودیت همه آفریدگان برای خیر و خوبی، و خوراک و رفاه، و آسودگی آدمیان سامان‌یافته است. در گات‌ها (کهن‌ترین بخش اوستا) و همچنین در متون پهلوی چنین پندارهایی ملاحظه می‌شود. به پندار ایرانیان در عهود کهن، فلک (سپهر بیکران با همه اختران بی‌شمار) به همراه آب و خاک (زمین) و باد (هوا) در پرتو نور (روشنایی) شرایط رویش و زایش و پراکنش رستنی‌ها و جانداران را فراهم آورده تا اسباب زیست سالم و زندگانی مناسب آدمیان را تدارک و تجهیز کنند، تا آنها به مدد اندیشه و خرد و به برکت کوشش خویش از آن نعمت‌ها بهره گیرند.۸ چنین پنداری در منابع ایرانی بعد از اسلام ملاحظه می‌شود، سعدی شیرازی تعبیری زیبا در تبیین این گونه پندارها دارد:‏‏

‏ ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند‏

‏ تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری‏

‏ توجه به عناصر اربعه (آب و هوا و خاک و آتش) را در منابع و متون اسلامی، به‌ویژه نوشته دانشمندان ایرانی، نیز ملاحظه می‌کنیم. در برخی متون تعاریف جالبی از هر یک از این عناصر یا مجموعه آنها شده است. مثلاً ابوعلی‌سینا (۳۶۳ ـ ۴۲۸ ق) ضمن وصف طبایع به طبیعت عناصر چهارگانه پرداخته و درباره طبیعت «آتش» می‌گوید: «هیچ چیز گرم و خشک‌تر از آتش نبود، یا چیزی که آتش در او غالب بود، به سبب آتش»، و در باب طبیعت «هوا» معتقد است: «هیچ چیز گرم و تر تر از هوا نبود، یا چیزی که هوا اندر او غالب بود، هرچند که گرمی هوا ضعیف است. و اگر هوا گرم نبودی، از زیرنگریختی و زیر نجستی. و هرگاه که آب گرم شود، قصد بر سو ‏

]

ی بالا

[

‏ کند، چنان که بخار…» و درباره طبیعت «آب» می‌نویسد: «هیچ‌چیز سرد و تر تر از آب نیست، یا چیزی که آب اندر او غالب است…» و در باب «زمین: خاک» گوید: «هیچ چیز سرد و خشک‌تر از زمین نیست یا چیزی که زمینی بود … پس جسمهای بسیط چهارند: زمین و آب و هوا و آتش، و ترکیب جسمهای دیگر از ایشان بود.»۹‏

‏ کاریز و قنات

قنات از ابداعات ایرانیان در هزاران سال پیش است. ظاهراً واژه قنات ریشه در واژه «کن» پارسی از مصدر «کندن» دارد؛ همچنان که لغت معرّب «خندق» برگرفته از واژه «کندک»، مشتق از مصدر «کندن» است. واژه بسیار کهن «کاریز» نیز نشان از چگونگی کار مقنی در ژرفنای زیرزمین دارد؛ چرا که به گمان صاحب این قلم، کلمه «کاریز» مرکب از دو لفظ «کا» مخفف «کاه» و «ریز» از مصدر ریختن است. از نظر فنّ مقنی‌گری، عمل ریختن کاه بر روی دیواره پیشکار قنات ـ کندن کانال در خط مستقیم در اعماق و اتصال بن چاههای پیشتر کنده‌شده به یکدیگر، بدون استفاده از قطب‌نما ـ منجر به اتخاذ نام «کاریز» برای این پدیده عجیب شده است.۱۰ در هر حال کاریز پدیده‌‌ای بسیار مهم، و ابداع آن نشانی از درجه هوش، علاقه و دلبستگی ایرانیان به کشت و کار و آبیاری در ادوار دور تاریخ است.‏

‏ مجرا یا کانال قناتهای کهن خراسان اغلب طولانی، و ژرفنای چاه انتهایی گاهی بسیار زیاد گزارش شده است. از آن جمله ناصر خسرو قبادیانی، در سال ۴۴۴ق در مسیر سفر مشهورش به مکه و مصر، در بازگشت از گناباد می‌گذرد. او از کاریز گناباد که چاهی به عمق ۷۰۰ گز داشته،‌ از قول آگاهان شرحی نقل کرده است و می‌افزاید: «آبی عظیم در این کاریز روان است، و آن کاریز چهار فرسنگ می‌رود. و آن را گفتند کیخسرو فرموده است کردن.»۱۱ این قنات بزرگ و دیگر کاریزهای پر آب در برخی از نواحی خراسان، دلالت بر سفره‌های آبی زیرزمینی سرشار، و نیز استعدادهای اقلیمی و فعالیتهای کشاورزی در ادوار کهن دارد.‏

