پاورپوینت کامل ماکیاوللی در آثار هگل ۸۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ماکیاوللی در آثار هگل ۸۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ماکیاوللی در آثار هگل ۸۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ماکیاوللی در آثار هگل ۸۸ اسلاید در PowerPoint :
بازخوانی رسال «دربار نظام رایش»(۱)
ماکیاولی «منشورات رایش» به مجموع نوشتههایی گفته میشود که سنّتی حقوقی و مختّص تاریخ آلمان و متمایز از فرانسه و انگلستان را تشکیل میدهد. این سنّت پس از سقوط امپراتوری رُم و زایید موقعیت بوجود آمد ویژ سرزمینهای آلمانیزبان پس از رفرماسیون و در بستر مناسبات پیچیده بین منافع قیصرها و بیش از سیصد حکومت محلّی و همینطور اصناف و طبقات رایش، قبایل و امیرنشینها شکل گرفت و بعدتر تحت تأثیر آموز ماکیاوللیاییِ «Staatsrson» و آموز حاکمیّت ژان بُدَن قرار گرفت. محققان این سنّت را مسیر ویژ آلمان در پیوستن به عصر جدید دانستهاند.
بازخوانی رسال «دربار نظام رایش»(۱)
ماکیاولی «منشورات رایش» به مجموع نوشتههایی گفته میشود که سنّتی حقوقی و مختّص تاریخ آلمان و متمایز از فرانسه و انگلستان را تشکیل میدهد. این سنّت پس از سقوط امپراتوری رُم و زایید موقعیت بوجود آمد ویژ سرزمینهای آلمانیزبان پس از رفرماسیون و در بستر مناسبات پیچیده بین منافع قیصرها و بیش از سیصد حکومت محلّی و همینطور اصناف و طبقات رایش، قبایل و امیرنشینها شکل گرفت و بعدتر تحت تأثیر آموز ماکیاوللیاییِ «
Staatsräson
» و آموز حاکمیّت ژان بُدَن قرار گرفت. محققان این سنّت را مسیر ویژ آلمان در پیوستن به عصر جدید دانستهاند.
Man verkennt den Machiavell sehr, wenn man glaubt, daß er dem Despotismus zuliebe geschrieben habe, sondern es ist rein das tiefe Gefühl eines großen Geistes über das Unglück und das Elend seines Vaterlandes, welches ihn getrieben hat. Man muß die Geschichte Italiens bis zu Machiavells Zeiten lesen, um zu begreifen, warum er so geschrieben hat.[i
]
اگر کسی فکر کند ماکیاوللی – شهریار را- در تائید استبداد نوشته است، دچار بدفهمی بزرگی شده است. این [کتاب] صرفاً برآمده از احساس عمیق روحی بزرگ است دربار نگونبختی و فلاکت سرزمین پدریاش. باید تاریخ ایتالیا تا زمان ماکیاوللی را خواند، تا بتوان پی برد، چرا او اثر خود را چنین نوشته است. (هگل، درسهای فلسف حق، ترم زمستانی ۲۰-۱۸۱۹)
مقدّمات بحث
متون اندیش سیاسی را میتوان با روشهای متفاوتی مطالعه، بررسی و بازخوانی کرد. اینکه چه روشی را اتّخاذ میکنیم به اهداف و اغراض ما از بازخوانی متن بازمیگردد و اهداف و اغراض ما در موارد بسیاری پیوندی ناگسستنی با وضع تاریخی ما و پرسشها و مشکلات ما دارند. اینکه بسیاری از تحقیقاتی که دربار متون اندیش سیاسی در کشور ما انجامشده، نسبتی با وضع تاریخی ما ندارند و در بهترین حالت تکرار مقلّدان تحقیقات دانشمندان غربی هستند، خود اتّفاقاً «عمیقترین نشان وضع تاریخی ماست»، وضعی که شرح و تبیین آن مجال دیگری میطلبد.[
ii
]
بازخوانی متون اندیش سیاسی غرب و اساساً هر متن و اندیشهای که در غرب شکلگرفته است، تخصّص و تسلّطی بر تاریخ و نظامهای اندیش غرب میطلبد که با وضع اسفناکی که در دهههای اخیر بر نظام و نهادهای آموزشی، دانشگاهی و پژوهشی ما حاکم است، از عهد ما خارج است. به دست آوردن چنین تخصّصی نیازمند یادگیری زبانهای اروپایی و چنانچه مقدور باشد، سالها آموزش و پژوهش در نظام دانشگاهی کشورهای پیشرفته غربی است، کشورهایی که در آن وجود یک سنّت دانشگاهیِ قدرتمندِ ۸۰۰ ساله پشتوان کار علمی است.
