پاورپوینت کامل رهایی بخشندگان بزرگ آیینی در ایران باستان ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل رهایی بخشندگان بزرگ آیینی در ایران باستان ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل رهایی بخشندگان بزرگ آیینی در ایران باستان ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل رهایی بخشندگان بزرگ آیینی در ایران باستان ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint :
آدمیزاده در تمام درازنای تاریخ چشم به راه یاری های فرابشری بوده و برای خیزش رهایی بخشندگان بزرگ فرا زمینی انتظار کشیده است. رهایی بخشندگانی که او را از بن بست های سیاه نجات بخشند و رهگشای راهش به سوی روشنایی، رهایی و رستگاری باشند
آدمیزاده در تمام درازنای تاریخ چشم به راه یاری های فرابشری بوده و برای خیزش رهایی بخشندگان بزرگ فرا زمینی انتظار کشیده است. رهایی بخشندگانی که او را از بن بست های سیاه نجات بخشند و رهگشای راهش به سوی روشنایی، رهایی و رستگاری باشند. این انتظاری تاریخی است که تمام فرهنگ های جهانی- از ابتدای پیدایش فرهنگ و تمدن بر این زمین خاکی تا امروز- آن را تجربه کرده و به عنوان نیرویی توان بخش همیشه آن را در اوج رویا ها و بر فراز آرزوهای خویش پرورده اند. اساطیر تمام قوم ها و آیین های کهن سرشارند از این انتظار. بشر همیشه در آرزوی زندگی در بهشت برین زمینی بوده و این آرزو را با انتظار کشیدن برای رهایی بخشندگانی آرمانی در ذهن خود پرورده است، رهایی بخشندگانی که او را از تاریکی ، بیماری ، ستم و بیداد، نکبت و فلاکت، تبهکاری و شرارت، پستی و زشتی، پلیدی و پلشتی، و از همه مهم تر، از مرگ نجات دهند، شر نیرو های اهریمنی را از سر او کم کنند و روشنایی و رستگاری را به او هدیه بخشند: بشارت بخشندگان بزرگ- رهانندگان بزرگ- رهگشایان بزرگ، آنان که روشنایی و داد و زیبایی و والایی و پاکی و نیکی را برای بشر به ارمغان خواهند آورد و او را از ورطه تیره روزی ها نجات خواهند بخشید.
در فرهنگ و تمدن باستانی ایران زمین نیز سنت چشم به راهی رهایی بخشندگان جایگاهی گسترده دارد و در باور های اسطوره ای- تاریخی فرهنگ این مرز و بوم، به ویژه در افکار باورمندان به آیین زردشت، باور به خیزش رهانندگان بزرگ ریشه دار است.
مطابق باور های اساطیری- آیینی ایرانیان باورمند به آیین زردشت، تاریخ دوازده هزار سال گیتی به چهار دوره سه هزار ساله تقسیم می شود. واپسین دوره سه هزار ساله ، دوره ای است که با تولد زردشت – در آغاز هزاره دهم- آغاز شده و با خیزش سوشینت (سوشیانس) به عنوان آخرین رهایی بخش – در پایان هزاره دوازدهم- به پایان رسد. دوران بین انگیزش زردشت و خیزش نخستین رهایی بخش بزرگ، خود به چهار دوره تقسیم شود. در آغاز این دوره زردشت بر خیزد و دین بهی به او الهام شود. این دوره، دوره زرین تاریخ است. پس از آن شاه حامی زردشت- گشتاسب- دین او را پذیرد و آیین زردشت رونق و رواج همگانی یابد. گروه گروه مردم پاک نهاد به آن گروند و ایمان آورند. این دوره، دوره سیمین تاریخ است. دوره رویین دوره ساسانی است و دوره آهنین دوران پس از آن، تا پایان هزاره دهم از جهان است که در انتهای آن نخستین رهایی بخش بزرگ آیین زردشت برخیزد. در این دوران واپسین، نخست دین بهی دچار فترت شود و به سوی سراشیب افول رود. اگر چه در پایان این دوره بدی مغلوب نیکی شود اما این نبردی بس دشوار و دیرپا است و سرشار از افت و خیز ، که در ابتدای آن شر بر نیکی هجوم آورده، او را غافلگیر کرده، بر او چیره شود. سپس چند جنگ سخت بین آن دو در گیرد، که در هر نبرد به تناوب یکی بر دیگری چیره شود، و در نهایت پس از فراز و نشیب های بسیار و پیروزی و شکست های پی در پی، بدی برای همیشه شکست خورد و جهان با سرشتی اهورایی بار دیگر باز آرایی و نوسازی شود.
