پاورپوینت کامل «حرکت جوهری و مسئله پیدایش نفس ناطقه و رابطه آن با بدن» ۷۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل «حرکت جوهری و مسئله پیدایش نفس ناطقه و رابطه آن با بدن» ۷۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل «حرکت جوهری و مسئله پیدایش نفس ناطقه و رابطه آن با بدن» ۷۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل «حرکت جوهری و مسئله پیدایش نفس ناطقه و رابطه آن با بدن» ۷۰ اسلاید در PowerPoint :
نفس ناطقه که هر کس بالوجدان بوجود آن پی میبرد و با تعبیر «أنا» از آن حکایت میکند، داستانی دراز و خواندنی دارد بطوریکه برخی از طایفه فکر و نظر به جسم بودن آن فتوا دادند و گروهی حکم بجسم لطیف بودنش صادر کردند و آن را همچون آب گل جاری در برگ دانستند و دسته ای دیگر به مجرّد بودن آن قائل شدند.[۱]
نفس ناطقه که هر کس بالوجدان بوجود آن پی میبرد و با تعبیر «أنا» از آن حکایت میکند، داستانی دراز و خواندنی دارد بطوریکه برخی از طایفه فکر و نظر به جسم بودن آن فتوا دادند و گروهی حکم بجسم لطیف بودنش صادر کردند و آن را همچون آب گل جاری در برگ دانستند و دسته ای دیگر به مجرّد بودن آن قائل شدند.[۱]
علاوه بر اختلاف نظر مذکور در باب نحوه وجود نفس; در مورد نحوه پیدایش آن نیز نزاعِ دیرینه ای میان فیلسوفان و اهل نظر وجود دارد. برخی بر این باور بودند که نفس قبل از ورود به این جهان خاکی در عالمی برتر وجود داشته است و با حقایقی چون «مُثُل» زیست میکرده است; [۲]و بعضی دیگر معتقد بودند که نفس با حدوث بدن حادث میشود ولی حدوثش روحانی است. یعنی وقتی بدنی مناسب برای خدمت به نفس حادث شود در این هنگام بتوسط مبادی عالیه، نفس، حادث میشود و در مملکت تن به پادشاهی میپردازد[۳] و بالاخره برخی از حکیمان جهان اسلام به این نتیجه رسیدند که نفس جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاست.[۴]
حال در اینجا به بحث پیرامون نحوه پیدایش نفس میپردازیم و موضوع تجرد نفس را بکتب فلسفی مربوط به نفس ارجاع میدهیم[۵] و در این باب تنها به این نکته اشاره میکنیم که امروزه، حکیمان اسلام مسئله تجرّد نفس را اثبات شده و مسلّم میگیرند; لذا ما نیز در اینجا همین شیوه را بر میگزینیم.
حدوث و یا قدم نفس
بطور کلّی در میان فیلسوفانی که بتجرّد نفس ناطقه معتقدند در باب حدوث یا قدم نفس ناطقه دو نظر وجود دارد. افلاطون بر این عقیده بود که نفس، غیر مادی و مقدّم بر جسم است. مقصود او این بود که تن، خدمتگزار نفس میباشد[۶] و بدن در واقع مملکت نفس زمانی بوده که نفس با خدا در عالم مُثُل میزیسته ولی به خاطر تمایلش بعالم حس هبوط کرده و در بدن مادی محبوس گشته است.[۷]
ارسطوئیان و حکمای مشّاء بر این باور بودند که نفس آدمی قدیم نمیباشد; بلکه با حدوث بدن حادث میشوند ولی نه بصورتی که صدرالمتألهین میگوید بلکه عقیده آنها این است که نفس حادث است نه قدیم، ولی حادث از ماده و منطبع در ماده نیست بلکه نفس موجود مجرّدی است که وقتی بدن حادث شد آن نیز به فرمان پروردگار خلق میشود و به بدن تعلّق میگیرد. عبارت شیخ الرئیس در این زمینه چنین است:
«نفس وقتی حادث میشود که بدن مناسبی جهت خدمت به آن حادث گردد و این بدن، مملکت و وسیله آن باشد».[۸]
دلیل مشهور بر ابطال قول بقدم نفس ناطقه
مشهورترین دلیلی که این بزرگان بر ابطال قوم بقدم نفس و تقدم آن بر بدن اقامه کرده اند و از این راه به اثبات نظر خود (قول بحدوث نفس) رسیده اند این است که نفوس آدمی در نوع متّفق هستند حال اگر این نفوس پیش از بدن موجود شوند یا متکثر الذات خواهند بود یا فقط با یک ذات; و چون هر دو شق محال است لذا ممکن نیست که نفس قبل از بدن موجود باشد. دلیل اینکه محال است نفس پیش از بدن متکثّر و متعدّد باشد این است که اگر نفس پیش از بدن و قبل از تعلّق به بدن، متعدد و متکثّر بوده باشد; به ناچار هر نفس از نفس دیگر متمایز خواهد بود. حال امتیاز هر نفس از دیگری یا بعلت امتیاز در اصل ذات و ماهیّت آنهاست و یا بواسطه لوازم مختلف و یا بواسطه عوارض مختلف.
