پاورپوینت کامل حیات سیاسى امام رضا(ع) ۶۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل حیات سیاسى امام رضا(ع) ۶۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حیات سیاسى امام رضا(ع) ۶۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل حیات سیاسى امام رضا(ع) ۶۵ اسلاید در PowerPoint :

اشاره: حضرت ابوالحسن علی‌بن موسی(ع) ملقب به «رضا» هشتمین امام و دهمین معصوم از چهارده معصوم(ع) است. سال تولد آن حضرت را ۱۴۸ و ۱۵۳ق و ماه تولدشان را ذوالحجه یا ذوالقعده یا ربیع‌الاول گفته‌اند و مشهور آن است که روز تولد آن حضرت یازدهم ذوالقعده بود. کنیه آن حضرت ابوالحسن است و چون حضرت امیر(ع) نیز مکنی به ابوالحسن است، حضرت رضا(ع) را «ابوالحسن ثانی» گفته‌اند.

اشاره: حضرت ابوالحسن علی‌بن موسی(ع) ملقب به «رضا» هشتمین امام و دهمین معصوم از چهارده معصوم(ع) است. سال تولد آن حضرت را ۱۴۸ و ۱۵۳ق و ماه تولدشان را ذوالحجه یا ذوالقعده یا ربیع‌الاول گفته‌اند و مشهور آن است که روز تولد آن حضرت یازدهم ذوالقعده بود. کنیه آن حضرت ابوالحسن است و چون حضرت امیر(ع) نیز مکنی به ابوالحسن است، حضرت رضا(ع) را «ابوالحسن ثانی» گفته‌اند. مشهورترین لقب ایشان «رضا»ست که بنا بر روایتی در عیون اخبارالرضا(ع) علت ملقب بودن آن حضرت به «رضا»، این است که «هم دشمنان مخالف و هم دوستان موافق به (ولایتعهدی او) رضایت دادند و چنین چیزی برای هیچ یک از پدران او دست نداده بود؛ از این رو در میان ایشان تنها او به «رضا» نامیده شد. اما به روایت طبری (وقایع سال ۲۰۱) مأمون آن حضرت را «الرضی من آل محمد» نامید و صدوق هم بنا بر روایتی دیگر در عیون اخبارالرضا چنین گفته است. چنان که مرحوم زریاب خویی نوشته‌اند، باید متذکر شد که داعیان و مبلغان بنی‌عباس در اواخر عهد بنی‌امیه مردم را دعوت می‌کردند که به «رضا از آل محمد» بیعت کنند، یعنی بی‌آنکه از کسی نام ببرند، می‌گفتند: چون خلافت بنی‌امیه درست نیست، باید به کسی از خاندان پیامبر(ص) که مورد رضایت همه باشد، بیعت کنند. چون مأمون خود از بنی‌عباس بود (بنی‌عباس با حکومت آل علی مخالف بودند) و حضرت علی‌بن موسی(ع) را به ولایتعهدی برگزید، همه از مخالف و موافق به او راضی شدند و مصداق «رضا من آل محمد» در حق آن حضرت صادق آمد و به آن لقب مشهور شد. آنچه در پی می‌آید، نوشتاری از محقق معاصر در زمینه حیات سیاسی امام‌ رضا علیه‌السلام است.

***

امت اسلام به عنوان یک مجموعه، نتیجه تلاش ۲۳ ساله پیامبر اکرم(ص) است که توانست در این مدت، امتی را پدیدار سازد که بتواند در تاریخ بشریت اثرگذار باشد و بار هدایت را به دوش کشد. پس از پیامبر(ص)، مسئولیت تداوم حرکت و هدایت ‏به عهده امامان معصوم بود، لیکن امت دچار حوادثی گشت که در اقدامات تمامی ائمه تا دوران غیبت و پس از آن اثرگذار شد. اما به هر تقدیر مسئولیت ‏حفظ و هدایت این امت‏ بزرگ بر عهده آنها بود و اگرچه به حسب ظاهر حکومت در دست دیگران قرار داشت، اما همان حاکم را نیز امامان معصوم با اقدامات خود تحت تأثیر قرار می‏دادند و در مجموع، از فروپاشی و انهدام نظام اسلامی جلوگیری می‏کردند. از طرفی حفظ و بقای خط اصیل اسلام و رشد تفکر صحیح اسلامی نیز بر عهده ایشان بود؛ یعنی بر طرف ساختن ناهنجاری عظیمی که به مرور خود را نشان داد. اندک بودن یاران، شرایطی را بر حضرت علی(ع) تحمیل می‏نمود و راه عبور از این وضعیت، تربیت و ساختن افرادی بود که نسبت‏ به حق بینا باشند. بر اساس این واقعیت، حضرت به فعالیت در چند زمینه اهتمام ورزید:

الف)تعلیم و تربیت و بیدار سازی مسلمانان نسبت‏به واقعیت‏ها و معارف اصلی و حقایق

ب)تلاش در جهت جلوگیری از انحراف بیش از حد زمامداران از خط اسلام

ج)تلاش در جهت جلوگیری از شکست زمامداران در برابر حکومتهای کفر

د) افشای واقعیت زمامداران و افشای حقیقت و روشن ساختن مشکلات پدیدآمده برای مردم.

انجام این فعالیتهای به ظاهر متضاد، شرایط سختی را در برابر ائمه قرار می‏داد که تنها عصمت و علم و تأیید الهی می‏توانست عامل موفقیت آنها باشد.

فعالیت در چهار زمینه فوق، خط اصلی ائمه ـ یکی پس از دیگری‌ ـ بود و تفاوت نوع اقدامات آنها نیز به دلیل تفاوت شرایطی بود که در زمانهای مختلف وجود داشت. استراتژی واحدی بر حرکت همه امامان سایه‌افکن بود؛ اما به دلیل تغییراتی که در برهه‏های مختلف وجود داشت، تاکتیک‏ها متفاوت می‏گشت و لذا می‏بینیم هر امامی در مسیر زندگی خود اقدامات متنوعی را بروز می‏دادند که این تنوع به دلیل تفاوتی بود که در شرایط رخ می‏داد؛ مثلاً می‏بینیم امام حسین(ع) در زمان معاویه اقداماتش کاملاً آرام و سرّی است، اما به ناگاه در زمان یزید به حرکت همراه با خروش و فریاد تبدیل می‏شود. و در اقدامات سایر ائمه، گاهی مماشات و گاهی اعتراض وجود دارد که همه به دلیل تفاوت شرایط است.

برخورد خلفا با امام رضا(ع)

امام رضا(ع) در دوران تصدی امر امامت ‏با وضعیت متفاوتی مواجه بود. در آغاز، همزمان با دوران حکومت هارون بود که در هنگام به شهادت رساندن امام کاظم(ع) خود را در اوج اقتدار می‏دید و به مبارزه بی‌امان با امام و یاران او کمر همت‏بسته بود و بسیاری از سران شیعه را زندانی کرده و به دنبال بقیه آنها بود که داستان ابن ابی عمیر در این باره معروف است.

با مرگ هارون و جریان برخورد مأمون با امین که مدتی بنی‌عباس را به خود مشغول ساخت، وضعیتی متفاوت با دوران هارون برای امام پدید آمد؛ چرا که از طرفی خوف درهم ریختن اساس حکومت آنها در این درگیری‏ها وجود داشت و از سوی دیگر فرصت مناسبی برای توسعه امر تعلیم و تربیت در بین شیعه بود و ارتباطات آنان در این دوران بسیار قوی و بهتر از قبل بود.

پیروزی مأمون وضعیت را به شدت تغییر داد. او در سیاست ‏خود تدبیر جدیدی در برخورد با شیعه و امامشان در پیش گرفت؛ اقدامی که قبلاً هرگز سابقه نداشت و شاید خطرناکترین اقدام در راه ضربه زدن به سازمان شیعه بود. مأمون بدون درگیر شدن با امام و با اظهار عنایت نسبت ‏به حضرت، ایشان را به خراسان (به مرکزیت مرو) روز دعوت کرد و به انجام سناریویی پرداخت که اگر درایت امام نبود، ضربه‏ای هولناک بر پیکر سازمان شیعه وارد می‌ساخت. امام با درایت‏ خویش مکر مأمون را بی‏اثر نمود، به گونه‏ای که همان طرح به برنامه‏ای جهت توسعه شیعه و گسترش سازمانش انجامید، گو اینکه جان خویش را بر سر این راه نهاد.

