پاورپوینت کامل امکان یا امتناع «هنر اسلامی» ۵۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل امکان یا امتناع «هنر اسلامی» ۵۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل امکان یا امتناع «هنر اسلامی» ۵۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل امکان یا امتناع «هنر اسلامی» ۵۰ اسلاید در PowerPoint :
سازمان یونسکو سومین پنجشنبه از ماه نوامبر هر سال را روز جهانی فلسفه اعلام کرده است و این روز در ایران مصادف با هفتهی پایانی آبانماه میشود؛ ازاینرو، همایش روز جهانی فلسفه با موضوع «حکمت و معنویت» با همکاری مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه و انجمن حکمت و فلسفهی ایران ۲۵ آبانماه در مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه برگزار شد.متن زیر مربوط به سخنرانی «شهرام پازوکی» با موضوع «مسئله حکمت و معنویت در هنر اسلامی» است.
فاطمه امیراحمدی: سازمان یونسکو سومین پنجشنبه از ماه نوامبر هر سال را روز جهانی فلسفه اعلام کرده است و این روز در ایران مصادف با هفتهی پایانی آبانماه میشود؛ ازاینرو، همایش روز جهانی فلسفه با موضوع «حکمت و معنویت» با همکاری مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه و انجمن حکمت و فلسفهی ایران ۲۵ آبانماه در مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه برگزار شد.متن زیر مربوط به سخنرانی «شهرام پازوکی» با موضوع «مسئله حکمت و معنویت در هنر اسلامی» است.
****
آیا بین هنر و دین نسبتی وجود دارد؟
صحبت خودم را با طرح یک مسئله و در واقع یک سؤال آغاز میکنم و این پرسش برمیگردد به کتابهایی که دربارهی هنر اسلامی نوشته شده است و سپس پاسخی را که به نظر خودم میآید را در ادامه عرض میکنم. سؤال این هست که «آیا در هنر اسلامی ما چیزی بهعنوان حکمت و معرفت داریم یا خیر؟»
اکنون حدود چند دهه است که مسئلهی هنر اسلامی و امکان یا امتناع آن در ایران طرح شده است. در اینکه آثار بسیار بزرگی در تاریخ تمدن و فرهنگ اسلامی پدید آمدهاند و امروزه ما آنها را هنری میدانیم، تردیدی نیست؛ بر این اساس میتوان نتیجه گرفت که آثار هنری در تاریخ اسلام وجود دارند. ولی مسئله این است که آیا میتوان گفت این آثار برخاسته از اصول و منابع اندیشهی اسلامی است؟ بهعبارتدیگر، آیا تفکر اسلامی میتوانست این آثار را ایجاد کند. به این نوع پرسشها پاسخهای متفاوتی داده شده است.
اما پاسخ به این پرسش موکول به طرح سؤال دیگری میشود، اینکه آیا اصولاً در اسلام چیزی به نام حکمت یا فهم هنری وجود دارد یا خیر (تأکید روی صفت «هنری» است)؟
اما پیش از آنکه به ذکر مقدمات تاریخی دربارهی «نسبت میان معرفت و هنر اسلامی» بپردازم، بهطورکلی این مسئله را طرح میکنم که اصولاً چه نگرشهایی وجود داشته است و چه پاسخهایی در «نسبت بین دین و هنر» گفته شده است. آرایی که در این باره گفته شده و بهنحوی به پاسخ من نیز مرتبط میشود بدینترتیب است: آرای اصلی؛ کسانی هستند که بهطورکلی و مطلق قائل به ارتباط میان این دو هستند، مثل حسین نصر؛ در مطالعهی آثار آنها میبینید که معتقد بودند هیچگاه دین از هنر جدا نبوده و هنر در واقع از جلوههای حقیقت قدسی است و اگر این جدایی پیدا شده است مربوط به عالم مدرن است و به اقتضائات آن برمیگردد؛ و این جدایی به ضرر هر دو بوده است هم هنر که مبدأ متعالی و قدسی خود را از دست داده و هم به ضرر دین که یکی از جلوههای اصلی تجلیات خودش را فراموش کرده است. کسانی که بیش از دیگران دفاع میکنند که بین دین و هنر یک ارتباط ذاتی وجود دارد، سنتگرایان هستند.
گروه دوم فیلسوفانی هستند مثل هگل که میگویند دین، هنر و فلسفه ۳ جلوهی اصلی از جلوههای حقیقت یا امر مطلق هستند؛ ولی معتقد است که زمان هنر به سر رسیده است. چرا؟ چون هنر را دیگر یارای آن نیست که برای ما بتواند حقیقت مطلق را نمایش دهد و این نیاز مطلق ما را برآورده سازد.
بهاینترتیب، هگل معتقد است دین و هنر هریک به طریق خویش آن حقیقت مطلق را متجلی کردند، پس میان آنها ارتباط است.
