پاورپوینت کامل از خودبیگانگی هگلی یا از خودبیگانگی ما از ژیژک ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل از خودبیگانگی هگلی یا از خودبیگانگی ما از ژیژک ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل از خودبیگانگی هگلی یا از خودبیگانگی ما از ژیژک ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل از خودبیگانگی هگلی یا از خودبیگانگی ما از ژیژک ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
فلسفه خوانی ایرانی سال هاست که با مُد ها دست به گریبان است ، فیلسوف ها می آیند و می روند بی آنکه پیوند انضمامی با شرایط این جغرافیایِ فکری پیدا کنند ، و آنقدر جغرافیایِ خوانش ما از فُلاسفه سلیقه ای و زودگذر است که فیلسوفی چون ژیژک ، که در قید حیات است ، این روزها قدیمی پنداشته می شود . علت های بسیاری می توان در این باره آورد ۱- داشتن نگاه سلیقه ی به متفکران به جای پرداخت به سیر تفکر ۲- بهره برداری از صفت نو بودن برای پنهان داشتن بی سوادی و کهولت توانایمان در تعمق ۳- خوانش سیاسی از رهیافت فلسفه ی برای رسیدن به رهایی به جای خوانش فلسفه سیاسی برای فلسفه سیاسی ۴- جو پذیری و بازاری کردن فلسفه به عنوان ره آورد پُز های روشنفکری و هزاران دلیل دیگر که شرایط فعلی را نه پیش بلکه در پس عقب تر می برد .
فلسفه خوانی ایرانی سال هاست که با مُد ها دست به گریبان است ، فیلسوف ها می آیند و می روند بی آنکه پیوند انضمامی با شرایط این جغرافیایِ فکری پیدا کنند ، و آنقدر جغرافیایِ خوانش ما از فُلاسفه سلیقه ای و زودگذر است که فیلسوفی چون ژیژک ، که در قید حیات است ، این روزها قدیمی پنداشته می شود . علت های بسیاری می توان در این باره آورد ۱- داشتن نگاه سلیقه ی به متفکران به جای پرداخت به سیر تفکر ۲- بهره برداری از صفت نو بودن برای پنهان داشتن بی سوادی و کهولت توانایمان در تعمق ۳- خوانش سیاسی از رهیافت فلسفه ی برای رسیدن به رهایی به جای خوانش فلسفه سیاسی برای فلسفه سیاسی ۴- جو پذیری و بازاری کردن فلسفه به عنوان ره آورد پُز های روشنفکری و هزاران دلیل دیگر که شرایط فعلی را نه پیش بلکه در پس عقب تر می برد .
در همین راستا تحلیل پیش رو ؛ اگرچه ممکن است گفتمان جدید و کشف نشده ی از ژیژک را به ما ارائه ندهد ، ولی ، از این رو به نگارش در آمده که ضمن ارائه درک روشن از ریشه های فکری این متفکر و خوانش او از متفکران پیش از خود ، ما را از هر گونه جو پذیری فکری و سلیقه ای مبرا کند . به همین دلیل این مقاله ما را یاری می دهد تا بتوانیم ژیژک را در یک پروبلماتیک فکری درک کنیم نه مقطعی و سلیقه ای . این مقاله درصدد است به این سوال اصلی پاسخ دهد : که آیا ژیژک در فرایند ایده آلیسم آلمانی گام بر می دارد ؟ و چه نسبتی با متفکرین پیش از خود در این چهارچوبه فکری دارد ؟ و سوالاتی نظیر این که اپیستمه گفتمان ژیژک با سرچشمه ها فکری خود در کجا نهفته است ؟ و متفکرینی نظیر هگل و مارکس و لاکان که در نگاه مایرس ریشه های فکری او را تشکیل می دهند ، در نگاه این متفکر چگونه روایت می شوند .
فرض بر این است که هگل با گفتمان “از خودبیگانگی” همانگونه که خود را در مارکس و لاکان نهادینه کرده است ، در ژیژک هم وجود دارد و او در راستای نگرشی که به از خودبیگانگی هگلی دارد خوانشی جدیدی را ارائه می دهد ، این فرض از آن جهت اهمیت دارد که بدانیم مایرس برخلاف این ادعا معتقد است مرکز ثقل ژیژک نه هگل و مارکس بلکه لاکان است و هگل صرفاً یک متدلوژی بیشتر در تفکر ژیژک نیست .
