پاورپوینت کامل از تاریخ اجتماعی به تاریخ جامعه ۵۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل از تاریخ اجتماعی به تاریخ جامعه ۵۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل از تاریخ اجتماعی به تاریخ جامعه ۵۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل از تاریخ اجتماعی به تاریخ جامعه ۵۹ اسلاید در PowerPoint :

مکتب بیلفلد در شرایطی تاریخی و فکری علیه دو رویکرد تاریخ‌نگاری سنتی و اجتماعی شکل گرفت، هرچند اعضای این مکتب خواهان شناسایی‌اش براساس رویکرد مطالعاتی‌شان هستند، نه مکانی که آن‌ها در آن رویکرد تاریخی‌شان را شکل داده‌اند. مهم‌ترین رویکرد این مکتب در اندیش تاریخی رویکرد «اجتماعی جدید» یا «تاریخِ جامعه» است.

تبیینی از نحو تاریخ‌نگاری مکتب بیلفلد

مکتب بیلفلد در شرایطی تاریخی و فکری علیه دو رویکرد تاریخ‌نگاری سنتی و اجتماعی شکل گرفت، هرچند اعضای این مکتب خواهان شناسایی‌اش براساس رویکرد مطالعاتی‌شان هستند، نه مکانی که آن‌ها در آن رویکرد تاریخی‌شان را شکل داده‌اند. مهم‌ترین رویکرد این مکتب در اندیش تاریخی رویکرد «اجتماعی جدید» یا «تاریخِ جامعه» است. شکل چنین رویکردی دلالت بر «تغییر» اسلوب و اندیش تاریخی دارد. مفهوم تغییر در اینجا دلالت بر سه معنا دارد که هرکدام از آن‌ها تبیین‌گر نحو شکل‌گیری، اسلوب و تداوم مکتب مذکور است.

معنای اول مفهوم تغییر بر این اشاره دارد که مکتب بیلفلد خواهان تغییر از «تاریخ اجتماعی» به «تاریخ جامعه» است. در واقع این همان چیزی است که اریک هابزبام در سال ۱۹۷۱ میلادی در مقاله‌ای تحت همین عنوان اعلام می‌کند که به دلایل موضوعی، زبانی و کاربردی باید پاورپوینت کامل از تاریخ اجتماعی به تاریخ جامعه ۵۹ اسلاید در PowerPoint کوچ کرد. این تغییر صرفاً از یک نام به نام دیگر نیست، بلکه تغییر از یک چارچوب و اسلوب به چارچوب و اسلوب دیگر، آن‌هم به‌صورت اصلاحی و تدریجی است، نه انقلابی و خشونت‌آمیز. این چرخش پاورپوینت کامل از تاریخ اجتماعی به تاریخ جامعه ۵۹ اسلاید در PowerPoint، یک چرخش درون‌پارادایمی در تاریخ‌نگاری است. در همین حال، چرخش دیگری که در دل این چرخش نهفته و آن چرخش بیناپارادایمی است، چرخش از «امر سیاسی» به «امر اجتماعی» است؛ چرخشی که توسط رویکرد تاریخ‌نگاری مارکسیستی شروع و به دست مکتب بیلفلد به سرانجام می‌رسد. ازاین‌رو در ذیل همین معنای اول تغییر می‌توان اهم تلاش‌های مکتب فوق را چنین خلاصه نمود که آن‌ها عبارت‌اند از:

رویکرد تاریخ اجتماعی جدید یا تاریخ جامعه در وهل اول درصدد است که میان جامعه و تاریخ پیوند تنگاتنگ ایجاد کند؛ پیوندی که نه‌تنها میان دو حیط تاریخ و جامعه است، بلکه میان مورخان و جامعه‌شناسان نیز هست. در این پیوند معنای رویکرد مذکور بر این اشاره دارد که باید واقعیت تاریخی از منظر جامعه‌شناختی مورد مطالعه قرار گیرد، نه از منظر تاریخ فکری یا تاریخ فرهنگی.

