پاورپوینت کامل حکایت روشنفکری ما ۵۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل حکایت روشنفکری ما ۵۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حکایت روشنفکری ما ۵۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل حکایت روشنفکری ما ۵۹ اسلاید در PowerPoint :

زمانی که من در فرانسه بودم (۵۰ تا ۵۵ مسیحی) تعداد زیادی دانشجوی ایرانی در این کشور درس می‌خواندند، به‌خصوص در پاریس فرانسه برای دانشجویان خارجی آسان‌ترین و پذیراترین کشور بود، و از این رو یک جامعه بین‌المللی محصل را در خود گرد آورده بود

زمانی که من در فرانسه بودم (۵۰ تا ۵۵ مسیحی) تعداد زیادی دانشجوی ایرانی در این کشور درس می‌خواندند، به‌خصوص در پاریس فرانسه برای دانشجویان خارجی آسان‌ترین و پذیراترین کشور بود، و از این رو یک جامعه بین‌المللی محصل را در خود گرد آورده بود. از زیر بار جنگ بیرون آمده بود و به قدر کافی گشایش در خود داشت، بی‌آنکه چندان گرانی باشد. تسهیلات زیاد برای دانشجویان قائل می‌شدند. در زمینه علوم انسانی تقسیم‌بندی دو نوع دیپلم به دولتی و دانشگاهی، کار را برای خارجی‌ها آسان‌تر می‌کرد. فرانسه از لحاظ فرهنگی اعتبار خود را داشت و بعد از امریکا و انگلستان، مهمترین کشور شناخته می‌شد. دانشجویان ایرانی از لحاظ سیاسی به سه گروه عمده تقسیم می‌شدند: کسانی که خارج از گروه‌بندی بودند به سیاست کار نداشتند، درسشان را می‌خواندند و در مجامع دانشگاهی خیلی کم دیده می‌شدند. چون حکومت ملی مصدق بر سر کار آمده بود، گروه دوم ملی‌گرای بودند، طرفدار مصدق و نهضت ملی‌شدن نفت. گروه سوم چپ بودند، در جهت گرایش حزب توده، و این عده از همه فعال‌تر بودند. حزب توده در ایران نضج گرفته بود و تبلیغ وسیع برون مرزی داشت. در فرانسه نیز حزب کمونیست، بعد از ایتالیا، مهم‌ترین حزب کمونیست اروپا حساب می‌شد. سندیکای کارگری نیرومند «س‌.ژ.ت» (

C.G.T

) از آن پشتیبانی داشت. روزنامه «اومانیته»۱ بسیار بانفوذ بود و عده‌ای از روشنفکران شناخته شده، از نوع سارتر و سیمون دوبووار، جانب چپ را داشتند. نیروی تبلیغی کمونیست‌ها به حدی بود که هر کس با آنها مخالفت علنی می‌کرد، کوبیده می‌شد، برچسب خیانت یا لااقل ارتجاعی و کودنی می‌خورد، و مجموع اینها جوان را گرایش می‌داد به جانب چپ. کسانی از این دانشجویان نیز پنهانی با جناح سلطنت‌طلب رابطه داشتند، جایزه یا کمک خرج می‌گرفتند؛ ولی به ظاهر چپ‌نمایی می‌کردند.

جلسات دانشجویی گاه به گاه تشکیل می‌شد و همواره بحث و مجادله در میان ملیون و توده‌ای‌ها بود. یک عده عجزه نیز بودند که بی‌آنکه اعتقاد داشته باشند، برای آنکه از قافله روشنفکری عقب نمانده باشند، خود را با توده‌ای‌ها موافق نشان می‌دادند. من روی هم رفته کم به این جلسات دانشجویی که میدان برای خودنمایی ناطقان بود، می‌رفتم. گاه سر می‌زدم و خاموش می‌ایستادم. چند تنی از دو جبهه میدان‌دار بودند و نطقهای غلاظ و شداد می‌کردند.