از این رو این مقاله ضمن کلیاتی برای شروع بحث ، سه متفکر تاثیر گذار را از نگاه ژیژک می گذراند و سپس نقاط افتراقی و انضمامی را تشریح می کند که چگونه می توان به یک برداشت پروبماتیک از اندیشه ژیژک رسید .
«آثار ژیژک از سه حوزه اصلی و از سه متفکر تاثیر گرفته اند : فلسفه ، سیاست و روان کاوی / هگل ، مارکس ، لاکان . هرچند ایده ها و روش ها و تاثیرات کلی هر یک از این متفکران در کتاب های ژیژک با یکدیگر هم پوشی پیدا می کنند ، اما به طور کلی می توان گفت فلسفه هگل نوع یا روش اندیشیدنی را که ژیژک پیدا کرده است زیر نفوذ خود دارد ، آثار مارکس انگیزه یا دلیلی برای کتاب های او فراهم می آورد و روان کاوی لاکانی چارچوب واژگان مفهومی را برای پرداختن به موضوعات تحلیل های او در اختیارش قرار می دهند .» (مایرس ، ۱۳۸۵ : ۲۷ )
هر سه متفکر نامبرده به نحوی در ارتباط با یکدیگر قرار می گیرند . و هگل نقطه وصل آنها با یکدیگر به شمار می رود . هگل در بخشهایی از پدیدار شناسی جان در باب خدایگان و بنده ، طرحی را در می اندازد که بعد از او مارکس و لاکان آن را بسط می دهند و هر کدام از موضعی خاص بدان می پردازند . نقطه ی وفاقی که ژیژک هم به آن متصل است . و گام های خود را بر شانه های لاکان و مارکس می گذارد که آنها پیش از او بر شانه های هگل استوار کرده اند .
تونی مایرس معتقد است « هوشمندی و بصیرت ژیژک تا حدود زیادی بر پاردایم های لاکانی و تلفیق حس آمیز انه ی آن با هگل و مارکس استوار است . » (مایرس ، ۱۳۸۵ :۱۵۳) اما هر یک از سه متفکر نام برده در افکار ژیژک جایگاهی خاص پیدا می کنند . به نحوی که هر یک از سه متفکرین هگل ، مارکس ، لاکان ، هگل و مارکس و لاکان خاص ژیژک اند . و در واقع « سهم نوآورانه ژیژک در تاریخ روشنفکری غرب در تلفیق فوق العاده ای است که او از نظریه روان کاوی لاکان ، فلسفه قاره ای (و به طور اخص قرائت ضد ماهیت باورانه اش از هگل و نظریه سیاسی مارکسیستی ارائه کرده است . او به وضوح این اندیشه متعالی را با نمونه های برگرفته از ادبیات و فرهنگ عامه پسند ترسیم می کند که تنها شکسپیر ، واگنر یا کافکا را در بر نمی گیرد ؛ بلکه فیلم نوآر ، سریال های آبکی تلویزونی ، کارتون ها و لطیفه های مستهجنی را نیز شامل می شود که در حوزه ابتذال قرار دارند . » (ژیژک ، هنر امر متعالی مبتذل ، ۱۳۸۶ : ۷ )
هگل
هگل در بخش های با نام خدایگان و بندگان در کتاب پدیدار شناسی جان طرحی را در می اندازد که مارکس و لاکان و ژیژک تا کنون به صورت زنجیر وار آن را ادامه دادند ، اگرچه تعدیل های صورت گرفته و هر کدام با گرایش خاص با افکار هگل آمیزش کرده اند . هگل برای ژیژک هگلِ خدایگان و بنده است . هگل در خدایگان و بنده طرحی را ارائه می دهد که تا کنون در فلسفه ژیژک ادامه پیدا کرده است به نحوی که مفاهیم آن مانند ، میل ، دیگری ، از خودبیگانی ، (عدم توازن میان ذهن و عین) ، و گفتمانی مانند تئوری تکرار ، در تمامی گفتمان ژیژک موج می زند .
