پاورپوینت کامل خلافتخواهی گذشتهگرایی غیرواقعی و آیندهگرایی فراواقعی ۸۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل خلافتخواهی گذشتهگرایی غیرواقعی و آیندهگرایی فراواقعی ۸۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل خلافتخواهی گذشتهگرایی غیرواقعی و آیندهگرایی فراواقعی ۸۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل خلافتخواهی گذشتهگرایی غیرواقعی و آیندهگرایی فراواقعی ۸۱ اسلاید در PowerPoint :
گذشته مانند آینهی اتومبیل است، خیره شدن در آن باعث کوبیدن به ماشین جلویی میشود و کندن و دور انداختن آن باعث له شدن ما از سوی ماشین عقبی میشود. تکریم و تقدیس گذشته، بار گران یک عمر تاریخ را بر گُردهی ما میگذارد و پاک کردن گذشته، سبب بیمعنایی میگردد؛ موضوعاتی مانند خلافت، که امروز به سالگشت درگذشتش رسیدهایم اینگونه است. مگر میتوان تاریخ سترگ خلافت را حذف کرد؟
مقدمه
گذشته مانند آینهی اتومبیل است، خیره شدن در آن باعث کوبیدن به ماشین جلویی میشود و کندن و دور انداختن آن باعث له شدن ما از سوی ماشین عقبی میشود. تکریم و تقدیس گذشته، بار گران یک عمر تاریخ را بر گُردهی ما میگذارد و پاک کردن گذشته، سبب بیمعنایی میگردد؛ موضوعاتی مانند خلافت، که امروز به سالگشت درگذشتش رسیدهایم اینگونه است. مگر میتوان تاریخ سترگ خلافت را حذف کرد؟ برخورد ضربتی با میراث عظیم و معنابخشی چون خلافت موجب تحسین (چهبسا افراطی) آن میشود و تقلا برای احیای آن در نهایت منجر به حکمرانی افراد زمانپریشی چون ابوبکر بغدادی میشود که همهی معادلات را با غسل خون تطهیر میکند و اصرار دارد که میتواند هر ناهمواری تاریخی را به مدد بولدوزر خشونت صاف کند. طبق این تعبیر، خلافت گرانیگاه و دال مرکزی الگوی حکومتی اسلامی چیزی شبیه مفهوم واتیکان و پاپ در سازمان فکری مسیحیت است. این مفهوم، کارکردی بسیجکننده و ساختار دینی (شریعتپایه) دارد و مدعی است که میتواند با احیای عظمت مسلمانان، به انبوه اندوه و تهدید و تحقیر مسلمین خاتمه دهد.
گروه تروریستی داعش طی ۲ سال اخیر استنادهای مفصلی به مفهوم خلافت داشته و آن را به اصلیترین رکن مشروعیتی خود بدل کرده است. متأسفانه در نظام آکادمیک و حتی تصمیمسازی ایران، آشنایی کافی با این مفهوم وجود ندارد و جامعهی روشنفکران ایران معمولاً مفاهیم اینچنینی و اساساً زبان و فرهنگ عربی را جدی نگرفته است؛ بهعنوان مثال می
توان شهادت داد که خلافت در قیاس با مفاهیمی چون سوژهی دکارتی و گفتمان فوکو و امثالهم مفهومی شدیداً مطرود و مهجور بوده است، به همین دلیل هم متأسفانه برای درک تحولات اخیر در سرزمین شامات، باز هم اندیشکدههای غربیاند که منبع (رفرنس) تحلیلگران منطقه شدهاند! درحالیکه علیالاصول این ما هستیم که در متن میدان وقایع قرار گرفتهایم و وجدان فکریمان به آنچه داعش میگوید وقوف بیشتری دارد؛ بنابراین، منطقیتر آن است که این بار غربیها به تشخیص و تحلیلِ خاورمیانهایها گوش بسپارند. اما متأسفانه به دلیل ناآشنایی ما با زبان عربی و بهطورکلی جامعهشناسی تاریخی این منطقهی حیاتی، باز هم متون غربیاند که مرجع شدهاند و تحقیق استواری در خصوص مفهومی مانند خلافت در نظام رفتاری داعش و سایر گروههای رادیکال اسلامگرا به چشم نمیآید.
