پاورپوینت کامل منطق چیست؟ ۷۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل منطق چیست؟ ۷۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل منطق چیست؟ ۷۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل منطق چیست؟ ۷۵ اسلاید در PowerPoint :

برای هرکسی که اشتیاقی به تفکر درست یا دست‌کم معقول دارد، تاریخِ منطق جالب‌توجه خواهد بود. گزارش حاضر به شرح و توضیح رویکردهای مختلف به پژوهش عقلانی و، به‌صورتی کلی‌تر، شناخت انسانی می‌پردازد. تأمل دربار تاریخ منطقْ ما را به تأمل در این باره وامی‌دارد که «عامل شناختیِ معقول»‌ بودن و تفکر صائب به چه معناست. آیا به‌معنای وارد‌شدن به بحث‌وجدل با دیگران است؟ آیا به‌معنای اندیشیدن نزد خود است؟ آیا به‌معنای محاسبه است؟

آیا تفکر منطقی روشی است برای کشف یا مناظره؟

مرجع:

aeon

/ برای هرکسی که اشتیاقی به تفکر درست یا دست‌کم معقول دارد، تاریخِ منطق جالب‌توجه خواهد بود. گزارش حاضر به شرح و توضیح رویکردهای مختلف به پژوهش عقلانی و، به‌صورتی کلی‌تر، شناخت انسانی می‌پردازد. تأمل دربار تاریخ منطقْ ما را به تأمل در این باره وامی‌دارد که «عامل شناختیِ معقول»‌ بودن و تفکر صائب به چه معناست. آیا به‌معنای وارد‌شدن به بحث‌وجدل با دیگران است؟ آیا به‌معنای اندیشیدن نزد خود است؟ آیا به‌معنای محاسبه است؟

امانوئل کانت در نقد عقل محض (۱۷۸۱) بیان کرد که از زمان ارسطو هیچ پیشرفتی در منطق رخ نداده است. ازاین‌رو نتیجه گرفت که منطق زمان ارسطو به نقط کمال خود رسیده و هیچ کاری بر زمین نمانده بود. دویست سال بعد، پس از تحولات شگفت‌آور سده‌های نوزدهم و بیستم در ریاضی‌سازیِ منطق به‌دست اندیشمندانی همچون جورج بول، گوتلوب فرگه، برتراند راسل، آلفرد تارسکی و کورت گودل، روشن شد که کانت کاملاً در اشتباه بود. اما این اندیش او نیز اشتباه بود که از دور ارسطو تا زمان او هیچ پیشرفتی در منطق در کار نبوده است. براساس تاریخ منطق صوری۱ (۱۹۶۱) اثر جی.ام.بوخنسکی، منطق سه دور طلایی داشته است: دور یونان باستان، دور مدرسی۲ قرون‌وسطا و دور ریاضی سده‌های نوزده و بیست. در سرتاسر این مقاله، تمرکز بر سنت‌های منطقی‌ای است که در مقابل پس‌زمین منطق یونان باستان تکوین یافته‌اند. بنابراین منطق هندی و چینی مشمول بحث حاضر نیست، اما منطق عربی قرون‌وسطا موضوع بحث خواهد بود.

چرا کانت «سنت» مدرسی را نادیده گرفت؟ از این فراتر، چه چیزی «زوال» منطق را پس از دور مدرسی توضیح می‌دهد؟ اگرچه منطق در دور جدید (مدرن) بخش مهمی از برنام درسی باقی ماند، هیچ ابتکار بنیادین قابل‌توجهی وجود نداشت، غیر از استثنایی مهم در پاره‌ای پیشرفت‌ها در قرن هفدهم به‌دست گوتفرید ویلهلم لایب‌نیتس. درواقع بسیاری از دستاوردهای مدرسی از دست رفت. منطق تعلیمی نیز در این دوره، که کانت بدان اشاره می‌کرد، اکثراً ابتدایی بود. مطمئناً زوال منطق مدرسی به‌یکباره رخ نداد و در پاره‌ای مناطق، مثلاً اسپانیا، نمود و بروز ابتکار در سنت مدرسی در قرن شانزدهم به‌خوبی ادامه یافت. بااین‌حال، به‌بیان کلی، اهمیت منطق مدرسی پس از پایان قرون‌وسطا به‌تدریج کم‌وکمتر شد، مگر برای مقاصد آموزشی در دانشگاه‌ها و در آنجا نیز به‌صورتی بی‌جان و بی‌رمق ادامه یافت.

