پاورپوینت کامل خواجو و عرفان ۵۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل خواجو و عرفان ۵۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل خواجو و عرفان ۵۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل خواجو و عرفان ۵۲ اسلاید در PowerPoint :
خواجوی کرمانی در سه جای دیوان عظیمش کلمه کربلا را به کار برده است و اشاراتی به حضرت سیدالشهدا(ع) دارد. در یکی از قصیدههای خود نام تمامی دوازده امام را میبرد و تجلیل بسیار گرانقدری از آنها میکند که همین شیعه اثنیعشری بودنش را به طرز محکمی اثبات میکند. خواجو در یکی از غزلهایش، اشعار و ابیاتی دارد که رسما جریان کربلا را ذکر میکند
آناهید خزیر: سیودومین نشست از مجموعه «درسگفتارهایی درباره خواجوی کرمانی» به بررسی یک غزل عارفانه خواجو اختصاص داشت که با سخنرانی دکتر حسن بلخاریقهی، استاد دانشگاه تهران و رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، زیر عنوان «تسلط خواجو بر معانی و اشارات عرفانی» در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد. وی در ابتدا به وجود اشاراتی در دیوان خواجو درباره باورهای شیعی اشاره کرد و گفت:
واقعه کربلا در غزل خواجو
خواجوی کرمانی در سه جای دیوان عظیمش کلمه کربلا را به کار برده است و اشاراتی به حضرت سیدالشهدا(ع) دارد. در یکی از قصیدههای خود نام تمامی دوازده امام را میبرد و تجلیل بسیار گرانقدری از آنها میکند که همین شیعه اثنیعشری بودنش را به طرز محکمی اثبات میکند. خواجو در یکی از غزلهایش، اشعار و ابیاتی دارد که رسما جریان کربلا را ذکر میکند:
به حلق تشنه آن رشک غنچه سیراب
که رخ به خون جگر شوید از غمش عنّاب
شه دو مملکت و شهسوار نه مضمار
مه دوازه برج و امام شش محراب
حدیث مقتل او گر به گوش کوه رسد
شود ز خون دل، اجزای او عقیق مذاب
و گر سپهر برد نام آتش جگرش
کند به اشک چو پروین ستارگان را آب
به کربلا شد و کرب و بلا به جان بخرید
گشود بال و از این تیره خاکدان بپرید
خواجو همچنین ابیاتی در مورد امام سجاد(ع) دارد و درباره امام باقر(ع) نیز اشاراتی دارد:
به آفتاب جهانتاب آسمان علوم
که شد منور از انفاس او آسمان علوم
یا درباره امام جعفر صادق(ع) میگوید:
امام کعبهنشین، جعفر فرشتهنشان
خلیل خضر خلف، صادق خلیفهخدم
به هر حال در سه جای کل دیوان خواجو عین نام کربلا آمده است که یک موردش متناسب با این ایام قرائت شد.
برخی از غزلیات خواجو نشاندهنده تسلط او بر معانی و اشارات عرفانی است؛ از جمله میتوان به غزلی با مطلع «هر که مجنون نیست، از احوال لیلی غافل است» اشاره کرد:
هرکه مجنون نیست از احوال لیلی غافل است
وان که مجنون را به چشم عقل بیند، عاقل است
قرب صوری در طریق عشق بعد معنوی است
عاشق ار معشوق را بیوصل بیند، واصل است
اهل معنی را از او صورت نمیبندد فراق
وان که این صورت نمیبندد، ز معنی غافل است
کی به منزل ره بری تا نگذری از خویش ازآنک
ترک هستی در ره مستی نخستین منزل است
گرچه من بدنامی از میخانه حاصل کردهام
هر که از میخانه منعم میکند، بیحاصل است
ای که دل با خویش داری، رو به دلداری سپار
کانکه دلداری ندارد، نزد ما دور از دل است
یاد ساحل کی کند مستغرق دریای عشق؟
زانکه این معنی نداند هر که او بر ساحل است
عاشقان را وعظ دانا عین نادانی بود
کانکه سرّ عشق را عالم نباشد، جاهل است
ترک جانان گیر خواجو یا برو جان برفشان
ترک جان سهل است، از جانان صبوری مشکل است
تأملات و مفاهیم عرفانی در اشعار خواجو
به بیت اول توجه کنید، آیا خواجو در بیان این مطلب نگاهی به داستان «خلیفه و لیلی» در دفتر اول مثنوی دارد؟ میدانیم که خواجو در سال ۶۸۹ به دنیا آمد و این هفده سال بعد از فوت مولاناست و سال ۷۵۳ یعنی زمانی که حافظ در کوچهپسکوچههای شیراز زندگی میکند. اصلا در تاریخ ادبیات ما نسبت خواجه و خواجو بحث مهمی است، ولی به احتمال بسیار زیاد جناب خواجو با مثنوی آشنا بوده است. اینکه در مصرع اول بیت اول گفته «غافل است» و در مصراع دومش گفته «عاقل است»، یعنی از لحاظ ترادف معنایی، عقل را معادل غفلت گرفته است و عقل در بیت اول، معادل غفلت و بیخبری است.
