پاورپوینت کامل جهانبینی نظامی ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل جهانبینی نظامی ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جهانبینی نظامی ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل جهانبینی نظامی ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint :
ترجمه رقیه رضایی فرد، محمد رضایی فرد
آنچه در این مقاله از نظر میگذرد، پاورپوینت کامل جهانبینی نظامی ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint گنجهای است در مسائل چالشبرانگیزِ چرا و چگونگی آفرینندگی در قالب اثبات وجود خدا که از منظر عقل بیان میشود و از همین منظر نظامی ابواب مختلفی را در اندیشه میگشاید، از قبیل انسان و جامع آرمانی، فواید عقل و تفاوت ظریف آن با وهم و خیال که به زبان ساده بیان میشود.
ترجمه رقیه رضایی فرد، محمد رضایی فرد
آنچه در این مقاله از نظر میگذرد، جهانبینی نظامی گنجهای است در مسائل چالشبرانگیزِ چرا و چگونگی آفرینندگی در قالب اثبات وجود خدا که از منظر عقل بیان میشود و از همین منظر نظامی ابواب مختلفی را در اندیشه میگشاید، از قبیل انسان و جامع آرمانی، فواید عقل و تفاوت ظریف آن با وهم و خیال که به زبان ساده بیان میشود.
***
زندگی و آثار
زندگی
الیاسبنیوسف در سال ۱۱۴۱.م در گنجه از مادر زاده شد و تا پایان عمرش یعنی سال ۱۲۰۲.م در همانجا زندگی کرد. او در کنار تحصیلات عالی و مطالعات جدی برای افزایش دانش و حکمت، عامیانه پای صحبتهای خلق مردم مینشست. علوم دینی و دانش دنیوی را در شکل عمیق آن از طریق مطالع آثار باقیمانده از متفکران پیشین کسب کرد.
نظامی از زندگی درباری رویگردان بود. بنابراین، زندگیاش در نداری گذشت. او با برخی از زاهدان و بعضی از صوفیانی که از طریق برخی مناسباتی که با دولتهای ثروتمند داشتند و به نعمتهای مادی رسیده بودند، فرق داشت، به طوری که میگوید:«به خاطر یک مشت آب و به خاطر نان زیر هر پایی خاک نشو». زندگی این متفکر با محرومیت و سختی گره خورده بود، چنانکه روزگار پرزحمتش را با قناعت درآمیخت و آن را در تنهایی سپری کرد.
نظامی از حکومت گنجه یک کنیز به عنوان هدیه(عاقل، کامل، زیبا و خوش قدم)، یک دختر قیپچاقی۱ به نام آفاق دریافت و با او ازدواج کرد. اما مرگ ناگهانی آفاق باعث پریشانی شاعر شد. او پس از آفاق، به مراقبت از نوزاد پسر پرداخت. نظامی بعدها برای یادآوری آفاق میگوید: «تو مانند ترکانِ تشن مهاجرت، عمرم را ترکانه غارت کردی. ترک من تو چادرم را ترک کردی و رفتی. الهی ترکزاد مرا نگهدار»۲
آثار
نظامی گنجوی، خالق اشعار غنایی، خلق اثر در این سبک را تا پایان عمر ادامه داد. تمام اشعارش چه قصاید، غزلیات و رباعیها همراه با مضامین و معانی نو، دارای استحکامی درخور و اعتباری شایسته هستند. در تاریخ ادبیات، پنج منظوم نظامی به پنجگنج معروف است که شامل مخزنالاسرار، خسرو و شیرین، لیلی و مجنون، هفتپیکر و اسکندرنامه میباشد.
