پاورپوینت کامل نقدی بر یک نظریه جدید درباره غیبت امام عصر (عج) ۶۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نقدی بر یک نظریه جدید درباره غیبت امام عصر (عج) ۶۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نقدی بر یک نظریه جدید درباره غیبت امام عصر (عج) ۶۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نقدی بر یک نظریه جدید درباره غیبت امام عصر (عج) ۶۹ اسلاید در PowerPoint :

در کتابی که به تازگی به زبان انگلیسی به چاپ رسیده، مروان راشد متنی را در تلخیص کتاب کون و فساد ارسطو منتشر کرده و آن را به عنوان اثری از حسن بن موسی النوبختی معرفی کرده است. ما پیشتر در یادداشتی متذکر شدیم که هیچ دلیل و قرینه استواری بر این امر وجود ندارد که این کتاب تألیفی باشد از حسن بن موسی النوبختی. خود آقای راشد هم متوجه این مشکل هست و بنابراین تلاش کرده از طرق مختلف قرائنی را از اینجا و آنجا فراهم و به بحث بگذارد تا به گونه ای انتساب کتاب را به حسن بن موسی نوبختی به اثبات برساند.

در کتابی که به تازگی به زبان انگلیسی به چاپ رسیده، مروان راشد متنی را در تلخیص کتاب کون و فساد ارسطو منتشر کرده و آن را به عنوان اثری از حسن بن موسی النوبختی معرفی کرده است. ما پیشتر در یادداشتی متذکر شدیم که هیچ دلیل و قرینه استواری بر این امر وجود ندارد که این کتاب تألیفی باشد از حسن بن موسی النوبختی. خود آقای راشد هم متوجه این مشکل هست و بنابراین تلاش کرده از طرق مختلف قرائنی را از اینجا و آنجا فراهم و به بحث بگذارد تا به گونه ای انتساب کتاب را به حسن بن موسی نوبختی به اثبات برساند. با وجود همه این مشکلات جالب این است که در نهایت کتاب به نام حسن بن موسی چاپ شده و بر روی جلد کتاب هم نام او به عنوان نویسنده درج شده و نویسنده در کتاب تصریح کرده تردیدی در صحت این انتساب ندارد! خوب طبعاً اگر ثابت شود چنین متنی از حسن بن موسی نوبختی است، یعنی متکلمی که پیش از دوران فارابی می زیسته اهمیت این کشف بسی افزون می شود؛ گو اینکه نسخه های این کتاب برای محققان پیش از این ناشناخته نبود و به عنوان اثری از ابن سینا شناخته می شد. آقای مروان راشد برای اثبات نظر خود به شیوه های مختلفی تمسک جسته و از آن جمله یک تئوری جدیدی درباره غیبت امام عصر (عج) و علت توجه عالمان شیعی به کلام و فلسفه در این کتاب ارائه داده با این هدف که ثابت کند چرا نوبختی باید نویسنده این تلخیص از کتاب کون و فساد ارسطو باشد. آنچه مروان راشد در این زمینه گفته مطلقاً با داده هایی که ما از عصر غیبت صغرای امام غائب می شناسیم سازگار نیست و من در اینجا به گوشه ای از این مطالب می پردازم و تفصیل را به نوشته ای دیگر که در دست تألیف است وا می گذارم.

