پاورپوینت کامل سکانس‌های «زمستان» ۳۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل سکانس‌های «زمستان» ۳۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سکانس‌های «زمستان» ۳۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل سکانس‌های «زمستان» ۳۰ اسلاید در PowerPoint :

اول اینکه به نظر من هرگز و با هیچ نقدی نمی‌توان علت زیباییِ آثار ادبی را به‌طور کامل توضیح داد. تنها کاری که در این زمینه از عهده منتقدان برمی‌آید این است که دربار زیباییِ آثاری سخن بگویند که زیبایی‌شان قبلاً مسجّل شده باشد! پس ابتدا باید معلوم بشود شعری زیباست (یعنی به‌واقع شعر است)، تا بعد منتقدان بتوانند در‌بار زیبایی آن (یا «شعریّت» آن) داد سخن بدهند و آن را به طریقی توجیه کنند. قاعده کلی در علوم ادبی نیز این‌گونه است که ابتدا شاعرها شعرشان را می‌گویند و بعد دانشمندانِ علوم ادبی، مباحث خود را از رویِ شعرهایِ آنها استخراج می‌کنند و عرضه می‌دارند.

تقدیم به استاد ژاله آموزگار

مقدمه

اول اینکه به نظر من هرگز و با هیچ نقدی نمی‌توان علت زیباییِ آثار ادبی را به‌طور کامل توضیح داد. تنها کاری که در این زمینه از عهده منتقدان برمی‌آید این است که دربار زیباییِ آثاری سخن بگویند که زیبایی‌شان قبلاً مسجّل شده باشد! پس ابتدا باید معلوم بشود شعری زیباست (یعنی به‌واقع شعر است)، تا بعد منتقدان بتوانند در‌بار زیبایی آن (یا «شعریّت» آن) داد سخن بدهند و آن را به طریقی توجیه کنند. قاعده کلی در علوم ادبی نیز این‌گونه است که ابتدا شاعرها شعرشان را می‌گویند و بعد دانشمندانِ علوم ادبی، مباحث خود را از رویِ شعرهایِ آنها استخراج می‌کنند و عرضه می‌دارند. اصول زیبایی نیز منطقاً و عقلاً از روی هرآنچه زیباست شکل می‌گیرد، اما با تکیه بر هیچ اصولِ از پیش تدوین‌شده‌ای نمی‌توان زیبایی آفرید! و دوم اینکه معمولاً زیبایی به‌طور غیر مستقیم تأثیر خودش را می‌گذارد، بنابراین گرچه مشاهده‌گر محوِ زیبایی می‌شود، اما ممکن است هیچ متوجه نشود که این زیبایی از کجا آمده است. مثلاً آنچه ما «چشم زیبا» می‌نامیم، بیشتر به کیفیت نگاه مربوط می‌شود تا به ساختارِ خود چشم: «چشمان بادامی» لزوماً زیبا نیستند، اما «چشمان مست» قطعاً زیبایند! حال با این مقدمه کوتاه می‌خواهم به یکی از همین زیبایی‌های پنهان در «زمستانِ» اخوان ثالث اشاره کنم.

می‌دانیم که این شعر دست‌کم از دو لایه معنایی تشکیل شده است؛ یکی لایه زِبَرین یا ظاهریِ آن‌که زمستانی سرد و سیاه و طولانی را به تصویر می‌کشد و از تنهایی و یأس عمیق شاعر در چنان زمستانی سخن می‌گوید، و دیگری لایه زیرین و به اصطلاح تاریخی شعر که مبینِ فضای سیاسی و فرهنگی ایران در پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ است. پس از آن‌که مصدق به دست جمعی اراذل و رجاله‌هایِ سازمان‌یافته حکومتی سقوط کرد و بساط دیکتاتوری سیاه شاه حاکم شد، بسیاری از روشنفکران سرخورده و ناامید شدند و به افیون و الکل پناه بردند تا همه چیز را به فراموشی بسپارند. اما به‌ نظر من آنچه این شعر را زیبا و، به‌ جرئت می‌گویم، جاودانه می‌کند، نه لزوماً لایه زیرین آن، بلکه بیشتر و اساساً لایه زبرین یا همان صورتِ (

form

) آن است، زیرا حتی اگر کسی از مسائل تاریخی و سیاسی پشتِ شعر و در نتیجه از اشارات و تلمیحات آن نیز کاملاً بی‌خبر باشد، باز از شعر لذت می‌برد. در اینجا به یکی از ویژگی‌هایِ زبرین و روایی این شعر که بسیار نیز سینمایی است اشاره می‌کنم.

سکانس‌ها

۱. شاعر که بسیار غمگین و تنها و افسرده‌خاطر است در خیابان‌های سرد و تاریک قدم می‌زند و هرچه را می‌بیند، تصویر می‌کند و از بی‌اعتنایی دیگران و از سرما و بی‌کسی و تنهایی خودش می‌نالد:

سلامت را نمی‌خواهند پاسخ گفت

سرها در گریبان است

کسی سر بر نیارد کرد پاسخ‌گفتن و دیدار یاران را

نگه جز پیش پا را دید، نتواند

که ره تاریک و لغزان است

وگر دست محبت سوی کس یازی

به اکراه آورد دست از بغل بیرون

که سرما سخت سوزان است

نفس، کز گرمگاه سینه می‌آید برون، ابری شود تاریک

چو دیوار ایستد در پیش چشمانت

نفس کاین است، پس دیگر چه داری چشم

ز چشم دوستان دور یا نزدیک؟

۲. شاعر به می‌خانه می‌رسد، اما دیرگاهست و می‌خانه دیگر تعطیل است! پس در می‌زند و از می‌فروش خواهش می‌کند حال که همه او را رها و فراموش کرده‌اند، دست‌کم او با وی مهربان باشد و در این سرما رحم کند و در را بر رویش بگشاید:

مسیحای جوانمرد من! ای ترسای پیر پیرهن چرکین

هوا بس ناجوانمردانه سرد است … آی …

دمت گرم و سرت خوش باد

سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای

۳. اما می‌فروش به هر علتی در را باز نمی‌کند، پس شاعر صدایش را بلندتر می‌کند و خودش را پیش او کوچک و حقیر می‌کند، و التماس می‌کند که در را به رویش بگشاید:

منم من، میهمان هر شبت، لولی‌وش مغموم

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.