‏ برای سنجش میزان آبهای زیرزمینی در مناطق مختلف نیز نشانهایی مترتب بود. ایرانیان در اعصار کهن باستانی به تجربه این علامتها را تشخیص داده و آزمونهایی در شناسایی دقیق‌تر سفره‌های آبی زیرزمینی انجام می‌دادند. برخی از دانشمندان، بعد از اسلام، به این نکات اشاره‌هایی دارند، از آن جمله مسعودی مورخ و جهان‌دیده مشهور، زاده و نشو و نما یافته بغداد (وفات حدود ۳۴۲ در مصر)، دوستدار آل ابوطالب،۱۲ در سال ۳۰۱ سفر دور و درازش را از بغداد آغاز کرد. «او میان سرزمینهای فارس و کرمان در گردش و سیر بود؛ زان‌پس از هند … گذر کرد و به مرزهای چین رسیده است.»

مسعودی در باب فرهنگ و تمدن ایرانی در آثار گرانقدر خویش مطالب فراوانی نقل کرده است. از باب نمونه، یک جا با استناد به تجارب پیشینیان و منابع قدیم‌تر شرحی از آزموده‌ها و آزمونهای مزبور را به این شرح نقل کرده است:‏ بعضی‌ها، درباره نشانه آب و منابع زیرزمینی آن، طریقت خاص دارند که اگر در محل منظور، نی‌ و خرفه و علفهای نرم روییده باشد، معلوم می‌دارد که آب نزدیک ‏‏

]

به سطح زمین

[

، و به دسترس حفار است و اگر چنین نباشد، آب دور است… در بعضی نسخه‌های کتاب الفلاحه، در همین معنی ‏

]

نشان میزان آبهای زیرزمینی

[

، چنین دیدم که: هر که می‌خواهد این نکته را بداند، به خانه مورچه بنگرد؛ اگر مورچگان درشت و سیاه و کند رفتار باشند، به اندازه کندی رفتارشان، آب به ‏

]

خانه

[

‏ آنها نزدیک است؛ و اگر مورچگان تندرو باشند که به آنها نتوان رسید، آب در عمق چهل ذراع است. آب اولی شیرین و خوش، و آب دومی سنگین و شور باشد؛ و این جمله نشانه‌ها برای کسی است که خواهد آب برآرد. ‏

‏ همو آزمونی شگفت و قابل تحقیق را نقل کرده است: ‏ در کتاب‌ فلاحت دیدم که هر که بخواهد نزدیکی ‏

]

سطح

[

‏ آب را بداند، ‏

]

باید

[

‏ زمین را به اندازه سه یا چهار ذراع بکند و دیگی مسی یا قدحی سفالین بر‌گیرد، و آن را از داخل به طور یکنواخت پیه آلوده کند ـ‌ و باید دیگ گشاده دهان باشد ـ آنگاه پس از غروب خورشید، قطعه پشمی سفید که پاکیزه و افشان باشد، بگیرد و سنگی به اندازه یک مرغانه ‏‏

]

تخم‌مرغ‏

[

‏ برگیرد و پشم را چون گوی بر آن سنگ پیچد. سپس اطراف گوی را با موم مذاب اندود کند و آن را به ته دیگی که روغن یا پیه آلوده کرده، بچسباند و دیگ را درون حفره وارون کند ‏‏

]

به طوری

[

‏ که پشم معلق ماند و موم آن را نگه دارد و به سبب سنگ آویخته بماند؛ آنگاه به قدر یک یا دو ذراع خاک روی ظرف بریزد و بگذارد تا شب بر آن بگذرد. صبحگاه پس از طلوع خورشید، خاک را از آنجا پس کند و ظرف را بردارد: اگر قطرات آب فراوان و نزدیک به یکدیگر به دیواره‌ ظرف چسبیده و پشم پر آب باشد، آن محل آب دارد و آب نزدیک است؛ و اگر قطرات متفرق باشد، نه مجموع و نزدیک، و آب پشم میان حال باشد، آب نه دور است و نه نزدیک؛ و اگر قطره‌ها دور از هم چسبیده باشد و آب پشم اندک باشد آب دور است؛ و اگر قطرات آب کم یا زیاد در ظرف و بر پشم دیده نشود، در آنجا آب نیست و زحمت حفر آن نکشد.۱۳ ‏

‏ بدان لحاظ که سرزمین یزد در اقلیمی خشک و بیابانی استقرار یافته و از بارشهای نواحی معتدل محروم، و فاقد آبهای سطح الارضی بوده است، مر

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.