پاورپوینت کامل فرهنگستان علوم و آیندهاش ۸۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل فرهنگستان علوم و آیندهاش ۸۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فرهنگستان علوم و آیندهاش ۸۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل فرهنگستان علوم و آیندهاش ۸۱ اسلاید در PowerPoint :
پژوهش کاربردی در صورتی به کار میآید که در برنامه توسعه منظور شده باشد؛ طرح برنامه توسعه نیز مسبوق به بینش درک کلی نظام آینده است که در آن علم و تکنولوژی و اخلاق و قانون و قانونگذاری و فرهنگ و آموزش و سیاست به نحوی هماهنگ در نظر آمده باشد. اگر چنین طرح و برنامهای نباشد علم از توسعه جدا میماند و دانشمندان در بهترین صورت وظیفه اداری خود را انجام میدهند و اگر احیاناً به حکم غیرت علمی به پژوهشهای بسیار با ارزش بپردازند چه بسا که بهرهای از آن عاید کشور نشود.
پژوهش کاربردی در صورتی به کار میآید که در برنامه توسعه منظور شده باشد؛ طرح برنامه توسعه نیز مسبوق به بینش درک کلی نظام آینده است که در آن علم و تکنولوژی و اخلاق و قانون و قانونگذاری و فرهنگ و آموزش و سیاست به نحوی هماهنگ در نظر آمده باشد. اگر چنین طرح و برنامهای نباشد علم از توسعه جدا میماند و دانشمندان در بهترین صورت وظیفه اداری خود را انجام میدهند و اگر احیاناً به حکم غیرت علمی به پژوهشهای بسیار با ارزش بپردازند چه بسا که بهرهای از آن عاید کشور نشود. در پیشنهادی که به اشاره ذکر شد دو تغییر کوچک در اساسنامه فرهنگستان باید پدید آید. یکی تشکیل گروههای برنامهریزی و سیاستگذاری توسعه در کنار گروههای تخصصی و دیگر تشکیل یک هیأت پژوهندگان و مشاوران برنامهریزی در جنب شورا و مجمع عمومی فرهنگستان تأکید میکنم که در فرهنگستان علوم برای بررسی وضع علم و سیاستهای آموزش و پژوهش نمایندگان ممتاز همه رشتههای علمی باید حضور داشته باشد زیرا در کار هریک از علوم دقایق و ظرایف خاص آن علم را باید در نظر داست و وضع آموزش و پژوهش هیچ علمی را ملاک و میزان علوم دیگر نباید دانست. در سالهای اخیر که مقررات آموزشی و پژوهشی بیشتر با نظر به شرایط و مقتضیات آموزش و پرورش در علوم متقنه و دقیقه تدوین شده و دستورالعمل همه رشتههای علمی قرار گرفته است، استادان و دانشجویان علوم انسانی و اجتماعی و معارف اسلامی دچار مشکلها شدهاند (گویا اخیراً بر اثر تذکر یا بر اثر مواجه شدن با مشکل به حکم اضطرار و ضرورت با افزدون تبصرهها وضع قدری تعدیل شده است). علوم همه به هم پیوستهاند و اگر ناهمگاهنگی و عدم تناسب در رشد و بسط علوم ظاهر میشود فرهنگستان که ناظر علم کشور است باید در پی درک جهان این عدم تعادل باشد و برای تعدیل آن بکوشد.