در درازای واپسین دو هزاره، باورمندان آیین زردشت چشم به راه آمدن سه رهایی بخش بزرگند و بر این باورند که هر یک از آنان در پایان یک هزاره و هزار سال پس از دیگری برخیزد.
نخستین رهایی بخش بزرگ اوشیدر یا هوشیدر است- آن که گسترش دهنده راستکاری و پروراننده پرهیزگاری است- او در پایان دوره آهن، و در آغاز هزاره یازدهم، هنگامی که جهان سرشار از تاریکی و بیداد شود، خیزش کند و نشانه انگیزش او ده شبانه روز ساکن ماندن خورشید بر بلندترین اوج آسمان و نورافشانی پیوسته بر هفت کشور جهان است. دومین رهایی بخش اوشیدر ماه است- آن که پروراننده یزش و نیایش است- و او هزار سال پس از ظهور برادر بزرگش اوشیدر، در آغاز هزاره دوازدهم خیزش کند و نشانه انگیزش او سکونت بیست شبانه روزه خورشید بر بلندترین اوج آسمان و نور پاشیدن پیوسته بر هفت کشور است. واپسین رهایی بخش سوشینت یا سوشیانس است- آن که دارای پرهیزگاری تن یافته و سود بخش و رهاننده است- او نیز هزار سال پس از خیزش برادر بزرگترش، اوشیدرماه، کمی پیش از پایان یافتن واپسین هزاره عمر کیهان – هزاره دوازدهم- خیزش کند و نشانه انگیزش او سکونت سی شبانه روزه خورشید بر بلندترین اوج آسمان و نور افشانی پیوسته بر هفت کشور جهان است. این هر سه رهایی بخش، پسران زردشت و پیامبران پس از او هستند که هر یک، در پی گذشت یک هزاره، جانشین دیگری شود و خیزش آخرین آن ها نشانه پایان عمر گیتی به شکل کنونی و آغاز نوسازی و به آرایی نهایی آن بود. هزاره های هر یک از این رهایی بخشندگان الگوی مشابهی را پی گیرد. یپش از تولد هر یک از آنان بدی و نیکی به شدت درگیر شوند و باهم به نبردهای سهمگین پردازند. سرانجام در واپسین پیکارها، نخست بدی سیطره یابد و در پی آن نیکی قدرت گیرد و زمینه را برای خیزش رهایی بخش دیگر آماده کند. خیزش هر رهایی بخش آفرینش را به حالت مینوی- اهورایی نخستین، گامی نزدیک تر کند و نیروهای شر کاستی گیرند. با این وجود، شر هر بار ، پس از شکست های سخت، دوباره نیروهای خود را گرد آورد و تازشی دیگر را آغاز کند و در قالبی نو به تهدید زندگی و انسان و نیکی پردازد.
