پاورپوینت کامل رسالت فلسفه آسمان است یا زمین؟ ۴۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل رسالت فلسفه آسمان است یا زمین؟ ۴۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل رسالت فلسفه آسمان است یا زمین؟ ۴۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل رسالت فلسفه آسمان است یا زمین؟ ۴۷ اسلاید در PowerPoint :

دکتر محسن رنانی در تاریخ ۱۴ مرداد سخنرانی‌ای داشتند با عنوان «از فلسف توسعه تا توسع فلسفه» که همچون سایر تأملات ایشان نکات قابل تأمل و قابل استفاده‌ای داشت.

به نظرم صرف‌نظر از توضیحات ایشان در توصیف و چیستی توسعه، چکیده و اصل سخن وی این بود که مسیر توسعه در غرب این‌گونه بوده است که نقط عزیمت و جرق حرکت از جانب فیلسوفان بوده است و سپس این تحول به عالمان و عالَم علم انتقال یافته و از ایشان به فناوری؛ و هم‌زمان نیز روشنفکران تغییر و تحول در فرهنگ را کلید زدند؛ لذا آغازگر توسعه باید فلاسفه باشند نه سیاسیون

تأملی در باب نقش فلسفه در توسعه

دکتر محسن رنانی در تاریخ ۱۴ مرداد سخنرانی‌ای داشتند با عنوان «از فلسف توسعه تا توسع فلسفه» که همچون سایر تأملات ایشان نکات قابل تأمل و قابل استفاده‌ای داشت.

به نظرم صرف‌نظر از توضیحات ایشان در توصیف و چیستی توسعه، چکیده و اصل سخن وی این بود که مسیر توسعه در غرب این‌گونه بوده است که نقط عزیمت و جرق حرکت از جانب فیلسوفان بوده است و سپس این تحول به عالمان و عالَم علم انتقال یافته و از ایشان به فناوری؛ و هم‌زمان نیز روشنفکران تغییر و تحول در فرهنگ را کلید زدند؛ لذا آغازگر توسعه باید فلاسفه باشند نه سیاسیون. فلسفه اگر بخواهد آغازگر توسعه باشد باید از آسمان فرود آید و به زمین و امور روزمره بیندیشد؛ فلسف ما این کار را نکرده است و در این کم‌کاری حداقل از مشروطه به بعد معفوعنه نبوده و قابل سرزنش است و باید پاسخ‌گو باشد.

بنده برای دکتر رنانی به خاطر اخلاق و حس مسئولیت‌پذیری‌اش و موضع‌گیری‌های شایست تقدیرش و به خاطر قوت علمی و تحلیل‌های تأمل‌برانگیزش احترام فراوان قائلم و به خاطر همین احترامی که برای ایشان قائلم، حق توجه و گوش دادن به سخن ایشان را ادا نموده و جسارت کرده و تأمل خود را در باب محور اصلی سخن وی تقدیم می‌کنم.

در همین آغاز کلام، ساده و شفاف عرض کنم این سخن که «فلسفه باید از آسمان به زمین بیاید و به مسائل روزمره و انضمامی انسان بپردازد»، سخنی مبهم است و چون مبهم است نه می‌توان آن را تأیید نمود و نه می‌تواند آن را رد کرد، بلکه باید آن را شرح و تفسیر نمود تا معلوم شود که چه برداشتی از این جمله می‌تواند درست باشد و چه برداشتی از آن نادرست. یک عادت ناپسند و غیرعلمی که بر ما و روش اندیشه و پژوهش و سخن گفتنمان حاکم است این است که کلی‌گویی می‌کنیم و حق کلمات را رعایت نمی‌کنیم و ذهن و زبانی پر از ابهام داریم (این یک معضل بسیاری جدی در میان جامع علمی و دانشگاهی ماست). البته برخی از اندیشمندان معاصر ما تا حدی دامنشان از این مشکل پیراسته است و می‌توانند برای ما اسوه و الگو باشند، کسانی مانند مصطفی ملکیان، ابوالقاسم فنایی و آرش نراقی.