در وهل دوم این رویکرد درصدد نگارش تاریخ «عمومی» است و نه «تاریخ‌ کلی»؛ آنچه فوکو در تاریخ‌نگاری مدنظر دارد. تاریخ عمومی در مکتب بیلفلد واجد دو معناست: معنای اول اینکه در مطالع گذشته باید تمام ابعاد واقعیت همچون جامعه، سیاست و اقتصاد مورد مطالعه قرار گیرد، چون واقعیت تاریخی قابل تقلیل به یکی از اضلاعش نیست و ذواضلاع بودن جزء ذات پدید تاریخی است. معنای دوم اینکه این مکتب در ابتدا خواهان آن بود که آنچه در تاریخ باید مطالعه شود، بعد عینی یا آفاقی و تجربی پدیده‌های تاریخی است، نه بعد انفسی یا ذهنی و هنجاری. ‌گرچه بعدها این بعد به تاریخ‌نگاری مکتب مذکور افزوده می‌شود. دلیل اتخاذ چنین نگرشی این بود که جامعه به‌سان موجود خودبسنده‌ای تلقی می‌شد که از هستی‌های فکری و هنجاری مستقل بود. همین امر یکی از دلایل مخالفت آن‌ها با تاریخ‌نگاری فکری بود؛ امری که به‌غایت دلالت بر خطا معرفتی و روش‌شناختی مکتب مذکور دارد. به این امر بازخواهیم گشت.

در وهل سوم، این رویکرد درصدد استفاده از نظریه‌های کلان اجتماعی مانند نظریات ماکس وبر و برخی نظریه‌های مارکسیستی در تاریخ‌نگاری شد. البته وبر به‌دلیل ذوابعاد بودنش، سبب شد که مکتب مذکور فقط «نظری اجتماعی» او را برای تبیین واقعیت تاریخی استفاده کند و خود را از شر «روش‌شناسی» او، یعنی تفهم و درون‌فهمی رهایی بخشد؛ امری که برای رویکرد سنتی یا تاریخ‌گرایی از اهمیت اساسی برخوردار بود. این مکتب در وام‌گیری نظری از یک‌سو به مقابل رویکرد سنتی و از سوی دیگر علیه رویکرد مارکسیستی خواهان تغییر است. در مقابله با رویکرد سنتی، مکتب مذکور این را می‌پذیرد که واقعیت و داد تاریخی باید براساس یک نظریه یا چارچوب یا آنچه قبلاً کانت به‌عنوان مقولات می‌نامید، تبیین شود. بنابراین تبیین پدیده‌های تاریخی صرفاً نمی‌تواند براساس منابع خود در زمان و مکان شکل‌گیری‌شان باشد؛ امری که رویکرد سنتی سخت بدان دلبسته بود و در نقد رویکرد مارکسیستی، مکتب فوق بر این نظر است که چارچوب‌ها برای تبیین گذشت تاریخی نمی‌تواند صرفاً اقتصادی باشد، بلکه باید اجتماعی نیز باشد. این چارچوب از یک‌سو بر نظری مدرنیزاسیون، عقلانی‌ شدن سازمان‌ها، کاریزمایی که بیش‌ازپیش ملهم از نظری اجتماعی کلان وبر است و از سوی دیگر، نظریه‌های صنعتی ‌شدن و حتی دموکراتیزه ‌شدن اشاره دارد. پذیرش چنین چارچوب کلان اجتماعی برای تبیین واقعیت تاریخی، متضمن این نکته است که میان سرمایه‌داری و بروکراسی رابط تنگاتنگی وجود دارد؛ امری که وبر در نظریه‌اش سعی بر تبیین آن داشته است و این امر تبدیل به یکی از اصول نظری تاریخ‌نگاری مکتب مذکور می‌شود.

