پاورپوینت کامل پندهای ایرانیان باستان ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل پندهای ایرانیان باستان ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پندهای ایرانیان باستان ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل پندهای ایرانیان باستان ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint :
اشاره: ملتهای قدیمی و دیرینه میکوشیدند تجارب ارجمند خویش را در الفاظ کم و معنی بسیار به نسلهای بعدی منتقل کنند. ایرانیان نیز یکی از آنها بودهاند که مطالب بسیاری از این دست دارند. آنچه در پی میآید، به همین موضوع اختصاص دارد و عنوان اصلیاش، «نگاهی به مکتوب بر ابزار و لوازم زندگی و اثر آن بر ادب فارسی و عربی» است که با اندکی تلخیص از پایگاه اینترنتی حلقه کاتبان برگرفته شده است.
اشاره: ملتهای قدیمی و دیرینه میکوشیدند تجارب ارجمند خویش را در الفاظ کم و معنی بسیار به نسلهای بعدی منتقل کنند. ایرانیان نیز یکی از آنها بودهاند که مطالب بسیاری از این دست دارند. آنچه در پی میآید، به همین موضوع اختصاص دارد و عنوان اصلیاش، «نگاهی به مکتوب بر ابزار و لوازم زندگی و اثر آن بر ادب فارسی و عربی» است که با اندکی تلخیص از پایگاه اینترنتی حلقه کاتبان برگرفته شده است.
***
ایرانیان باستان به پندهایی پایبند بودند که آنها را به منزله دستورالعملی در دسترس و تذکری دائمی برای دستیافتن به زندگی بهتر و مبارزه با انواع مصائب اجتماعی به کار میبردند، به این سبب، همگان موظف به آگاهی و اطاعت از آنها بودند. این پندها را در روزهای خاصی به سمع مردم میرساندند و آنها را بر ابزار و لوازم زندگی خود مینوشتند تا دائماً در دسترس و مورد توجه آنها باشد.تنوع و کثرت این پندها از یک سو نشانه دامنه گستره و عمق بسیار این پدیده است و از دیگر سو تناسب این حکمتها با ابزار و وسایلی که بر آنها نوشته شده بود، بیانگر باریکاندیشی و نکتهسنجی آنهاست و با اینکه سخن از تأثیر حکمتهای ایران باستان در ادب عربی سخنی نو نیست، ولی با باریک کردن مسیر این پژوهش به حکمتهای مکتوب بر ابزار و لوازم زندگی و تأثیر آنها بر ادب عربی و فارسی، میتوان از یک سو عمق و گسترهی پندهای حکمی ایرانی را دریافت و از دیگر سو با این زاویه تنگ، عمق تأثیر فرهنگ و ادب ایران را در ادب عربی نشان داد.
دیگر اینکه نشان بدهیم که با وجود اهتمام کمنظیر ایرانیان باستان به پندهای حکمتآمیز و تأثیر شگرف آن در ادب عربی و فارسی، در شرح و تعلیقات منابع ادب فارسی، امثال و اشعار عربی یکهتازی کرده، نشانی از حکمتهای ایرانی دیده نمیشود و شایسته است که در این نوع پژوهشها به پندهای ایرانی توجه بیشتری صورت گیرد.