نظامی خود در آثارش آن والایی را که اخلاق ایدهآل میتواند داشته باشد، به خوبی به اجراء گذاشته است و آن کوششی که باید در این راه به خرج داد، خود به انجام میرساند. «مانند کرم ابریشم اگر یک برگ بخورم در عوض ابریشم میبخشم. حرامم باشد اگر آبی خام بخورم و یک حرف پخته از دهان خارج نگردانم. اگر یک گنجینه نیافرینم، شب را نمیخوابم».۳
نظامی در جواب حسودان و به حساب آن زحمت سنگینی که متحمل بودهاست میگوید: «شب بیا، معدن کندن مرا ببین. آن معدن کندن نیست بلکه جان کندن مرا ببین. هر درّی که از دهان میخواهم خارج کنم با سختی و تلاش همراه است. صد بار مغزم آتش میگیرد طوری که به شبچراغ مانند میشوم».۴
شاعر بیان میدارد که «درواز خزائن گفتارش به روی همه گشوده است و درِ معدن او بیقفل است. زیرا مقصد عالی او خدمترسانی به خلق بوده است». از یک دانه درختی میسازم که هر کس میوهای از آن بچیند، به درختکار آن بگوید ای خوشبخت».۵
باور نظامی به زندگی ابدی، عمیق است به طوری که در آثارش همواره از امید بزرگ و ویژهای سخن میراند. آن شاعری که اشعارش را چون ابدیت عظمت بخشیده است نمیمیرد. او مینویسد: «کسی که نظامی را میخواند، حضور نظامی را در میان کلام پیدا میکند و هر بیت، سرّی را برایت میگشاید و چگونه پنهان بماند؟ صد سال بعد اگر بپرسند که او کجاست؟ از هر بیت صدا میآید که او اینجاست».۶
زندگی در محیطی که تب و تاب سیاسی- اجتماعی و افکار علمی و مدنی عمیقی بر آن حکمفرماست، باعث خلق آثار پربار فکری و فلسفی توسط نظامی شده است. آنچه در او به عنوان ادراک یا دورهای از فهم مفاهیم رو به رشد حائز اهمیت است، نیل او به طور همزمان، به اسلوب خاص فردی در سخنوری است.
دربار خدا و موجودات
نظرگاه نظامی گنجوی را ابتدا دربار خدا و بعد موجودات(وجود مادی و معنوی) و آنچه در عرصه و گستر آنهاست، بر اساس اشعار فلسفیاش میتوان فهمید. نگاه او متأثر از تعلیماتش، به خصوص آموزههایش در زمین دین اسلام است؛ به طوری که آثارش را بر اساس این آموختهها خلق و شکل بخشیده است. او بسم الله الرحمن الرحیم را اولین مصرع در مخزن الاسرار قرار میدهد و میگوید:«کلید در گنجین حکما بسم الله الرحمن الرحیم است. آغازگر فکر و پایاندهند سخن، نام خداست».۷
نظامی در آثارش برای وصف خدا به کلام و عبارات دینی نزدیک میشود که هماهنگی و همصدایی لازم بین آنها مشهود است. در شعرش، «خدا» قابل قیاس با هیچ چیزی نیست و معتقد است برای گفتن دربار او فهم بسیار گستردهای لازم است. نظامی میگوید: خدا اول است و اولِ بیابتداست. آخر است و آخرِ بیانتهاست. او خدایی است که قابلاندازهگیری نیست. اولِ وجود است و سرمدی است».۸
دربار آغاز ازل میگوید: «تو زاده نشدهای و غیر از تو همه زاده شدهاند»، «ابدیت خدا در بیفرزندی و نابود نشدنش است». نظامی به محتوای ازلی بودن خدا میپردازد و میگوید«بودن تو از خودت است»، «هیچکس غیر از تو نمیتواند از خودش باشد». نظامی عمومیت فلسفی بودن و دانش مربوط به آن را با مضمونهای عمیق ارائه میدهد و بعد دربار آن در قالب بیان منطقی اما به صورت مستقل سخن میگوید. در این زمینه به درون صوفیگری، اسماعیلی، پانتئیزم و سایز ایزمها وارد نمیشود.
نظامی با شرح مناسبت خدا و موجودات و بر اساس این عقیده که احکام خدا در بین خلق ساری است، میگوید: خدا «هستی را خلق کرده است». بیان فکر آفریننده بودن خدا یعنی«خالق هر آنچه هستی دارد» را با اشاره به عبارت قرآنی«کنفیکون»(باش پس موجود میشود) ابراز کرده و ادام سخن خود را با «هر متحرک و ساکنی که وجود دارد با گفتن کن فیکون تو آفریده شده است»،۹ تثبیت میکند. نظامی روند خلقت را همچون کتابهای مقدس به تصویر میکشد و در برخی مواقع به آن معنای فلسفی میبخشد. از منظر تفکر شاعر، این کرامت خداوند و سخاوت او بر پای ابدی بودنش است که موجودات را به عرص هستی در آورده است. «برای سخاوت بود که کرامت ابدی او بودن و نبودن را آزاد ساخت»، «آفرینش موجودات از سخاوت ابدی و فضل و کرامت اوست»، «او آفرینند تمام سرچشمههای سخاوت است و خالق هر آنچه هستی دارد».
