پاورپوینت کامل غروب جست‌وجوگر صبح ۱۵ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل غروب جست‌وجوگر صبح ۱۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل غروب جست‌وجوگر صبح ۱۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل غروب جست‌وجوگر صبح ۱۵ اسلاید در PowerPoint :

عبدالرحیم جعفری، بنیانگذار موسسه مطبوعاتی امیرکبیر، شامگاه جمعه دهم مهرماه ۱۳۹۴پس از تحمل یک دوره کوتاه بیماری به دیدار دوست شتافت. آنچه گفتنی است ایشان در دو مجله خاطرات‌شان به نام در جست‌وجوی صبح گفته‌اند و تکرار آن، موجب اطاله کلام می‌شود. نگارنده فقط به چند نکته بسنده می‌کنم، استاد گرانقدرم جناب دکتر دبیرسیاقی برایم تعریف کردند: «یک روز از اداره [وزارت دارایی] آمدم. بیرون طبق معمول همه روزه که سری به کتابفروشی‌ها می‌زدم، دیدم آقای عبدالرحیم جعفری- که من او را از زمانی که در کتابفروشی‌علمی کار می‌کرد می‌شناختم

خُنُک آن قماربازی که بباخت هرچه بودش/ بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر

عبدالرحیم جعفری، بنیانگذار موسسه مطبوعاتی امیرکبیر، شامگاه جمعه دهم مهرماه ۱۳۹۴پس از تحمل یک دوره کوتاه بیماری به دیدار دوست شتافت. آنچه گفتنی است ایشان در دو مجله خاطرات‌شان به نام در جست‌وجوی صبح گفته‌اند و تکرار آن، موجب اطاله کلام می‌شود. نگارنده فقط به چند نکته بسنده می‌کنم، استاد گرانقدرم جناب دکتر دبیرسیاقی برایم تعریف کردند: «یک روز از اداره [وزارت دارایی] آمدم. بیرون طبق معمول همه روزه که سری به کتابفروشی‌ها می‌زدم، دیدم آقای عبدالرحیم جعفری- که من او را از زمانی که در کتابفروشی‌علمی کار می‌کرد می‌شناختم- دستمالی به سر بسته و مشغول نظافت یک مغازه بود. داخل مغازه رفتم. پس از سلام و احوالپرسی گفت: من این مغازه را خریده‌ام اگر کتابی آماده چاپ دارید، ممنون می‌شوم آن را در اختیار من بگذارید تا آن را چاپ و منتشر کنم. من در آن زمان کتاب به گزیده بیهقی را آماده کرده بودم. گفتم باشد فردا برایت می‌آورم. فردا، متن اصلی را بردم دادم به ایشان. چندی گذشت. تابستان بود. ساعت سه، چهار بعدازظهر زنگ خانه‌ام به صدا درآمد. در را باز کردم. دیدم کسی با دوچرخه آمده است و یک بسته به من داد و گفت از طرف آقای جعفری آورده‌ام.

تشکر کردم. او رفت. بسته را باز کردم دیدم ۱۰ نسخه کتاب به گزیده بیهقی است که به بهترین نحو چاپ شده است و یک پاکت. پاکت را باز کردم. یک نامه به خط نستعلیق و به امضای آقای جعفری بود که محتوایش اظهار تشکر بود و همچنین یک قطعه چک که مبلغی بابت حق‌التالیف در آن نوشته شده بود. این اولین حق‌التالیفی بود که بعد از چند س