الف : میل /دیگری
هگل در خدایگان و بندگان ارباب را در مقابل بنده قرار می دهد و معتقد است ، « وجود انسانی صورت نمی بندد مگر به موجب آرزوئی که موضوعش آرزوی دیگری باشد یعنی در حسب آخر ، به موجب آرزوی شناخته شدن قدر خود از جانب دیگران . پس وجود انسانی صورت نمی بندد مگر آنکه دست کم دو آرزو از چنین آرزوهایی با هم روبرو شوند . و چون هر یک از دو موجود برخوردار از چنین آرزوئی آماده است که در طلب برآوردن آرزوی خود تا فرجام کار پیش رود ، یعنی آماده است تا جان خود –و در نتیجه ، جان دیگری را به خطر اندازد تا قدرتش از جانب دیگری شناخته شود و خویشتن را به نام برترین ارزش بر دیگری تحمیل کند ، برخورد آنان جز نبردی تا پای جان چیز دیگر نتواند بود . » (هگل ، ۱۳۷۸: ۳۴ -۳۵) هگل معتقد است آنکه از مرگ نمی ترسد ارباب می شود . این دستاورد هگلی در آراء لاکان و ژیژک از مفاهیم بنیانی و اساسی است . نقش دیگری در برداشتی روانکاوانه یکی از مراحل تکوین سوژه در مرحله آینه ی لاکان و ژیژک است . همانگونه که هگل معتقد است خدایگان بودن زمانی اتفاق می افتد که بندگان آن را به رسمیت بشناسند ، ژیژک هم به این نظر معتقد است « رعایا خیال می کنند که با شخصی به عنوان پادشاه طرف هستند ، زیرا گمان می برند او به ذات خویش از پیش شاه بوده حال آنکه در واقع این شخص تنها تا حدی شاه بوده است که رعایا او را شاه قلمداد کنند »(اسلاوی ژیژک ، کژنگریستن ، ۱۳۸۸: ۶۸) دیگری از نظر ژیژک به دو قسم کوچک و بزرگ تقسیم می شود . «ژیژک در همه آثارش به تمایزی که لاکان بین دیگری کوچک و دیگری بزرگ قائل بود اشاره می کند . دیگری کوچک که به
o
کوچک نوشته می شود ، همواره دیگری خیالی است . اشاره دارد به جدا پنداری در درون خودمان ، یا دقیق تر ، در درون خودها یا اگوهای ما .((« از قول لاکان همان نگاه دیگری در مرحله آئینه ای است . که با نقل از جمله ی مشهور آرتور رمبو خلاصه اش می کند . من کسی دگر است» (دالی ، ۱۳۸۷: ۳۳ ) )) دیگری بزرگ که در زبان انگلیسی با
O
بزرگ نوشته می شود اشاره دارد به نظم نمادین به صورتی که تک تک سوژه ها تجربه اش می کنند ، یا به سوژه ی دیگری تا آنجا که آن سوژه مظهر امر نمادین است . به عنوان مثال ، قانون نهادی است که بخشی از نظم نمادین را تشکیل می دهد ، پس بنابرین دیگری است . به همین سان ، یک پلیس نیز ، چون مظهر یا نماینده ی نهاد قانون است ، دیگری است . دیگر بودگی او از این واقعیت ناشی می شود که او یک مظهر یا نماینده ی قانون است بنابرین ، دیگری بودگی او ریشه ای تر است دیگری بودگی مربوط به امر خیالی ، چون نمی توانیم او را به واسطه ی فرایند هویت یابی در خود ادغام کنیم . »(مایرس، ۱۳۸۵: ۳۷)در واقع به نظر هگل من ناب نداریم . من و دیگری دو وجه لاینکف هستند . همان گونه که در بالا بدان اشاره شد ، لاکان و ژیژک هم چنین برداشتی دارند . رابطه من و دیگری تقابل دو اصل است .چون سوژه موضوع میل سوژه دیگر است و بلعکس . پس منازعه بر سر تحقق میل است . و همانگونه که لاکان و ژیژک معتقدند میل و ساختار میل اساسا به طرف دیگری است . « میل ما همیشه میل دیگری و هم از دیگری نشات می گیرد و هم به سمت آن هدایت می شود –نکته گیج کننده این است که ما هرگز نمی توانیم مطمئن باشیم که این دیگری از ما چه می خواهد و از ما انتظار می رود که چه باشیم »(ژیژک ، هنر امر متعالی مبتذل : ۱۳۸۶:۱۴)