۱ـ پند و اندرز ایرانی و عقاید دینی
سنت پندشنیدن و پندگفتن در ایران باستان رنگ و بوی دینی دارد؛ زیرا محتوای کیش دینی ایرانیان، سرشار از پندها و اندرزهایی است که به حکیم جاودانه و خداوند یگانه منسوب است. (عاکوب، ۱۳۷۴: ۳۳) در دعاهای موجود در اوستا، یکی از درخواستهای بنده به درگاه خدا، طلب حکمت و دانایی است. (ایرانی، ۱۳۶۱: ۶۰) به علاوه پندها و اندرزهای فراهم آمده در اوستا به منزله قوانینی بود که ایرانیان موظف به حفظ و اجرای آنها بودند. «دینکرت» ششم مشتمل بر بیش از صد صفحه پند و اندرز است، در این بخش از تفسیر اوستا، اندرزهایی به «آذر نرسه»، «آذرمهر»، «بهداد آذر اورمزد»، «آذر بوزید» و «اورمزد سگزی» که از روحانیان دوره ساسانی بودهاند، نسبت داده شده است. (تفضلی، ۱۳۷۵: ۱۸)
این پندها از آدمی میخواهند که خوب رفتار کند، خوب سخن بگوید، و چون با خود تنها شد خوب بیندیشد. (آربری، ۱۹۵۹: ۴) این خواستههای سهگانه، «کردار نیک»، «گفتار نیک» و «پندار نیک» است. اوستا تأکید میکند که سه چیز بر آدمی واجب است: «دشمن را به دوست تبدیل کند، پلید را پاک سازد و نادان را دانا گرداند.» (دورانت، ۱۳۳۷: ۱ر۵۴۴) این حکمتها در غالب سخنان موجز و کلمات قصار موجب ترغیب به آموزههای دینی میشد و به شکل روایتهای ساده درمیآمد…این اندرزها، بخشی از اوستا را تشکیل میدهد که پر از گفتار و بیانات علم و آگاهی است و مجموعه دانشهای ضربالمثلی و اندرزی را شامل میشود.(نک: بویس، ۱۳۷۷: ۱۰۳ـ ۱۰۷)
اصول اخلاقی در قالب پند و اندرز و به شکل بایدها و نبایدها از عوامل مهمی است که جامعه ایرانی قبل از اسلام را از بسیاری آسیب های اجتماعی حفظ کرده بود. ایرانیان باستان برای مبارزه با زیادهخواهی و تجاوز مردم به حقوق یکدیگر و نیز ایجاد زندگی مسالمتآمیز و توأم با صمیمیت و گذشت، آشنایی با شایست و ناشایست، التزام به آنها را از زمان بلوغ بر همگان واجب می دانستند. مجموع اندرزنامههای پهلوی که خیم و خرد فرّخمرد را شایسته تحسین میساخته است. در همه طبقات اجتماعی هرکس از خرد و کلان به پانزده سالگی میرسید، آشنایی با آن گونه افکار را که جالب خیر و اخلاق متعالی است بر خود واجب میدید. (زرینکوب، ۱۳۸۵: ۵۳)
۱ـ۱ـ مجالس پند و اندرز در ایران
علاوه بر متون دینی، در آثار به جا مانده از منابع قدیم ایران، پندهای بسیاری از انوشروان، اردشیر بابکان، شاپور پسر اردشیر، بهمن، هوشنگ، و وزیرانی چون بزرگمهر دیده میشود. (نک: ابن مسکویه، بیتا: ۶ ـ ۸۸) همچنین از شاهان افسانهای مثل فریدون، بهمن و دارا و نیز از حکیمانی مانند مهبود، مهآذر، آذرگشسب، برزگمهر، شاپور، بهروز، هرمزدآفرید، نرسی و سینا برزین، پندهایی دیده می شود. (تفضلی، ۱۳۷۵: ۲۰۲ ـ ۲۰۶)