به این ترتیب آیین زردشت چهار بار به کمال گراید: بار نخست در زمان ظهور زردشت و سه بار دیگر در دوران خیزش اوشیدر و اوشیدر ماه و سوشیانس. نماد این چهار دوره یک بار در قالبی رازگونه بر زردشت نموده شده است و آن هنگامی بوده است که او در سی سالگی برای تهیه هوم به ساحل رود دائیتی، در میانه جهان شد تا از آن بگذرد- رودی که به مناسبت گذر زردشت از آن، سرور رودهای جهان است- زردشت از رود گذشت، و در این گذر در نخستین پیشروی آب تا ساق پای او را گرفت، در دومین پیشرفت به زانوی او رسید، سپس به کشاله رانش رسید و سرانجام تا گردنش بالا آمد، و این چهار مرحله بالا آمدن آب رود دائیتی نشانه آن بود که آیین او چهار بار به مرز کمال نزدیک شود و در چهارمین بار به کمال کامل رسد.
نشانه های دوره های آهن – دوران کنونی – وحشتناکند و نومید کننده . این دوره زمان سیطره شر و تبهکاری است. دیوان پلشت تباربه زمین تازند. حاصل تاخت و تاز آن ها ویرانی ، تباهی و هرج و مرج است و نابودی نشانه های زندگی. زندگی دچار تباهی شود. سیاهی حکم فرما شود. بیماری و مرگ تاخت و تاز کنند و جان زندگان را بی رحمانه گیرند. گرامی داشت راستی و مهر و نیکی افول یابد. نیایش و یزش فراموش شود و پاس داشت آیین از یادها رود. آشفتگی کیهانی جهان را دچار هرج و مرج کند. خورشید و ماه نور خود را به زمین نتابند و زمینیان تیره روز را از موهبت روشنایی بی بهره کنند. همه جا را تاریکی فرا گیرد. جنگ ها و خون ریزی ها در گیرد. زندگی چنان ترسناک شود که زمینیان از وحشت به خود لرزند. نکبت و فلاکت جهان را به خود آلاید و زمین پر شود از پلیدی و پلشتی و پستی و زشتی. بیماری های مرگبار مردمان را دسته دسته کشد. دیوان تبهکار از هر سو بر زندگان تازند و آن ها را اوبارند . زندگی بر زمین ناممکن شود، و بدی می رود که بر نیکی چیرگی کامل یابد.
پایان این هزاره شوم همراه است با بارش ستارگان در آسمان و درخشش ناگهانی خورشید در شب که نشانه میلاد قهرمانی پارسا و پاک آیین از نژاد کیان است. این شاهزاده بهرام ورجاوند نام دارد: بهرام بلند پایه، بهرام فره مند. او یکی از نجات بخشان آیین زردشت است. با خیزش او همه پهلوانان ایمن مانده از هجوم دیوان به او پیوندند و او با یاری ایشان بر لشکر شر پیروز گردد و سرزمین های ایرانی و دین بهی را پیش از تولد نخستین رهایی بخش بزرگ از شر دشمنان رهاند و زمینه را برای خیزش اوشیدر فراهم کند، و پس از خیزش اوشیدر به او در امر دادگستری و نیک پروری یاری رساند.
خیزش اوشیدر رهایی بخش
اوشیدر رهایی بخش- بزرگترین پسر زردشت- نخستین رهایی بخش آیین زردشتی پس از اوست. او سی سال مانده به پایان سده دهم از هزاره زردشت خیزش کند. چگونگی زایش او از این قرار است: پیش از آن که زردشت جفتی برای خود بر گزیند، ایزدان سه قطره از نطفه فره مند و روشن روان او را – چون سه گوهر شب تاب- در ژرفای دریای کیانسه (دریای هامون کنونی) به نگهبان آب ها، آبان فره که ایزد اناهید است، سپردند تا از آن پاسداری کند. از آن پس نود و نه هزار و نهصد و نود و نه فروهر نیک و توانای پارسا نطفه زردشت را در دریای هامون نگهبانی کنند. این سه گوهر که چون سه چراغ در ژرفای دریای کیانسه، سده هاست نور افشانند و شبانگاه فراز دریا را تا دور دست ها روشنایی تابناک بخشند، نطفه های فره مند و روشن روان وجود این سه رهایی بخش بزرگند که آن گاه که زمانه هر یک فرا رسد، دوشیزه ای پانزده ساله و پاکیزه سرشت به آب دریای کیانسه، وارد شود و یکی از این سه نطفه فره مند روشن روان وارد بطن او شود و او از آن نطفه بارگیرد و یکی از این رهایی بخشان بزرگ را در بطن خود بپرورد و به جهانیان ارمغان بخشد.
