پاورپوینت کامل ابن رشد، فیلسوف اسلامیزمینهساز رنسانس ۶۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ابن رشد، فیلسوف اسلامیزمینهساز رنسانس ۶۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ابن رشد، فیلسوف اسلامیزمینهساز رنسانس ۶۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ابن رشد، فیلسوف اسلامیزمینهساز رنسانس ۶۲ اسلاید در PowerPoint :
در تاریخ فلسفهی اسلامی مسائلی هست که کمتر مطرح شده و یا هرگز مطرح نشده است. ما نمیدانیم چرا مسائلی مثل شرایط امکان ارتباط فرهنگها و زبان و تاریخ که در آثار فارابی مطرح شده است در نظر اخلاف او مورد اعتنا قرار نگرفته و فراموش شده است.
ابن رشد، آموزگار مدرنیزاسیون مغرب اسلامی
در تاریخ فلسفهی اسلامی مسائلی هست که کمتر مطرح شده و یا هرگز مطرح نشده است. ما نمیدانیم چرا مسائلی مثل شرایط امکان ارتباط فرهنگها و زبان و تاریخ که در آثار فارابی مطرح شده است در نظر اخلاف او مورد اعتنا قرار نگرفته و فراموش شده است. همچنین نمیدانیم و نمیپرسیم که چرا مورخان فلسفه، ابن رشد را پایان فلسفهی اسلامی میدانند. تا زمانی که کربن به سهروردی و ملاصدرا توجه نکرده بود گمان میشد که اروپاییان از دوام و استمرار فلسفه در ایران و از وجود امثال خواجه نصیرالدین طوسی و میرداماد استرآبادی و ملاصدرای شیرازی خبر نداشتهاند. اینکه شرقشناسان از فلسفه بعد از ابن سینا بیخبر بودهاند معقول و موجه نمینماید و مگر کنت دوگوبینو به فلسفهی ایران زمان خود اشاره نکرده است؟ پس نادیده گرفتن فلسفه بعد از ابن سینا باید وجه دیگری داشته باشد، به خصوص که پس از انتشار آثار کربن و مخصوصاً کتاب چهار جلدی «در باب اسلام ایرانی» باز هم کسانی در کشور کربن این گفته را تکرار میکنند که فلسفهی اسلامی با ابن رشد پایان یافته است. این را دیگر ناشی از بیخبری و بیاطلاعی نمیتوان دانست.
پرسشهای دیگری هم هست که مطرح نشده است. چرا ابن رشد که خاتم فلاسفهی اسلامی معرفی شده است در شرق عالم اسلام و در ایران شناخته نشده است؟ چرا محققان فلسفه و فلاسفهی جهان اسلام که پس از ابن رشد آمدند به آثار او توجه نکردند و این آثار در تاریخ تفکر اسلامی منشأ هیچ اثری نشد؟ نظر من این است که ابن رشد، رویی به اروپا داشت و میتوانست حلقهی واسط فلسفهی اسلامی و فلسفهی اروپایی باشد و شاید وحدت تاریخ فلسفه نیز اقتضا میکرد که اگر فلسفه قدری به سمت علم کلام رفته است به مسیر اصلی خود باز گردد. ابن رشد فلسفهی اسلامی را از تمایل کلامی به فلسفهی محض باز آورد و به قرون وسطاییان نیز تذکر داد که از مسیر کلام به فلسفه باز گردند و این دعوت یکی از موجبات بحرانی بود که به رنسانس ختم شد. شاید نظر کسانی که ابن رشد را آخرین فیلسوف عالم اسلام میدانند به این طریق قابل توجیه باشد که فلسفهی اسلامی پس از ابن رشد ترکیبی از فلسفه و کلام و عرفان است. این برداشت گرچه نادرست نیست اما نمیتوان آن را به مورخان فلسفهی اسلامی نسبت داد. علاوه بر این، در تاریخ فلسفهی اسلامی، کلام و عرفان و فلسفه با هم ممزوج نشدهاند بلکه عرفان و کلام در فلسفه منحل شده و صورت فلسفی پیدا کردهاند.
