پاورپوینت کامل ناخرسندی و رنج تاریخی ۴۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ناخرسندی و رنج تاریخی ۴۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ناخرسندی و رنج تاریخی ۴۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ناخرسندی و رنج تاریخی ۴۳ اسلاید در PowerPoint :

احساس فقر و ستم اجتماعی غیر از احساس ستم و جوری است که زمانه و فلک بر انسان روا می‏دارد. در ادبیات سرزمین ما بین این دو تمییز نهاده شده است. تا آنجا که شواهد شعری روشن می‏کند، یأس در ذهن ایرانی با شیوه احساسات و عواطف او در برابر ظلم و ستم و بدعهدی روزگار و زمانه از یک سو، و جور و زور حاکمان و زمامداران و حکمرانان جامعه از سوی دیگر جلو می‏رود و همچنین تأکید بر ستم و جور تدریجاً جای خود را به انگشت گذاردن بر ستم و درد و فقر اجتماعی می‏دهد. شاید بتوان گفت ستم و جور گیتی، مادرِ ستم و جور انسان‏ها به یکدیگر است؛ اما منشأ درد و داغ زمانه خود چیست و از کجا و چگونه آمده است؟

تحقیقی در شعور تاریخی ایرانی

صبح بر خورشید می‏لرزد ز آه سرد ما

کوه می‏دزدد کمر در زیر بار درد ما

احساس فقر و ستم اجتماعی غیر از احساس ستم و جوری است که زمانه و فلک بر انسان روا می‏دارد. در ادبیات سرزمین ما بین این دو تمییز نهاده شده است. تا آنجا که شواهد شعری روشن می‏کند، یأس در ذهن ایرانی با شیوه احساسات و عواطف او در برابر ظلم و ستم و بدعهدی روزگار و زمانه از یک سو، و جور و زور حاکمان و زمامداران و حکمرانان جامعه از سوی دیگر جلو می‏رود و همچنین تأکید بر ستم و جور تدریجاً جای خود را به انگشت گذاردن بر ستم و درد و فقر اجتماعی می‏دهد. شاید بتوان گفت ستم و جور گیتی، مادرِ ستم و جور انسان‏ها به یکدیگر است؛ اما منشأ درد و داغ زمانه خود چیست و از کجا و چگونه آمده است؟

نظاره تو تازه کند داغ کهنه را

این لاله گویی از دل آتش چکیده است

اسباب تیره‏بختی ما دست داده است

تا سرمه‏ات به گوشه ابرو رسیده است

کار تو نیست چاره درد من ای مسیح

این شیوه را تبسم او آفریده است۱

و یا اینکه:

در بساط آفرینش زآنچه آید در نظر

چیست غیر از درد و داغ او که بر دل بار نیست

و انسان یعنی همین داغ و درد:

ز درد و داغ محبت سرشته‏اند مرا

در آفتاب قیامت برشته‏اند مرا

دل از مشاهده من کباب می‏گردد

به آب چشم یتیمان سرشته‏اند مرا

فنای من به نسیم بهانه ای بند است

به خاک بر سر ناخن سرشته‏اند مرا

چگونه سبز شود دانه‏‏ام که لاله‏رخان

به روی گرم مکرر برشته‏‏اند مرا۲

و گزینش دل‏آگاهانه رنج و درد:

آسمان گر از خزانِ درد پامالم کند

به که سرسبز از بهار عافیت دارد مرا۳

و طرد ناصبوری و نابردباری:

از شکایت نیست گر آهی کشم در زیر تیغ

گرد می‏خیزد به هر جا می‏فشانی آب را۴

و فراتر از این، یعنی آنجا که رنجش و درد فی‏نفسه مطلوب می‏شود:

لنگر درد به فریاد دل ما نرسید

تا که تسکین دهد این کشتی طوفانی را

زهر در مشرب من باده لب شیرین است

تا چشیدم قدح تلخ پشیمانی را

آه از این قوم سیه دل که گران می‏دانند

به زرِ قلب،وصال مه کنعانی را۵

اعتراف به «درد و داغ آفرینش» بزرگترین و برترین اعتراف وجودی است که با مواقف سنت ادبیات مسیحی قابل مقایسه است. چهره رنجش بشری که مسیح مصلوب را رخ می‏نمایاند، در پرده‏های دستگاه ادبی ایران به نحو باشکوهتری ترسیم می‏شود.

