پاورپوینت کامل فلسفه؛ عامل یا مانع رشد نظریات علمی در تمدن اسلامی ۴۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل فلسفه؛ عامل یا مانع رشد نظریات علمی در تمدن اسلامی ۴۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فلسفه؛ عامل یا مانع رشد نظریات علمی در تمدن اسلامی ۴۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل فلسفه؛ عامل یا مانع رشد نظریات علمی در تمدن اسلامی ۴۶ اسلاید در PowerPoint :

انگیزه‌ها و روش‌های فعالیت علمی در تمدن اسلامی چه چیزهایی بود؟ آیا دانشمندان آن دوران علم را فرایندی برای شناخت و فهم عالم واقع می‌دانستند یا تنها روشی برای پیش‌بینی پدیده‌ها و کاربرد در امور اجتماعی و مذهبی؟ رابط علم با فلسف رایج به‌ویژه فلسف طبیعی چگونه بود؟

دربار فلسف علم در تمدن اسلامی؛

انگیزه‌ها و روش‌های فعالیت علمی در تمدن اسلامی چه چیزهایی بود؟ آیا دانشمندان آن دوران علم را فرایندی برای شناخت و فهم عالم واقع می‌دانستند یا تنها روشی برای پیش‌بینی پدیده‌ها و کاربرد در امور اجتماعی و مذهبی؟ رابط علم با فلسف رایج به‌ویژه فلسف طبیعی چگونه بود؟ متافیزیک غیرمکانیکیِ علوم، مانع یا عامل رشد علوم بود؟ این‌ها و ده‌ها سؤال دیگر، از موضوعاتی است که نه تنها برای مورخان علم، بلکه برای بسیاری از دیگر علاقه‌مندان حوز فرهنگ و تمدن اسلامی، جالب است. گاهی دیده می‌شود که غیرمتخصصان به‌طور شتاب‌زده پاسخ‌هایی دم‌دستی برای این پرسش‌ها عرضه می‌کنند، بدون اینکه حداقل بخشی از آثار علمی دانشمندان اسلامی را به‌طور مستقیم خوانده باشند و وارد بحث‌های روز در این زمینه‌ها شده باشند.

یکی از نکاتی که می‌تواند در پاسخ به این سؤالات کمک کند، تفاوت روش‌شناسی علوم ریاضی مثل نجوم و اپتیک و علوم فلسفی مثل طبیعیات، از نظر متفکران تمدن اسلامی است. دکتر معصومی همدانی در مقاله‌ای به تلقی فلاسفه و منجمان قدیم از علم و تفاوت روش‌شناسی این دو می‌پردازد.[۱] وی نشان می‌دهد که در آن زمان، دو طریق برای برهان یا استدلال شناخته شده بود: روش اول پی بردن از معلول به علت است که دلیل «انّی» گفته می‌شود و روش دوم رسیدن از علت به معلول است که دلیل «لمّی» خوانده می‌شود. دلیل انّی در علوم ریاضی مثل نجوم، موسیقی، مناظر و علم‌الاثقال به کار می‌رفت و دلیل لمّی در علوم طبیعی و فلسفی. در طبقه‌بندی علوم به روش قدما، علوم ریاضی به دو بخش تقسیم می‌شوند: علوم ریاضی محض و علوم ریاضی غیرمحض. علوم ریاضی محض مثل حساب و هندسه، موضوعشان تنها موجودات مجرد ریاضی است و علوم ریاضی غیرمحض مثل نجوم و اپتیک (مناظر) موضوعشان موجودات واقعی مثل افلاک و شعاع‌های بینایی است. علوم ریاضی غیرمحض به جنبه‌های هندسی و تجربی موجودات واقعی می‌پرداختند. بنابراین دانشمندان قدیم می‌توانستند با استفاده از برهان‌های ریاضی براساس اندازه‌گیری و مشاهد پدیده‌ها (معلول‌ها) به علل آن‌ها پی ببرند؛ یعنی در این روش از معلول به علت، (به زبان امروز از مشاهده به نظریه) می‌رسیدند. این روش می‌تواند کیفی یا کمّی باشد؛ یعنی مثلاً از مشاهد طلوع و غروب ستارگان و تغییرات ارتفاع آن‌ها در مناطق مختلف زمین، پی به کرویت زمین می‌بردند، زیرا طبق براهین هندسی، می‌دانیم که کرویت زمین باعث می‌شود در شهرهای روی یک طول جغرافیایی، ارتفاع ستارگان متفاوت باشد. حالا که چنین چیزی را مشاهده می‌کنیم، نتیجه می‌گیریم که زمین کروی است. اگر بخواهیم به زبان امروزی بگوییم، معلول همان پدید تجربه‌شده است و علت، نظریه‌ای که تجربیات را توضیح می‌دهد. در روش‌شناسی قدیم، بین نظریه و مشاهدات رابط علت‌ومعلولی قائل بودند و وظیف عالِم آن بود که با مشاهد معلول (مثلاً دود) به علت (آتش) پی ببرد. در فلسف علم جدید نیز بعضی فلاسفه، رابط توضیحی بین نظریه و مشاهدات را رابط علّی می‌دانند. عالمی که در جست‌وجوی دلیل انّی برای پدید

