پاورپوینت کامل جهان افلاطونی یا جهان ارسطویی؟ ۳۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل جهان افلاطونی یا جهان ارسطویی؟ ۳۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جهان افلاطونی یا جهان ارسطویی؟ ۳۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل جهان افلاطونی یا جهان ارسطویی؟ ۳۷ اسلاید در PowerPoint :

در پهنای تاریخ همواره انسان‌هایی برجسته‌تر نموده‌اند و در فلسفه نیز نام‌های سقراط، افلاطون و ارسطو آنچنان بر سیطره این حوزه سایه افکنده است که حتی گاه توانسته رسالت فلسفه را برای برخی از مفهوم حقیقی خود خارج کند و به جای تفلسف، یادگیری را به محور اصلی رشته تبدیل کند. زمانی که سقراط می‌گفت «من فلسفه را از آسمان به زمین آوردم»، ابدا نمی‌خواست بگوید که من فلسفه را به وجود آوردم؛ این‌سان نبود که فلسفه را یونانیان ایجاد کرده باشند؛ بلکه فلسفه، بی‌آن‌که احتمالا همین نام را هم داشته باشد

سفر به ماورای فلسفه از پس اعصار
در پهنای تاریخ همواره انسان‌هایی برجسته‌تر نموده‌اند و در فلسفه نیز نام‌های سقراط، افلاطون و ارسطو آنچنان بر سیطره این حوزه سایه افکنده است که حتی گاه توانسته رسالت فلسفه را برای برخی از مفهوم حقیقی خود خارج کند و به جای تفلسف، یادگیری را به محور اصلی رشته تبدیل کند. زمانی که سقراط می‌گفت «من فلسفه را از آسمان به زمین آوردم»، ابدا نمی‌خواست بگوید که من فلسفه را به وجود آوردم؛ این‌سان نبود که فلسفه را یونانیان ایجاد کرده باشند؛ بلکه فلسفه، بی‌آن‌که احتمالا همین نام را هم داشته باشد، بسان یک رود در جریان تاریخ به آرامی روان شده و از قرن‌ها پیش و شاید از ابتدای تاریخ بشر مسیری را آغاز کرده تا به یونان رسیده و در آن بوم تشخص و تعین‌یافته است.

تاریخ فلسفه می‌گوید که افلاطون شاگرد سقراط بوده است؛ افلاطون حدودا از بیست سالگی شاگرد سقراط بود و در محضرش می‌آموخت و هرچیزی هم که از سقراط به ما رسیده، توسط شاگردش افلاطون در مکتوباتی مانند آپولوژی، کریتون و فایدون به رشته تحریر درآمده است. بنابراین سقراطی که ما درک می‌کنیم نه دقیقا خودش که احتمالا تابشی از اوست بر ذهن افلاطون؛ بنابراین نمی‌توان گفت که افلاطون نسبت به استاد خود چه روشی را در پیش گرفته بود. اما مساله استاد و شاگردی در فلسفه به صورت مشخص بیشتر با افلاطون و ارسطو شناخته شده است. در نسبت با ارسطو ما حتی از افلاطون هم چیز زیادی نمی‌دانیم.

هنوز مشخص نیست که تا چه میزان از آثار افلاطون به دست ما رسیده و افلاطونی که ما می‌شناسیم با افلاطونی که بوده چقدر فاصله دارد؛ اما تابشی از افلاطون را می‌توان در آثار خود وی و مکتوبات ارسطو به میزان نسبتا خوبی دریافت کرد. ارسطوی جوان که از مقدونیه به آتن آمده بود تا نزد افلاطون بیاموزد، دیری نپایید که سنگ‌بنای جدیدی را در قامت فلسفه بنا نهاد و آن نوعی وسواس عملگرایانه بود. فلسفه‌ای که تا پیش از او در اندیشه‌های اشراق‌گونه سقراط و در جهان مثل افلاطون شکل گرفته بود، حالا به ارسطوی جوان رسیده بود و نوبت او بود تا چیزی به آن اضافه کند.