۷ـ به پرسش اصلی بازگردیم. فرهنگستان چه میتواند بکند و کشور از فرهنگستان چه انتظاری دارد؟ به کسانی که فکر میکنند میتوان نشست و با اتخاذ تدابیر مجدّانه علم را با سرعت و در جهت دلخواه پیش برد و فرهنگستان را ملامت میکنند که چراتاکنون این مهم را انجام نداده و تحول مناسب در علوم پدید نیاورده است، کاری نباید داشت. امّا حکومت و دولت دانشمندان ممکن است از فرهنگستان توقعها داشته باشند. بعضی از دانشمندانی که در بیرون از فرهنگستانند، گاهی میپرسند یا اعتراض میکنند که فرهنگستان چه کرده است و چرا به وظیفهای که دارد عمل نمیکند. این پرسش و حتی اعتراض تا حدی و به اعتباری مواجه است. به شرط اینکه مدعیان نپندارند که اگر خود عضو فرهنگستان بودند طرحی را که در خیال و وهم دارند به آسانی محقق میکردند و همه مشکلها رفع میشد. گفته شد که فرهنگستان با تشکیلات فعلی بیشتر به یک مؤسسه پژوهشی میماند و سازمان کمتر برای سیاستگذاری و برنامهریزی مناسب است زیرا گروهها و شاخههای علمی که برای اظهارنظر و حکم درباب مطالب علمی شایستگی دارند معلوم نیست که همه در مورد نسبت علوم با یکدیگر و تناسب میان آنها و راه پیشرفتشان به یک اندازه صاحبنظر باشند. فرهنگستان اگر میخواهد برنامه توسعه علم را تدوین کند باید جایگاه هر علم و میزان نیاز کشور به آن را بشناسد. به این جهت باید علاوه بر استادانی که در علم خاصّ و در کار استادی ممتازند، اعضایی داشته باشند که صرفنظر از اینکه در کدام رشته علمی تخصص دارند با فلسفه و جامعهشناسی علم و تعلیم و تربیت و اقتصاد و برنامهریزی اجتماعی ـ اقتصادی و فرهنگی و نیز با جو آموزش و پژوهش کشور آشنا باشند و مخصوصاً جایگاه و مقام هر علم در کشور و نیاز به آن را بدانند. علم در کشور ما هنوز در حصار دانشگاه و پژوهشگاه است و در گرداندن چرخ مدیریت و صنعت و کشاورزی و … دخالت چندانی ندارد. علمی که به تکنولوژی متصل نیست هرچه باشد علم انتزاعی بیسود است. پیداست که فرهنگستان قدرت آن را ندارد که میان علم و مدیریت و تکنولوژی پیوند برقرار سازد زیرا این پیوند صرفاً تابع فکر و نظر اشخاص نیست بلکه باید اساسی در خارج داشته باشد. کاری که فرهنگستان میتواندو باید بکند و حتی باید سازمانش را برای تحصیل این توانایی تغییر دهد در وهله اول رسیدن به درک روشنی از وضع و شرایط کنونی علم در کشور و امکانها و لوازم پیشرفت علم و مشکلات و موانع راه آن است. در این راه شاید لازم باشد که ارتباط و گفتگویی هم میان دانشمندان و طراحان و مجریان برنامه برقرار شود. این گفتگوها میتواند مقدمه برقراری رابطهای باشد که باید میان علم و اداره کشور وجود داشته باشند. ما از چند سال پیش کوشش برای برقراری چنین رابطهای را آغاز کردهایم اما در شرایط کنونی فرهنگستان و هیچ مرجع دیگری در کشور توانایی آن را ندارد که برای همه دردهای کشور نسخه علاج بنویسد و طبیعی است که بعضی اظهارنظرهایی که میشود چندان سنجیده و دقیق نباشد. فرهنگستان نمیتواند هر روز و هر هفته حرفهای نو در علم و در باب علم داشته باشد ولی همه حرفهایش هم نباید حرفهای مشهور و شایع باشد.