نوشتار حاضر به مناسبت سالروز الغای خلافت و آغاز دورانی دیگر در جهان اسلام بهویژه جهان اهلتسنن در پی تشریح ریشههای تداوم و ریشههای خلافتخواهی در پارادایم فکری جهان اسلام است.
از بغداد تا استانبول و رقّه
رقّه بهعنوان یکی از ۱۴ استان سوریهی فعلی، محل استقرار بار عالی و مرکز خلافت داعش اعلام شده است. ساختمان ویژه
ای که تابلوی بزرگ «دولت اسلامی» بر پیشانی خود داد در رقّه مستقر است و در اطراف آن ادارات اجرایی خلافت (ادارهی مالیات، امور دینی، حج اوقاف، امر به معروف و نهی از منکر) دایر شده
اند؛ درحالیکه شهر دو میلیون نفری موصل در شمال عراق، مرکز اقتصادی- بازرگانی داعش است، رقّه بهعنوان کانون ادارات سیاسی داعش عمل می
کند. با نگاهی به بلندای تاریخ اسلام مشاهده می
شود که بعد از رحلت حضرت محمد (ص) این چهارمین بار است که مفهوم خلافت و خلیفه زبانزد می
شود؛ اولین بار مفهوم خلیفه به خلفای راشدین اطلاق
شد، در این مقطع خلیفه دارای ویژگیهای منحصربهفردی است. پس از شهادت امام علی (ع) و صلح فرزند ایشان امام حسن (ع)، معاویه خلافت را موروثی می
کند و مرجع دوم خلافت، یعنی خلافت امویان و پس عباسیان آغاز می
گردد. در عهد امویان، علمای دینی از حاکمان سیاسی جدا می
شوند و خلافت غالباً در اندیشهی قدرت است تا شریعت، رجوع به شریعت هم فقط دستاویزی است برای ربودن دل مسلمانانی که در ولایتهای دوردست امپراتوری بزرگ اسلامی پراکنده بودند.
باری، امویان در دمشق کنونی و عباسیان در همین بغداد دستگاه خلافت برپا کردند و به سرزمینهای اسلامی حکمرانی نمودند. اما امویان به دلیل فساد و تبعیض گسترده، خلافت را به عباسیان وانهادند و عباسیان هم بهرغم تمسک به ظاهر شریعت (مانند سفر پیاده هارونالرشید به مکه برای ابراز التزامش به شریعت!) به اهداف دین پشت نمودند. به گفته
ی ون گرونباون (
von Grunbaum
)، خانوادهی خلیفه به صاحباختیار جان و مال همگان تبدیل شده بود، خاندان خلیفه می
توانست فقط به خواست و تصمیم شخصی، حیات عده
ای را بازستاند و اموالش را در اختیار گیرد. نتیجه
ی این تبعیض، اشرافیت و تملق، این شد که قیامهای ضد خلافت رونق گرفت که مهمترین آنها خلافتستیزی آل بویه و ترکان سلجوقی بود. بیکفایتی خلافت عباسی به اندازه
ای رسیده بود که خلیفه به ولایات دوردست (مانند خراسان) تفویض اختیار نمود و با پذیرش هژمونی والیان محلی، از آنان خواست که فقط ظواهر را رعایت کنند و بهاستثنای دعا برای سلامتی خلیفه و ضرب سکه به نام وی، در بقیهی امور به تشخیص خود عمل نمایند. همین چندپارگی، زمینه را برای سقوط بغداد در برابر لشکرکشی مغولان مهیا کرد و سواران مغول کل زمینهای اسلامی (بهاستثنای مصر) را درنوردیدند و خلافت بغداد با حملهی مغول به مدت ۴۰۰ سال در محاق رفت و فراموش شد.
