پاورپوینت کامل تصویری کوتاه از حوزه علمیه مشهد ۴۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل تصویری کوتاه از حوزه علمیه مشهد ۴۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تصویری کوتاه از حوزه علمیه مشهد ۴۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل تصویری کوتاه از حوزه علمیه مشهد ۴۳ اسلاید در PowerPoint :
حوزه علمیّه مشهد در سالهای ۲۶ و ۲۷؛ برای بزرگداشتنامه آیتالله سید جعفر سیّدان
من در سال ۱۳۰۸ در دهم ماه بهمن که به تقویم فارسیان روز «جشن سده» است و مصادف با پانزدهم شعبان، ولادت حضرت قائم آل محمد(ع) میشد، در مشهد به دنیا آمدم. مرحوم پدرم حاج شیخ عباسعلی محقّق از وعّاظ درجه اول خراسان بود که در تابستان ۱۳۱۴ در مسجد گوهرشاد علیه رضاخان منبر رفته بود و درنتیجه سه سال در زندان قصر محبوس گردیده بود و پس از آزادی چون ممنوعالمنبر و ممنوعالخروج از تهران بود، خانواده به تهران مهاجرت نمود.
حوزه علمیّه مشهد در سالهای ۲۶ و ۲۷؛ برای بزرگداشتنامه آیتالله سید جعفر سیّدان
من در سال ۱۳۰۸ در دهم ماه بهمن که به تقویم فارسیان روز «جشن سده» است و مصادف با پانزدهم شعبان، ولادت حضرت قائم آل محمد(ع) میشد، در مشهد به دنیا آمدم. مرحوم پدرم حاج شیخ عباسعلی محقّق از وعّاظ درجه اول خراسان بود که در تابستان ۱۳۱۴ در مسجد گوهرشاد علیه رضاخان منبر رفته بود و درنتیجه سه سال در زندان قصر محبوس گردیده بود و پس از آزادی چون ممنوعالمنبر و ممنوعالخروج از تهران بود، خانواده به تهران مهاجرت نمود.
در مشهد نخست به «مدرسه معرفت» به مدیریت شیخ مهدی ناظم و سپس به «مدرسه علمیه» به مدیریت سیدحسن علمی رفتم و در تهران با رفتن به مدرسه فرهنگ و سپس به مدرسه عسجدی، تحصیلات ابتدائی را ختم، گواهینامه ششم ابتدائی را از مدرسه اخیر گرفتم و شش ماهی به دبیرستان پهلوی در خیابان ری تحصیل کردم و سپس با ترک تحصیل به کار و کسب پرداختم و در سال ۱۳۲۳ به تحصیلات حوزوی روی آوردم.
یک سالی در مدرسه مروی و سپس سپهسالار قدیم که ریاست آن با مرحوم میرزا مهدی مدرس آشتیانی رضوان الله تعالی علیه بود، روی آوردم و آن مرد شریف برای من حجره و شهریهای معین فرمود. در سال ۱۳۲۴ که دوست و همتبارم دکتر احمد مهدوی دامغانی برای تحصیل در دانشکده معقول و منقول تهران آمده بود، حجره مرا محل اقامت خود قرار داد و حجره مجاور من که متعلق به مرحوم سیّد محمدرضا علوی تهرانی بود، محل اقامت یکی از مدرسین و فضلای خراسان مرحوم شیخ محمدرضا ترابی خانرودی گردید، و از این جهت مدرسه سپهسالار قدیم محل تردد فضلا و طلاب مشهد که به تهران میآمدند، شد؛ از جمله آیتاللهالعظمی وحید خراسانی که با آقای ترابی در مشهد در درس حاج میرزا احمد کفائی همدرس بودند، رفت و آمد به آن مدرسه پیدا کردند و من و آقای علوی موقع را مغتنم شمردیم، معالمالاصول را نزد آقای ترابی و شرح منظومه منطق را نزد آقای وحید به درس خواندیم.
بهار سال ۱۳۲۶ در امتحان ورودی حوزه علمیه قم شرکت کردم و برگه قبولی که به امضای ممتحنین برجسته قم رسیده بود، به من اعطا شد که تصویر آن در جلد اول از کتاب «محققنامه» ملاحظه میگردد. هر دو استاد یاد شده با این دلیل که در قم به صرف و نحو و ادبیات عرب توجهی نمیشود، مرا از رفتن به قم منصرف ساختند و به جای آن مشهد را که مرحوم شیخ محمدتقی ادیب نیشابوری استاد برجسته ادب عربی تدریس میکرد، تشویق نمودند؛ به ویژه آنکه دو دوست من، شیخ محمد جواد فلاطوری و شیخ جعفر جعفری لنگرودی که از شاگردان آقای ترابی و ادیب در مشهد بودند، با ارائه فضل و علم خود موکّد عزیمت من به مشهد شدند.
