پاورپوینت کامل باستانی پاریزی؛ پیوند طنز و تاریخ ۵۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل باستانی پاریزی؛ پیوند طنز و تاریخ ۵۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل باستانی پاریزی؛ پیوند طنز و تاریخ ۵۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل باستانی پاریزی؛ پیوند طنز و تاریخ ۵۳ اسلاید در PowerPoint :

اواسط دهه پنجاه، کتابی به دستم افتاد که آن را نه چندان علاقه‌مندانه مطالعه کردم. کتابی تخصصی بود و با ذوق و شوق من چندان مرتبط نبود؛ اما آنچه موجب شیفتگی‌ام شد، مفاهیم و مضامینی بود که استاد باستانی پاریزی در پاورقی‌های کتاب سیاست و اقتصاد عصر صفوی، نوشته بودند. اینجا بود که اول بار با نام حضرت استادی آشنا شدم و از کتابخانه عمومی شهرستان، دیگر تألیفات استاد را خواستم. خاتون هفت قلعه را خواندم و مقاله «سرنوشت سر امام حسین(ع)» موضوعی نو و تازه به نظرم رسید. باز هم پاورقی‌ها و حواشی، بیشتر از متن کتاب‌ها، شیفته‌ترم ساخت. همینطور تا این که مهر ماه سال پنجاه و چهار در بیست سالگی دانشجوی ادبیات فارسی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران شدم ـ با احتساب مردودی در پایه ششم ابتدایی و اول دبیرستان!

«رنج و عنای جهان اگرچه دراز است

با بد و با نیک بیگمان به سر آید

چرخ مسافر ز بهر ماست شب و روز

هر چه یکی رفت بر اثر، دگر آید

ما سفر برگذشتنی، گذراندیم

تا سفر ناگذاشتنی بدر آید»

(ناصرخسرو، سفرنامه)

اواسط دهه پنجاه، کتابی به دستم افتاد که آن را نه چندان علاقه‌مندانه مطالعه کردم. کتابی تخصصی بود و با ذوق و شوق من چندان مرتبط نبود؛ اما آنچه موجب شیفتگی‌ام شد، مفاهیم و مضامینی بود که استاد باستانی پاریزی در پاورقی‌های کتاب سیاست و اقتصاد عصر صفوی، نوشته بودند. اینجا بود که اول بار با نام حضرت استادی آشنا شدم و از کتابخانه عمومی شهرستان، دیگر تألیفات استاد را خواستم. خاتون هفت قلعه را خواندم و مقاله «سرنوشت سر امام حسین(ع)» موضوعی نو و تازه به نظرم رسید. باز هم پاورقی‌ها و حواشی، بیشتر از متن کتاب‌ها، شیفته‌ترم ساخت. همینطور تا این که مهر ماه سال پنجاه و چهار در بیست سالگی دانشجوی ادبیات فارسی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران شدم ـ با احتساب مردودی در پایه ششم ابتدایی و اول دبیرستان!

از آرزوها و اسف‌های زندگانی من، یکی هم اینکه: ای کاش، فقط پنج سال زودتر به دنیا آمده بودم و یا خداوند حکیم به عمر پربرکت استاد بی‌بدیل مرحوم فروزانفر می‌افزود و من به درک و دیدار ایشان نایل می‌شدم. اینجا بی‌اختیار این شعر معروف شاعر شیعی، ابوطیب مصعبی، برایم تداعی شد:

جهانا همانا فسوسی و بازی

که با کس نپایی و با کس نسازی …

چرا عمر طاووس و درّاج کوته

چرا مار و کرکس زید در درازی

صد و اند ساله یکی مرد غرچه

چرا زیست شصت و سه آن مرد تازی

غرچه: نادان و زبون (سرمه سلیمانی، ص ۱۷۵)

و این بیت معروف انوری یاد آمد:

هزار نقش برآرد زمانه و نبود

یکی از آنچه در آیینه تصور ماست

(دیوان، ج ۱،ص ۴۱، تصحیح مدرس رضوی)

وقتی این کاشکی‌ها و اسف‌های خود را برای استاد بزرگوارم جناب دکتر اسماعیل حاکمی والا بیان می‌کردم، ایشان ـ که خدایش شفای عاجل دهاد ـ قریب به مضمون فرمودند: ای کاش من هم به افتخار درک و دیدار ملک‌الشعرای بهار نایل می‌آمدم.

بگذاریم و بگذریم. از اینکه دانشجوی دانشگاهی بودم که استاد و رئیس کتابخانه مرکزی آن، ایرج افشار بود؛ به خود می‌بالیدم و از درک محضر پرفیض استادانی بزرگ که روی در نقاب خاک کشیده‌اند؛ احساس افتخار می‌کردم: دکتر زرین‌کوب، دکتر سادات ناصری، دکتر بحرالعلومی، دکتر ضیاءالدین سجادی، دکتر سیدجعفر شهیدی، دکتر حسین لسان، دکتر جوینی، دکترمحمد اسماعیل رضوانی، استاد عبدالله نورانی و دکتر خسرو فرشید وردو ….

از درگاه ایزد توانا برای سایر استادان عالیقدر آرزوی سلامت و سعادت داریم: دکتر شفیعی کدکنی، دکتر مصفا، دکترمحقق، دکتر تجلیل، دکتر جهانگیری، دکتر ژاله آموزگار، دکترمنوچهر و دکتر غلامرضا ستوده، دکتر شکیب، دکترحاکمی، دکترشیخ‌الاسلامی، دکتر اسلامی ندوشن، دکتر محسن ابوالقاسمی، دکترحسین بهزادی‌اندوهجردی، دکتر بانو کریمی (مصفّا) و …

اما در این میانه، استادانی چشم و دلم را بیشتر جلب می‌کردند؛ از جمله باستانی پاریزی. برای دیدارش به طبقه چهارم دانشکده ادبیات، به گروه تاریخ می‌رفتم و از محضرش به صورت مستمع آزاد استفاده می‌کردم. اجازه بدهید به صراحت عرض کنم که گروه تاریخ دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، به نام نامی استاد باستانی پاریزی شناخته می‌شود و این که امروز دانشمندی چونان دکتر رسول جعفریان در گروه تاریخ هستند، موجب خشنودی دوستداران علم و ادب و تاریخ تواند بود.

