پاورپوینت کامل ارسطو و تاریخ فلسفه در بند مشکل غیر فلسفی افلاطون ۲۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
5 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ارسطو و تاریخ فلسفه در بند مشکل غیر فلسفی افلاطون ۲۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ارسطو و تاریخ فلسفه در بند مشکل غیر فلسفی افلاطون ۲۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ارسطو و تاریخ فلسفه در بند مشکل غیر فلسفی افلاطون ۲۹ اسلاید در PowerPoint :

ارسطو در کتاب مابعدالطبیعه اش وقتی می خواهد افلاطون را نیز همچون فیلسوفان پیشین به بوته ی نقد بگذارد به مشکل جدایی یا خوریسموس اشاره می کند و این که افلاطون رابطه ی دو عالم را بر اساس بهره وری تبیین کرده است. او می گوید : «فیثاغوریان گفته بودند که اشیا به سبب تقلید از اعداد وجود دارند. افلاطون این اصطلاح را تغییر داد و گفت وجود محسوسات حاصل “بهره وری” آن هاست. ولی هیچ یک از آن ها نگفتند که این تقلید یا بهره وری از آن صور کلی چیست.بلکه بار تحقیق در این مطلب را به دوش دیگران گذاشتند.»

ارسطو در کتاب مابعدالطبیعه اش وقتی می خواهد افلاطون را نیز همچون فیلسوفان پیشین به بوته ی نقد بگذارد به مشکل جدایی یا خوریسموس اشاره می کند و این که افلاطون رابطه ی دو عالم را بر اساس بهره وری تبیین کرده است. او می گوید : «فیثاغوریان گفته بودند که اشیا به سبب تقلید از اعداد وجود دارند. افلاطون این اصطلاح را تغییر داد و گفت وجود محسوسات حاصل “بهره وری” آن هاست. ولی هیچ یک از آن ها نگفتند که این تقلید یا بهره وری از آن صور کلی چیست.بلکه بار تحقیق در این مطلب را به دوش دیگران گذاشتند.»۱ . ارسطو بنیان فلسفی افلاطون را هیچ گاه زیر سوال نمی برد و به نقد نمی کشد و در واقع هیچ فیلسوفی پس از افلاطون این بنیان را نقد نکرده و منظور ما از فلسفه ی افلاطون همان است البته که در نقد افلاطون دلایلی را که به وجود ایده می رسند نقد می کند اما باید مواظب بود که دربرابر مسئله ی کلیات که قابل اشاره به محسوسات نیستند و در واقع ویژگی آن ها را ندارند چه پاسخی می دهد.او در این جا افلاطون را نقد نمی کند بلکه پا در جای پای افلاطون می نهد. فلسفه ی مستدل افلاطون یعنی استدلالاتی که افلاطون را مجبور می کند به چیزی ورای عالم محسوسات قائل شود. تمام نقدهایی که به افلاطون مطرح شده است به این است که توصیف افلاطون از عالم مثل توصیفی ناکافی و غیرفلسفی است. او در این بیان از زبان استعاره استفاده کرده است. ارسطو می گوید :«این سخن که ایده ها الگو هستند و اشیا دیگر از آن ها بهره ورند .سخنی تهی وتشبیهی شاعرانه است.»۲ . اما مسئله این است که اگر این قسمت افلاطون استعاری و غیر فلسفی است که به حق نیز چنین خوانده می شود- چرا که جمله های مبهم و تفسیرپذیر نمی توانند خبر از چیزی بدهند پس در فلسفه جایی ندارند- در آن صورت چرا افلاطون فیلسوف را در تاریخ فدای افلاطون شاعر کرده ایم. تاریخ نیازمند این است که دوباره به افلاطون فیلسوف بنگرد و حجابی را که منتقدانش به خصوص ارسطو بر او بست را از دیده ها بردارند، حجابی که باعث می شود افلاطون شاعر و یا اسطوره پرداز را با فلسفه نقد کنیم که کاری بسیار بیهوده است. بهتر است دوباره به جایگاه حقیقی افلاطون در فلسفه نگاهی بیندازیم. اما تا بخواهیم آن جایگاه را ببینیم به این فکر می افتیم که آیا ارسطو چیزی به آن اضافه کرد؟. ما نباید از نقد خود افلاطون به نظامش غافل باشیم که در آن جا نشان می دهد تلاش در پی توضیح فلسفی این نظام به چه مشکلاتی می انجامد.۳ در این جا مسئله ی من این است که ارسطو چون مشکل جدایی را مطرح می کند و نقد زبان استعاری را به افلاطون می بندد، سعی می کند که فلسفه ی خود را از این نقد محفوظ دارد. اما آیا ارسطو درست کار افلاطون را تکرار نکرد؟. مطمئنا نگاه کردن به افلاطون شاعر و فیلسوف ما را در این داستان راهنما خواهد بود. اکنون من در پی آنم که نشان دهم ارسطو در یک موضوع، لااقل، به مشکلی که به افلاطون نسبت داده بود دچار می شود و راه حل آن را ارائه خواهم داد.

مشکل ارسطو
برای این که نشان داده شود که ارسطو نیز به مشکل افلاطون گرفتار آمده است اگرچه در تاریخ با این حال ،ما بیشتر به ارسطوی فیلسوف نگاه می کنیم تا آن ارسطو، درست بر خلاف آن چه از افلاطون ماند، بهتر است به محرک اول او نگاهی بیندازیم: «…پس چیزی هم باید باشد که علت محرکه باشد بی آن که خود حرکت کند، یعنی چیزی که سرمدی و جوهر وفعلیت است. موضوع میل و موضوع فکر نیز به همینسان سبب حرکت می شوند، یعنی به حرکت می آورند بی آن که خود متحرک باشند.»۴.ارسطو وقتی به این نتیجه می رسد که محرک اولی وجود دارد می داند که باید رابطه ی آن را با محسوسات تبیین کند: آن که فعلیت محض است چگونه با چیزهایی که با ماده مخلوطند و بالقوه و بالفعل هستند می تواند رابطه داشته باشد. محرک اول چگونه می تواند به آن ها حرکت دهد. تنها

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.