ب : از خودبیگانی
مفهوم از خودبیگانگی هگل یکی دیگر از مفاهیم مشترک میان مارکس ، لاکان ، ژیژک است . مارکس از این واژه به عنوان آگاهی کاذب نام می برد یا همان ایدئولوژی و لاکان با عنوان جهان نمادین و ژیژک هم با استفاده از برداشت لاکان از خودبیگانگی را جهان نمادین یا ایدئولوژی می نامد . سوالی که هگل مطرح می کند این است چرا بندگان اجازه می دهند موضوع میل ارباب باقی بمانند و یا به عبارتی از آنها به نفع خود کار بکشد ؟ هگل معتقد است به واسطه جهان نمادین . جهان نمادین به بردگان نه تنها این امکان را می دهد که وضعیت دهُشتناک را تحمل کنند بلکه حتی اربابان به واسطه همین از خودبیگانگی یا جهان نمادین است که رابطه ارباب و بنده را تداوم بخشند . « بنده باید آرزوی خویش را رها کند و آرزوی دیگری را بر آورد : او باید ارج دیگری را بشناسد بی آنکه ارج خود او شناخته شود . » (هگل ، ۱۳۸۷: ۳۶) و هگل تداوم این وضعیت را در از خودبیگانگی یا جهان نمادین می داند . « یک شخص در برابر شخص دیگر و در مقام ضد او پدیدار می شود . . . . آگاهیهایی هستند که در مرتبه زندگی حیوانی فرو مانده اند ، زیرا موضوعی که به عنوان جز من وجود دارد در حالت زندگی حیوان تعیین یافته است . آنان علاوه بر این ، صوری از آگاهی هستند که هنوز برای یکدیگر حرکت جدلی ، تجرید محض را انجام نداده اند یعنی هنوز از هرگونه وجود بی میانجی یکسره نگسسته اند تا به مرحله آگاهی محض و منفی خودسان برسند ، یا به سخن دیگر هنوز هیچ یک از ایشان به دیگری نشان نداده است که به طور محض برای خود یعنی در مقام خوداگاهی وجود دارد . » (هگل ، ۱۳۸۷: ۴۰-۴۱) این نوع از خودبیگانگی را می توان با برداشت روانکاوانه اینگونه در نظر گرفت که سوژه اساسا با قاب و فانتزی می تواند به حیات خود ادامه دهد و این از خودبیگانگی همان پرسونای کاذب است که سوژه ها به صورت دارند . «سوژه ها به وسیله فانتزی میل خود را شکل می دهند ؛ فانتزی مکمل میل است . با فانتزی می آموزیم که چگونه میل بورزیم و به مثابه سوژه های میل ورز ساخته شویم . ژیژک می نویسد : فضای فانتزی به صورت سطح خالی به صورت نوعی پرده برای نمایش امیال عمل می کند . جذابیت روانکاوی ژیژک برای مطالعه فیلم در همین نکته است . فانتزی مضوع یا میزانسن میل است . لذتی که از فانتزی می بریم نه ناشی از دستیابی به ابژه ، بلکه حاصل روی صحنه آوردن میل است . » ( هومر ، ۱۳۹۰ : ۱۲۱) ژیژک معتقد است کارکرد ایدئولوژی با اگاهی کاذب ما را اسیر خود ساخته ، اگرچه شاید او از این موضع قدری فاصله گرفته باشد و معتقد باشد ممکن است سوژه ها به اگاهی هم رسیده باشند و بدانند وضعیتی که در آن زندگی می کنند بی معنی و پوچ است و نباید اینگونه باشد ولی کلبی مسلکی خود بخشی از جهان نمادین سوژه ها را تشکیل می دهد . مخلص کلام آنکه «خیال پردازی ما پایه درک مان از واقعیت است و این به نوبه خود مقاوت در برابر امر واقعی است » (ژیژک ، هنر امر متعالی مبتذل ، ۱۳۸۶ : ۱۸) این پرسونای کاذب لاکانی و یا از خودبیگانگی هگلی اساسا بخشی از هویت سوژه ها برای زیست در جهان با دیگری است .