امتیاز آنها بذات و ماهیّت و همچنین به لوازم ذات و ماهیّت ، محال است زیرا کلیّه افراد نفوس، در اصل ذات و ماهیّت متعددند و بنابراین، امتیاز در اصل ذات و ماهیّت و همچنین امتیاز در لوازم ذات و ماهیت ممکن نیست زیرا اتحّاد افراد در ماهیّت مستلزم اتّحاد افراد، در لوازم است.
امتیاز بواسطه عوارض نیز ممکن نمیباشد. زیرا حدوث عوارض، بسبب وجود ماده و خصوصیات آن است و ماده نفس، از جهتی بدن است و قبل از بدن، ماده ای وجود ندارد، بنابراین امتیاز بواسطه عوارض ممکن نیست.
از طرف دیگر محال بودن وحدت عددی نفس پیش از تعلّق به بدن، به این خاطر است که وقتی دو بدن بوجود آیند دو نفس در دو بدن حاصل میشود; حال یا این است که این دو نفس حاصل در بدن، دو قسم آن نفس واحد میباشند و در اینصورت شیء واحدی که وزن و استخوانی ندارد بالقوه منقسم میشود و این بواسطه اصول مطرح شده در طبیعیات، ظاهر البطلان است و یا اینکه نفسی که بالعدد واحد است در دو بدن باشد و این نیز بطلانش نیاز به تکلّف زیاد ندارد.[۹]
خواجه نصیرطوسی در «شرح تجرید الاعتقاد» در این باره چنین میگوید:
«و هی (النفس) حادثه و هو ظاهر علی قولنا، و علی قول الخصم لوکانت ازلیّهً لزم اجتماع الضدّین أو بطلان ما ثبت أو ثبوت ما یمتنع»
تقریر مسئله رابطه نفس و بدن
سخن این است که بالوجدان دانستیم که ما را نفسى است که همیشه با ماست و غبار هیچ غیبتى به چهره جمیلش نمى نشیند و بالبرهان فهمیدیم که این حقیقت همیشه حاضر از نوع جسم نمى باشد; زیرا هیچیک از نشانه هاى جسم بودن را ندارد. از طرف دیگر این را هم مى دانیم که این موجود به مجرّد عین بدن ما نمى باشد زیرا گاهى از بدن و اعضاء و اجزاى آن اعم از ظاهرى و باطنى، غافل مى شویم ولى این حقیقت را که همان نفس ناطقه است هرگز فراموش نمى کنیم
[۱]; که چگونه مى توانیم به فراموشى اش بسپاریم و حال آنکه آن عین آگاهى و بتعبیر دقیقتر عین عقل و عاقل و معقول است.
حال دراینجادرپى کشف این سرّ و راز هستیم که بین آن حقیقت مجرّد و این بدن خاکى و مادّى چه رابطه اى وجود دارد؟ و چگونه این دو موجود مستقل و از دو قماش کاملا مختلف باهم مى سازند و در صلح و آشتى خِردپسند بسر مى برند. دقّت خردمندانه و تدبّر دردمندانه در حول این مسئله، عظمت و صعوبت آن را کاملا مى نمایاند و عقل هر متفکرى را به تعقّل مضاعف وامى دارد.
متکلّمین و حکیمان و فیلسوفان بعمق و عظمت این مسئله کاملا پى برده اند و لذا پس از اندیشه ورزى طولانى در این زمینه، هر کدام نظرى را ابراز نموده اند و حالا نوبت ماست که به لطف خداوند، بنقل و نقد آراء این رهبران اندیشه بپردازیم.
نظر مشهور درباره رابطه نفس و بدن
نحوه نگرش درباب ارتباط نفس و بدن ارتباطى وثیق با نحوه حدوث نفس ناطقه دارد. کسانى که در زمینه حدوث و قدم نفس بر این باور بودند که نفس ناطقه در هنگام حدوث بدن از جانب علّتش حادث مى گردد و بعنوان یک موجود مجرد و مستقل وارد مملکت تن مى شود; در اینجا نیز باید بر اساس همان دیدگاه عمل کنند.
فیلسوفان مشّائى با توجّه به دیدگاهى که در باب حدوث نفس دارند، رابطه نفس و بدن را یک رابطه تأثیر و تأثر مى دانند; از نظر ایشان نفس با حدوث بدن حادث مى شود ولى هیچگونه رابطه علّى و معلولى میان نفس [۱]و بدن وجود ندارد; بلکه هر کدام بطور جداگانه حادث مى شود و بدن مملکت و آلت نفس قرار مى گیرد، بدون اینکه پاى حلول بمیان آید.