برای افول منطق مدرسی دلایل بسیاری وجود داشت. شاید مشهورترین دلیلْ نقد قاطعان نویسندگان رنسانس همچون لورنزو والا بود. این اندیشمندان از کاربردنداشتن منطق مدرسی اظهار تأسف می‌کردند. مثلاً والا قیاسات را -استدلال‌های مرکب از دو مقدمه و یک نتیجه که همگی در قالب «بعض/ همه/ هیچ الف، ب است (نیست)» بیان می‌شوند و مقدمات آن‌ها صدق نتیجه را ایجاب می‌کند- گونه‌ای تصنعی از تعقل می‌دانست که برای سخنوران، به‌دلیل تفاوت فاحش با شیوه‌های طبیعی بیان و استدلال، بی‌فایده و بی‌اثر است. آنان زبان لاتینِ زمخت، ملال‌آور، تصنعی و بیش‌ازحد فنیِ نویسندگان مدرسی را به‌شدت نقد می‌کردند و طرف‌دار بازگشت به‌ زبان لاتین و کلاسیکِ سیسرون و ویرژیل بودند. این منتقدین اکثراً به نظام دانشگاهی تعلق نداشتند، جایی که مکتب مدرسی هنوز در قرن پانزدهم هنجار به شمار می‌رفت. آنان در مقابل به مشاغل دولتی تمایل داشتند و ازاین‌رو دل‌مشغول سیاست، مدیریت اجرایی و به‌طورکلی زندگی مدنی بودند. آنان بیشتر به بلاغت و اقناع علاقه داشتند تا به منطق و استدلال و اثبات.

دلیل دیگری که منطق رفته‌رفته برتری‌اش را در دور مدرن از دست داد، متروک‌شدن نحوه‌های غالباً جدلیِ پژوهش فکری بود. عباراتی از رنه دکارت -همان جنابی که نظام کامل فلسفی‌اش را در حالی درانداخت که در تنهایی و در کنار شومینه و با لباس‌خواب نشسته بود- این تغییر مسیر را به‌شکل بسیار تأثرانگیزی نشان می‌دهد. او در اصول فلسفه۳ (۱۶۴۴)، از چگونگی پیگیری آموزش به شاگرد نوآموز سخن می‌گوید و می‌نویسد:

پس‌ازآن، او باید منطق بیاموزد. مقصود من منطق مدارس نیست، چراکه این منطق، به‌معنای دقیق کلمه، چیزی نیست جز فن جدل یعنی نحوه‌های شرح و تفصیل دانسته‌های خود برای دیگران یا حتی داد سخن راندن بدون قو تمیز دربار چیزی که خود نمی‌داند. چنین منطقی، به‌جای آنکه بر عقل سلیم بیفزاید، آن را به تباهی می‌کشد. بلکه منظور من منطقی است که به ما می‌آموزد عقل خویش را به کشف حقایقی متوجه سازیم که نسبت‌به آن‌ها جاهلیم.

آنجا که دکارت ادعا می‌کند که منطق مدارس (منطق مدرسی) واقعاً منطقی برای کشف نیست، دقیقاً به هدف زده است. هدف اصلیِ آن منطق توجیه و تفسیر است که، به‌ویژه در مقابل پس‌زمین کنش‌های جدلی، معقول می‌نماید، آن‌هم در جایی که طرف‌های بحث به تبیین و مناظره درباب چیزی می‌پردازند که پیشاپیش می‌دانند. درواقع، در بخش عمده‌ای از تاریخ منطق، هم در یونان باستان و هم در سنت قرون‌وسطایی لاتینی، «دیالکتیک» (جدل) و «منطق» مترادف شمرده می‌شدند.