پذیرش نظری کلان اجتماعی وبر و حتی برخی وجوه اندیش مارکس نتایج مهم نظری و روش‌شناختی برای مکتب مذکور رقم می‌زند که مهم‌ترین آن‌ها عبارت‌اند از: نتیج اول اینکه نظری کلان اجتماعی هرگونه فردیت و یگانگی پدیده‌ها را به چالش می‌کشاند و به‌جای آن، سخن از اجتماعی و جمعی بودن پدیده‌ها به میان می‌آورد. در این میان، فردیت و یگانگی بیش‌ازپیش رنگ می‌بازد. نتیج دوم اینکه هرگونه عاملیت از پدیده‌های تاریخی و کنشگری انسان‌ها به‌عنوان کارگزاران تاریخ گرفته می‌شود؛ امری که مکتب مذکور را به دیدگاه جبرگرایی مارکسیستی تا حدی نزدیک می‌سازد. در این نظر، آنچه در تاریخ اهمیت دارد، ساختارها، روندها و بعدها تجربه‌هاست و فردیت تا آنجا معنا دارد که بتوان آن را براساس کلیت بزرگ‌تری به نام ساختار توضیح داد؛ آن‌گونه که اولریش ولر درصدد توضیح کاریزمای هیتلر برمی‌آید. پس فردیت به‌صورت کارگزاری مستقل و خودآیین معنایی ندارد و فرد فی‌ذاته فاقد اراده و عاملیت است. نتیج سوم اینکه صرف مطالع طبقه، آن‌هم از لحاظ اقتصادی، بسنده نیست، بلکه باید به قشرهای اجتماعی مانند خانواده، گروه‌های اجتماعی، طبقات متوسط رو به پایین و رو به بالا، سازمان‌های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، حتی بعدها جنسیت پرداخت. این امر دقیقاً به‌معنای این است که دامنه و گستر مطالع تاریخ جامعه، برخلاف رویکرد مارکسیستی، صرفاً به مطالع طبق اقتصادی نمی‌پردازد. نتیج آخر اینکه آنچه برای مورخان تاریخ جامعه اهمیت دارد، همانا مطالع گروه‌ها، روندها و ساختارهاست و نه ایده‌ها و افکاری که بر چنین گروه یا ساختاری حاکم است.

معنای دوم تغییر، که ملهم از چارچوب کلان اجتماعی در مکتب فوق است، این است ‌که آنچه باید در جامعه مورد مطالعه باشد، تغییرات بلندمدت و در مقیاس بزرگ است. از نظر آنان، تغییرات کوتاه‌مدت و در مقیاس کوچک، که مدنظر مارکسیست‌ها و رویکردهای دیگر در مطالع شکل‌گیری دو معضل معاصر آلمان، یعنی معضل نازی و هولوکاست، لازم است، ولی بسنده نیست و اگر مورخی بخواهد تبیینی بسنده از شکل‌گیری این وقایع به دست بدهد، باید به مطالع تغییرات بلندمدت در جامع آلمان بپردازد. از سوی دیگر، این تغییرات باید تغییرات درونی و نه بیرونی قلمداد شوند؛ تغییراتی که در درون خود جامع آلمان، به‌خصوص در فرایند مدرنیزاسیون و صنعی ‌شدن، رخ داده است. البته درونی ‌بودن تغییرات در نزد مکتب فوق، به‌معنای طرد تز قیاس‌پذیری نیست. به‌تعبیری هر جامعه‌ای در روند مدرنیزاسیون، تغییرات خاص خود را داراست که آن را با جامعه‌ای دیگر متمایز می‌کند و عمل قیاس زمانی امکان‌پذیر است که شرط اول قیاس پذیرفته شود؛ یعنی شباهت‌های کلی باید میان دو جامعه باشد تا بتوان نحو تأثیر تغییرات اجتماعی را بر شکل‌گیری پدیده‌ها مقایسه کرد. بنابراین از نظر آنان، قیاس‌پذیری امری ممکن و مطلوب است، درصورتی‌که بین واحدهای مورد مطالعه، شباهت‌های حداقلی وجود داشته باشد، نه اینکه واحدهایی مورد مقایسه واقع شوند که صرفاً میان آن‌ها تفاوت‌های کیفی وجود داشته باشد و هیچ شباهتی یافت نشود. در نهایت، روند تغییرات در سطح اجتماع، به‌صورت کند و بطیء است و تغییرات آن‌قدر آهسته و کند است که باید در یک محیط بزرگ‌تر و پیچیده‌تر مطالعه شوند تا نتیج مطلوب‌تری به دست آید. پذیرش چنین امری سبب جدایی آن‌ها از رویکرد مارکسیستی شد، چون رویکرد مذکور بر تغییرات فزاینده و انقلابی تأکید داشت؛ تغییراتی که سبب شکل‌گیری یک ساختار و زوال ساختار دیگر می‌شود، آن‌هم به‌صورت خشونت‌آمیز.

در نهایت معنای سوم تغییر اشاره به این دارد که در ده ۱۹۸۰ میلادی، مکتب بیلفلد برآن بود که چرخش فرهنگی در مطالعات تاریخی را بپذیرد. این چرخش از یک‌سو حاصل جنبش‌های اجتماعی زنان بود که مسئل جنسیت را در تاریخ‌نگاری مطرح کردند و از سوی دیگر، حاصل مباحثی بود که از فلسف پساساختارگرا و زبان نشئت گرفته بود، به‌خصوص مسائلی همچون زبان، باور، ا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.