اگر مشکل در ظاهر سادهای مثل ارتباط صنعت و دانشگاه از سی چهل سال پیش تاکنون در همانجا و به همان صورت ابتداییش که بوده باقی مانده است و جهش این است که اولاً صنایع خریداری شده از بازار اجناس دست دوم نیازی به علم و پژوهش و دانشگاه ندارد. این صنعت از صنعت تقلیدی یک درجه پایینتر است. کره و چین راه توسعه صنعتی را با صنعت تقلیدی آغاز کردند و به این جهت ناگزیر بودند که برای استقرار آن اندکی از علم مدد بگیرند ولی صنعت خریداری شده در بازار مکّاره مثل کالایی که میخرند و مصرف میکنند به علم نیاز ندارد و برای مصرف آن داشتن یک دستورالعمل کوچک کافی است. ثانیاً مشکل، مادی صرف نیست. یعنی تولید اتومبیل بد و آلودگی هوا و آشوب ترافیک را مشکل صرفاً فنی نباید دانست. مشکل علم و تکنولوژی ما مشکل اخلاقی و انسانی است. بخش اعظم مشکل به تلقی و رفتار ما بازمیگردد و این مشکل را دولت به آسانی نمیتواند حل کند. شاید بگویند مسائلی مثل آلودگی هوا و نقص موتور اتومبیل چگونه مشکل انسانی دانسته شده است؟ اگر مثلاً فساد اداری را مسئلهای انسانی بخوانند وجه آن را میتوان دریافت اما مردم چه گناهی دارند که اتومبیل نو میخرند و هنوز آن را به خانه نرسانده خدای نکرده آتش میگیرد و چنان دقیق و فنّی ساخته شده است که به محض آتش گرفتن درهایش هم قفل میشود که سرنشین نتواند جان خود را بردارد و از آتش دنیایی نجاتش دهد. در صنعت و تکنولوژی ما کاری را که دیگران بنیاد کردهاند ناقص میکنیم و متأسفانه اهمیت نمیدهیم و به روی خود نمیآوریم که حاصل کارمان هر سال از سال پیش بدتر میشود. تکنولوژی امر انسانی است، تا زمان جدید و پدیدآمدن علم تکنولوژیک، هرگز علم این اندازه انسانی نبوده و مسائل زندگی و معاش به مدد علم حل نمیشده است. حاکمان دنیای قدیم غالباً در جلب شاعران و ادیبان و دانشمندان و بخصوص پزشکان و منجمان اصرار داشتند. آنها از دانشمندان بیشتر در برآوردن نیازهای شخصی و درباری استفاده میکردند و تنها پیشبینیهای منجمان و اهل تنجیم بود که مثلاً در کار جنگ و سپاه به آن احساس نیاز میکردند اما در زمان جدید زندگی مردم با علم میگذرد و علم و تکنولوژی برای انسان است و شرف علم نیز به سودمندیش بازمیگردد پس علم جدید در مبدأ و غایتش انسانی است و مگر نه اینکه پژوهش علمی طرحی برای درک شرایط تغییردادن موجودات و ساختن و پرداختن است. مهم نیست که این علم فیزیک باشد یا جامعهشناسی و تاریخ. علم قدیم گزارش هستها و هستیها بود اما علم جدید بیان و گزارش امکانهای دگرگونی جهان و انسان و زندگی انسانی است. معنی تکنولوژیک بودن علم هم همین است. شاید باز بگویند به فرض اینکه انسانی بودن علم را بپذیریم ارتباط یا بیارتباطی صنعت و دانشگاه را چرا باید امر انسانی بدانیم. آیا نبود این رابطه ناانسانی است؟ ناانسانی مفهوم روشن ندارد. نبود این رابطه به معنی آن است که از علم نمیتوانیم در کار ساختن بهره ببریم. به عبارت دیگر اگر علم، علم دگرگونسازی بر وفق و طبق طرح دقیق ریاضی است علمی که در این کار و راه نباشد نقص دارد و این نقص را به دانشمندان نمیتوان نسبت داد زیرا علم دانشمندان در مناطق مختلف تفاوت ندارد. پس چگونه است که در جایی از علم به خوبی بهرهبرداری میشود و در جای دیگر در دانشگاه مهجور میماند. جامعه، جامعه مردمان و افراد آدمی است اما افراد آدمی به کلی مستقل از جامعه نیستند و حتی میتوان گفت که فردیتشان