پاورپوینت کامل آیا فلسفه میتواند ما را از گرداب خشم نجات دهد؟ ۵۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل آیا فلسفه میتواند ما را از گرداب خشم نجات دهد؟ ۵۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آیا فلسفه میتواند ما را از گرداب خشم نجات دهد؟ ۵۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل آیا فلسفه میتواند ما را از گرداب خشم نجات دهد؟ ۵۳ اسلاید در PowerPoint :
تنبیه بهعنوان کیفری بازدارنده به کار میرود و نه بهعنوان عملی انتقامجویانه و از روی خشم. ماندلا واقعبین بود. او مانند گاندی تصور نمیکرد که میتوان با خنده هیتلر را به آدم دیگری بدل کرد و میدانست که در شرایط استراتژیک اگر سیاستِ عدمخشونت شکست بخورد، میتوان از خشونت استفاده کرد. «نه» به خشم لزوماً بهمعنیِ «نه» به خشونت نیست، گرچه گاندی تصور میکرد این دو به یک معنایند. البته گاندی میدانست معنای ملتِ واحد چیست و باید چه روحی را در کالبد یک ملتِ نوخاسته دمید.
هیچ احساسی بهانداز خشم نیازمند بازاندیشی نیست
تنبیه بهعنوان کیفری بازدارنده به کار میرود و نه بهعنوان عملی انتقامجویانه و از روی خشم. ماندلا واقعبین بود. او مانند گاندی تصور نمیکرد که میتوان با خنده هیتلر را به آدم دیگری بدل کرد و میدانست که در شرایط استراتژیک اگر سیاستِ عدمخشونت شکست بخورد، میتوان از خشونت استفاده کرد. «نه» به خشم لزوماً بهمعنیِ «نه» به خشونت نیست، گرچه گاندی تصور میکرد این دو به یک معنایند. البته گاندی میدانست معنای ملتِ واحد چیست و باید چه روحی را در کالبد یک ملتِ نوخاسته دمید.
در میان تمامی احساساتمان، هیچ احساسی بهانداز خشم نیازمند بازاندیشیِ جدی و روشن ما نیست. خشم هر روز اکثر ما را در چنگالش اسیر میکند: در روابط شخصیمان، در محل کار، در بزرگراه، در سفرهای هوایی و اغلب نیز در زندگی سیاسیمان. خشم هم فراگیر است و هم زهرآگین. حتی وقتی سوی ویرانگرش را تصدیق میکنیم، باز هم اسیر افسونش میشویم. مردم خشم را احساس قدرتمندی میدانند که با عزتنفس و مردانگی یا درمورد زنان، بهرخکشیدن برابریشان با مردان، در پیوند است. اگر در برابر توهینها و خطاهای دیگران با خشم واکنش نشان ندهید، دیگران تصور میکنند بزدل و ستمپذیرید. بنا به حکمت عامه، وقتی مردم دربارهتان بیانصافی میکنند، مجازید خشمگین شوید تا آنها را سر جایشان بنشانید. درواقع خشمِ شما کیفر۱ رفتار ظالمان آنهاست. میتوان این نحو رفتار را «سیاست فوتبالی» نامید؛ اما باید بیبروبرگرد اذعان کنیم که ورزشکاران، فارغ از لفاظیهایشان، باید بر رفتارشان کنترل داشته باشند تا بتوانند از خشم برای پیشبرد اهداف تیمشان بهره ببرند
.
اگر دقیقتر دربار خشم بیندیشیم، درمییابیم تا چه پایه احمقانه است که اجازه دهیم خشمْ محور زندگیمان باشد. یکی از بهترین نقطههای شروعِ تأمل دربار خشم تعریف ارسطوست. این تعریف نهچندان کامل اما مفید، سرآغازی است بر سنت درازدامن تفکر غربی دربار خشم. ارسطو میگوید خشم واکنشی است در مقابل صدمهای قابلتوجه به چیزی یا کسی که انسانِ خشمگین برایش اهمیت و ارزش قائل است و البته تصور میکند که این صدمه بهخطا وارد شده است. ارسطو میافزاید گرچه خشم تأثرآور است، میتوانیم در آن رگهای از امید به تقاص۲ نیز ببینیم؛ بنابراین، در اینجا با سه مؤلفه مواجهیم: صدم قابلتوجه، تلازم با ارزشها یا مجموع امور بااهمیت برای فرد و نهایتاً اشتباه. هم این مؤلفهها درست و مناقشهناپذیر به نظر میرسند. شاید اید مناقشهبرانگیزترِ ارسطو، که به هر تقدیر در آثار هم فلاسف غربی دربار خشم، میتوان رد پای آن را دید، این باشد که فرد خشمگین بهدنبال نوعی تقاص است. تقاص نیز جزو مقومات معناییِ خشم است.