مؤلف کتاب تاریخ گزیده میگوید: «اول پادشاهی که در پندیات سخن گفت، هوشنگ بود.» سپس پندهای بسیاری را از او نقل میکند، همچنین بخشهایی از این کتاب اختصاص به پندهای اردشیر و کسری دارد. (مستوفی، ۱۳۳۹: ۷۶ ـ ۷۹ و ۱۱۷ـ۱۱۸)، پندنامه بزرگمهر ـ وزیر خسرو انوشروان ـ نیز از مشهورترین نمونه حکمت ایرانی است. (نک: آربری، ۱۹۵۹: ۲۶۱) از این میان «عهد اردشیر» از نمونههای برجسته ذوق و اندیشه ایرانی است. او در این منشور، مسائل گوناگونی را بیان کرده و پذیرفتن و به کاربستن آن را ضامن دوام و ماندگاری سلطنت دانسته است. (نک: اردشیر، ۱۹۷۶)
از سخنان ابن فقیه (۱۳۸۲: ۸۳) برمیآید که انوشیروان رغبت بسیار به شنیدن پندهای بزرگمهر داشت. در خردنامه (۱۳۶۷: ۴۷ـ ۵۲) بخشی با عنوان سؤالهای انوشروان از بزرگمهر آمده، در بهارستان جامی (۱۳۸۷: ۴۱) به مجالسی اشاره شده که تبادل نظر بین خردمندان از جمله بزرگمهر و کسری صورت میگرفته است:
پیش کسری ز خردمند حکیمان میرفت
سخن از سختترین موج درین لجه غم
آن یکی گفت که بیماری و اندوه دراز
وان در گفت که ناداری وپیری ست به هم
سومین گفت که قرب اجل وسوء عمل
عاقبت رفت به ترجیح سوم حکم حکم
در دیوان ابن یمین با عنوان «انوشیروان و موبدان» آمده است که انوشیروان موبدان شهرها را فرا خواند و از آنها گنجی از پند و اندرز خواست که بر دیوار دخمه بنویسند تا برای آیندگان مفید افتد:
شنیدم که کسری شه دادگر
که دیهیم از او بود با زیب و فر
ز هر کشوری موبدی بخواست
فراوان سخنها ز حکمت براند
بخواهم که ماند ز من یادگار
یکی گنج پر گوهر شاهوار
که تا هرکه بر خاک من بگذرد
از آن گنج حکمت گهرها برد
وزان پس به دیوار آن دخمهبر
سخن ها نوشت آن شه دادگر
(ابن یمین، بی تا: ۵۹۴ـ ۵۹۵)
۱ـ۲ـ اهمیت و اهتمام به پند و اندرز
در ایران باستان، التزام اخلاقی در قالب پند و اندرز، با جملههای کوتاه و پرمغز که حاصل تجربههای تلخ و شیرین بود از نسلی به نسلی دیگر منتقل میشد به گونهای که آنها را مقدس میدانستند. (فرهنگ انجمن آرای ناصری، نقل از دانشپژوه، ۱۳۵۹: بیست و هشت) و در روزهای خاصی منادیان، پندها را با صدای بلند، در مراکز شهرها به گوش مردم میرساندند. (مستوفی، ۱۳۳۹: ۱۱۸) این پندهای حکیمانه را به سبب اهمیتی که داشت، با گرانبهاترین و زیباترین ابزار و وسایل مینوشتند و در معرض دید همگان قرار میدادند. در نوشتن این پندها از طلا (مسعودی، ۱۴۰۴: ۱ر۲۹۵ و عنصرالمعالی، ۱۳۶۶: ۵۰)، زعفران، گلاب (بلاذری، ۱۹۸۷: ۶۵۰) و چوب آبنوس (مستوفی، ۱۳۳۹: ۱۱۱) استفاده میشد و آنها را در گنجینههای شاهان، چون گوهر و مروارید نگهداری میکردند. در خردنامه بخشی با این عنوان آمده است: «گفتار اندر نکتههایی که اندر گنج شاپور یافتند». (نک: خردنامه، ۱۳۷۶: ۵۳ و ۵۴) در یادگار بزرگمهر که پندهای بزرگمهر به انوشروان است، در پایان بند اول آمده است: «این یادگار به یاری یزدان و…به فرمان خسرو شاهنشاه…به گنج شایگان نهادند.» (نوابی، ۱۳۳۸: ۳۰۵) فردوسی هم که این پندها را به نظم درآورده، اشارهای به نگهداری آنها در خزانه شاهی دارد:
نوشتم سخن چند بر پهلوی
ابر دفتر و کاغذ خسروی
سپردم به گنجور تا روزگار
برآید، بخواند مگر شهریار
(همان: ۳۲۱)
۱ـ۳ـ سنت پندنویسی
این پندها در همه جا دیده میشد؛ از جمله: حاشیه فرشها، (ابن یمین، بی تا: ۵۸۹) کناره سفرهها، در میان ظروف (مسعودی، ۱۴۰۴ ۲ر۱۰۴)، عصا (آبی، ۱۹۸۷: ۵ر۳۲۴)، دیوارهای قصر (ماوردی، ۱۴۰۷: ۲۵۱)، تخت شاهان (ابن جوزی، ۱۴۱۲: ۲ر۱۱۳)، سنگ قبر (سعدی، ۱۳۶۸: ۲۳۷)، لوحهای مکتوب (ابشیهی، ۱۴۲۱: ۲ ر ۵۰۱)، در مقبرهها (واعظ کاشفی، بی تا: ۳۸)، کمربند (ابن عبد ربه، ۱۹۹۹: ۲ر۲۸)، بازوبند (ابن قتیبه، بی تا: ۳ر۱۹۱)، تابلوهای طلا (خردنامه، ۱۳۷۶: ۵۲ـ ۴۷)، انگشتر (ابنالحداد، ۱۹۸۳: ۶۷)، طاق ایوان (سعدی، ۱۳۶۸: ۴۹)، حاشیه چادر و خرگاه (سعدی، ۱۳۶۸: ۶۰۲)، پرده (ترجمهتفسیر طبری، ۱۳۳۹: ۱ر ۳۴۳)، دیوار مجالس (ابن مسکویه، بیتا: ۶۴)، تاج شاهان (مستوفی، ۱۳۳۹: ۱۱۸ـ۱۲۰)، سردر کاخها (راغب اصفهانی، ۱۴۲۰: ۱ر۲۰۸)، صخرههای بزرگ (جاحظ، ۱۹۶۹: ۵)، سکه (اسداللهی، ۱۳۶۶: ۹۱۶)، گنبد (طرطوسی، بی تا: ۱ر۹۲)، تابوت زمامداران (واعظ کاشفی، ۱۳۰۷: ۱۷۵)و دروازه شهرها. (جاحظ، ۱۹۶۹: ۵)
هدف ما در این مقاله معرفی این امثال حکیمانه است تا نشان دهیم بسیاری از مفاهیم حکمی که امروز به نام ادب عربی شهرت یافته، در ایران باستان رایج بوده و در منابع عربی به آنها اشاره شده است و خود آنها منشأ الهام شاعران و ادیبان عرب شده است. البته به هیچ روی ادعا نداریم که شاعران و ادیبانی که در این مقاله از آنها نام بردهایم، در آثار خود بیواسطه و مستقیم متأثر از اندیشههای ایرانی هستند، بلکه معتقدیم این مفاهیم در ایران قبل از اسلام وجود داشته و بسیاری از آنها از طریق فرهنگ شفاهی و کتابهایی چون شاهنامه، گرشاسبنامه و… و برخی دیگر در دوره عباسی از طریق اختلاط ایرانیان و عربها و نهضت ترجمه به فرهنگ و ادب عربی منتقل شده است. این مضامین بعدها مانند کالاهایی که مواد اولیه آن صادر می شود و به شکل دیگری به خاستگاه خود بر میگردد، از طریق منابع عربی به ادب فارسی منتقل شده است.
با اینکه بنا به قول مشهور «الفضلُ ما شهدت به الاعداء» جای تردید در صحت این سخنان وجود ندارد، احتمال جعل و تحریف به سبب دشمنی با عربها و گرایشهای شعوبی منتفی نیست؛ ولی تنوع و گستردگی آنها نشان از اهمیت بسیار آنها در ایران باستان و نفوذ عمیق و پر حجم آنها به فرهنگ و ادب عربی دارد.