در پی خلافتخواهی خلفای راشدین (امویان-عباسیان)، سومین موج خلافتخواهی در آناتولی (ترکیه فعلی) اتفاق افتاد؛ فرزند یکی از رؤسای محلی به نام عثمان با ملاحظهی افول سلطهی سلجوقیان بر قلمرو آناتولی اعلام استقلال کرده، تصریح نمود که از فرامین سلجوقیانِ درمانده اطاعت نخواهد کرد، وی با بسیج عده
ای از ناراضیان و حامیان محلی از تنگهی بسفر فعلی عبور کرد و به سمت اروپا روانه شد. عثمانیها (هواداران عثمان مذکور) در نبرد کوزوو پیروز شدند و بالکان کنونی تا عمق اروپا زیر سیطرهی ترکان عثمانی قرار گرفت. در سال ۱۴۵۳ میلادی اصلیترین انفاق غرورانگیزه تاریخ ترکان رخ نمود و آن عبارت بود از فتح قسطنطنیه به دست سلطانمحمد ۲۲ ساله که به خاطر فتح این شهر استراتژیک و اسطورهای به سلطانمحمد فاتح معروف شد. عثمانیها با فتح استانبول (قسطنطنیه) سابق، باب عالی را در این شهر مستقر کردند، نهضت ساخت مسجد (حدود ۲۵۰۰ باب فقط در شهر تازه مفتوحه استانبول!) و بناهای خلافت آغاز شد. کلیسای مرکزی شهر به زمان سلطان عثمانی که اکنون خلیفهی مسلمین شده بود، تغییر کاربری یافت، یعنی با افزودن معماری اسلامی به روی معماری رومی، سیمای کاملاً اسلامی یافت (با گنبدهای مدادی بر فراز کلیسای سابق و مسجد کنونی نیز به حکاکی آیههای قرآن مجید و بخشهای داخلی مسجد اصلی استانبول).
در همان ایام که امپراتور عثمانی موفق شده بود سلطنت و خلافت را یک
جا در اختیار بگیرد و سیطرهی خود را از بالکان در شمال غرب تا حجاز در جنوب و تا مصر کنونی بگستراند، در شرق آن امپراتوری، ایرانیان در سال ۱۵۰۱ میلادی سلسلهای رقیب و با مذهب شیعه پایهگذاری کردند و دور فرساینده
ای از رویارویی امپراتوری عثمانی سنی با امپراتور صفوی شیعه آغاز شد. امپراتوری صفویان هم سرزمینهای گستردهای را برمیگرفت و کل زمینهایی که اکنون افغانستان، تاجیکستان، قفقاز، بحرین نامیده می
شوند در قلمرو صفویان بود؛ این دو امپراتوری بارها و بارها به قلمرو یکدیگر حملهور شدند و شهرهای غربی ایران کنونی مانند تبریز چندین بار بین سپاه صفوی و عثمانی دستبهدست شدند.
اما موج سوم خلافت (موج اول: خلفای راشدین، موج دوم: امویان و عباسیان، موج سوم: عثمانیها) در ادامهی تصرف استانبول و مشخصاً از سال ۱۵۵۶ میلادی فرسایش و زوال را تجربه می
کند و با قبول شکستهای سنگین در برابر هابسبورگ، ناپلئون و محمدعلی در مصر و نیز نبرد معروف کریمه (با امپراتوری روسیه) فرومینشیند و روشنفکران ترکیهی فعلی در ریشههای این زوال به تأمل میپردازند. امپراتوری عثمانی به مدت ۲۵۰ سال (منتهی به جنگ اول جهانی) بهواسطهی تبعیض، تملق، فقر و مهمتر از همه به دلیل بیخبری از تحولات عظیمی که در فکر و عمل غربیها صورت میگرفت کاملاً بیمار و بیتأثیر شد تا اینکه جنگ جهانی اول به حیات سیاسی-دینی خلافت عثمانی خاتمه داد. خلافت عثمانی در جنگ جهانی اول شکست نخورد، بلکه فرسایش ۲۵۰ سالهاش قبول کرد: استقلال عربستان در سرزمین حجاز، تصرف بیتالمقدس به دست انگلیسیها و سقوط بغداد هریک رکنی از ارکان خلافت بغدا را نابود میکرد. در چنین فضایی بود که سخن از انحلال خلافت رفت و جنبش ترکان جوان با دفاع از ملیگرایی ترکی تصمیم گرفت خود را از بار گران ولایت نافرمان خلاص کند! درست شبیه تصمیمی که گورباچف در سال ۱۹۸۹ در مورد دیوار برلین، اروپای شرقی و ۱۵ جمهوری شوروی اتخاذ کرد. گورباچف و آتاتورک عملاً دیدند که ایدئولوژی خلافت-کمونیسم عملاً قادر نیست به پرسشهای جدید زمانه پاسخ دهد و اضمحلال و انحطاط کنونی متعلق به امروز نیست، چراکه سالهاست فرایند فرسایش و جدایی آغاز گشته است.
