پاورپوینت کامل آقای نجوا و آداب سماور و چای ۲۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل آقای نجوا و آداب سماور و چای ۲۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آقای نجوا و آداب سماور و چای ۲۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل آقای نجوا و آداب سماور و چای ۲۸ اسلاید در PowerPoint :

یکی از دبیران ادبیات ما در سال های آخر دبیرستان، که شاعر نوپردازی بود وشعرهایش در مجله ها چاپ می شد، از صادق هدایت برای ما بتی بی مثل و مانند ساخته بود. چون از هیچ یک از دبیران دیگرمان مطلبی در مطبوعات چاپ نمی شد، البته در آن زمان مقام آن دبیر از نظر ما، برابر با نامزدی برای نوبل ادبیات بود. عده ای از دوستان نوشته های صادق هدایت را با ولع تمام می خواندند، و در میان همدرسانمان چند نفری هم بودند که بخش های زیادی از بوف کور را از بر کرده بودند و به مناسبت های مختلف از بر می خواندند.

یکی از دبیران ادبیات ما در سال های آخر دبیرستان، که شاعر نوپردازی بود وشعرهایش در مجله ها چاپ می شد، از صادق هدایت برای ما بتی بی مثل و مانند ساخته بود. چون از هیچ یک از دبیران دیگرمان مطلبی در مطبوعات چاپ نمی شد، البته در آن زمان مقام آن دبیر از نظر ما، برابر با نامزدی برای نوبل ادبیات بود. عده ای از دوستان نوشته های صادق هدایت را با ولع تمام می خواندند، و در میان همدرسانمان چند نفری هم بودند که بخش های زیادی از بوف کور را از بر کرده بودند و به مناسبت های مختلف از بر می خواندند. در هرحال، نتیجه آن شد که هر کسی و هرچیزی که به صادق هدایت مربوط می شد، برای ما کنجکاوی ایجاد می کرد، کما اینکه یکی از دوستانمان رد میز صادق هدایت را دنبال کرده بود و عده ای سر و دست می شکستند که به زیارت آن میز نائل شوند. سال ها بعد، در ده ۱۳۶۰، که عضو هیات تحریری یکی از ماهنامه ها شده بودم، در اولین نشست اعضا، اولین جمله ای که از دهان سردبیر بیرون آمد، این بود: « دوستان، این اتاقی که در آن جمع شده ایم، جایی است که روزگاری دفتر کار و محل نشست ها و گفت و گوهای صادق هدایت بوده است». همین جمله کافی بود که محل دیدار ما را، دست کم از دیدگاه شماری از آن جمع، به عرش اعلی برساند. این مقدمه را داشته باشید تا بقی مطلب را عرض کنم.

«آقای نجوا» سال ها برنام هفتگی فرهنگ عامه را در رادیو ایران اجرا می کرد. صدایی گرم و لحنی متفاوت داشت. روی بعضی واژه ها تاکید می گذاشت که خاص زبان و بیان خود او بود. به گفت یکی از ادیبان، او بعضی جمله ها را به «که» خدمت می کرد، و در پی لختی سکوت، جمل متمم را از سر می گرفت. از اینها گذشته، میان او و شنوندگان بسیاری در سراسر کشور، مکاتبه برقرار بود. آقای نجوا در برنامه هایش به نامه ها یی اشاره می کرد، از افراد نام می برد، لحن و برخوردی دوستانه شد، و همین مناسبات از راه دور سبب شده بود که قصه و متل و حکایت و ضرب المثل و چیستان و معما و خیلی چیزهای دیگر مربوط به فرهنگ عامه را برای او بنویسند و از دورترین روستاها و شهرستان ها برایش بفرستند. بعضی از اینها با اسم و رسم فرستنده در برنام رادیویی خوانده می شد و حسی از دوستی و الفت به شنوندگان انتقال می یافت.

روزی بر حسب اتفاق با یکی از استادانم مشغول پیاده روی بودم که صحبت «آقای نجوا» و برنام رادیویی اش به میان آمد. او گفت: «نجوا» نام رادیویی سید ابوالقاسم انجوی شیرازی است. آقای انجوی را فقط به سبب دوستی اش با صادق هدایت و دور روزنامه نگاری آتشینش از راه خوانده هایم می شناختم. استادم با آقای انجوی سابق آشنایی دیرینی داشت و فصلی هم از دوستی میان او و صادق هدایت گفت که حاصلش افزوده شدن غمی بر بار اندوه های دور جوانی ام بود. با این حال، همچنان شنوند برنام رادیویی بودم و پیوندهای به اصطلاح امروز «مجازی» میان او و نامه نگاران راه های دور دست را با علاقه دنبال می کردم، تا انقلاب شد و عده ای، از جمله آقای انجوی بیکار و خانه نشین شدند. چند سالی هم از انقلاب گذشت.

یکی از کتاب های آقای انجوی در یکی از موسسه های انتشاراتی زیر دست یکی از دوستان ویراستار رفته بود و او برای احیا و به جریان انداختن این کتاب، گامی فراتر از مسئولیت های معمول ویراستار برداشته بود. همین اقدام او موجبات آشنایی آن دو را فراهم ساخته بود. دوست ویراستار روزی به دعوت آقای انجوی راهی دیدار از او شد و مرا هم، البته با اجاز تلفنی، همراه خود برد. نیمه های ده ۱۳۶۰ و هوای پائیزی نسبتاً سردی بود. دوست ویراستار علاق مرا به برنامه های رادیویی «آقای نجوا» می دانست و گفت: خوب، حالا بیا و خودش را از نزدیک ببین.

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.