«نخست وانمود می کنیم که فلان چیز هستیم ، به گونه ای عمل می کنیم که گویی همان هستیم ، تا جایی که ، قدم به قدم به طور بالفعل همان می شویم- به راحتی می توان در این پارادکس منطق ((عادت)) پاسکالی را تشخیص داد ((چنان عمل کن که گویی باور داری آنگاه باور خود به خود خواهد آمد )) . بُعد اجرایی ای که در این جا دست در کار است تشکیل شده است که از کفایت نمادین ((نقاب)) : به چهره زدن یک نقاب ما را بالفعل همان می سازد که وانمود می کنیم هستیم . به عبارت دیگر ، نتیجه ای که می توان از این دیالکتیک گرفت کاملا نقطه ای مقابل حکمت مقبول است و آن این که هر عمل انسانی (انجام یک کار ، کردار ) در نهایت صرفا یک عمل (ژست ، تظاهر ) است : تنها اصالت در دسترس ما اصالت جعل هویت ، اصالت ((جدی گرفتن عمل (ژست) مان )) ، است . (ژیژک ، از نشانگان خود لذت ببرید ، ۱۳۸۹ : ۷۰ )
ج : عدم توازن میان ذهن و عین هگل و برخورد امر واقع با جهان نمادین ژیژک و لاکان
به باور هگل بنده می تواند در یک جهان پر از ظلم و ستم زندگی کند ولی احساس رهایی کند ، این رهایی که مدنظر هگل است و ژیژک هم آن در امر واقع لاکانی جستجو می کند یک امر دورنی است . بندگان نه تنها وضع موجود را تحمل می کنند بلکه حتی ستمی هم که بر آنها می شود افراد در درون آن می توانند احساس آرامش کنند . ولی نقطه ای که محور بحث این جستار است در یک شکاف پدیدار می شود . شکافی میان ذهن و عین / میان خوداگاهی که مانند روح وزیدن گرفت است و از خودبیگانگی که به صورت یک ماسک بر صورت سوژه ها قرار گرفته است . اصطحکاک میان سوژه و ابژه یا همان عین و ذهن بلاخره وضعیت را دچار شکاف و ترک می کند . یک جایی آدمها متوجه می شوند که این جهان نمادینی که داشتند یک جهان متوهمانه ای بوده از نظر هگل شکل دیگری از جهان نمادین شکل می گیرد که در مبحث تئوری تکرار بسط داده می شود . ژیژک و لاکان هم همواره بدین نحو بحث می کنند ، امر واقع یک موجود نامسما است که قابل نامیدن نیست ولی از آنجایی که سوژه و ابژه برهم کامل هموار نمی شوند شکافی به وجود می آید .«پس امر واقع هم زمان هم هسته ای سخت و نفوذناپذیر است که در برابر نهادینه شدن مقاومت می کند و هم موجودیت واهیِ محضی است که فی نفسه هیچ ثبات هستی شناسانه ای ندارد . به محض این که می کوشیم تا در ایجابیت آن به چنگش آوریم ، به چیزی مبدل می شود که در مقام امری ناکام ، از دست رفته و در سایه ، ایستادگی می کند و خود را ناپدید می سازد . » (ژیژک ، امرواقع لاکانی ، ۱۳۹۰ : ۵۸) اما این خود نیز سر آغاز است چرا چون این پیشامد و این شکاف از برخورد میان امر واقع که می توان همان خوداگاهی هگلی نیز نامیدش با جهان نمادین یا همان از خودبیگانگی موجبات رخداد را فراهم می آورد . «پیشامد امر واقعی روند بی پایان تعبیر و تفسیر را به جریان می اندازد ، کوششی نوامیدوار برای ربط دادن شبکه نمادین پیشگویی ها به وقایع (زندگی واقعی ما ) ناگهان همه چیز معنا می یابد و اگر معنا وضوح نداشته باشد ، سبب تنها این است که بخشی از آن پنهان و در پرده مانده است و چشم در راه فراخوانی ماست .((نشانه)) را خود چیزها به ما می دهند ، نشانه نشان می دهد که لااقل در یک نقطه معین ، می توان بر مغاکی که امر واقعی را از شبکه نمادین جدا می کند پل زد : نشان می دهد که خود امر واقعی به درخواست دال پاسخ می دهد . در لحظه ای وقوع بحران اجتماعی به صورت نشانه هایی خبر دهنده از آینده تعبیر می شوند . » (ژیژک ، کژنگریستن ، ۱۳۸۸ : ۶۶)