اینکه مأمون برای استحکام قدرت خویش به امام نیاز داشت یا در صدد خاموش ساختن تحرکات علویان در اطراف حکومت‏ خود بود یا برای جلب نظر عباسیان به سوی خود که اگر با او همکاری نکنند، به همکاری با علویان خواهد پرداخت و قدرتش بر باد خواهد رفت، همگی تحلیل‏هایی است که ممکن است ‏به نوعی در این اقدام دخیل باشد؛ اما دلیلی را که خود حضرت در این باره بیان می‏دارد، پرده از اصلی‏ترین راز این ماجرا کنار می‏زند که همانا تنها هدف او، تخریب شخصیت امام در راستای تسلط بر سازمان شیعه بود که پدران مأمون با استفاده از روشهای قهری برای رسیدن به آن ناکام بودند و این سازمان هر روز گسترش بیشتری داشته و تا اعماق حکومت عباسیان نفوذ کرده بود تا حدی که برخی از وزرای آنها شیعه بودند.

گزارش اباصلت هروی

برای روشن شدن این مطلب، ماجرای احضار حضرت را به اختصار از قول «ابی صلت هروی‏» یار و همراه حضرت در مرو که از نزدیک شاهد ماجراها بوده و حوادث را از نزدیک مشاهده کرده، نقل می‏کنیم. این گفتگو پس از احضار امام به مرو رخ داده است.۱

ابی الصلت می‏گوید: مأمون به حضرت گفت: «با توجه به شناختی که از مراتب فضیلت و علم و زهد و پاکی و عبودیت ‏شما دارم، شما را برای خلافت لایق‏تر می‏دانم.» حضرت فرمود: «بندگی خداوند افتخار من است و از زهد نسبت ‏به دنیا، در پی نجات از شر آن هستم و با دوری از گناهان، رسیدن به درجاتش را آرزو دارم و با فروتنی در دنیا قرب الهی را می‏طلبم.» مأمون گفت: «تصمیم دارم حکومت را به شما واگذار کنم و با شما بیعت نمایم.» حضرت فرمود: «اگر حکومت ‏حق توست و خداوند آن را برای تو قرار داده است، پس حق نداری آن را برای دیگری قرار دهی و لباسی را که خداوند به تو ارزانی داشته، از تن بیرون کنی و به دیگری بدهی و اگر خلافت‏ حق تو نیست، نمی‏توانی چیزی را که به تو ربطی ندارد، به من ببخشی.»

تا اینجا حضرت همه حق را برای او بیان داشت و مأمون را در یک گفتار منطقی و کوتاه محکوم ساخت. شاید گمان مأمون بر این بود که حضرت در برخورد اول از قبول حکومت امتناع می‏کند و مأمون می‏تواند برای همه این گونه وانمود کند که علی بن موسی برای خود حقی در حکومت قائل نیست یا بالاتر از این، حکومت را وظیفه خود نمی‏داند، والا نمی‏توانست از زیر بارش شانه خالی کند و با این سخن فلسفه امامت و رهبری را مخدوش نماید؛ اما پاسخ امام او را در مخمصه‌ای سخت گرفتار ساخت که حکومت من چه ربطی به تو دارد؟ تو باید وظیفه خود را انجام دهی و تکلیف خود را معین نمایی که آیا حق حکومت داری یا خیر؟

در اینجا حضرت بر نکته‌ای بسیار مهم تأکید می‏نماید که حکومت‏ حقی مانند سایر حقوق نیست که انسان بتواند با وجود قدرت بر استیفا، از آن چشم‌پوشی نماید. بلکه مسأله حکومت ‏بر مردم، دائر بین حرمت و وجوب است‏؛ یعنی یا وظیفه است که باید به انجام آن پرداخت یا ربطی به شخص ندارد و برایش مجعول نیست که در این صورت تصرف یا دخالت در آن حرام می‏باشد. اگر خلافت را خداوند برای تو قرار داده، پس چگونه می‏توانی از انجام آن خودداری نمایی و اگر برای تو مجعول نیست، با کدام مجوز در آن دخالت کرده‏ای؟ در اینجا مأمون از قالب دروغین خود خارج می‏شود و ماهیت واقعی خویش را نمایان می‏سازد و می‏گوید: «باید این را قبول کنید.» حضرت بار دیگر فرمود: «اگر به اختیار من باشد، هرگز آن را نمی‏پذیرم.»

مأمون در آن جلسه، دیگر قضیه را پیگیری نمی‏کند و به این ترتیب چند روزی گذشت و مأمون می‏کوشید تا به نوعی موافقت ‏حضرت را جلب کند تا بالاخره مأیوس شد و به ایشان گفت: «اگر نسبت ‏به بیعت من با خودتان راضی نیستید، لااقل جانشینی مرا قبول کنید تا حکومت پس از من، برای شما باشد.» حضرت فرمودند: «پدرانم از پیامبر(ص) نقل کرده‏اند که من قبل از تو با زهر کشته خواهم

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.