سلطان ناتوان عثمانی در آغاز جنگ جهانی اول، لقب خلیفه را نیز به همراه داشت و همین منصب خلافت او را مکلف میکرد تا همهی «پیروان دیانت محمدی» را حمایت کنند. همانگونه که ملکهی روسیه خود را حامی مسیحیان ارتدکس مقیم امپراتوری عثمانی اعلام میکرد، سلطان عثمانی هم باید از مسلمانان کریمه (که در سال ۱۷۷۴ میلادی بهواسطهی عهدنامهی کوچک قینرجه از عثمانی جدا و به روسیه الحاق شد) دفاع به عمل میآورد؛ اما امپراتوری ضعیفتر از آن بود که این مسئولیت را عملی کند، درست مانند کلافه شدن روسیه در خرید شکر از کوبا و صدور نفت به این کشور پرهزینه در کرانهی آمریکای جنوبی.
خلافت به سیاق داعشی
در صحنه
ای از مستند جنگ دوم جهانی و عواقب آن، پیرزنی دیده می
شود که در اثر تلاطمهای ناشی از جنگ، از لهستان به مسکو کوچ اجباری کرده است؛ این پیرزن مسیحی درست در اولین یکشنبه اقامتش در مسکو عزم میکند به کلیسا برود، از نگاه وی، کلیسا و آیین معنوی آن می
تواند رنج ناشی از اینهمه مصائب را بر وی آسان کند، وی خانهی سازمانی را ترک می
کند و هرچه جلوتر میرود به کلیسا نمی
رسد. در انتهای مستند، او از جوانی سؤال میکند: چقدر دیگر بروم تا به کلیسا برسم!؟ جوان کمونیسم در بحث مفصلی به او می
گوید خدایی در کار نیست و مذهب در واقع مُسکنی است برای تحمل دردهایی که در تاریخ و زمانه رخ می
دهند. پیرزن به فکر عمیق فرو می
رود و از آن جوان پرشور می
پرسد: اگر کلیسا وجود ندارد پس این خیابان بزرگ و عریض را برای چه ساختهاید!؟
واقعیت این است که دستگاه خلافت، هویت صدها میلیون مسلمان سنیمذهب بود که پس از جنگ اول جهانی منحل شد. استدلال جنبش ترکان جوان و شخص مصطفیکمال آتاتورک این بود که «نهاد خلافت-سلطنت، هر دو بیآبرو شده، چون با مهاجمان بیگانه (دول محور) و نیروهای مرتجع داخلی همدست شده است (عنایت،۱۳۸۹: صص ۱۰۲ و ۱۰۳)؛ بر همین اساس در نوامبر ۱۹۲۲، مجلس کبیر ملی تصمیم گرفت سلطنت را از خلافت جدا کند و سلطان عثمانی (وحیدالدین) دیگر خلیفه نباشد. مجلس ترکیه یک سال قبل از آن تاریخ یعنی در ژانویه ۱۹۲۱ تصویب کرده بود که نظام سیاسی کشور از سلطنت به جمهوریت تغییر یابد و اکنون تصمیم گرفت که این بار سلطنت (صوری) از خلافت جدا شود؛ چون وظیفهی خلیفه رسیدگی به امور مسلمین -که دیگر خود را تابع خلیفه نمی
دیدند و فقط در نظریه از او اسم می
بردند- است و این وظیفهی سلطان (وحیدالدین) یا رئیسجمهور است که باید مشکلات بیپایان ترکیه را علاج کند نه خلیفه.»
ازاینرو، بنا به ۳ دلیل اساسی زیر امپراتوری عثمانی از هم پاشید تا راه برای ظهور یک جنبش قدرتمند حنبلی یعنی محمدبنعبدالوهاب، اخوان المسلمین و نیز داعش کنونی فراهم شود.
نخستین دلیل زوال عثمانیان، تحولات حادث در مناطق دوردست بود، از جمله کشف امریکا و رونق این کشور نوظهور که باعث عرضهی بسیار زیاد طلا و نقره شد و کاروکسب عثمانیها را بسیار کساد کرد.
دومین دلیل اساسی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 