به بیان دیگر، اگر بهدنبال نوعی تقاص گرفتن نباشید، احساس شما حقیقتاً چیزی دیگری است (مثلاً اندوه) و نمیتوان آن را خشم نامید
.
آیا این گفته واقعاً درست است؟ من اینطور فکر میکنم. باید توجه کنیم که آرزوی فرد برای تقاصگرفتن میتواند بسیار نامحسوس و پنهان باشد. لزومی ندارد که فرد خشمگین بخواهد خودش شخصاً انتقام بگیرد. شاید بخواهد قانون یا حتی نوعی عدالت الهی بهجایش انتقام بگیرد یا شاید در سویدای جانش این آرزو مضمر باشد که زندگیِ فردی که به او جفا کرده است، در آینده نابود شود؛ مثلاً ازدواج دومِ همسرش که به او خیانت کرده است، از هم بپاشد. بهنظر من، اگر خشم را در چنین معنای موسَعی بفهمیم، میتوانیم حق را به ارسطو بدهیم: خشم مشتمل بر گونهای گرایش به مقابلهبهمثل است. روانشناسان معاصر که خشم را بهشیوهای تجربی مطالعه میکنند، با ارسطو موافقاند و بر این حرکت رفتوبرگشتی در خشم، مهر تأیید میزنند: از درد تا امید
.
گره اصلی این است: اید تقاصگرفتن بیمعنی است. عمل غلط هرچه باشد، چه قتل، چه تجاوز و چه خیانت، تحمیل درد به فرد خطاکار باعث نمیشود چیزی که از دست رفته است، بازگردد. ما همیشه دربار تقاص فکر میکنیم و این یکی از گرایشهای عمیق انسانی است که تصور میکند تناسب میان جنایت و مکافات بهطریقی جنایت را جبران میکند؛ اما چنین هدیتی در کف مکافات نیست. فرض کنید به دوست من تجاوز شده است. من بیدرنگ میخواهم متجاوز دستگیر، محکوم و مجازات شود. بیایید از خودمان بپرسیم: واقعاً مجازات او به کدام خیر منجر میشود؟ ممکن است من بخواهم چیزهای زیادی در آینده اتفاق بیفتد: برگشتن زندگی دوستم به روال سابق و جلوگیری از تجاوزها در آینده؛ اما مجازات سفتوسختِ این خطاکارِ خاص ممکن است به تحقق این هدف کمک کند و ممکن است هم نکند. تحقق این هدف امری تجربی است؛ اما مردم عموماً آن را هدفی تجربی نمیانگارند. آنها دودستی به اید تناسب کیهانی۳ چسبیدهاند. این ایدهْ آنان را بر آن میدارد که تصور کنند خون در مقابل خون و درد در مقابل درد همان مسیر درستی است که باید در آن گام برداریم. اید تقاصگرفتنْ عمیقاً انسانی است؛ اما بهطرز خطرناکی ما را در فهم جهانمان گمراه میکند
.