آنچه در حکمت مشاء به عنوان وجوب وجود و در تفکر ارسطویی به شکل ضرورت بیان میشود و موجودات لبریز از آن هستند، نظامی آن را قطرهای از دریای الهی به حساب میآورد و این قطره را ناشی از اراد آزاد خدا میداند و آن را «فیض» مینامد. «کرامت خدا فیض خود را بخشیده و از دریای خود قطرهای عطا کرده است، با خارج شدن آب از آن ذره بلافاصله فلک رنگین به حرکت درآمد».۱۰ او به گفتههای فلاسف ارسطویی هم نزدیک شده و میگوید که خدا هر موجود را بدون واسطه آفریده است و چنین فرض میکند: «از این دنیای پیر غیر از خدا چه کسی میتواند بگوید که بودن چیست؟»
در فلسف ارسطویی واجبالوجود، همان علتالعلل است و علت وجودهای بعدی در مراتب بعدی با هم سلسله مراتبی را تشکیل میدهند. در ادیان، خدا برای هر وجودی یک خالق بدون واسطه است. نظامی قدرت خدا را علت گرفته و قدرت در مقام علت را قدمت میبخشد و میپرسد: «اگر آفرینش علتی دارد پس علت آفرینش آن علت چیست؟».۱۱
نظامی نشان میدهد که همزمان با هستی یافتن موجودات مادی، بخشند حرکت و حیات به آنها خداوند است. «چه کسی غیر از تو میتوانست به فلک گردش اعطا کند؟ و چه کسی میتوانست در دیگ جسم نمک جان بریزد؟».۱۲ شاعر، مطابق اید ارسطویی «اولین خالق»، مینویسد که «هر گردندهای را گردانندهای است».۱۳، «پیرزنی که چرخ نخ ریسی را میگرداند را میتوانی با چرخی که در حال گردش است، مقایسه کنی. اگر در آن خللی نیابی و اولین بار آن را نگردانی نمیچرخد. اگر فرد خردمندی چرخ را بگرداند، گردیدن آن ساعتها طول میکشد، این چنین است گردیدن فلک».۱۴
نظامی هم، نوایی را که بین موجودات عالم وجود دارد، همچون همخوانیای که در اشعارش وجود دارد، حاصل اراد خداوند میداند که آثارش را بدون واسطه، نشان میدهد: «این جهان را به زیبایی آراستی و حال آنکه از هیچ کس کمک نخواستی. گرما، خشکی و تری را به اندازه با هم آمیختی».۱۵ «این جهان را به گفت خداوند اینچنین ساختار بخشیده است.» تمام کارهای جهان را خداوند به نظم درآورده است. در یک کلام، تنها با اراد خداست که هر موجودی اداره میشود. نظامی مداخل آسمانها و ستارگان را در گذر حیات زمین و نیز در طالع بشر باطل میشمارد. «چگونه خوبی و بدی توسط ستارگان میتواند ظهور یابد؟ آنها در ترکیب خوبی و بدی خود عاجزند. اگر ستارگان میتوانستند سعادت عطا کنند، کیقباد، منجم به دنیا میآمد».۱۶
نظامی در آثارش نظم و ساختار حاکم بر کائنات را از عرش تا فرش و از فرش تا عرش به ویژه آفرینشگری خداوند را به تصویر میکشد و ویژهتر اینکه در به تصویر درآوردن معراج پیغمبر و توصیف کرسی زمین، سنگ تمام میگذارد. این متفکر سیارات و آسمانهایی که در اطراف زمین در حال گردش هستند را به پرستندگان حیات این خاک تشبیه میکند. او هرچیزی که روی زمین است از یک دانه جوگرفته تا پول سیاه را به عمل آمده از چهار عنصر میداند. اما او عنصر خاک را به بقی سه عنصر دیگر(آب، باد و آتش) ترجیح میدهد: «به خاک وابسته باش و فکر خطر نکن و بین خاک و سه عنصر دیگر بسیار فرق بگذار. تمامی جوهرها اگر هم بدرخشند باز هم خاک از آنها گرانبهاتر و به دردبخورتر است»، «خاک در هر سه عنصر دیگر وجود دارد. اما هیچکدام از آن سه جوهر در خاک یافت نمیشود».