با دقت به شعر میتوان فهمید که خواجو باید یک جاهایی را پشت سر گذاشته باشد، وگرنه مفاهیم عرفانی را نمیشود کپی کرد؛ معانی عرفانی را نمیشود بازی کرد. تا این معنا در جان ننشیند و با آن آغشته نشود، به زبان درنمیآید. قرآن کریم میفرماید: «انّا نحنُ نزّلنا الذّکر و انّا لهُ لحافظُون» یعنی ما خود مرسل ذکریم و خود حافظ آنیم. ما خود نازلکننده ذکریم و میدانیم که در میان آدمیان هیچ چیز جان سالم به در نمیبرد و آدمی هر چیزی را در عالم به آن بخش فجور نفس خویش آلوده میکند و قرآن هم نمیتواند از آن مصون باشد. اگر انجیل و تورات و زبور و صُحف تحریف شده است، قرآن هم ایمن نیست و در قلمرو انسان ممکن است آلوده شود، پس لاجرم ما خود حافظ، پاسبان و نگاهبان آنیم. من از این معنا استفاده میکنم که بگویم آن حقایق رقیقه قلبیه هم حافظی دارد. به همین دلیل نمیشود آنها را بازی و کپی کرد. اشعار قابل نسخهبرداری و تکرار هستند، اما معانی نیستند. به همین دلیل است که میگویم خواجو حتما جایی را دیده است.
خواجو و کوس برابری عرفای نامدار
عرفان تنها قلمروی است که نمیشود در آن بازی کرد و اگر کسی بازی کرد، بیتردید رسوا میشود. هر کس که عرفانفروشی کرد، رسوای کوچه و بازار میشود، نه آن رسوای مثبتی که عشاق از جنون عاشقی میبرند، بلکه رسوا از جنس آدمهایی که در قلمرو سیاسی و غیر سیاسی زیادند. معانی عظیم و عمیقی در این شعر وجود دارد که معتقدم محصول برخی مواجهتهای شهودی خواجوست. البته خواجو دوره جوانی پر شر و شوری با سفرهایش داشته است و در مدح هم ید طولایی دارد. در جوانی دنبال ثروت و آنچه مقتضی طبع جوان است، بوده و شاید لبی هم تر کرده باشد، ولی واقعیت قضیه این است که وقتی سن به چهل میرسد، آن که اهل دل است، حتی اگر تا به حال هم در غفلت بوده باشد، بالاخره یک شخصی پیدا میشود که زمام شتر یا اسبش را بگیرد و از او سؤال مردافکن بپرسد که: «شأن محمد بالاتر است یا بایزید؟!» همان سؤالی که شمس از مولانا کرد. محال است که کسی استعداد و ذوق عرفانی داشته باشد و جوانی را به غفلت گذرانده باشد و در یک برهه خاص بعد از چهلسالگی، تلنگری به او نخورده باشد.
در قرآن اربعین سن کمال است. چهل سالگی سن کمال است. حضرت محمد(ص) هم باید به این سن برسد تا مصداق رسالت بشود. آن وقت اگر کسی بتواند این پیام را بشنود و استعداد و ذوقش را هم داشته باشد، راه هموار است. من تقریبا یقین دارم که خواجو با اینکه بر طبق مسائل تاریخی در ۶۴سالگی فوت کرده، حداقل چهارده یا پانزده سال برای تأملات عرفانی وقت داشته است و کسی که دیوان خواجو را بخواند، متوجه میشود او برای اینکه با عرفای نامدار زمانهاش کوس برابری بزند، شعر عرفانی نگفته است. چون وقتی ما این ابیات را میخوانیم، میفهمیم خواجو به تقلید از دیگران ابیات زیبا میسراید یا جگرگوشههای دریافت شده توسط دل شکسته خویش را به صحنه تحریر درمیآورد. آن که اهل دل باشد، در نزد خود محک و معیار دارد و بنا به محک و معیار خود میسنجد که این سخن از سر تقلید است یا به قول مولانا در فیه ما فیه، از سر تحقیق.
وقتی از مولانا شرح صدرالدین قونوی را که تربیتشده ابنعربی است میپرسند که: «حضرت مولانا، صدرالدین محقق است یا مقلد؟» پاسخ میدهد: «آدم خوبی است، اما مقلد است!» مقلد به قول دیگران اعتماد میکند و آنچه دیگران میگویند، در جان خود تجربه نمیکند؛ اما محقق تجربه میکند. درک اهل دل، اعتماد به گفتهدیگران نیست، حتی اگر آن دیگری حجت باشد. عارف میگوید: «حدثنی قلبی عن ربی»، یعنی نمیگوید قال فلان و… یافتههای عارف محصول مواجهات شهودی اوست. آن کسی که دلش شیدای شنود کلمه عشق باشد، دلی دارای معیار دارد. بنابراین وقتی این زبان باز میشود و ابیات خوانده میشود، متوجه میشود که بیت از سر تحقیق است یا تقلید. عارف مواجهات شهودی خود را تجربه می
کند و چون تجربه کرد، امکان اخ
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 