بنابراین تنها رابطه میان نفس و بدن رابطه اشتغال نفس به بدن است. ابن سینا دقیقاً قائل به این قول است و رابطه نفس و بدن را رابطه اشتغال نفس به بدن مى داند.
از نظر وى، بدن انسان وقتى معتدل و مناسب گشت و لیاقت خدمت به پادشاه نفس را کسب نمود در این هنگام عقل فعّال نفس آدمى را خلق مى کند و از عالم علوى بر بدن إفاضه مى نماید تا اینکه در بدن تصرّف کند و آن را تدبیر نماید.
ایشان در این زمینه مى گویند:
«العلاقه بین النّفس و البدن لیس على سبیل الإنطباع بل علاقه الإشتغال به حتّى تشعر النفس بذلک البدن و ینفعل البدن عن تلک النّفس»[۲]
یعنى رابطه نفس و بدن بصورت إنطباع نمى باشد بلکه علاقه میان آنها اشتغال نفس به بدن است تا اینکه نفس از طریق آن بدن إدراک کند و بدن نیز از آن نفس منفعل شود…
شیخ الرئیس در «اشارات» نیز بر تأثیر و تأثّر متقابل نفس و بدن تأکید مى کند و إذعان دارد که هر کدام از اینها از دیگرى تأثیر مى پذیرد.[۳]
برخى از بزرگان، رابطه نفس و بدن را رابطه عاشق و معشوق مى دانند و در اثبات این ادّعا، چنین مى گویند: «یک چیز گاهى بگونه اى به چیز دیگر تعلّق دارد که اگر آن متعلّق ترکش گوید متعلّق از بین مى رود مثل تعلّق اعراض و صدر مادّى بمحلّشان; گاهى هم تعلّق چیزى بچیزى
]از این[ ضعیف مى باشد بطوریکه با کوچکترین عامل رشته پیوند قطع مى شود و متعلّق هم بحال خود باقى مى ماند مثل تعلّق اجسام به مکانهاى خود که به آسانى مى توانند از مکانهایشان حرکت کنند.
تعلّق نفوس به ابدان نه بقوّت قسم اوّل است و نه بضعف قسم ثانى، همچون قسم اوّل نیست به این دلیل که نفس ذاتاً مجرّد است و از محلّ خود بى نیاز مى باشد. و بدین دلیل همچون قسم دوم نیست که (در اینصورت) لازم مى آمد انسان بتواند بمجرّد مشیّت بدون نیاز بوسیله اى دیگر، بدن را ترک گوید.
… وقتى این دو قسم باطل گشت، ثابت مى گردد که تعلّق نفس به بدن مانند تعلّق عاشق به معشوق مى باشد عاشقى که جبلّهً عشق به معشوق دارد. اینگونه تعلّق نفس به بدن تا زمانیکه بدن مستعدّ این باشد که نفس بدان تعلّق گیرد، قطع نمى شود، همچون تعلّق صانع به ابزارهایى که در کارهاى مختلفش به آنها نیاز ندارد…[۴]»
تأمّل در عبارتهاى مذکور نشان مى دهد که لبّ مطلب، همان است که شیخ الرئیس گفته است; زیرا از شیوه بیان و مثالى که در پایان عبارات آمده است کاملا روشن است که تعلّق نفس به بدن از نظر این بزرگوار نیز تعلّق تدبیرى است و نفس از این نظر به بدن، عشق مىورزد که ابزار کار اوست. اصولا چه آنهایى که قائل به قدم نفس ناطقه مى باشند و چه آنهایى که آن را روحانیه الحدوث مى دانند هیچ چاره اى جز قبول این نکته ندارند که روح همچون مرغى است که در قفس تن زندانى گشته است هر چند برخى از این بزرگان از تعبیرات «عاشقى و معشوقى»، استفاده کنند. و برخى دیگر، عبارت «اشتغال نفس به تن» را بکار برند و بعضى دیگر بیان «تدبیر و اداره» را بکار بندند; ولى با همه توضیحات، این سؤال باقى مى ماند که چگونه از یک موجود مجرّد و بدن جسمانى، یک نوع جسمانى حاصل مى شود؟ ما با چه مجوّز منطقى، این دو موجود جدا از هم را که هر کدام از یک دیار دیگر است با هم آشتى مى دهیم و اسم نوع انسانى را بدان مى گذاریم؟[۵]
صدرالمتألهین تنها کسى است که با استفاده از حرکت جوهرى این سدّ بزرگ را برداشت و با شیوه نوین و هضم پذیر و عقل پسند به حلّ این مشکل عظیم نایل شد; و ما اکنون راه حلّ وى را براى این مش
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 