برای شرکت در مراسم تشییع حضرت استاد پاریزی، خود را به حیاط دانشکده ادبیات دانشگاه تهران رسانده؛ در عین این که از فقدان این یگانه روزگار، غمگین و متأثر شده بودم، دیدار بسیاری از استادان، فرصتی مغتنم بود. هنگام بدرود از پیشگاه دکتر شفیعی کدکنی که باستانی را «صیاد لحظه‌های تاریخ» معرفی فرموده‌اند؛ می‌گفتم: بعد از وفات ایرج افشار، دوست دیرینش باستانی پاریزی، آن مقاله بلند و خواندنی را در رثای او نوشت (سلیمانی در پای مور، اطلاعات، شنبه بیست و یکم اسفند ۱۳۸۹)؛ اما آیا در این بحبوحه تعطیلات نوروزی، چه خواهد شد؟

از استادم جناب دکتر مظاهر مصفا‌ـ که سایه‌شان بر سر دوستان همچنان مستدام باد ـ از سه دهه پیشتر، هماره مطلبی به یاد دارم که در ذهنم خلجان می‌کند. ایشان می‌فرمودند: زمانه آنقدر بذال و بخشنده نیست که دو خیام، دو بوعلی‌سینا، دو فارابی، دو غزالی، دو ناصرخسرو، دو سنایی، دو فردوسی، و در مثنوی بزمی دو نظامی گنجه‌ای، و در مثنوی عارفانه دو مولانا و در غزل عاشقانه دو سعدی و در غزل عارفانه دو حافظ و در شعر سبک هندی دو صائب تبریزی ارائه بدهد. در تایید گفته دکتر مصفا، این بیت از خاقانی چه نیکوست:

هست در گیتی سلیمان صد هزار

یک سلیمان را نگین جستیم، نیست

من بنده، در ادامه‌ این مضمون عرض می‌کنم که در سده اخیر هم، دو فروزانفر، دو شفیعی کدکنی، دو مهدوی دامغانی، دو ایرج افشار، دو زریاب خویی، دو زرین‌کوب، دو باستانی پاریزی، دو عباس اقبال، دو عبدالحسین نوایی و دو شجریان، نخواهیم داشت. به قول مسعود فرزاد:

چرا تیره شد چشمه‌ دوستی

در این آب صافی صفایی نماند

تو گویی که ناگاه مرغ وفا

بپرید و زو جای پایی نماند

پریشان شد آن مجمع یکدلان

وز ایشان بجز ماجرایی نماند.

بیاییم از دل و جان، قدرشناس زنده‌ها و ثناگوی رفتگان باشیم و نیز سپاسگزار و مشوق عزیزانی چون دکتر محقق (رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی) و جناب علی دهباشی، مدیر و سردبیر محترم نشریه وزین بخارا و جناب محمد خانی (مرکز فرهنگی شهرکتاب).

به امید روزی که مصادیق واقع‌بینانه این جمله دوست دانشمندم جناب رفیع (جلال اطلاعات) که: «در ایران زنده‌خوب و مرده بد نداریم»، زدوده و کاسته گردد. با بیتی از صائب، بپردازیم به ذکر جمیل مرحوم، حضرت «مخلص پاریزی».

لذت نمانده است زآینده حیات

از عیش‌های رفته دلی شاد می‌کنیم

***

آنچه باستانی پاریزی را درمیان اقران و امثال خویش یگانه ساخته و در بین مورخان شهیر معاصر،‌نظیر بزرگانی چون پیرنیا مشیرالدوله و عباس اقبال و شاگرد برجسته‌اش عبدالحسین نوایی، زرین‌کوب و زریاب خویی ممتاز کرده است؛ در حقیقت، برترین و بزرگترین هنر اوست، این که طنز و شعر و ادبیات را، شجاعانه و مقتدرانه، چاشنی مطالب و مضامین کتاب‌ها و مقالات تاریخی ساخت و از این رو، چنان اقبال و استقبالی در نسل امروز ـ به ویژه دانشگاهیان ـ به وجود آورد که کثرت تألیفات او و تجدیدچاپ‌های متعدد و تیراژهای پرشمار، شاهد صادق این مدعاست.

مخاطبان آثار استاد، نه فقط از میان دانشگاهیان و اقشار تحصیل‌کرده بل از مردم کوچه و بازار نیز در این شمارند. با این همه، چنین شیوه تاریخ‌نگاری، بالطبع، منتقدانی نیز داشته است. وقتی به استاد بزرگوارم جناب دکتر زرین‌کوب می‌گفتم، شما که این همه از مبحث «تأثیر شعر در نفوس» می‌گویید؛ چرا آثارتان ـ به ویژه نوشته‌های تاریخی را ـ چون تألیفات استاد پاریزی، به زیور و زینت شعر و ادب فارسی، تأثیرگذارتر نمی‌کنید؟ ایشان فرمودند: این شیوه دیگر متروک شده است.

در کشور ما سرانه مطالعه، متأسفانه آنقدر اندک است که «من عاجزم ز گفتن و گوش از شنیدنش» ـ حتی در جامعه دانشگاهی. جالب توجه است برای مثال ع

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.