هانس فریدریش فولدا در مقال خود «هگل پژوهی در پایان سد ما؛ مرور گذشته و جمعبندی»
[
iii] (
۱۹۹۸) با جمعبندی تصاویر و تفاسیری که از هگل در قرن بیستم در اروپا به دست دادهشده است، تصویر تیرهوتاری را که زیر تفاسیر ایدئولوژیک قرن گذشته پنهانشده بود، و تلاش آکادمیکی که سعی در نشان دادن تصویر نزدیک به حقیقت آثار هگل را وجه همّت خود قرارداد، بهخوبی ترسیم میکند. او درمجموع سه دور هگل پژوهی را که با شرایط تاریخی ارتباط تنگاتنگ داشته از یکدیگر تفکیک میکند: تفاسیر قبل از ۱۹۷۰، نخستین رنسانس هگل پژوهی از ۱۹۷۰ به اینسو، و وضع کنونی هگل پژوهی (۱۹۹۸). از زمان نگاشتن این مقاله تاکنون، با انتشار مجموع آثار و درسگفتارهای هگل و سایر نویسندگان عصر او و تصحیح بسیاری از تاریخگذاریهای غلط آثار منتشرنشده در زمان حیات هگل، و پیشرفت تحقیقات آکادمیک بهویژه روشهای تفسیر متون، باید گفت در یک و نیم ده نخست قرن بیست و یکم نیز شاهد تحولّی بزرگ در هگل پژوهی بودهایم، تحولّی که جنب آپولوژیک آنکه در پاسخ به آماج اتّهامات به هگل و فلسف او شکلگرفته بود، بهمرور رنگ باخت، و تفسیری مفصّل تر و تصویری منصفانهتر از هگل بهجای گذاشت.
با پذیرش سخنی که از هگل در پیشانی این نوشته نقل شد، یعنی فهمیدن آثار در زمین تاریخیشان، میتوان هم داوریهای پوپر[
iv
]، برلین[
v
] و کاسیرر[
vi
] را «فهمید»، هم دفاعیّه های کسانی همچون کاوفمان[
vii
]، آوینری[
viii
] و پلچینسکی[
ix
] را درک کرد. امّا تبلیغ آنها در زمین تاریخیای متفاوت، طیر عقل است. اگر هنوز توانایی یا شرایط نوشتن اثری منسجم و روشمند دربار نقش ایدئولوژیهای چپ در تاریخ معاصر خودمان را نداریم، میتوان از آنها برای نقد مارکسیسم کمک گرفت، چراکه تاریخ معاصر ما ضرب مهلکی از مارکسیسم خورده است، امّا نمیتوان افلاطون و هگل را در کشوری که هنوز یک نفر یک کتاب دربار آنها تألیف نکرده است، و آثار آنها از طریق ترجم کتابهای دست چندم به ما شناسانده شده است، بنیانگذاران توتالیتاریسم دانست. یکی از مسائلی که از دوران جنگ جهانی دوم ذهن محققّان و نویسندگان غربی را به خود مشغول کرده، نقش آثار اندیشمندان و فلاسفه در تکوین رژیمهای فاشیستی، کمونیستی و توتالیتر است. این مسئله در متن تاریخ پرالتهاب و وحشتناک اروپا در قرن بیستم، مسئلهای بسیار مهم بوده و بحث بر سر آن تا امروز، هرچند به دور از شرایط بحرانی، حساس و دورانساز جنگ سرد و درنتیجه مبتنی بر تحقیقات سنجیدهتر و عمیقتر، ادامه یافته است.