در این مقاله برای نشان دادن تأثیر این پندها در ادب فارسی، آنها را به امثال و حکم دهخدا ارجاع دادهایم؛ زیرا این کتاب ارزشمند به منزله دائرهالمعارفی از امثال و اشعار عربی و فارسی است و نمونههایی از ادب فارسی و عربی را بهویژه از شرحهای منابع فارسی چون گلستان، بوستان، مثنوی و شاهنامه آوردهایم تا علاوه بر نشان دادن میزان این تأثیرگذاری، نشان دهیم که جای حکمتهای ایرانی در شرح و توضیح منابع ادب فارسی خالی است و سخت نیازمند به بازنگری و تجدیدنظر است. از نکات قابل توجه، مولد بودن این امثال است. میدانی به عنوان یک کارشناس و صاحبنظر، با مهر مولد بودن، ایرانی بودن آنها را تأیید کرده است.
کتابها و مقالههای بسیاری درباره تأثیر پندهای ایرانی بر ادب عربی نوشته شده؛ از جمله می توان به کتاب عیسی عاکوب «تأثیر پند پارسی بر ادب عرب» و کتاب ثعالبی «الاعجاز و الایجاز» و نیز مقالاتی مانند «نقبی به روشنایی در جستجوی امثال ایرانی در نظم عربی» و «ریشههای ایرانی امثال و حکم عربی در شعر بهار» اشاره کرد. لازم به یادآوری است که بر اساس اطلاعات نظاممند، تا به حال تحقیقی در این زمینه با قید مکتوب بر لوازم زندگی دیده نشده است. ضمناً منابع برخی از شواهد این مقاله، از متون فارسی است که برای اطمینان و تأیید بیشتر سعی کردهایم معادل آنها را از منابع عربی نیز ذکر کنیم.
۲ـ پندهای ایرانی بر لوازم زندگی
۲ـ۱ـ انگشتر
الف) چنانکه از منابع برمیآید، ایرانیان سخت علاقهمند به نوشتن پند بر نگین انگشتر بودند. از جمله مواردی که به آنها دست یافتهایم:
۲ـ۱ـ۱ـ انوشروان:
۲ـ۱ـ۱ـ۱ـ مالیات و عدالت
«کان لأنوشروان أربعُ خواتیم: فخاتمٌ للخراج نقشُهُ: العدلُ وخاتمٌ للضیاع نقشُهُ العمارهُ، وخاتمٌ للمعُونه نقشُهُ: الأناهُ، وخاتمٌ للبرید نقشُهُ: الوحی.» (توحیدی، بی تا: ۳ر۳۲۵)، (آبی، ۱۹۸۷: ۵ر۱۲۴) و (مسعودی، ۱۴۰۴: ۱ر۲۹۴)؛ ترجمه: انوشروان چهار انگشتر مختلف برای خراج، آب و زمین، کمک و چاپارخانه داشت که به ترتیب نقش عدالت، آبادانی، صبر و وحی بر آنها حک شده بود. (توحیدی، بیتا: ۳ر۳۲۵ و آبی، ۱۹۸۷: ۵ر ۱۲۴)همچنین برای اطلاع از نقش نگین انوشروان، نک: (غزالی، ۱۳۵۱: ۱۳۸؛ راوندی، ۱۳۳۳: ۷۲ و تفضلی، ۱۳۷۵: ۲۱۱)
۲ـ۱ـ۱ـ۲ـ منافات ستم و آبادانی
«لا یکونُ العمرانُ حیثُ یجورُ السلطان.» (زمخشری، ۱۴۱۲: ۳ر۳۱۰) و (آبی، ۱۹۹۰: ۷ ر ۶۹)؛ ترجمه: هرجا ستم شاه باشد، آبادانی وجود ندارد. (نک: مستوفی، ۱۳۳۹: ۱۲۰)
۲ـ۱ـ۱ـ۳ـ نیکی…
«انعم تُشکر، وأرهب تُحذر، ولا تهزل فتُحقر؛ فکتبها الملکُ علی خاتمه…» (توحیدی، بی تا: ۱ر ۶۱ و قیروانی، ۱۳۷۲هـ: ۲ ر۹۹۱)؛ ترجمه: بزرگمهرگفت: نیکی کن تا سپاس شوی، بترس تا از تو دوری شود، و مسخرگی مکن؛ زیرا ذلیل میشوی، انوشروان این پندها را بر انگشترش نوشت.