اوشیدر رهایی بخش از پاکدامن دوشیزه ای پانزده ساله زاده شود. این دوشیزه “نامی پد” نام دارد- آن که دارای پدری نامدار است- نامی پد در یک ظهر سوزان تابستان برای رها شدن از گرمای آتشین، به آب دریاچه کیانسه پناه برد تا در آن لختی آب تنی کند و از گرما برهد. آن جا یکی از نطفه های سه گانه فره مند و روشن روان زرتشت به درون رحم او نفوذ کند و در بطن او بسته شود و او، از نطفه زردشت بارور گردد و از این باروری اوشیدر به دنیا آید.
هنگامی که این رهایی بخش بزرگ به سی سالگی رسد، نیک بختی دیدار هرمزد یابد و دوران رهایی بخشی او آغاز شود. نخستین نشانه های آغاز رهایی بخشی او چنین بروز کند که مهر ایزد خورشید ده شبانه روز یکسره بر اوج آسمان ، در جایگاه نیمروزی خویش، “رپیثوین” ایستد- در همان جایگاهی که پیش از نخستین یورش اهریمن قرار داشت. این جایگاهی است از آن سرور جهان آرمانی، سرور گرمای نیمروزی و سرور ماه های تابستانی. پیش از ورود شر به جهان، خورشید در این جایگاه، در میان آسمان ساکن آرمیده بود و با ورود شر به جهان خورشید به حرکت در آمد و از سیاهنای ظلمت سرشت او گریخت و از این پس همواره در گریز از ظلمت است- با خیزش اوشیدر، بار دیگر، مهرشید ده شبانه روز تمام در جایگاه نخستین خود ایستد، و با این نشانه باورمندان به آیین زردشت فهمند که هزاره زردشت به پایان رسیده و هزاره اوشیدر پیام آور آغاز گردیده و این رهاننده به رهایی بخشندگی برانگیخته شده است.
در این حال، اوشیدر رهایی بخش به دیدار امشاسپندان رود و آن ها آیینی را که باید برای زمینیان به ارمغان آورد، به او الهام بخشند. او آیین خویش را برای زمینیان هدیه آورد و رایگان این گنج شایگان را به همگان بخشد. با خیزش او بهرام ورجاوند که یار و یاور اوست با پهلوانان دلاور خویش به یاری او بر خیزد و آن دو به یاری هم جهان را به سرشت مینوی نخستینش نزدیک کنند و از آن پس، نظم از دست رفته به زندگی بر گردد. جهان سرشار از روشنایی و زیبایی و نیکی و پاکی و والایی و راستی و درستی شود. در دوران او آیین بهی رواج یابد. تنگی و خشکی بکاهد. رادی و نیک نهادی و بی کینی در همه جهان گسترش یابد. حقیقت هر چیز بر بینندگان و شنوندگان و دارندگان اندیشه و خرد آشکار شود. داد و مهر جهان را از خود آکند و کیهان نوآرایی و بهسازی شود و به فرشکرد نخستین رسد و دین هورمزدی از همه گونه آلایش پاک و پیراسته و پالایش شود.