نخست این نکته را تذکر دهم که آقای راشد تلاش کرده نشان دهد نوبختی فیلسوف بوده و دلبسته به فلسفه ارسطویی. من در اینجا به جزئیات نمی پردازم. تفصیل را به همان نوشته ارجاع می دهم. اما اشاره وار باید بگویم در اینکه حسن بن موسی النوبختی دانشمندی است آشنا با فلسفه ارسطویی هیچ تردیدی نیست. نه تنها گزارش منابع رجالی مؤید این نکته است بلکه از آنچه از آثار او به صورت پراکنده باقی مانده آشنایی عمیق او با فلسفه یونانی و ترجمه های آثار ارسطویی و شارحان او نیک پیداست. اما این را هم نباید از نظر دور داشت که همان منابع او را متکلمی آشنا با فلسفه می دانند که آثار و نوشته هایی در رد بر فلسفه داشته است؛ مطلبی که از پاره های نوشته های او و به ویژه نقل های ابن الملاحمی در المعتمد از کتاب الآراء والدیانات او کاملاً آشکار است. عناوین آثار مفقود او هم گواهی است روشن بر همین مطلب. شاگردان شیخ مفید که کتاب الآراء والدیانات او را بر استاد خوانده بوده اند عین همین قضاوت را درباره نوبختی در کتابهایشان گزارش کرده اند. اما آقای راشد برای اینکه ثابت کند کتاب تلخیص تألیفی است از حسن بن موسی تلاش کرده از روی قرائنی انظار حسن بن موسی نوبختی را آرای کسی دلبسته به فلسفه ارسطویی قلمداد کند و جالب این است که قرائنی را در خود کتاب پیدا کرده و آنگاه آنها را با دیدگاه هایی شناخته شده از نوبختی مقایسه کرده اند. درباره بسیاری از این مطالب تنها می توان یک احتمال ضعیف را مبنای استدلال قرار داد. آن جاهایی هم که قرائن مورد بحث نیازمند توضیح بیشتر بوده و به تنهایی کافی نبوده نهایتاً باز به همان چارچوب کلی خود در رابطه با انگیزه نوبختی در توجه به فلسفه و کلام معتزلی و یا توجه به آمیخته ای از آن دو ارجاع داده اند و خواسته اند مشکل را از آن طریق حل کنند. در مواردی هم اساساً در آنچه ایشان درباره آرای نوبختی ابراز کرده جای تردید جدی وجود دارد که آن را در نوشته ای دیگر دنبال خواهیم کرد؛ تنها به یک مورد اینجا اشاره کنم و آن هم آنچه درباره نظریه طبایع اربعه منتسب به معتزله بغداد گفته اند و من این مطلب را در جای دیگری در مقاله ای درباره مطرفیه که در این سایت هم منتشر شده بحث کرده ام و در نوشته ای دیگر خواهم گفت که آنچه اینجا به نوبختی نسبت داده اند درست نیست. وی برای تبریر اینکه چرا باید اساساً کسی مانند حسن بن موسی نوبختی به فلسفه ارسطویی دلبسته شود یک نظریه عامتری را مطرح کرده و آن اینکه اساساً حادثه غیبت امام واپسین شیعه به عنوان منبع مرجعیت دینی و مشروعیت شیعه موجب شد که شیعیان و به ویژه خاندان نوبختی سراغ تئوری بدیلی بروند تا بتوانند هم غیبت امام عصر را توجیه کنند و هم راهی برای برون رفت از مشکلات نظری خود پیدا کنند. از دیدگاه مروان راشد این راه برون رفت اقبال به کلام معتزلی و حتی فلسفه ارسطویی بود. اینکه چرا به یکباره عالمان شیعی همزمان هم به کلام معتزلی توجه نشان دادند و هم به فلسفه ارسطویی، با وجود آنکه این دو مکتب فلسفی و کلامی با یکدیگر اختلافات عمیق داشتند و عملاً در بغداد عصر نوبختی هر کدام پیروان و شارحان خاص خود را داشتند در کتاب آقای راشد به روشنی به بحث گذاشته نشده است. روشن است که این تحلیل در همه ابعاد آن ناصحیح است و با واقعیت های مختلف جامعه امامیه عصر غیبت صغرا و پیش و پس از آن دوران سازگار نیست. نخست اینکه توجه و اقبال امامیه به کلام معتزلی سابقه بسیار قدیمتری نسبت به دوران نوبختی ها دارد. این آشنایی به دوران شاگردان مکتب هشام بن الحکم باز می گردد و از آن جمله فضل بن شاذان (د. ۲۶۰ ق) با آرای معتزله آشنایی کامل داشته است. همو همچنین با آرای فلاسفه یونانی و از جمله ارسطو آشنا بوده و بنابراین اگر اصل آشنایی مد نظر باشد این آشنایی سابقه کهنتری دارد و برای ظهور آن دلیلی وجود ندارد که به مسئله غیبت امام واپسین شیعه و مشکلات نظری امامیه در این مورد تمسک کنیم. وانگهی توجه به تعالیم معتزلی از سوی شماری از افراد خاندان نوبختی امری بی سابقه و شتابزده و به دلیل بروز امر غیبت نبوده است. علاوه بر سابقه مناسبات شیعیان امامی و زیدی با شماری