ایده‌های ارسطو برخلاف جهان ایده‌های افلاطون که در گستره‌ای از انتزاع شکل گرفته بود، در دل زمین ریشه زد و از او یک طبیعت‌گرای قهار ساخت. دیری نپایید که ارسطوی جوان مسیر خود را از استادش جدا کرد و بنیان‌های معرفت‌شناسی خود را در آسیای صغیر و درخلال مطالعه زیست گیاهان و جانوران بنا نهاد. احتمالا همین مقطع از زندگی ارسطو که در دل طبیعت گذشت، آنچنان شناختی از طبیعت به وی داد تا بعدها بتواند درباره ماورای آن قلم بزند؛ ماوراءالطبیعه ارسطو گواه محکمی بر آن است که وی با تمام وجود خود غرق در طبیعت شده بود و مگر جز از طریق این استغراق می‌توان از پشت پرده آن سخن گفت؟ شاگرد افلاطون اگرچه در پایان عمر به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم بخش قابل توجهی از نظریات استادش را پذیرفته بود، اما به هرحال آنچنان طریق معرفت‌شناسی خود را از وی جدا کرده بود که وقتی آموزه‌های استاد با سر‌انگشتان او به تدوین درآمد، کمتر کسی را به این فکر می‌انداخت که ارسطو نه خود تفکر، که بنیان‌های نگرش فکری خود را از افلاطون به ارث برده، اگرچه در آنها نیز دخل و تصرفاتی عظیم ایجاد کرده بود. حقیقت آن است که پس از ارسطو بزرگراه‌های اندیشه باریک و باریک‌تر شد و تا قرن‌ها آنچه به نام فلسفه وجود داشت، درواقع فلسفه نبود؛ کالبدی مرده بود که جریان‌های پسین سعی داشتند روح ارسطو را در آن بدمند و مانند او فکر کنند. حال آنکه این درست خلاف سیره ارسطو بود که فلسفه را نه آموختنی که فهمیدنی دریافته بود. زمانی هگل می‌گفت که فلسفه جز تاریخ فلسفه چیزی نیست؛ اما تاریخ فلسفه‌ای که هگل از آن صحبت می‌کند با تاریخ فلسفه‌ای که امروزه گاه به غلط فهم می‌شود، بسیار غریب است.

هگل با یک نگاه دیالکتیکی از سیر تطور اندیشه‌ها و اثر تکاملی آنها بر یکدیگر در پهنای تاریخ سخن می‌گوید که مسلما معنایی فراتر از گذراندن یک سیر مطالعاتی تاریخ فلسفه ۹جلدی کاپلستون یا تاریخ فلسفه ویل دورانت دارد. هنر بزرگ سقراط «طرح پرسش» بود و احتمالا هنوز هم بزرگ‌ترین و موثرترین گام در فلسفه طرح پرسش است. سقراط آنقدر از موضوعات و پدیده‌ها می‌پرسید که پرسش‌های پسینش پاسخی به پرسش‌های پیشینش را رقم می‌زدند. به نظر می‌رسد یک راه پیشبرد فلسفه و به تبع پیشبرد سایر علوم که هرکدام به نوعی وامدار فلسفه‌اند، بیشتر طرح پرسش باشد تا پاسخ و این پرسش‌ها هستند که اصالت دارند و پاسخ‌ها نیز اگر هویتی دارند، از پرسش‌ها اخذ کرده‌اند.

با این نگاه شاگرد افلاطون مسیرش را از استاد جدا کرد و به طرح پرسش‌های جدیدتر پرداخت و حتی در بنیان‌های معرفت‌شناختی استاد خود تشکیک ایجاد کرد. با همین نگاه ارسطو و شیوه مواجهه خود وی با استادش و بدون اینکه دغدغه‌ای برای یافتن پاسخ داشته باشیم، ما نیز از پس قرن‌های پس از ارسطو می‌توانیم پرسش‌های جدی‌تری را مطرح کنیم؛ اینکه آیا صورتبندی ارسطو از منطق

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.