۲ـ۱ـ۱ـ۴ـ ارزش عدالت
«عدلُ السلطان أنفعُ من خصب الزمان.» (ابن الحداد، ۱۹۸۳: ۶۷)؛ ترجمه: عدالت شاه بهتر از برکت روزگار است.
۲ـ۱ـ۱ـ۴ـ عزت و بزرگی
«بِهْ مِهْ، نه مهْ بهْ.» (غزالی، ۱۳۵۱: ۱۳۸) غزالی پس از نقل داستان مأمون که دخمه انوشروان را گشود، میگوید: «مأمون در انگشت انوشروان انگشتری دید که بر نگین آن عبارت «به مه، نه مه به» نوشته بود.» (برای اطلاع بیشتر نک: راوندی، ۱۳۳۳: ۷۲)
۲ـ۱ـ۱ـ۵ـ مدارا، مشورت و یاری درماندگان
«۱ـ با دوست و دشمن مدارا کن. ۲ـ در کارهای بی مشورت خردمندان مشورت منما. ۳ـ رعایت رعیت فرو مگذار.» مؤلف اخلاق محسنی (واعظ کاشفی، بی تا: ۳۸) میگوید: «مأمون وقتی دخمه انوشروان را باز کرد سه انگشتر در آنجا یافت که سه عبارت بالا بر آنها نقش بسته بود.»
۲ـ۱ـ۲ـ بزرگمهر:
۲ـ۱ـ۲ـ۱ـ خدا، زنده باقی
«ایزد است که نمرده است و نمیرد.» (ابن فقیه، ۱۳۱۷: ۱۰۸ نیز نک: مرزبان راد، ۲۵۳۶: ۸۳)
۲ـ۱ـ۲ـ۲ـ موجود نه مفقود
«مُعالجهُ الموجود خیرٌ من انتظار المفقود.» (توحیدی، بی تا: ۴ر ۱۰۶)؛ ترجمه: پرداختن به موجود بهتر از انتظار چیزی است که وجود ندارد.
۲ـ۱ـ۲ـ۳ـ سازش با زندگی
«من لم یُدار، عیشه ضنک.» (توحیدی، بی تا: ۱ر ۴۴۳)؛ ترجمه: هر کس با زندگی خود مدارا نکند، دچار تنگنا میشود.
۲ـ۱ـ۳ـ رستم:
۲ـ۱ـ۳ـ۱ـ شوخی، دروغ و ستم
«الهزلُ مُبغضهٌ و الکذبُ منقصهٌ و الجورُ مُفسده». (طرطوشی، ۱۹۹۰: ۵۳۲)؛ ترجمه: شوخی عامل کینه، دروغ مایه نقصان و ستم عامل فساد است. طرطوشی رستم را به غلط از شاهان ایران دانسته است.
۲ـ۱ـ۴ـ شاپور:
۲ـ۱ـ۴ـ۱ـ صبر و ظفر
«الصبرُ درکٌ». (توحیدی، بی تا: ۲ر۱، ۶۹)؛ ترجمه: صبر موجب رسیدن است.
۲ـ۱ـ۵ـ بهرام گور
بنا به گفته مسعودی، نگین بهرام گور دارای نوشتههای پندآمیز بود. (نقل از تفضلی، ۱۳۷۵: ۲۱۱)
۲ـ۱ـ۶ـ خسروپرویز
۲ـ۱ـ۶ـ۱ـ ارزش مال و ثروت
«بالمال ینالُ الفرح»؛ ترجمه: شادی با مال میرسد.