بهنظر من فقط وفقط یک موقعیت وجود دارد که در آن اید تقاص معنادار است و آن هم زمانی است که کار خطا را تماما از جنس همان چیزی بدانیم که ارسطو «خوار داشت»می نامیدش، یعنی تحقیر شخصی. این مسئله فقط درباره جایگاه نسبی من در اجتماع مصداق پیدا می کند. اگر مشکل نه نفس بی عدالتی، بلکه شیوه ای باشد که بی عدالتی به آن وسیله، جایگاه من را در سلسله مراتب اجتماعی تحت الشاع قرار می دهد؛در این صورت من با تحقیرِ خطاکاران حقیقتاً به چیزی رسیدهام: با فروکشیدن دیگری، خودم را فراکشیدهام. اگر مرتب اجتماعیْ یگانه دغدغ من است، دیگر نیازی نیست به خودم زحمت دهم تا دربار مسائلی مانند این فکر کنم که آیا میتوان با تنبیه خطاکار حقیقتاً به سعادت واقعی دست یافت یا نه
.
فرد آسیبدیده، که واقعاً خشمگین است، در جستوجوی تلافیکردن است و بهنظر من دیر یا زود به یک سهراهی میرسد: مسیر اول: مسیر جایگاه اجتماعی است که در آن فرد تصور میکند همه چیز دربار خودش و مرتب اجتماعیاش است. در این مورد، پروژ تقاصگرفتن معنادار است، اما حیط هنجاریِ عمل فرد، خودمحورانه و بهطرز بسیار زنندهای تنگنظرانه است؛ مسیر دوم: فرد توجهش را معطوف به خطای اولیه، یعنی تجاوز، جنایت و… میکند و با این تصور که زجردادنِ خطاکار واقعاً اوضاع را بهتر میکند، بهدنبال تقاصگرفتن میرود
.
در اینجا حیط هنجاریِ عمل فرد در مسیر درستی قرار دارد، اما منطق تفکرش بیمعناست؛ مسیر سوم: اگر فرد عقلانیت به خرج دهد، پس از بررسی و کنارگذاشتن دو مسیر قبلی، درمییابد که مسیر سومی نیز به رویش گشوده است که پیمودنش به سود همه است. او میتواند توجهش را معطوف به آینده سازد و کاری کند که از منظر امور در آینده، هم معنادار است و هم مفید. این مسیر شاید به تنبیه خطاکار برسد، اما مسئله اینجاست که در اینجا تنبیه بهعنوان کیفری بازدارنده به کار میرود و نه بهعنوان عملی انتقامجویانه
.
پس دعوی رادیکال من، بهاختصار، این است: زمانی که خشم معنادار است، یعنی مسئل جایگاه اجتماعی، گرایش تلافیجویان آن از منظر هنجاری مسئلهآفرین است؛ زیرا معطوفکردن تمام فکروذکرمان به جایگاه اجتماعیْ مانعی است بر سر راهِ طلب خیرهای ذاتی. همچنین زمانی که خشم از منظر هنجاری موجه است (چون تمرکزش معطوف به خیرهای انسانیِ مهمی است که آسیب دیده است)، گرایش تلافیجویانهاش بیمعنی است و به همین دلیل مسئلهآفرین است. بگذارید این تغییر جهت تمرکز را «گذار
»
۵
بنامیم. ما در زندگیهای شخصی و سیاسیمان شدیداً نیازمند «گذار»هستیم؛ چون ایدههای جایگاه اجتماعی و تقاصگرفتن، این حیطهها را به سیطر خویش درآوردهاند. گاهی اوقات ممکن است فردی احساسی داشته باشد که خود مشتمل بر اید «گذار» باشد. محتوای تام این احساس از این قرار است: «چه نفرتانگیز! نباید این اتفاق دوباره بیفتد.» این احساس را گذارـ خشم۶ مینامیم که معضلات مربوط به خشم متعارف را ندارد؛ اما بسیاری از مردم دستبهگریبان همان خشم متعارفاند و خواست حقیقیشان زجرکشیدن خطاکار است. بنابراین، «گذار» نیازمند تلاش اخلاقی و بیشترْ سیاسی است. «گذار» مستلزم عقلانیت روبهآینده و روحی بخشش و همکاری است
.
نبرد علیه خشم اغلب نیازمند خودنگری در انزواست. چه خشم محل بحث شخصی باشد یا کاری یا سیاسی، غلبه بر عادتهای فردی و نیروهای فرهنگیِ مسلط نیازمند تلاشی سرسختانه است. بسیاری از رهبران بزرگ ضرورت این نبرد را دریافتهاند؛ اما در این زمینه هیچکدام
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 