از این جهت من در پاییز ۱۳۲۶ که همراه با مرحوم پدرم به مشهد مشرف شدم، مصمم گردیدم به تهران برنگردم و دروس حوزوی را آنجا ادامه دهم. مرحوم پدرم از مرحوم شیخ علیاکبر نوغانی که ریاست مدرسه نوّاب ـ از بهترین مدارس مشهد ـ را عهدهدار بود، درخواست کرد که حجرهای را به من اختصاص دهد و من صاحب حجرهای شدم که مشرف به بالاخیابان بود و راهرو آن منتهی به کتابخانه مدرسه میشد که از آرزوهای من این بود که به کتابخانه نزدیک باشم.
پدرم با توجه به سابقه مالاریائی که قبلا داشتم، از بیم آنکه مبادا از سرمای سرد خراسان تلف شوم، ده من زغال برایم خرید که در اتاق خود کرسی بگذارم؛ ولی چون من از آغاز صبح تا پایان شب به درس و مباحثه اشتغال داشتم، آن زغالها دست نخورده ماند.
درسها و بحثها
ساعت ۷ صبح به درس ادیب که باب معانی از مطول را تدریس میکرد، حاضر میشدم و کنار پنجرهای که استاد پشت به آن مینشست و به بست پائینخیابان باز میشد، مینشستم و ساعت ۱۰ که درس تمام میشد، فوری به مدرسه نوّاب میآمدم و به درس مرحوم حاج میرزا احمد مدرس یزدی که شرح لمعه در فقه و قوانین در اصول را تدریس میکرد، حاضر میشدم و هنگام ظهر پس از نماز و ناهار، به مباحثه دروس خوانده شده با شیخ محمدرضا گیلدشتی مباحثه میکردم و او چون اهل رشت بود، برای ناهار کته میپخت و من در روز دیگر آبگوشت میپختم و پس از نماز و ناهار و مباحثه، در رأس ساعت ۲ بعدازظهر در درس دیگر ادیب که باب بیان مطول بود، حاضر میشدم.
این درس ساعت ۴ تمام میشد و پس از آن ادیب در دکان صرّافی که در روبروی مدرسه خیرات خان بود، بر کرسی مینشست تا وقت مغرب که به خانهاش رهسپار گردد. من در وقت مغرب به مسجد گوهرشاد میرفتم و در فاصلهای که ادیب در دکان صرافی نشسته بود، ایستاده از او سؤالهای علمی میکردم و اگر او خود مطلب علمی بیان میکرد، من یادداشت میکردم و اگر در برخی از اوقات ادیب در آنجا نمینشست و مستقیماً از محل درس به منزل میرفت، من قبل از مغرب به دیدار دوستان فلاطوری به «مدرسه حاج حسن» که بین مدرسه نواب و بست بالاخیابان بود، یا «مدرسه دو در» که در بازار نزدیک مسجد گوهرشاد بود، به دیدن جعفری لنگرودی میرفتم و برخی از روزها به اقوام و خویشان به عنوان صله رحم سر میزدم که مرحوم پدرم مکرراً به من میفرمود: «صِلهُ الرّحم تزیدُ فی العمر»، یعنی صله رحم عمر را افزون میگرداند.
من از مهرماه ۱۳۲۶ تا مرداد ۱۳۲۷ در مشهد اقامت داشتم و در ضمن دروسی که در بلاغت و فقه و اصول که پیش از این یاد شد، چند صباحی هم به درس مرحومان آقا شیخ هاشم قزوینی و آقای شیخ کاظم دامغانی رفتم تا ادامه تحصیل در مشهد را ارزیابی کنم؛ ولی آنچه مرا از ماندن در مشهد باز داشت، این بود که شیخ سیفالله أیسی که محضردار بود، درس شرح منظومه حاج ملاهادی سبزواری را ارائه میکرد در شبها به صورت نیمه مخفی؛ چه، آنکه محیط علمی مشهد ارائه درس فلسفه را با تعلیمات مرحوم مغفور آقا میرزا مهدی اصفهانی اجازه نمیداد؛ لذا در یکی از روزها در مدرسه یکی از طلاب به من گفت: «شنیدم تو مخفیانه فلسفه میخوانی!» وقتی گفتم: «منطق منظومه میخوانم»، او گفت: «منطق مدخل فلسفه است و مدخلُ الکفر، کفر!» من گفتم: «تا اینجا تقسیم علم به تصور و ت
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 