مسعودی از نه انگشتر پرویز سخن میگوید که بر نگین یکی از این انگشترها عبارت بالا نوشته شده بود. (برای اطلاع بیشتر نک: مسعودی، ۱۴۰۴: ۱ر۳۰۷)
۲ـ۲ـ بازو
۲ـ۲ـ۱ـ حرص، شادی و فریب دنیا
«ان کانت الحُظُوظُ بالجُدود فما الحرصُ؟و ان کانت الأشیاءُ غیر دائمه فما السرورُ؟و ان کانت الدُنیا غرارهً فما الطُمأنینه؟» (ابن قتیبه، بیتا: ۳ر۱۹۱)؛ ترجمه: وقتی بهره آدمی به بخت و اقبال است، حرص چه فایدهای دارد؟ وقتی امور زندگی همیشگی نیست شادی چه معنایی دارد؟ و اگر دنیا فریب است آرامش چه معنایی دارد؟ (قیروانی، ۱۳۷۲هـ : ۲ر۹۹۱) بنا به قول ابن قتیبه و قیروانی، عبارت بالا بر بازوی بزرگمهر نوشته شده بود.
۲ـ۳ـ پرده
۲ـ۳ـ۱ـ خوردن و کار کردن
«کار کردن، خوردن باید و خوردن، مردن باید.» در ترجمه تفسیر طبری (۱۳۳۹: ۱ر ۳۴۳) آمده است: بر روی دو پرده سرخ و سبز که در دربار انوشروان آویزان شده بود، دو اندرز بالا در معرض دید همگان قرار داده شده بود.
۲ـ۴ـ پندنوشتههای کنار شاهان
از منابع عربی برمیآید که برخی شاهان ایرانی پندهایی را در کنار خود قرار میدادند که دائماً در مقابل دیدگان آنها باشد و یا آن را به دست نزدیکان خود میدادند که در مواقع لازم چون علامت بازدارندهای، مانع تندروی آنها باشد.
۲ـ۴ـ پندنوشتههای کنار شاهان
از منابع عربی برمیآید که برخی شاهان ایرانی پندهایی را در کنار خود قرار میدادند که دائماً در مقابل دیدگان آنها باشد و یا آن را به دست نزدیکان خود میدادند که در مواقع لازم چون علامت بازدارندهای، مانع تندروی آنها باشد. از جمله:
۲ـ۴ـ۱ـ رحم کن تا به تو رحم شود
«ما لَک و الغضب؟ انّما أنت بشرٌ. ارحم من فی الأرض، یرحمک من فی السّماء» (ماوردی، ۱۴۰۷: ۲۲۲ و طرطوشی، ۱۹۹۰: ۲۶۷)؛ ترجمه: چرا خشمگین میشوی؟ تو انسانی هستی که به مرگ نزدیکی. به کسانی که روی زمین هستند، رحم کن تا آن که در آسمان است به تو رحم کند. ماوردی و طرطوشی نوشتهاند: یکی از پادشاهان ایرانی نوشته بالا را به وزیرش داد و به او گفت: هرگاه خشمگین شدم، آن را به من ده.
ابن عبدربّه (۱۹۹۹: ۲ر۱۹۱) عبارت«ارحم تُرحم» را ذیل امثال بزرگمهر و اکثم صیفی به گونهای قرار داده که معلوم نیست از کدام یک است؛ ولی با قرینه بالا میتوان آن را به بزرگمهر نسبت داد.
۲ـ۴ـ۱ـ۲ـ شواهد فارسی و عربی:
ایزد کند رحمت بر آن کس که او
رحمت کند بر مردم ممتحن
(فرخی، نقل از دهخدا، ۱۳۷۰: ۳۲۵)
۲ـ۴ـ۲ـ عدالت بهتر از حاصلخیزی
«عدلُ السلطان أنفعُ للرعیه من خصب الزمان.» (ابن جوزی، ۱۴۱۲: ۲ر۱۱۳)؛ ترجمه: «عدالت شاهان بهتر از حاصلخیزی و برکت روزگار است.» ابن جوزی نوشته است: عبارت بالا از مکتوبات کنار کسری بوده است.
۲ـ۵ـ تابوت
۲ـ۵ـ۱ـ گم نشدن خوبی و بدی
«هر چه نیکی ورزیدیم، نزد کسی است که پاداش را کم
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 