به مدت سه سال همیشه بهار باشد. گیاهان شکوفایی ناپژمردنی یابند و هیچ گیاه سودمندی نخشکد. جهان پر شود از بالش و شکوفش. رود واتائنی که به دریای کیانسه می ریخته و افراسیاب آن را از بین برده، در این زمان از نو جریان یابد و جوشان و خروشان به بلندی اسبی جاری شود. چشمه های دریای کیانسه جوشان شوند و رودهای اورویس و هیرمند پرشارش. مردمان در هماهنگی آرمانی و آرامش آسمانی، دور از شرارت آفریدگان بد زندگی کنند و بخشی از آفریدگان زاده اهریمن، یعنی گرگ ها، به طور کامل نابود شوند، به این روش که نوع گرگ همه بر یک جای شوند و در آن جای بر هم آمیزند و گرگی مهیب که نماینده نوع گرگ است و پهنایش چهار صد و پانزده گام و درازایش چهار صد و سی و سه گام است پدیدار شود. به دستور اوشیدر مردم سپاه آرایند و به کارزار آن گرگ شوند. نخست نیایش کنند ایزدان را، سپس بر آن گرگ که مطلق گرگ صفتی است یورش آورند، اما کشتن آن گرگ نتوانند. پس اوشیدر به ایشان فرمان دهد که تیغی تیز و پهن بسازند که تیز ترین و پهن ترین تیغ جهان باشد، مردمان، به یاری بهرام ورجاوند، آن تیغ کاری سهمگین را سازند و با آن بر آن گرگ دیو صفت از هر سو تازش آورند و آن دروج اهریمن تبار را بکشند. از جسد پلشت آن گرگ زهری جاری شود که تا یک فرسنگ از هر سوی آن جسد نحس را بیالاید و از گند خود زمین و گیاهان آن را بسوزاند و خشک و نابود کند. در سده پنجم اوشیدر “مزن” ها را- آن گروه از دیوان هیولا پیکر که بلندی قامتشان چنان است که دریای فراخکرد تا میان رانشان رسد و ژرفترین گودی اش تا دهانشان رسد- سرکوب کند.
در زمان او تند روی و فزون خواهی ناتوان و میانه روی و تناسب جویی توانا شود.
خیزش نخستین رهایی بخشنده بزرگ پیش زمینه ای است برای فرا رسیدن کمال کامل، که همانا درهم آمیزش نظم نخستین است با دین بهی که زردشت پیام آور آن بوده است.
اما فرشکرد یا نوآرایی و بهسازی جهان در این هزاره کامل نیست، زیرا بدی هنوز وجود دارد و بار دیگر ابراز وجود کند. آن گاه که هزاره اوشیدر به سر رسد دشمنان زندگی باز گردند و دین بهی و دولت فره مند هوشیدر را پایمال کنند. شر نخست به هیبت زمستانی هراس انگیز، با جادو گری دیو ملکوس که شریر موجودی ست اهریمنی و پلشت آیین از بن مرگ اهریمن زاد و کشتار دیو تبار، و از تخمهی “تور براد روشن”- یکی از آن پنج برادری که زردشت را دشمن بودند و او برادر میانی بوده و دشمنی کین توزانه اش با زردشت از همه برادران بیشتر- رخ نماید، و با دیو کامگی سهمگین بارانی سیل آسا را که ملکوسان خوانند همراه با برف و تگرگ جاری سازد. سیل و برف و تگرگ بخش زیادی از آدمیزادگان را نابود کند. با این همه، پیش از رسیدن هنگام خیزش دومین رهایی بخشنده بزرگ، به نفرین اوشیدر، دیو ملکوس میرد و اهریمن را سستی و هراس فرا گیرد. نیکی دگرباره پیروز شود و جهان را باز آراید و مردمان از “ور جمکرد”- آن باروی ساخته جم که دژی زیر زمینی است ساخته و پرداخته جمشید جم کردار- بیرون آیند و زمین را پر کنند.
این وره یا دژ را جمشید هنگامی ساخت که هورمزد به او هشدار داد که مردمانش گرفتار سه زمستان هراس انگیز خواهند شد که بر اثر آن همه موجودات زنده از مردمان و جانوران و گیاهان نابود خواهند گشت. به این سبب و برای چاره اندیشی در برابر چنین تبهکاری مرگباری جم بارویی ساخت و تخمه های همه گون جانوران و گیاهان و بهین آدمیان را به آن جا برد و در آن جا ایمن از سرما و گزند آن نگاه داشت تا پس از به پایان رسیدن آن سرد زمستان های یخبندان مهیب، که در پایان هزاره اوشیدر پیش می آید و بر اثر گزند رسانی های ملکوس، مردم و جانوران مفید نابود می شوند، در های این بارو را بگشایند، و دوباره جهان آبادان و آکنده از به گزیده زیندگان نژاده و نیک تبار گردد.