گروه دیگری هستند که از لحاظ فکری به نوعی قائل به اعتباریات امور هستند، چنانکه بین پژوهشها و نقدهای تاریخی هنر مرسوم است؛ آنها پاسخشان منفی است، آنها برخلاف دو گروه قبلی معتقد هستند هیچ نسبتی بین دین و هنر وجود ندارد.
آرای کانت و هنر در معنای امروزی آن
حال اگر با توجه به ماهیت دین و هنر بخواهیم پاسخ دهیم، دوباره باید سؤالهای دیگری مطرح کنیم. سؤال اول، آیا اصولاً هنر صرفاً برای بیان احساسات و عواطف است یا تابع معرفت و معنویت است؟ و همین سؤال را از دین نیز میتوان پرسید؛ آیا دین صرفاً مجموعهای از احکام و نواهی شرعی است که متدین متکلف به انجام آن است، یا صرفاً مجموعهای از اقرار و قبول اصول عقایدی است و یا خیر، دین نیز مقرون به معرفتی است که به تدریج متدین را از متشرع و مقلد صرف به مقام عرفان میرساند؟ دوباره باید عرض کنم که برای پاسخ به این سؤالها مجبور به طرح پرسشهای دیگری هستم.
مقدمات تاریخی از نسبت بین دین و هنر عرض میکنم؛ هنر به معنی
Art
معنای امروزی است و معنایی مربوط به تاریخ مدرن دارد و اساساً مفهوم هنر به معنایی که امروزه ما میفهمیم در نزد قدما نداشتیم.
در قرونوسطی نیز هیچگاه معنایی که ما از هنر میفهمیم، نداشتند و آن را عاری از معرفت نمیدانستند. نقل است در قرن چهاردهم بعد از اتمام یک کلیسای جامع در فرانسه معمارش این جمله مشهور را گفته است: «هنر بدون معرفت هیچچیز نیست.»
حال پرسش اینجاست، چرا با این تأکیدی که بین نسبت دین با هنر در قرون اولیه و قرونوسطی وجود دارد هیچ علمی مشابه علم زیباییشناسی یا مطالعات هنری به معنای امروزی آن نداریم؟ چه تلقی از هنر و معرفت بوده که منجر به تأسیس علم زیباییشناسی شده است؟
این علم در دنیای امروز تعریف میشود، حال آنکه مؤسسان این علم اساساً معتقد هستند اگر هنر مقرون به علم و معرفت باشد اصلاً هنر نیست؛ یعنی تأسیس این علم از آنجایی است که گفته میشود معرفت از هنر بیرون برود؛ به طور مثال کانت میگوید هنر بهمثابه مهارت انسانی، از معرفت متمایز است، همانطور که توانستن از دانستن و قوهی عملی از قوهی نظری. تأکید کانت بر این است که اگر هنر بخواهد مقرون به معرفت باشد اتفاقاً دیگر هنر نیست.
با این مقدمهها میتوان دید که یکی از میراثهای فکری کانت این است که نه در دین و نه در هنر، معرفت و نظر نباید وجود داشته باشد، پس نتیجتاً چیزی به نام معرفت هنری نداریم. آن چیزی که ما امروز از هنر و زیبایی میفهمیم در ذیل آرای کانت است.
من مجبور هستم این مقدمات را بیان کنم، زیرا وقتی ما میگوییم هنر اسلامی بر اساس این میراث، در حال نظر دادن هستیم؛ لذا لازم است در ابتدا بگوییم این میراث چیست و سپس برگردم به آن پرسش ابتدایی که «آیا ما معرفت هنری در اسلام داریم یا خیر»؟
یکی از نتایج آرای کانت در علوم انسانی این بود که معرفت کنار گذاشته شود و مفهوم نقد جایگزین آن شود؛ یعنی به جای اینکه ما راجع به معرفت صحبت کنیم باید نقد کنیم، نقد نه به معنایی که امروز ما مصطلح میدانیم، یعنی ارزیابی و سنجش معرفتی به معنای دقیق آن.
این است که در حوزهی هنر میبینیم که مسئلهی نقد یعنی بررسی و پژوهش اعم از نقد هنری، نقد ادبی و نقد تاریخی پیدا میشود و موضوعیت پیدا میکند و منتقدان هنری، ادبی، تاریخی و دینی یعنی پژوهشگران در هنر و ادبیات و تاریخ و دین جایگزین عقل و نظر یعنی حکیمان و عارفان و عالمان گذشته میشوند. ما دیگر با حکیم و عارف و عالم کار نداریم، بلکه با منقد -منقد به معنای دقیق لفظ آن- کار داریم؛ یعنی کسی که در این امور پژوهشگر است و پژوهش در این امور ماهیتاً به این معنی است که من برای هیچیک از این امور ماهیتی قائل نیستم، آنها یک سلسله مفاهیم فرهنگی هستند اعم از هنر یا دین که در طی تاریخ پیدا شدند.
سلطهی مفهوم نقد بهعنوان امری علمی در حوزهی علوم انسانی ازجمله در مورد هنرها بدان جا رسید که پس از چند دهه در قرن ب
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 