تا زمان دکارت، کاربرد اصلی نظریه‌های منطقیْ تعلیم شاگردان بود تا در مناظره‌ها و مباحثه‌ها موفق عمل کنند و به نظریه‌پردازی در این باب بپردازند که «چه چیز از چه چیز منتج می‌شود»، البته تا جایی که این امرْ جزئی اساسی از چنان کاربست‌های استدلالی‌ای باشد. این‌طور نبود که همگان چنین نگرشی به منطق داشته باشند، مثلاً توماس آکویناس بر آن بود که منطق دربار «معقولات ثانیه» است، تقریباً همان چیزی که ما «مفاهیم درج دو» یا «مفاهیمِ ناظر به مفاهیم» می‌خوانیم. باوجوداین در اواخر قرن شانزدهم الهی‌دان اسپانیایی، دومینگو دِسوتو، آن‌قدر اطمینان داشت که بنویسد: «جدلْ هنر یا دانشِ بحث و مناظره است.»

رابط تنگاتنگ منطق سنتی و کاربست‌های مناظره بازمی‌گردد به دور هلنیستی کلاسیک. در آن زمان، فعالیت عقلانی اساساً امری گفت‌وگومحور بود، همان‌گونه‌که در محاورات افلاطون ثبت شده است. در این محاورات، سقراط معمولاً به کار رد و ابطال (

Elenchus

) می‌پردازد که دربردارند تبادل پرسش‌وپاسخ است و طرف‌های گفت‌وگو، براساس پاسخ‌هایشان در خلال بحث، به جایی می‌رسند که به موضعی مخالفِ بیانات آغازین اذعان می‌کنند. دو متن منطقی ارسطو، جدل۴ و مغالطات۵، به‌صراحت دربار کاربست‌های جدلی‌اند و مشتمل‌اند بر سازمان‌دهی این اعمال از طریق توصیفی انتزاعی از ویژگی‌های ساختاری‌شان.

تحلیلات اولی۶ انتزاعی‌ترین متن منطقی ارسطوست که سرشار از واژگان جدلی و ارجاعات به کاربست‌های مناظره است. مثلاً او به یافتن مقدمات درست برای رسیدن به نتیج دلخواه می‌پردازد، یعنی گونه‌ای از «مهندسی معکوس». فنون بحث‌شده در اینجا، به‌طور خاص، در مناظره به کار می‌آیند. اگر استدلال‌کننده‌ای بخواهد طرف‌های بحث خود را به گزار

P

متقاعد کند، به جست‌وجوی گزاره‌های دیگری می‌پردازد که بر

P

دلالت کنند و طرف‌های بحث نیز محتملاً به آن‌ها اذعان کنند. آنگاه طرف بحث، با اذعان به

T

و

Q

که با هم

P

را ایجاب می‌کنند، به پذیرش

P

وادار خواهد شد. روشن است که این شیوه -همان‌گونه‌که بعدها دکارت برای آن اظهار تأسف می‌کند- مناسب‌ترین رویکرد در بحث و جدل با دیگران و قانع‌ساختن آن‌هاست و نه رویکردی برای کشف حقایق جدید.

برتری جدل در سرتاسر دوران باستان متأخر ادامه یافت. در دور قرون‌وسطای لاتینی، هنگامی که مناظره در سبک نوظهور مشهور به «مباحث مدرسی۷» نهادینه شد، تمرکز و تأکید بر مناظره حتی چشمگیرتر از قبل شد. «مباحث مدرسی» فرایند مناظره‌ای رسمی و موشکافانه بود که بر قوانین تقریباً دقیقی استوار بود. این فرایند از روش‌های بحث و استدلال یونان باستان الهام گرفته بود و، در صومعه‌های قرون‌وسطای متقدم، بسط و توسع بیشتری یافت. این رخداد شاید جای تعجب باشد، چون آن‌ها به حیات فکری و پر از تأمل مشهور بودند. این امر در قرن دوازدهم با تأسیس و توسع دانشگاه‌ها به اوج خود رسید که در آن‌ها مباحثه، در کنار شرح و تفسیر متون، به شیو اصلی آموزش تبدیل شد. تأثیر این مباحثات به فراتر از دانشگاه‌ها کشیده شد و در حوزه‌های گوناگون حیات فرهنگی گسترش یافت. مباحثات یکی از رویکردهای اصلی برای پژوهش فکری در اروپای قرون‌وسطا بود.