بااینهمه، این مسئله در درج نخست مسئل ما نبوده و نیست و طرح آن در ایران، زمانی که هنوز تصویر درستی از آراء و آثار فیلسوفان غربی در آن وجود ندارد، نشانهای است دالّ بر «وضع تاریخی» ما که از سدهای پیش تاکنون نتوانستهایم از صغارت و نابالغی به تقصیر خویش، با تکیهبر خود-اندیشی و عقل خود بنیاد خارج شویم و دست کم در تشخیص مسائل و مشکلاتمان بیراه تقلید را که چند سده بدان خو گرفتهایم، نپیمائیم. در این مقاله کوشش شده نخست با دوره بندی حیات هگل و تاریخ تکوین، تغییر و تکامل فکری و فلسفی او، جایگاه رسال «دربار نظام رایش» در مجموع آثار هگل نشان داده شود. سپس با توضیحی کوتاه دربار این نوشته اشارهای به سنّتی که هگل بر زمین آن این نوشته را تألیف کرده است خواهد رفت.آنگاه به اثر ماکیاوللی بر هگل در این رساله و نکات مهم مربوط به این رساله و مرتبط به بحث اشاره خواهد شد. سپس مروری کوتاه بر ردپای ماکیاوللی در سایر آثار هگل خواهد آمد و در پایان درسی را که ما در این وضع تاریخی و مسائل آن میتوانیم از این رساله بیاموزیم از دیدگاه خود بیان خواهیم کرد.
***
از نظر ما حیات فکری هگل را میتوان به سه دوره تقسیم کرد: «سالهای ابتدایی» که از تحصیل هگل در توبینگن (۱۷۹۳-۱۷۸۸) و معلّم سرخانگی او در برن (۱۷۹۶-۱۷۹۳) شروع میشود و با تحوّل فکری او در فرانکفورت (۱۸۰۰-۱۷۹۷) به پایان میرسد. «سالهای طلایی» که با استاد حقالتدریس شدن او در ینا (۱۸۰۶-۱۸۰۱) و نوشتن نخستین نوشتههای فلسفی مهم و حاصل کوشش فکری شخص او مثل رسال تفاوت، رسال ایمان و معرفت، مقال حق طبیعی و کتاب پدیدارشناسی روح، آغاز میشود و در بامبرگ (۱۸۰۸-۱۸۰۷) با روزنامهنگاری و در نورنبرگ (۱۸۱۶-۱۸۰۸) با استادی و مدیریت مدرسه و تألیف کتاب علم منطق به پایان میرسد. و در نهایت «سالهای به ثمر نشستن» که با تألیف نظام فلسفی اش در دانشنام علوم فلسفی و استادی فلسفه در هایدلبرگ (۱۸۱۸-۱۸۱۶) آغاز و با دعوت به استادی کرسی فیشته در دانشگاه برلین در سال ۱۸۱۸ و تألیف کتاب خطوط بنیادین فلسف حق و نهایتاً مرگ هگل در ۱۸۳۱ به پایان میرسد. به غیر از قطعاتی که از دوره ینا در دست داریم، مهمترین درسگفتارهای هگل از دوره هایدلبرگ و برلین بهجای مانده است.