د: تئوری تکرار هگلی ، بازگشت جهان نمادین ژیژک
همانطور که پیش از این گفته شد هگل معتقد است حتی اگر بندگان در مسیر تاریخ بر اربابان پیروز شوند باید ارباب بودن خود را به دیگری حواله کنند و بدین نحو از خودبیگانه خود را به رسمیت بشناسند . این حواله کردن ارباب بودن به دیگری از آنجا ناشی می شود که ارباب بودن بذات نیست بلکه در گروی به رسیمت شناختن بندگان است و بدین نحو جهان نمادین تکرار می گردد . ژیژک این بحث هگلی از تئوری تکرار را در مقاله سوژه قلقلکی و نیز بخش های زیادی از کتاب عینیت ایدئولوژی را به تئوری تکرار اختصاص می دهد . به عبارتی شکاف میان سوژه و ابژه یا همان شکاف هگلی ، همان چیزی است که بازگشت آینده یا تئوری تکرار را ممکن می کند . « عارضه ها کشانه هایی هستند بی معنا ، کشانه هایی که معنای آنها قابلِ کشف یا استخراج از اعماق پنهان گذشته نیست بلکه باید آن را به گونه ای پسا کنشی بازسازی کرد –کار واکاوی فرآوردن حقیقت است ، یعنی چارچوبی دلالی که محل و معنای نمادین عارضه ها به دست می دهد . به محض کشانه ها از پیش فراداده نیست : این معنا مداوما به همراه وادیسهای شبکه دالها تغییر می کند . هر گسست ِ تاریخی ، هر پیدایش یک کلان –دالِ نو ، پسا کنشگرانه معنای تمامی سنت را دگرگون می کند . روایت گذشته را بازسازی می کند ، خوانشی متفاوت و تازه از آن به دست می دهد . » (ژیژک ، عینیت ایدئولوژی ، ۱۳۸۹: ۱۱۲) البته اسلاوی ژیژک در این که تئوری تکرار بازگشت از خودبیگانگی ، سلطه و استیلا است قدری فراتر می رود و در باب نفی در نفی هگل یا همان تئوری تکرار اینگونه می گوید : نفی در نفی معادل بازگشت امر سرکوب شده است . « نفی در نفی یعنی همان ماتریس منطقی شکست ضروری ِ طرح یا پروژه سوژه. » (ژیژک ،گزیده مقالات ، نظریه، سیاست، دین ،۱۳۸۹ : ۵۲)
لاکان
لاکان برای ژیژک همه چیز است . از مفاهیم گرفته تا رسالت و هدفی که او با تشریح آراء لاکان برای خود متصور شده است . اگرچه بسیاری از منتقدین معتقد هستند لاکان ژیژک لاکان سه ساحت سه گانه است ، ولی باید اذعان کرد ، که هگل و مارکس برای ژیژک ابتدا از فیلتر لاکان عبور کرده اند . از این رو فرایند سوژه شدن ، و ارتباط سوژه ها با یکدیگر که آغازی برا تسلف از نوع هگلی آن به حساب می آید کاملا لاکانی است . هابز سوژه ها را شرور می دانست و لاک و رسو در جهت های مخالف . پس آغاز فلسفیدن ابتدا با تعریف سوژه و تکوین هویت شروع می شود . بنابراین« نظریه لاکان درباره ی روند تکوین هویت و تشکل سوژه بشری بر مدار سه مفهوم بنیادی می گردد که ناظر به سه وجه اساسی آدمی است : نمادین /خیالی /واقعی» ( دالی ، ۱۳۸۷ : ۲۵ )
-حیث خیالی : که هسته اولی آن همان مرحله آینه ی است
-ساحت رمز اشارت که حاکی از آن است که تنها آدمی واجد زبان تکلم است
– حیث واقع که همواره با ساحت رمز و اشارت در تعارض باقی می ماند . (موللی ، ۱۳۸۷: ۱۹-۱۶)
از این رو این ساحت را اینگونه می توان توضیح داد هر چند که ژیژک خود باز به تقسیم بندی دست می زند و این سه ساحت را به تنهایی کافی نمی داند و او هر کدام از این سه ساحت را به سه قسم تقسیم می کند . امر خیالی نمادین ، امر خیالی خیالی ، امر خیالی واقعی ، امر واقعی واقعی ، امر واقعی نمادین ، امر واقعی خیالی ، امر نمادین نمادین ، امر نمادین خیالی و امر نمادین خیالی .