نظامی موجودات را داخل در مکانی محدود میداند که غایت کائنات را در کمال آن میبیند. مانند طول شعاعی که هنگام چرخش یک شئ بین به اوج رفتن و در افق پایین آمدنش هیچ تفاوتی ندارد: «در محیط هفت لای فلک(اجرام آسمانی) هر قدر هم به چرخش ادامه دهد و نزول کند در حقیقت در اوج است. خواه در افق یا در جایگاه بالاتر از آن باشد و به هر جا برود در اوج بودن آن، حقیقت دارد. فلک در جایی که در آن گردش میکند کائنات نقط اوج آن را نقط پایانش قرار میدهند».۱۷
وجود خدا بر اساس مقولههای زمانی و مکانی در نظر گرفته نمیشود. نظامی مینویسد:«راه رسیدن به خدا زمان ندارد و کسانی که به حقایق پشت پرده نائل شدهاند از جهت بیجهتی راه یافتهاند». با این تفصیل، خداوندِ فرامکان و فرازمان در فکر نمیگنجد. نظامی هر موجودی را که پا به عرص وجود میگذارد، پوچ نمیشمارد. «از عمر جهان اگر بسیار هم بگذرد یک موی هم از سرش کم نمیشود». نظامی بیان میدارد که هرچیزی در جهان در حال تقابل و تجدد است و تنها مواد معینی که از شکلی به شکل دیگر تبدیل میشوند، محو میگردند. «در هر قطعه از خاک چهر آزادهای مدفون است و در هر قدم که برمیداری سر یک شاهزاده در خاک نهفته است».۱۸
بدین ترتیب، نظامی گنجوی به دانش دینی، علم دنیوی و هستیشناسی، معنای عمیقی میبخشد و زبان شعر را برای بیان ایدئولوژی خاص خود انتخاب میکند و هم این موارد را با آنچه دربار انسان و جامعه میگوید، وحدت میبخشد.
انسان و جامعه
نظامی گنجوی مفهوم انسان و جامعه در نگاه کلی و روابط خاص حاکم میان آنها را در بین مناسبات جهانی در نظر داشته و همواره دنبال کرده است. این شاعر متفکر، رابط بین طبیعت و جامعه و همچنین حوادث مرتبط را از دید منافع انسانی ارزشگذاری کرده است. در تفکر دینی و فلسف شرقی، انسان همچون خلقت کاملش در مسیر کمال خود قرار داده شده است. قرآن براساس این آیه «ما انسان را به شکل زیبا آفریدیم» به تعالی انسان در مقایسه با سایر صورتهای هستی شهادت میدهد. شاعر هم در این معنی میگوید:«من پسر آدمم و برتر از فرشتگانم». در آیه دیگر استثناء شدن ابلیس از سایر موجودات به علت سرخم نکردن در برابر انسان را نشان داده است. در طریقت دینی البته در بسیاری از آنها از جمله در برخی مذاهب، پانتئیسم و احوال روحانی تصوف، انسان به شکل الهی درمیآید اما به درج خدایی نمیرسد. مشائیان و اشراقیون، انسان را به جهت دارا بودن عقل و درک به سایر جانداران برتری میدهند. به انسان خطاب میشود: «آن نوک قلم که تو را به شکلی زیبا کشیده است». شاعر در مخزنالاسرار با شعر میگوید: «ای انسان روی زمین که همچون فلک ناز میکنی؛ هم فلک و هم آسمان ناز تو را میکشند». انسان تمام اسرار کائنات را دانسته است و در بالاترین سطح دو عالم، یعنی در لوح محفوظ عکس وتصویرش منعکس است: «اگر معنای کائنات را جستجو میکنی، همه در وجود خود توست. تو خودت همان لوح هستی».۱۹
در آثار نظامی سیمای انسان در والاترین شکل یعنی پیغمبری(آدم، محمد، خضرو…) یا در قالب پادشاه عادل در راستای تلاش فردی یا کوشش اجتماعی به نمایش گذاشته میشود. انسان در قالب سیمای محمد به بالاترین درج خود دست مییابد. او در زمان معراج نهتنها به بالاترین درجه موجودیت بلکه بر فوق عرش میرسد. «دو جهان در حلقه اطاعت او هستند»، «آن جهان منحصر به فرد و نهایی، آن تنها نقط روشن کائنات، لمعهای از نور خدایی را در دلش روشن کرده است. بیسواد اگر باشد، درس ازل را به انداز ابد خوانده است».۲۰ نظامی سیمای محمد را این چنین وصف میکند:
نظامی برای هیچکس وحدت و یکی شدن با خدا را جایز نمیشمارد. شعر تنها به پیغمبر گفته میشود و برای انسان عمومیت ندارد. «سیر تو از دایر کائنات بالاتر است و قدر و منزلت تو از دو عالم بیشتر است». گفتنی است او را فوق عالم مادی قرار میدهد. مجنون به پدرش میگوید: «ای آسمان با عظمت! از رفعت آسمان نیز بالاتری». در تفکر نظامی انسان از لحاظ خلقت یعنی آفرینش شریفش باید تشن اعمال والا باشد. انسان به خاطر توانایی و قابلیتی که دارد، سرور و آقای روی زمین است. هر چیزی در دنیا در خدمت اوست. انسان خواه پادشاه باشد، خواه رعیت در حیاتش بر اساس کیفیتهای فردی، عقل و ادراک، کار و پیشه، درستی و راستی و صفات برجستهاش متمایز میگردد. نظامی سازگاری منافع شخصی و منافع جامعه را ضروری میشمارد.