یک مباحثه با یک حکم آغاز می‌شود و آنگاه به بررسی استدلال‌های له یا علیه آن حکم می‌رسد. این فرایند یادآور بازی پرسش‌وپاسخی است که ارسطو در فن جدل توصیف کرده است و، در آن، حکم اولیه می‌تواند به‌صورت سؤالی خوانده شود: «

X

، آری یا خیر؟» این شیوه اساساً کاربستی گفت‌وگومحور است که، در آن، نشان داده می‌شود که دو طرف دربار حکمی معین اختلاف‌نظر دارند و استدلال‌هایی برای دفاع از موضع خود اقامه می‌کنند، اگرچه یک شخص واحد نیز می‌تواند هر دو نقش مقابل هم را ایفا کند. شاید هدف صرفاً قانع‌کردن طرف بحث یا مخاطب شما باشد، اما مدلول ضمنی نوعاً دستیابی به نکت عمیق‌تری است، چیزی همچون نزدیک‌تر‌شدن به حقیقتِ موضوع موردنظر با بررسی آن از جنبه‌های مختلف.

متفکران قرون‌وسطا درگیر مباحثاتی «زنده» می‌شدند: چه به‌صورت خصوصی میان استاد و شاگرد و چه در رویدادهای عمومی بزرگ که عمدتاً در حضور جمع‌های دانشگاهی بود. اما در پاره‌ای از برجسته‌ترین نوشته‌های نویسندگان قرون‌وسطا نیز این ساختارِ کلی به‌طور گسترده به کار گرفته شده است (پاره‌ای از آن‌ها درواقع نسخه‌های مکتوب مباحثاتی هستند که در واقعیت رخ داده‌اند و به جزوه‌ها۸ معروف‌اند). متون درسی منطقْ آموزش لازم را برای برتری‌یافتن در فن مباحثه فراهم می‌آوردند، همراه با فصل‌هایی درباب مغالطات، نتیجه‌گیری، ساختار منطقی و معنای گزاره‌ها، و درباب تکالیف (مباحثه‌ای بسیار ساختگی و متصنع). هم این‌ها مستقیماً به فن مباحثه مربوط می‌شوند، اگرچه پاره‌ای از آن‌ها برای دیگر مقاصد همچون تفسیر و شرح متون نیز به کار می‌آیند. این حضور گسترد مباحثات و انواع مرتبط آن به «نهادینه‌سازی تعارض۹» توصیف شده است.

«مباحثات» عمدتاً با فرهنگ دانشگاهی قرون‌وسطای متأخر گره خورده بود. در عبارات یادشده، دکارت به‌صراحت از «منطق مدارس» سخن می‌گوید و بنابراین کل رویکرد آموزشی‌ای را نقد می‌کند که بر مباحثات و منطق نهفته در آن‌ها مبتنی بود. اندیشمندان رنسانسْ مکتب مدرسی را به‌دلیل نپرداختن به موضوعاتی نقد می‌کردند که واقعاً برای جامعه اهمیت داشت. آنان نه به اهل بحث‌وجدل مدرسی بلکه به سخنوران، به‌عنوان روشن‌فکران آرمانی، اولویت می‌دادند. کار صورت‌گرایی افراطیِ مباحثات مدرسی به بدنامی و ریشخند کشیده شد، مثلاً در نمایشنام بیمار خیالی۱۰ اثر مولیر آنجا که توماس دیافویروسِ فضل‌فروش و بلکه احمق به واژگان مباحثه‌ای متوسل می‌شود تا مطلبی را دربار عشق ثابت کند:

تصدیق می‌کنم۱۱ دوشیزه؛ آنجا که بحث تصاحب معشوق نیست، اذعان می‌کنم۱۲ با آن موافقم؛ اما، آنجا که بحث آن تصاحب است، انکار می‌کنم۱۳.

بااین‌حال، تنها علت زوال منطق مدرسی افول فرهنگ مباحثه‌ای نبود. منطق مدرسی، درست یا نادرست، امری گره‌خورده با برداشت‌های اجمالاً ارسطویی از زبان و مابعدالطبیعه لحاظ می‌شد، برداشت‌هایی که با طلوع پارادایم علمی جدید در طلیع عصر مدرن، خود را از توجه و التفات بی‌بهره می‌دید. به‌رغم هم این‌ها، کاربست مباحثات در فضاهای دانشگاهیِ خاص تا مدتی ادامه یافت. درواقع، آن‌ها در نقش تشریفاتی مربوط به دفاعیه‌های دکتری هنوز هم حضور د

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.