من همواره متعجب بودهام که چرا مورخان، فلسفهی ابن رشد را پایان فلسفهی اسلامی دانستهاند، اما وقتی یکی از مقالات ایزوتسو ، محقق صاحبنظر ژاپنی، را میخواندم مسئله تا حدی برایم حل شد. به نظر ایزوتسو تاریخ فلسفه، تاریخ فلسفهی اروپایی است و فلسفه هر جا باشد جزئی از فلسفهی اروپاست و اقوال و نظرهایی که نسبتی با فلسفهی اروپایی پیدا نکنند به حساب نمیآیند. فارابی و ابن سینا و غزالی و مخصوصاً ابن رشد در اروپا تأثیر کردهاند و به این جهت در تاریخ فلسفه مقامی دارند، اما میرداماد و ملاصدرا که در تفکر اروپایی تأثیر نکردهاند در حاشیهی تاریخ فلسفه قرار داده میشوند و عجب آنکه در کشورهای غربی و اسلامی – غیر از ایران – هم پس از ابن رشد فلسفه بیرونق و تقریباً متروک شده است. در ایران هم که تفکر و تحقیق فلسفی ادامه پیدا کرد به فلسفه و فلاسفهی مغرب اسلام اعتنا نشد و در آثار فلاسفهی اسلامی ایرانی هیچ اثر و نشانی از آرای ابن رشد نیست و حتی در هیچ جا نامی از او برده نشده است. آیا این یک گسست یا گسیختگی در تاریخ فلسفهی اسلامی است یا ابن رشد مقام حاشیهای در این تاریخ داشته است؟
به نظر من قضیهی بیاعتنایی به ابن رشد در شرق عالم اسلام از بیتوجهی شرقشناسان و مورخان فلسفه به سهروردی و ملاصدرا دشوارتر و پیچیدهتر است زیرا متفکرانی که به یک عالم تعلق دارند و مسائلشان مشترک است نمیتوانند به آثار یکدیگر بیاعتنا بمانند. ابن خلدون از آثار معاصران شرقی خود – چنان که در «مقدمه» میخوانیم – با خبر بوده است ولی فخر رازی و خواجه نصیرالدین طوسی و قطبالدین رازی و ملاصدرای شیرازی نامی از ابن رشد نبرده و هیچ قولی از او نقل نکردهاند. مگر نه این است که او مطالب «مقاصدالفلاسفه» غزالی را نقض کرده و از فلاسفهی متقدم عالم اسلام، هر چند که در روش تلقی فلسفه و در بسیاری مسائل با آنان اختلاف داشته، دفاع کرده است؟ پس چگونه است که آثار او را نخواندند و در آرائش چون و چرا نکردند؟
فلسفه ابن رشد در گفتار (دیسکور) غالب فیلسوفان ایران نمیگنجیده و به این جهت نوشتههای او را عمیق و بدیع تلقی نکردهاند. بعضی نویسندگان مغرب عالم اسلام نیز صریحاً او را مقلد ارسطو دانستهاند. ابن سبعین در کتاب «بدءالمعارف» نوشته شده است:
این مرد، ابن رشد، اغوای ارسطو شد و خود را وقف تجلیل او کرد. نه فقط در اندریافتها بلکه در شیوههای پایهای اندیشه از او تقلید کرد. اگر به او میگفتند ارسطو گفته در یک زمان هم ایستاده و هم نشسته او هم همین را میگفت و بدان باور داشت. اکثر آثارش از تعلیمات ارسطو گرفته شدهاند، چه شرحهایش بر او یا شیوهی پیروی او از نحوهی اندیشهی ارسطو. خود به تنهایی دامنهی اندیشهای محدود، درکی ضعیف و تصوراتی احمقانه داشت و فاقد اشراف و دل آگاهی بود. اما مردی نیک بود – بصیر، منصف و آگاه از کاستیهای خود. نمیتوانیم از کار شخص او سخن گوییم زیرا صرفاً مقلد ارسطو بود(۱).