« ساحت نمادین اشاره به عرصه زبان دارد و مشخصا همان ساحت دلالت و کارکرد دال هاست . ساحت خیالی مبتنی است بر رابطه تحریف آمیز نفس با جهان که پایه تصویر است و لاکان برای تشریح ساخت آن از مرحله آینه حرف می زند . ساحت واقعی ، افق و محدوده ی واقعیت خاص او را تعیین می کند چرا که حیث واقعی از حیطه نمادین بیرون می ماند چون نامیدنی نیست ، حیث واقعی در حقیقت امری لایتغیر و متشکل از عناصری است که هرگز نمی توان له آنها حالت نمادین کلامی داد . لاکان به طور مشخص به کابوس ها و ضایعه های روحی و روانی اشاره می کند . (دالی ، ۱۳۸۷: ۲۶ )
الف : امر خیالی لاکانی در نگاه ژیژک
امر خیالی و نمادین در تفکر ژیزک جایگاه بسیار زیاد و مهمی دارند چون او براساس این دو ساحت ، آگاهی کاذب را در می اندازد و این دو ساحت را عاملی برای از خودبیگانگی سوژه می داند ، از خودبیگانگی سلطه را فراهم می آورد ولی در عین حال تاکید می کند که عدم حضور آن ها زیست برای سوژه ها را غیر ممکن می کند ، چون درک امر واقع دهشتناک و خطرناک است و سوژه ها توان درک آن را ندارند .
« امر خیالی ، در یک سطح اشاره به فرایندی دارد که از طریق آن خود (
ego
) نطفه می بندد و متولد می شود . این فرایند عموما مرحله ی آینه ای نامیده می شود . مرحله ی آینه ای وقتی آغاز می شود که انسان هنوز نوزاد به حساب می آید و حدود شش ماه از زندگی او می گذرد . چنانکه لاکان به ما یادآوری می کند ، انسان زودتر از موعد به دنیا می آیند به این معنا که تا چند سالی از عمرشان نگذرد قادر به هماهنگ کردن حرکاتشان نیستند . نوزادان از طریق یکی شدن با تصویری از خودشان در آینه (چه یک آینه ی واقعی ، چه آینه ی یک انسان دیگر )بر این مشکل فائق می آیند . در مقایسه با احساس های آزارنده و تا حدودی گنگ حاکی از به هم ریختگی ای که نوزادان در بدن های خودشان حس می کنند ، این تصویر ، انگاره ای معقول از خودش به عنوان بدنی کاملا هماهنگ و وحدت یافته به نوزاد ارائه می دهد . این تصویر با این کار طرح تحول آینده ی کودک را در می اندازد و احساس خوشایند یکپارچگی ، یا به به عبارت دیگر ، یک “خود یا اگو” را به او ارزانی می دارد . این فرایند یکی شدن یا انطباق هویت هر چند داستانی ثبات بخش به نظر می رسد ، اما در واقع همچون نیرویی به شدت بوالهوس یا دمدمی در وجود کودک لانه می گزیند و مدام خود همان پاکنهادی و وحدتی را که کودک می خواهد بروز بدهد ، متزلزل می کند . هم هویت شدنی که قدرت هایی را به خود می گیرد که کودک هنوز فاقد آنهاست ، به طور ذاتی دچار از هم گسیختگی می شود و شکاف بین خودش و تصویرش آن را پاره پاره می کند . بدین ترتیب تا ابد تلاش خواهد کرد تا دیگری را وادار به پذیرش همانِ “خودش” کند . همواره همان بخشی از ما که به دنبال تمامیت و وحدت است باقی می ماند و همیشه در تلاش است تا بر شکافی که قبل از هر چیز آن را پدید آورد ، غلبه کند . بنابرین ، امر خیالی ، در این معنای وسیع تر ، نامی است برای جست و جوی بی وقفه به دنبال نفس ، برای فرآیند ادغام هر چه بیشتر موارد همتاسازی و شباهت به قصد تقویت حکایت وحدت خویش .متاسفانه لاکان در عین حال بر آن است که دوران مظهر اوج خیالی انسان است . زیرا عصر مدرن عصری است که در آن آدم ها دلمشغول خودشان شده اند و در این گمان اند که خود و آفریده های شان بر جهان تقدم دارند .» ( مایرس ، ۱۳۸۵ : ۳۵-۳۶)
از این رو که مرحله آئینه ی مرحله تکوین فرایند سوژه شدن است لازم است در اینجا بدان توجه شود که ژیژک آن را چگونه تعبیر می کند :
مرحله آئینه ای : در این مرحله که طفل برای نخستین بار به شناخت تصویر در در آئینه نائل می آید و به درک وجود خود به عنوان من دسترسی پیدا می کند . کشف من نفسانی