q

است، باید براساس براهین ریاضی و هندسی نشان دهد که علتی مثل

p

می‌تواند در رابط

p→q

صادق باشد و آن‌گاه از مشاهد

q

وجود

p

را نتیجه بگیرد. اما باید دانست که وضع تالی منتج نیست و بنابراین در این روش، این فرض مستتر است که به غیر از

p

هیچ نظری دیگری وجود ندارد که از آن

q

حاصل شود و برای چنین فرضی باید دلیلی جداگانه اقامه کرد؛ دلیلی که معمولاً دانشمندان از اقام آن عاجزند. همین موضوع منشأ انتقادات بعضی فلاسف قدیم از منجمان و دیگر ریاضی‌دانان بود.

فلاسفه روش لمّی را ترجیح می‌دادند. با استفاده از دلایل لمّی از علت‌ها به معلول‌ها (نظریه‌ها) می‌رسیدند و علت‌ها را با تحلیل‌های عقلی و بدون تمسک به مشاهده، از پیش‌فرض‌های عقلی و فلسفیِ خود استنتاج می‌کردند و آن‌گاه معلول‌هایی را که از این علل صادر می‌شد، کشف می‌کردند. مثلاً براساس اصول فلسف طبیعیِ ارسطویی، هر جسمِ بسیط طبعاً به شکل کره درمی‌آید و نتیجه می‌گرفتند که شکل زمین کروی است. با اینکه منجمان و فلاسفه هر دو به کرویت زمین می‌رسیدند، ولی از دو روش کاملاً متفاوت استفاده می‌کردند.

تفاوتی که در روش‌شناسی فلسف طبیعی و علوم ریاضی وجود داشت، باعث می‌شد که منجمانی مثل بطلمیوس، علم نجوم را به‌عنوان یک علم ریاضی یقینی‌تر از فلسف طبیعی بدانند. مثلاً قطب‌الدین شیرازی در قرن هفتم هجری، با اینکه علاوه بر منجم، فیلسوف هم بود، جایگاه والایی برای نجوم قائل می‌شد و این سخن بطلمیوس را، که طبیعیات و الهیات (فلسف مابعدالطبیعه) در مقایسه با دانش یقینی علوم ریاضی فرضیات محسوب می‌شوند، با کمی تعدیل، تکرار می‌کرد.

جالب آنکه حتی بطلمیوس پس از ذکر براهین هندسی برای اثبات کرویت زمین، اشاره‌ای اجمالی به براهین فلسفی دارد و ارسطو نیز برای اثبات کرویت زمین، پس از ذکر دلایل فلسفی، می‌گوید: «محاسبات ریاضی‌دانان در نجوم نیز مؤید رأی ماست.» البته ارسطو دلایل فلسفی را برتر از دلایل ریاضی‌دانان می‌داند؛ چراکه فلسفه به علل ذاتی و اُولای حرکات اشیا پی می‌برد، ولی ریاضیات تنها از روابط هندسی که از خواص بَعدی اشیا هستند، بهره‌مند است. موضوع فلسف طبیعی عالم طبیعت است، بنابراین بخشی از طبیعیات به حرکت در آسمان‌ها و زمین اختصاص دارد که موضوع علم هیئت هم هست. وجه ممیز طبیعیات با نجوم، تفاوت در روش است. همان‌طور که گفته شد، روش طبیعیات روش لمّی است که از مقدمات عقلی به کشف مجهولات اقدام می‌کند، درحالی‌که نجوم با استفاده از هندسه و ریاضیات، به روش انّی از مقدمات پسینی یا مشاهدتی به کشف علت پدیده‌ها می‌پردازد. بنابراین به دلیل موضوع مشترک، علم نجوم با طبیعیات ارتباط پیدا می‌کند و تفاوت در روش، آن‌ها را از هم دور می‌کند. این ارتباط از طریق فرض یک موجود فیزیکی نادیدنی به نام فلک برای توضیح حرکات اجرام سماوی شکل می‌گیرد. فلک جسمی است کروی، معمولاً توخالی و دارای ضخامتی مشخص. (شکل ۱) سیارات و ستارگان یا افلاکِ دیگر ممکن است درون پوست ضخیم یک فلک قرار بگیرند و به‌واسط چرخش فلک، آن‌ها نیز حرکت داده شوند. کلم «فلک» در کتب نجومی دور اسلامی، به‌ویژه پیش از قرن ششم و هفتم، به دو معنای دایره و کر متحرک به کار می‌رفت. اما در کتب هیئت استاندارد، معمولاً به معنای موجودی واقعی بود.

فلک به زبان امروزینِ فلاسف علم، یک موجود نظری دانسته می‌شود که می‌توان آن را با هر مفهوم نظری دیگری در علم، مثل الکترون، اتر، فلوژیستون و… مقایسه کرد. در علم امروز، فرض موجودی غیرق

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.