این رأی که ابن رشد صرفاً مقلد ارسطو بود اختصاص به ابن سبعین ندارد. توماس آکوئینی و حتی دانته هم ابن رشد را «شارح» میدانستهاند و چون توجه کنیم که ابن رشد خود از روی تواضع مقامی بیش از شارح برای خود قائل نبوده است به دشواری میتوان گفت که توماس آکوئینی و دانته به قصد تحقیر و تخفیف، او را شارح خوانده باشند. در اینجا من از نقل قول ابن سبعین مقصود دیگری دارم. اگر ابن سبعین، فارابی را «بزرگ فیلسوفان» نخوانده بود این حکم او را نقل نمیکردم. آیا حقیقتا ابن رشد در جنب فارابی مقامی ندارد؟ برای پاسخ دادن به این پرسش چند راه وجود دارد. یکی اینکه در مطاوی اقوال و آرای ابن رشد تأمل و تحقیق کنیم و در قیاس آرای او با فیلسوفان دیگر دربارهی مقام او در عالم فلسفه حکم کنیم (این کاری دشوار است و هر کس بخواهد به این روش عمل کند، اگر فیلسوف را به خود نزدیک نداند و اصول و قواعد فلسفهی او را نپسندد قهراً قدر او را اندک و ناچیز تشخیص میدهد و اگر با او موافق باشد بزرگش میدارد چنان که به جرئت میتوان حکم آمیخته به تحقیر ابنسبعین را به اختلاف نظر او با ابن رشد بازگرداند و…). راه دیگر این است که ببینیم در تاریخ فلسفه چه شأن و مقامی برای ابن رشد قائل شدهاند. وقتی به این اعتبار و از این حیث به ابن رشد نظر میکنیم به امور عجیب برمیخوریم.
میدانیم که ابن رشد در برابر هجوم و حملهای که به فلسفه شد از فلسفه و فیلسوفان دفاع کرد و اگر هیچ اثری غیر از « تهافهالتهافه » که در ردّ « تهافهالفلاسفه » غزالی نوشت پدید نیاورده بود، فیلسوفان میبایست لااقل از جهت حقشناسی، قدر اثر ابن رشد را بدانند و به پاس دفاعی که از فلسفه کرده بود نام و یاد او را بزرگ بدارند. اما در تاریخ فلسفهی اسلامی هیچ نامی از او نیست و هیچ فیلسوف و محققی از محققان و فیلسوفان شرق عالم اسلام هیچ چیز از او نقل نکرده و به آثار او در هیچ کتابی استناد نشده و حتی نام او جز در یکی از تذکرهها که به صورت « ابن رشید » آمده، در آثار نویسندگان شرق اسلام نیامده است. این غفلت را چگونه باید توجیه کرد؟ چرا فلسفه از شرق به غرب میرفته، اما فلسفهی مغربی به شرق عالم اسلام نمیآمده است؟ در « تاریخ فلسفهی اسلامی »(۲) که زیر نظر میان محمد شریف گردآوری شده است میخوانیم:
ابن رشد در دنیای لاتینی شهرت بیشتری کسب کرد تا در دنیای مسلمان زیرا که در کشورهای مسلمان نسخههای بسیار معدودی از کتابهای او تهیه و توزیع شد. به علاوه، آن بیعنایتی که در اواخر عمر با آن مواجه شد در فراموش شدنش مؤثر بود. دلیل مهم دیگر این امر انهدام کتابهای او در اسپانیا به فرمان خیمنث (
ximenez
) بود. در تعقیب این فرمان هشتاد هزار نسخهی دستنویس به زب
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 