آثار هگل را نیز باید به سه دسته تقسیم کرد. نخست آثاری که توسط خود او نوشته و توسط خود او و در زمان حیات او منتشر شدند، دوم آثاری که توسط او نوشته امّا به دلایل مختلفی توسط خود او و در زمان حیات او منتشر نشدند و سوم آثاری که نه توسط او نوشته و نه توسط او و در زمان حیات او منتشر شدند بلکه تقریر درسهای او توسط دانشجویان بوده که پس از مرگ او در ویرایشهای گوناگون منتشر شدند.[
x
] رسالهای که در این نوشته به بازخوانی آن بر اساس موضوع مقاله میپردازیم از دست دوم است که در دوران تحوّل هگل در فرانکفورت اِتود میخورد و در سالهای ابتدایی ینا تا ۱۸۰۳ قطعات آن تکمیل میشود. رُزنکرانتس با تاریخگذاری اشتباه این نوشته به دوره بامبرگ (پس از فروپاشی رایش در ۱۸۰۶) زمین سوء تفسیر و داوریهای غلطی را دربار هگل فراهم کرد. او همچنین با نوشتن کتاب «هگل بهعنوان فیلسوف ملّی» به این سوء تعابیر بیشتر دامن زد، چنانچه بعدتر فریدریش ماینِکه در کتاب مهم خود هگل را در کنار ماکیاوللی و فریدریش دوم، سه قهرمان اصلی سیاست مبتنی بر قدرت و
Staatsräson
کرد و ماکیاوللی آلمان نام نهاد.[
xi
] مسئل ماینکه ناسیونالیسم بود و او بهناحق این مسئله را به هگل تحمیل کرد، درحالیکه هگل بهعنوان یک فیلسوف، منتقد ناسیونالیسم بود.
فکر نوشتن این رساله که به همراه خود قطعات و اضافاتی دارد، در دور فرانکفورت زمانی به ذهن هگل خطور کرد که ناگزیر از انتشار نخستین رساله وورتمبرگ منصرف شد، امّا او از تکمیل کردن و انتشار همین رساله نیز با انتشار «قطعنام هیئت نمایندگی رایش» در فوریه ۱۸۰۳ منصرف شد. برای انتشار آن دیگر خیلی دیر شده بود. بر این نوشته عنوان های متفاوتی از سوی ویراستاران متفاوت گذاشتهشده است: نقد نظام آلمان، رسال نظام، دربار نظام رایش و… . در این نوشته از ویراستاران انتشارات ماینر تبعیّت کردهایم که به نظر ما عنوان دقیقتری نسبت به محتوای قطعات هگل است.
این رساله پیش از این در زبان فارسی به رسال قانون اساسی ترجمهشده است که از نظر ما غلط است. معلوم نیست آلمان که تا قبل از ۱۸۴۹ قانون اساسی نداشته است، چگونه قانون اساسی آن در سالهای ۱۷۹۹ تا ۱۸۰۳ میتوانسته توسط هگل مورد بررسی و نقد بگیرد! نخستین قانون اساسی آلمان معروف به قانون اساسی کلیسای پاول و دومین قانون اساسی آن معروف به قانون اساسی رایش بیسمارکی، به ترتیب در سالهای ۱۸۴۹ و ۱۸۷۱ (سال تأسیس کشور آلمان از چندین حکومت محلی تحت عنوان رایش پروس) تدوین شدهاند.
تعبیر
Verfassung
در زبان آلمانی تنها به معنی قانون اساسی نیست چنان که تعبیر
Constitution
در زبانهای فرانسه و انگلیسی صرفاً به معنای قانون اساسی نیستند و معنایی فراتر از آن دارند. بااینحال در زبان آلمانی و در سنّت فلسفی و حقوقی آن، مراد از
Verfassung
نظامی سیاسی و حقوقی است که بر یک کشور حاکم است. این نظام سیاسی و حقوقی هرگاه به شکل مکتوب دربیاید، تبدیل به نظامنامه یک کشور میشود که میتوان تحت شرایط خاصّی آن را قانون اساسی یک کشور نامید. چنین نظامنامه ای پیش از این و از زمان امپراتوری مقدس رُم وجود داشته است، امّا قانون اساسی در معنای جدید کلمه که در آلمان ابتدا در سال ۱۸۴۹ و سپس در سال ۱۸۷۱ نوشته شد، نیست. این نظامنامه شامل «منشورات رایش» (
Reichspublizistik