از معتزله و همچنین نزدیکی در شماری از آرای توحیدی، چنانکه می دانیم یکی از مهمترین اسباب چنین رویکرد جدیدی اقبال شماری از معتزلیان بود به امامیه و تغییر مذهب آنان به سوی تشیع امامی. کسانی مانند ابن قبه رازی که اتفاقاً هم دوره و بل شاید اندکی پیرتر از حسن بن موسی النوبختی بوده است و با او هم چنانکه می دانیم مرتبط بوده اصلاً معتزلی مذهب بود و آنگاه که به مذهب امامی درآمد یکی از راه های انتقال اندیشه های معتزلی و شیوه های متکلمان معتزلی به امامیه شد. گرایش به معتزله چنانکه از عبارات ابو الحسین خیاط در کتاب الانتصار به روشنی بر می آید پدیده ای است که پیش از تألیف کتاب الانتصار در جامعه امامیه روند آن آغاز شده بوده است و در میان نوبختیان هم قبل از حسن بن موسی و مهمتر از او، در واقع دایی او ابو سهل نوبختی بوده است که بیشتر و پیشتر بدین گرایش توجه نشان داد. ابو سهل نوبختی که مقام برتری هم چه از نقطه نظر جایگاه اجتماعی و سیاسی و چه از نقطه نظر مذهبی در جامعه امامیه بغداد نسبت به حسن بن موسی داشته همچون خود حسن بن موسی البته تنها در شماری از آراء با معتزلیان همراه شد اما در پاره ای از مسائل دیگر اختلاف نظر با معتزله داشت. از عناوین آثار هر دو و همچنین آنچه در منابع و به طور مثال در اوائل المقالات از آنان نقل شده این مطلب البته روشن است. آنان با معاصران خود از میان معتزلیان گفتگوها و مجالسی داشته اند و طبعاً بخشی از این نوع مجالس به مناظرات کلامی آنان با معتزلیان مربوط می شده است؛ کسانی مانند ابو علی الجبایی و ابو القاسم بلخی. در منابع کلامی امامی هم آشنایان با کلام امامی می دانند آنجا که به نام نوبختی به شکل مطلق اشاره می شود مقصود اگر تنها ابو سهل نباشد باری مصداق بارزتر آن او بوده است و نه حسن بن موسی. چنانکه گفتم گرایشمندی شماری از امامیه به آرای معتزلیان از پیش از دوران نوبختی ها آغاز شده بود و در این میان چنانکه از کتاب الانتصار خیاط معلوم است پیش از تاریخ تألیف کتاب الانتصار که در حدود سال ۲۶۹ ق بوده گرایش به کلام معتزلی در میان شماری از امامیه شایع بوده و بعید نیست اشاره خیاط به ابو سهل نوبختی و تعدادی همانند او بوده است. سال تولد حسن بن موسی نوبختی را نمی دانیم چه زمان بوده است؟ اما او بنابر تصریح نجاشی در حدود سالهای پیش از ۳۰۰ ق و اندکی بعد از آن اوج شکوفایی علمی خود را طی می کرده و چنانکه می دانیم در میان سالهای ۳۰۰ و ۳۱۰ ق درگذشته بوده است. آقای مروان راشد بی دلیل و گویا در مقام خلط میان او و ابو سهل نوبختی (که در سرتاسر کتاب خود اهمیت او را در قیاس با حسن بن موسی گویا کمتر فرض می کند و کمتر اشاره ای به او در کتاب دیده می شود) تولد حسن بن موسی نوبختی را بیست و پنج سالی قبل از حدوث غیبت امام عصر دانسته است (جالب است اینجا مقایسه می کند سن و سال او را در هنگام درگذشت امام حسن عسکری در سال ۲۶۰ ق به سن و سال افلاطون در هنگام درگذشت سقراط که او هم بیست و پنج سال در آن هنگام داشت! این در حالی است که دلیلی برای این تاریخ تولد وجود نداردو همه قرائن خلاف آن را نشان می دهد). می دانیم ابو سهل که دایی حسن بن موسی و از او بزرگسالتر بوده در سال ۲۳۷ ق متولد شده است (در منابع رجالی در ذکر احوال حسن بن موسی اشاره به این می شود که وی پسر خواهر ابو سهل بوده و اساساً معلوم است که ابو سهل به دلیل جایگاهش به عنوان دبیر دولتی و در مقام یکی از مهمترین رهبران جامعه شیعه بغداد اهمیتی بیش از حسن بن موسی داشته است. ارتباط حسن بن موسی با خاندان نوبختی هم ظاهراً تنها از طریق مادر بوده است و نه پدر). حسن بن موسی طبعاً سالها بعد از این تاریخ به دنیا آمده است. او آنگاه که از ملاقاتش (و گویا به احتمال قوی اولین ملاقاتش) با ثابت بن قره (تولد در ۲۲۱ ق) که در سال ۲۸۸ ق درگذشته سخن می گوید، و از آن حکایت که در منابع نقل شده معلوم است که ثابت بن قره آن زمان در سنین پیری خود بوده، تصریح می کند که آن زمان جوانی “حدث السن” بوده است. اگر تولد حسن بن موسی را حدود سال ۲۵۰ ق و نه بی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.