در واقع وجه و نحوه بستگیشان به جامعه است یعنی افراد و اشخاص بر حسب اینکه تا چه اندازه و چگونه به جامعه خود بستگی دارند فردّیت و تشخّص مییابند وگرنه فردی که گمان میکند در فهم و عقل و اراده مستقل از همه چیز و از همه جاست و میتواند با همین عقل و درک و اراده در بیرون از جامعه زندگی کند شاید بیشتر از دیگران مقهور جامعه و محروم از اختیار باشد. حتی شاعران بزرگ که ممتازترین و آزادترین و مستقلترین اشخاص زمان خویشند با بستگی به جامعه و زمان آثار خود را پدید میآورند. جامعه، اتحادی از افراد به هم بسته است نه مجموعه افراد پریشان و پراکنده. نمیخواهم بگویم جامعه وجودی مستقل از افراد دارد زیرا فرد و جامعه از هم جدا نیستند. ما فردی را نمیشناسیم که به جامعهای بستگی نداشته باشد و جامعهای نیست که افراد در آن کم و بیش با سلیقه و رأی و شیوه خاص خود عمل نکنند. مختصر بگویم آدمیان در نسبت با یکدیگر و در با هم بودن است که انسان میشوند و این با هم بودنها بسیار متفاوت است. همیشه مردمان باهمند و اصل این است که متحد و به هم بسته باشند ولی گاهی در ظاهر جمعند اما جمعشان در واقع پریشان است و غایت و همت و امید و آینده را گم کردهاند. مردمان را اشتراک در امید و تعلق به غایت به هم میپیوندد و هماهنگ میسازد و به آنها همت رسیدن به مقاصدشان را میدهد. جامعهای که امید ندارد و افقی فرا روی خود نمیبیند همت ندارد و افرادش کمتر همپیمان و همبستهاند ولی این همبستهنبودن و پیوندنداشتن نه فقط نشان استقلال نیست بلکه مایه بلاتکلیفی و سرگردانی است. جامعهای که برای رسیدن به کمال نمیکوشد یعنی کمال مطلوبی در نظرش پیدا نیست افرادش احساس بیپناهی میکنند و به این جهت صرفاً به فکر مصلحت خویشند و میکوشند گلیم خود را از آب بیرون بکشند. اینها اهل محکمکاری نیستند. حتی تکنولوژیشان هم سر هم بندی است و اهمیت نمیدهند که حاصل کارشان چه باشد. در چنین جامعهای، مردمان مستعد میتوانند علم بیاموزند و دانشمند شوند چنانکه افراد دانشمند در همه جا در سراسر جهان وجود دارند. اما ساختن و پرداختن موقوف به هماهنگی و همکاری است. اگر در جایی علم هست و به کار نمیآید باید دید مردمانی که شاید در لفظ علم را تحسین میکنند و برخورداری و بهرهمندی از آن را شرف میدانند چرا در ساخت و پرداخت و سامانبخشی لاابالی هستند و حاصل کارشان نشانه حواسپرتی و لاابالیگری با خود دارد. وقتی مردمی دانش و دانشمند داشته باشند اما دانش در زندگیشان کارساز نباشد باید فکر کرد که شاید خللی در روابط انسانی وجود دارد. به این جهت کافی نیست که در پرورش مهندسان بزرگ و دانشمندان ممتاز علوم ریاضی و پزشکی و نجوم و شیمی و زیستشناسی و تاریخ و جامعهشناسی و حقوق و اقتصاد و فلسفه و مهندسی بکوشیم زیرا جامعه باید آمادگی پذیرش این علوم را داشته باشد و اگر شرایط مهیا نباشد آنها به کار نمیآیند. من مثل اوگوست کنت معتقد نیستم که علم صورت قوامبخش جامعه جدید است (صورت در اصطلاح فلسفی تعیّنبخش است و به عبارت دیگر صورت همان قوام چیزهاست) اما نمیتوانم تجدد و جهان متجدد را جدا از علم تکنولوژیک در نظر خیالآورم یعنی میان علم و جامعه جدید پیوندی هست که اگر بگسلد هر دو آسیب میبینند. علمی که به جامعه پیوسته نیست مثل درختی است که ریشهاش در خاک و آب نباشد و جامعه متجددی که از علم بهره نبرد د
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 