)، هنجارهای حقوقی و مجموعه قراردادهایی است که چه در داخل مرزهای کشور بین قیصر و حکومتهای محلّی و چه با کشورهای دیگر همچون قراردادهای صلح نوشته میشد.[
xii
] نوشت هگل در ادام سنّت «منشورات رایش» نوشته شد که در متن پیش رو بدان اشارهای رفته است. از سوی دیگر پیش از هگل انواع نظامهای سیاسی که افلاطون و ارسطو از آن نامبردهاند در زبان آلمانی به
Verfassung
ترجمه شد. برای مثال در قطعات دربار نظام رایش، هگل با اشاره به سلطنت و آریستوکراسی بهعنوان انواعی از
Verfassung
نزد ارسطو مینویسد «ولتر
Verfassung
خود را آنارشی نامید»[
xiii
] که از اینجا نیز میتوان پی برد دقیقترین ترجمه برای تعبیر
Verfassung
همان نظام است. او در یکی دیگر از قطعات مربوط به نیمه نخست ۱۸۰۱ می نویسد:
Verfassung
یا نظام آلمان نه سلطنت، نه آریستوکراسی و نه دموکراسی است، یک حقوقدان خارجی مدتهاست وضعیت آلمان را آنارشی نامیده است.[
xiv
]
هگل در توبینگن زمانی که دانشجوی الهیّات پروتستان بود با تأثیری که از کانت، بهویژه فلسف اخلاق او گرفته بود، در پی ارائ بازتعریفی از «دین مدنی»[
xv
] بود. دین مدنی نزد او از سویی از دین عقلانی کانت و از سوی دیگر از بتپرستی و شیء باوری متمایز میشد. البته منظور او از شئ باوری یا دین فتیشیستی چنانکه در رسال دین کانت هم آمده بود، صرفاً بتپرستی نبود، بلکه هگل معنای وسیعتری از آن را با توجه به سوژه انسانی مراد میکرد. اگر ایمان عقلانی برای هگل ایمانی بود که فقط بهواسطه عقل انسانی به دست میآمد، ایمان فتیشیستی برای هگل ایمانی بود که روحانیون از آن برای تسلّط یافتن بر انسانها توسط دین استفاده میکردند. هگل با تأثیری که از شیلر، هردر و بهویژه روسو که مفهوم
religion civile
یا دین مدنی را در برابر
religion du prêtre
یا دین کشیشها و
Religion de l’homme
یا دین انسانیّت طرح کرده بود، گرفته بود، درصدد بود تا دین مدنیای را صورتبندی کند که همه انسانها آن را بفهمند هم از طریق عقلی و هم از طریق احساسات. دینی که به آزادی و خودآئینی انسانها احترام بگذارد. زمانی که به برن سفر کرد و در آنجا معلّم سرخانه شد وقت زیادی را برای تحصیل فلسف کانت بهویژه نقد عقل محض و فلسف اخلاق کانت صرف کرد. در رسال حیات عیسی که در این دوره نوشته میشود، مسیح در نقش معلم اخلاقی کانتی ظاهر میشود که سخن کانت را مبنی بر اینکه «بر اساس چنان قاعدهای عمل کن، که بهواسط آن بتوانی بخواهی که آن، همچنین، قانونی عمومی شود» تکرار میکند.[
xvi
] اخلاق در این دوره چنان اهمیتی برای هگل پیدا میکند که او مقام سقراط را رفیعتر از مقام مسیح میداند. میتوان گفت در این دوره هگل از یک ارتدکس لوتری به یک کانتی مذهب تغییر دین داده است. صرفنظر از اینکه بخواهیم جدال الهیّاتی بین مارکسیست ها و متألهان هگلی بعد از پیدا شدن و انتشار نوشتههای الهیّاتی دوران جوانی هگل را زنده کنیم و به یکی از طرفین حق دهیم، با مراجعه به آن نوشتهها درمییابیم که هگل، پیش از فویرباخ، سنگ بنای «نقد دین» را گذاشته بود، البته با این تفاوت مهم که هگل تحت تأثیر اندیش جمهوریخواهی و وحدت فرد و مدینه دریونان باستان نقد خود را سامان بخشیده بود و نه ماتریالیسم. هگل در برن بر این گمان
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 