با باز گشت موجودات از ور جمکرد به زمین زندگی دوباره بر زمین رونق گیرد. جهان از مردم نیکو سرشت پر شود. کشت زار ها سر سبز گردند و سرشار از گیاهانی شفا بخش که دشمن بیماری ها هستند و آن ها را از بین برند. دیگر نه بیماری مرگبار باشد و نه تباهی و سیاه کاری. مرگ تنها بر اثر پیری روی نماید یا بر اثر کشته شدن. به این ترتیب بزرگترین و کارا ترین سلاح اهریمن که مرگ است ناتوان شود و نیروی خود را از دست دهد.
در پایان هزاره یازدهم، هزاره اوشیدر، پانزده ساله دوشیزه پاکدامن دیگری به نام “وه پد”- آن که دارای پدر خوب است- از خاندان بهروز، در گرم ترین روز تابستان، برای نجات از گرمای سوزان به آب دریاچه کیانسه فرو خواهد شد. آن جا او از دومین نطفه فرهمند و روشن روان زردشت بار گیرد و باردار شود و از او، دومین رهایی بخشنده بزرگ از رهایی بخشندگان سه گانه آیین زردشت، اوشیدرماه زاده گردد.
خیزش اوشیدرماه رهایی بخش
با تولد اوشیدرماهان رهایی بخش، دومین رهایی بخشنده بزرگ پا به زمین نهد. او نیز در سی سالگی نیک بختی دیدار هرمزد یابد و به رهایی بخشی برانگیخته شود ، آیین آور هرمزد باشد و آیین خویش در جهان رواج دهد. در هنگام برانگیزش او به نجات بخشی و پیام آوری، مهرشید بیست شبانه روز بر اوج آسمان، در جایگاه رپیثوین ساکن ایستد و با این نشانه جهانیان دانند که هزاره اوشیدر به پایان رسیده و هزاره اوشیدر ماه، جانشین او، آغاز شده است. در این دوران آفریدگان شش سال تمام در بهروزی کامل زندگی کنند. شش سال تمام بهار بی خزان بود و همه گیاهان سودمند بی پژمرش سر سبز و شکوفان مانند. شیر گوسپندان بس افزون شود و شیر یک گاو برای سیراب کردن هزار نفر کافی باشد. پیری کمیاب و جوانی و نیروی بالندگی فراوان شود و جهان پر گردد از جوانان برومند و شاداب. اوشیدر ماهان فرمان به داد راند و داوری به داد کند. در این هزاره بخش بیشتری از آفریدگان اهریمن همانند مارها و افعی ها و اژدهایان و کژدم ها و چلپاسه ها و دیگر خزندگان گزند رسان- که آن ها را خرفستران گویند- نابود شوند، و اوشیدرماهان آن دروج آز تخمه را که مار است همراه با همه خرفستران نابود کند. روش نابودی این گونه است که رده مار و خرفستران همه گرد هم آیند و در هم آمیزند و ماری که هشتصد و سی و سه گام پهنا و هزار و ششصد و پنجاه و شش گام درازا دارد، پدید آید. اوشیدر ماهان و یارانش سپاه آرایند و به کارزار آن ماران روند. اوشیدر ماه فرمان نیایش به یاران دهد. آن ها فرمان او به جا آورند و هرمزد دادار را نیایش کنند. سپس بر آن دروج هیولا پیکر یورش برند. از فرود گرز و نیزه و شمشیر آن ها بر آن دروج، او بگدازد و یک فرسنگ پیرا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 