all.daslcheng ego
همراه با احساسی مملو از خود بزرگ بینی پارنویست که از این پس هسته اصلی حیث خیالی او را تشکیل خواهد داد ، حیث خیالی – همچنان که از نام آن بر می آید –مبتنی بر غفلت فرد از وجود راستین خود و متکی بر رابطه ای مستوری نسبت به نفس اوست » .(موللی ، ۱۳۸۷ : ۱۷-۱۶ )
تقسیم بندی ژیژک را از این ساحت می توان اینگونه تقسیم کرد : «خیالی ِواقعی : خیالی که جای امر واقع را می گیرد و خودِ پرده /تصویری که همچون تله عمل می کند . /خیالی ِ نمادین : همان نمادهای یونگی ، معجونی از صور ازلی یونگی ، مذاهب و عرفان های شرق دور . /خیالی ِخیالی : همان نگاه دیگری در مرحله آئینه ی . » (دالی ، ۱۳۸۷، ۳۰-۳۴)
ب : امر نمادین لاکانی در نگاه ژیژک
« امر نمادین شاید بلند پروازترین نظم در بین نظم های سه گانه باشد چون گستره ی آن شامل همه چیز از زبان تا قانون می شود و همه ساختارهای اجتماعی ما بین این دو را در خود جای می دهد . بدین ترتیب ، امر نمادین بر سازنده بخش مهمی از آن چیزی است که معمولا (واقعیت ) می نامیم . امر نمادین چارچوب غیر شخصی جامعه است ، عرصه ای که در آن ما جایگاه خود به عنوان عضوی از جماعتی متشکل از انسان های هم نوع را به دست می آوریم ، به عنوان مثال : بسیاری از آدم ها حتا پیش از تولدشان در امر نمادین جای می گیرند ، و متعلق به یک خانواده ، یک گروه اجتماعی –اقتصادی ، یک جنسیت ، یک نژاد و غیره هستند . با اینکه این سخن به نظر توصیفی مثبت می رسد ، اما لاکان نشان می دهد که ما در عین حال زندانی امر نمادین هستیم آنجا که می گوید آنچه این سامان را یکپارچه می سازد زنجیره ی دلالتگر یا آن چیزی است که او قانون دال می نامد . (مایرس ، ۱۳۸۵ : ۳۶-۳۷)
این عدم فراروی از امر نمادین ، برگرفته از بازتقریر گفتمان تئوری تکرار هگل است ، اینکه اساسا سوژه نمی تواند از زندان نمادها و نشانه ها بیرون بیاید به این دلیل که از بُعد زبان شناختانه سوژه ها اسیر دال هستند و نمی توانند فراتر روند . زیرا زبان قادر نیست نامی برای امر واقع بیابد و آن را نمادین کند . زیرا واژه ها همواره بر تجربه زیستن استوار هستند و باید به زبان هگلی به مقدمه پیش از خود بازگردند .
«دنیای که در آن سوژه در صور خیال یا نوزادی خود گم شده است . این ((تصاویر ))خیالی بازنمایی تجربه زیسته اند ، پیش از آن که تجربه مزبور در قالب زبان بیگانه شده باشد . ما با ورود به ساحت کامل زبان ، یا عرصه نمادین ، خود را در دام این صور خیال اسیر می کنیم . سوژه با نام گذاری بر یک چیز از آن فاصله می گیرد . هنگامی که بر آن نام می گذارد ، در واقع به انکار آن چیزی که هست بر می خیزد رسیدن به عرصه نمادین ذهن را تثبیت می کند و آن را از قید تفکیک نشده صور خیال رهایی می بخشد . این عرصه میانجی خود و خود و میان خود و شی است . چناچه شخص امکان ورود به عرصه نمادین را نداشته باشد . نمی تواند فردیت خود را محقق سازد ، چون لازمه تحقق فردیت فرق گذاری است . لاکان در مورد ارزش ورود به سامان نمادین دیدگاهی دو پهلو داشت . از جهت مثبت ، ورود به این عرصه فردیت را امکان پذیر می سازد و همین امر باعث برتری انسان بر طبیعت شده است . از جهت منفی ، دقیقا به این دلیل که فرد ، خود را با طبیعت بیگانه می کند و نوعی ناخوداگاه خلق می کند تا بتواند با استفاده از آن خود طبیعی خود را سرکوب کند و فرد مصنوعی تر می شود و از حقیقت و واقعیت خود بیشتر فاصله می گیرد . و وارد نظامی از جبرباوری سفت و سخت می شود .
هنگامی که سوژه به عرصه نمادین وارد می شود ، در واقع فرد وا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 