در این زمان دو موضوع پیش آمد که بحثهای داغی برانگیخت و منفعت صنفی را با سیاست درآمیخت: یکی مربوط به ارز بود. توضیح آنکه چون دولت‌ مصدق به علت مبارزه با انگلیس‌ها با کمبود ارز روبرو بود، کمیسیونی ترتیب داد که به بررسی مکنت دانشجویان خارج از کشور بپردازد، و آنان که تمکن شخصی داشتند، فروش ارز به آنان قطع گردد. البته کسانی که واجد چنین تمکنی شناخته نمی‌شدند، ارزشان ادامه می‌یافت. کسانی که فروش ارز به آنها در معرض متوقف شدن بود، هیاهو راه می‌انداختند و دشنام‌هایی که حزب توده باب کرده بود، نسبت به دولت بر زبان می‌آوردند، و گاه در سفارت جمع می‌شدند و نطق خطابه جریان داشت. سلسله جنبان، توده‌ای‌ها بودند که از این جریان شخصی، بهره‌وری سیاسی می‌کردند.

موضوع دوم، مربوط به مدرک تحصیلی بود. چون در فرانسه دو نوع دیپلم دکتری برای خارجیان جریان داشت، یکی دانشگاهی و دیگری دولتی، در تهران حرف بر سر تصمیمی بود که دیپلم دانشگاهی را به عنوان دکتری نشناسند. این موضوع نیز کسانی را که در این امر ذینفع بودند، به تکاپو انداخت. قرار شد که نامه‌هایی در این باره به دولت نوشته شود و حتی نمایندگانی برای مذاکره به تهران روانه گردند. سرانجام دولت نیز نظر خود را تعدیل کرد، بدین معنی که دکتری دانشگاه‌های فرانسه به همان صورت شناخته بمانند، منتها تصریح کلمه «دانشگاهی» گردد.

تفاوت میان دانشگاهی و دولتی آن بود که اولی دوره‌اش کوتاه‌تر بود و رساله‌اش را می‌شد با اختصار بیشتری برگزار کرد؛ ولی واقعیت این است که این موضوع نیز می‌توانست استثناهایی داشته باشد. بودند کسانی در میان دکترهای دانشگاهی که بعدها افراد کارآمدی شدند. در مقابل، بعضی از دارندگان دکتری دولتی دیپلم را گرفتند و گذاردند توی بغل و تا آخر عمر با همان سر کردند، بی‌آنکه قلم روی کاغذ بگذارند و یا شاخصیت علمی‌ای از خود بروز دهند. این دیپلم را وسیله و پله‌ای قرار دادند برای راه‌یافتن به دانشگاه و مقامات دولتی، ولی در دانشگاه هم همان تقریر جزوه صد صفحه‌ای که ترجمه بود، از جانب آنان ادامه یافت. البته نباید ناگفته گذارد که بودند کسانی در میان دارندگان دکتری دانشگاهی که مایه آبروریزی بودند؛ معلوم نبود که این یکی دو سال در فرانسه چه کرده و چه آموخته بودند. حتی چند کلمه فرانسه نمی‌توانستند حرف بزنند، نوشتن که هیچ. از تمدن غرب و فرهنگ کشور مقیم هم بوئی نبرده بودند. حق داشتند کسانی که آنها را «دکترهای قالیچه‌ای» می‌خواندند. معنی‌اش این بود که قالیچه‌ای به استاد خود داده و از او نمر قبولی گرفته‌اند!

من نمی‌خواهم استادان فرانسوی را تا این حد فرود آورم. این، حدس بدگمانانه‌ای بیش نبود. آنچه درست بود، این بود که به طور کلی دولت فرانسه و دانشگاه‌های فرانسه نظر مساعد و تساهل‌آمیز نسبت به خارجی‌ها داشتند و می‌خواستند از این طریق فرهنگ خود را در جهان ساری سازند، و در مقابل هجوم زبان انگلیسی و فرهنگ انگلوساکسون، جای پائی برای خود نگاه دارند. از این رو این یک سیاست و مشی شده بود که حتی‌المقدور به یک حداقل توقع از دانشجوی خارجی اکتفا گردد. این روش موجب گشت که دوغ و دوشاب در کنار هم نهاده شوند، و به‌حق‌ بدنامی‌ای برای مدرک تحصیلی فرانسه ایجاد گردد.

به هر حال، چه در مورد ارز و چه در مورد ارزش‌گذاری مدرک، بهانه به دست توده‌ای‌ها داده شد که به سود سیاست خود به تحریک بپردازند.