این شاعر انسانگرا کمک به خلق و تسهیل سختی و زحمت مردم را نهاد سروری انسان عنوان میکند: «برای خودت زحمت و برای دیگران راحتی بخواه». او در راه خدمت به خلق، به قبول زحمت و دشواری خود را توصیه میکند و مینویسد: «باید خود را شمع در نظر بگیری و برای دیگران بسوزی»، «سعی کن برای درد مردم مرهم باشی، همانطور که برای کار خیر خود جهان را میآرایی، مانند گل خاصیت خوشبویی داشته باش، طوری که عطر تو تمام افقها را پر کند».
طبیعت انسانگرای بشر، تمایلات انسانی خود را بدون واسطه در رابطه با دیگران بروز میدهد. نظامی با این ترفند، وطنپرستی، دوستی، سخاوت، درستی، عدالت در کیفیت عالی (که بر پای وحدت بنا شده)، اخلاق و مقاصد اجتماعی- سیاسی را روشن میکند. نظامی گنجوی، نگرش و تفکر دربار انسان و جامعه، مناسبات شاه و رعیتی را در درج اول اهمیت قرار میدهد. این متفکر نشان میدهد که در یک کشور مادی و معنوی والا که ترقی اوضاع اجتماعی- سیاسی در آن رخ نموده است، سروری کردن به این سرزمین از وظایف شهریاران اصیل است. شاعر در تمامی اشعارش، روی اخلاق شهریاری و جایگزینی انصاف و عدالت به جای ظلم تمرکز کرده است: «شاه کشور کسی است که کار مملکت را به نظام درمیآورد و باید حقوق رعیت را رعایت کند، به طوری که همه در برابر فرمانهای صادر شده از جانب او سرخم کنند و او را از ته قلب و جان دوست داشته باشند». شرط اساسی پادشاهی عدالت است. «جهان بدون پادشاهِ خونخوار برای ما محل مناسبی است. کشور توسط عدالت میتواند قدرتمند و ابدی شود». کسی که با انصاف و عدالت عمل میکند این طور نفع میبرد: «داروغه اگر منصف باشد به مقام امیری میرسد. امیر اگر عدالت داشته باشد پادشاه کشور میشود» و همینطور: اساس تمام قلبها عدالت است و ریش تمام ضرر و زیانها ظلم است»، «دولت ترکها به این خاطر که به مملکتشان عدالت حاکم شد؛ سرفراز گردید».
نظامی در اسکندرنامه در اشعارش سرزمینهایی را به تصویر میکشد که ساکنانش به خاطر مهمانپروری و خصوصیات انسانی و جوانمردی به جویبار شباهت دارند: «دوست اگر عاجز شود کمک میکنیم. اگر سختی بکشد او را از آن سختی خلاصی میدهیم. از یکدیگر هیچچیز نمیخواهیم. ای اسکندر! خوبها روی پای خود ایستادهاند»، «بدون شک به خاطر انسانهای خوب است که دنیا میگردد و در جای خود آرام و قرار گرفته است و این مخلوقات، ستونهای دنیا هستند».
دربار علم و ادراک
تفکرات نظامی گنجوی در زمین ادراک به شکل گستر
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 