به باور نصارا مسیح(ع) پذیرش رنج و درد را اساس رستگاری می‏دانست؛ اما در مرتبه‏ای متعالی‏تر، شاعر ایرانی اظهار می‏کند که رنج و درد را تنها گروهی ادراک می‏کنند که درد و رنجِ عشق «او» را دریافته باشند.

چو جام لاله می چکیده داغ است

که راست زهره که بر لب نهد پیاله ما؟

به داغ سینه مجروح ما مبین، زنهار

که خنده در دهان کبک سوخت لاله ما

چو لاله با جگر گرم، عشق می‏بازیم

ز داغ خویش بوَد عنبرین کلاله ما

عبث به سینه ما داغ می‏نهد گردون

که چون سپند جهد مهر از قباله ما

به داغ عشق ملایم نمی‏شود صائب

دلی که نرم نگردد ز آه و ناله ما

این درد و داغ در دوره جدید گرچه وجود دارد، اما بی‏ریشه می‏ماند. گویی منشأ این درد و رنج، حیات انسانی است و به‏رغم اینکه انسان می‏خواهد از این رنج بگریزد، باز باید با آن بزید. بدین گونه میوه‏های تلخ بدبینی از زمانه و زندگی به ثمر می‏نشیند.

ای بسا بیچاره را کاندوه و درد

گردش ایام کم‏کم محو کرد

جز من شوریده را که چاره نیست

بایدم تا زنده‏‏ام، در درد زیست۶

درست است که مادرِ گیتی را حکیم فردوسی مادر رنج و درد می‏دانست: «همه زهر زو بینی و درد و رنج»؛ اما وی با تفسیر رازوارانه آن، انسان را به بردباری و آگاهی در این راه دعوت می‏کرد.

هنوز باید از درد نگریخت و نباید بدان بدبین بود. در پایان داستانِ ساختن دژ گنگ به دست سیاوش چنین اندرز می‏دهد:

تو رفتی و گیتی بماند دراز

کجا آشکارا بدانیش راز

جهان سربه‏سر حکمت و عبرت است

چرا بهره ما همه غفلت است؟۷

صائب بعدها تراژدی شاعر و درد و رنج او را با رویای ظهور رستاخیز پیوند می‏دهد:

هر کجا دفتر گشاید سینه‏ مجروح من

می‏کند در خواب حسرت شور رستاخیز را

گذر از رنج و درد دنیوی و دل سپردن به «دیگرسرای»، میل و اراده انسان را در خوار داشتن درد و رنج تیزتر می‏کند. آیا این گذر و گذشت از دنیا و رنج آن همان دعوت کلبیانه راهبان قرون وسطی نیست؟ حکیم فردوسی از زبان کیخسرو گفته است:

به یزدان یکی آرزو داشتم

جهان را همی خوار بگذاشتم

کنون پنج هفته ست تا من به پای

همی خواهم از داور رهنمای

که بخشد گذشته گناه مرا

درخشان کند جایگاه مرا

بَرَد مر مرا زین سرای سپنج

نماند ز من در جهان درد و رنج

به باغ بهشتم دهد خوب جای

بوَد در همه نیکی ام رهنمای

نباید کزین راستی بگذرم

چو شاهان پیشین بپیچد سرم

سحرگه مرا چشم بغنود دوش

ز یزدان بیامد خجسته سروش

که: برساز، کامد گه رفتنت

سرآمد نژندی و ناخفتنت۸

در شعر و ادب پیش از دوره جدید از آنجا که احساس رنج و ستم زمانه با اعتقادات «مؤمنانه» و به عبارتی «آخرت‏گرایانه» در هم می‏آمیزد، گویی چاره درد و رنج در نهایت جز پناه بردن به اعتقاد به کوتاهی رنج دنیا در برابر راحت عقبی نیست؛ اما در عهد جدید، انسانِ ایرانی گویا آشکار و نهان روزگاران را می‏داند. از اینجاست که در برابر دردها و رنجهای فردی و اجتماعی بیشتر بی‏تاب و بی‌قرار است.

با اینکه این انسانِ نو کمتر از «گیتی سپنج‏سرای» می‏نالد و از او به نام آغاز و مصدر دشمنی و بدخواهی یاد نمی‏کند، اما روانش همچنان نژند و فسرده است. انسان به یاد برنژه در نمایشنامه آدمکش یونسکو می‏افتد که می‏خواهد جهان را نابود کند چون آن محکوم به ماتم و ناشادی است!

در فرو بند که با من دیگر

رغبتی نیست به دیدار کسی

فکر کاین خانه چه وقت آبادان

بود بازیچه دست هوسی

جاد

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.