راجع به اصل موضوع، دولت مصدق حق داشت که بخواهد وضع را روشن کند. دکتری دانشگاهی، قدرش را در حد خود قرار دهد و ارز کمیاب دولتی را به افراد ثروتمند ارزانی ندارد. اجلاس‌های دانشجوئی بر سر هم سبکسرانه و بی‌مایه بود. سردمداران و گردانندگان غالبا کسانی بودند که می‌خواستند خودی نشان دهند و امتیازهائی برای آیند خود بگیرند. صمیمیت و فکر نوعی در آن خیلی کم مشاهده می‌شد. این موضوع گرچه در آن زمان در حد احساس بود، بعد به اثبات رسید. پس از آنکه چند سالی گذشت و همگی به ایران بازگشتند، نشان داده شد که کسانی که سنگ چپ و خلق و طبق زحمتکش و آزادی به سینه می‌زدند، یک یک خود را به حکومت کودتائی فروختند و حتی یک مسابق جهنمی در کسب مقام و پول درگرفت! ملی‌گرایان نیز گرچه قدری بهتر بودند، در میان آنان هم بودند کسانی که «چون بهار بدیدند، توبه بشکستند»!

من که ناظر نطق‌های آتشین در جهت مردم‌خواهی و نوع‌پرستی بودم و سالها بعد، پشت‌کردن آنها به مردم را دیدم، حق داشتم که از این روشنفکرنمائی دنیادارانه نومید شوم. از این رو هرگز با هیچ گروه دمسازی نداشتم و خود را آلود مرام خاصی نکردم. همیشه یک گرایش چپ در من بود؛ ولی چپی که با ذات ایران و عمق فرهنگش همراه باشد، نه آنکه در جهت تخریب آن حرکت کند. طی پنجاه سال اخیر، بدبختی بزرگی که بر سر این کشور آمد، آن بود که «روشنفکری» و فرنگی‌مآبی، و به طور کلی آشنایی با دانش غرب، تنها یک راه را به شناسایی گذارد، و آن سوار شدن بر دوش ملت ایران، و کسب تعین باشد. استثناهای اندک را البته از نظر دور نمی‌دارم. آنچه در دوران تحصیلم دیدم، چه در دبیرستان البرز، چه در دانشکد حقوق و چه در پاریس، مرا به این نتیجه رساند که: در ایران دهان ادعا چه گشاد بوده است، شخصیت‌ها چه لرزان، و پشت کردن به مردم چه آسان!

یک علت عمده این بود که اکثر این فرنگ‌رفته‌ها و مدرک‌دارها نسبت به فرهنگ کشور خود بیگانه بودند، به ایران اعتماد نداشتند، رویشان به جانب غرب بود، خودباخته بودند، مانند چوب‌پاره‌ای بر آب، و خارج از گروه و طبق خود، مردم ایران را جانداران دوپائی می‌دانستند که بیش از آن شایستگی ندارند که به بخور و نمیری قانع باشند.

کسانی که در دور رضاشاهی به عنوان محصل اعزامی به اروپا رفته بودند، خیلی بهتر بودند. در میان نسل روشنفکرنمای بعد از شهریور ۲۰ و به‌خصوص نسل مسندنشین بعد از ۲۸ مرداد، کسانی بودند که چنان بدنامی‌ای برای این کشور مظلوم کهنسال ایجاد کردند، که به این آسانی‌ها از تاریخش زدوده نخواهد شد، و ایران را به یک «برهوت فکر و شخصیت» نزدیک نمودند که تا سالها تاوانش باید پرداخت گردد.

روش اندیشیدن

هر ملت برای خود تکیه کلام و روش اندیشیدنی دارد. فرانسوی‌ها نیز البته چنین بودند و دانشجویان ایرانی، با چند سال اقامت در آنجا تحت تأثیر قرار می‌گرفتند. تأثیرپذیری اگر با سبکسری همراه باشد، البته سطحی‌ها را می‌گیرد و آنان گمان می‌برند که از این طریق، کل تمدن محل را کسب کرده، و به صورت یک فرنگی تمام عیار درآمده‌ا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.