اما واقعاً رسالت فلسفه و فیلسوف چیست؟ کدام کار و مسئله است که اگر فیلسوف به آن نپردازد -ولو اینکه به مسائل مهم و فراوان دیگری توجه کرده باشد- همچنان رسالت خود را انجام نداده است؟

من قبل از پاسخ به این پرسش لازم می‌دانم یک نکته را متذکر شوم، نکته‌ای که از بس خلاف‌آمد است گفتن آن بسیار دشوار بوده و شجاعت می‌طلبد و احتمالاً سیل نقدها علیه آن جاری می‌شود (البته با توجه به بی‌انگیزگی ما در نوشتن و واکنش نشان دادن، این سیل فقط در ذهن‌ها خواهد بود و نهایتاً در حالت بسیار خوش‌بینانه، جویباری از آن به‌صورت نوشتار چند نفر ظاهر شود)؛ و آن مطلب این است که بنده اقرار می‌کنم که به این خوانش از تجدد و تاریخ مدرنیته مشکوکم که آغاز حرکت مدرنیته و تجدد را به فلاسفه نسبت می‌دهند و تاریخ غرب را چنان می‌خوانند که گویی مدرنیته و عناصر آن حاصل اندیشه‌های فلاسفه بوده‌اند. سخن من این نیست که فلاسفه در این سیر و تاریخ بی‌تأثیر بوده‌اند، اما در مقدار این تأثیر مردد هستم. واقعاً برای من پرسش است: اولاً جرقه‌های مدرنیته را آیا فلاسفه زده‌اند یا مصلحان اجتماعی، سیاسی و دینی و ثانیاً در مسیر این حرکت کدام گروه و جریان بیشترین و حتی عمیق‌ترین تأثیر را داشته‌اند؟ اینکه اندیشه‌هایی که حاصل یک چالش سیاسی یا اجتماعی بوده‌اند را به فلان عبارت یا نظری کانت و… نسبت دهیم محل تأمل بوده و من نمی‌دانم چرا این نحوه از خوانش مدرنیته برای ما در حکم وحی منزل است و همچون یک اصل موضوعه گرفته می‌شود و کمتر در مورد آن می‌اندیشیم و می‌نویسیم.

اما صرف‌نظر از بحث بالا در پاسخ به پرسشی که طرح شد، وقتی گفته می‌شود فلسفه باید به زمین بپردازد نه آسمان، باید مراد از آسمان و زمین روشن شود. گاهی مراد از آسمان مسائل بسیار انتزاعی و برخاسته از کنجکاوی‌های ذهنی است و در مقابل، مراد از زمین امور ملموس‌تر و مطالبی است که دانستن آن‌ها مفید بوده و می‌توانند مصداق علم نافع باشند. گاهی مراد از آسمان، الهیات و اندیش وحیانی و عقلی است که نهایتاً تفسیرکنند وحی است و مراد از زمین بها دادن به عقل مستقل است. گاهی مراد از آسمان امور متافیزیکی و مابعدالطبیعه است و در مقابل، مراد از زمین مسائل مربوط به معاش و امور روزمره است. در این معنا، فلسفه‌های اگزیستانس گرچه به یک معنا به دغدغه‌های روزمره و فرد انسان می‌پردازند اما نمی‌توان آن را فلسفه‌ای دانست که به زمین می‌پردازد، زیرا از دغدغه‌های معاش فاصله می‌گیرد. اگر مراد دکتر رنانی از آسمان و زمین معانی اول و دوم باشد، حق با ایشان است و شایسته است که فیلسوفان از آسمان فرود آیند و پا در زمین گذاشته و به مسائل آن بپردازند؛ اما به نظر می‌رسد که مراد دکتر رنانی از آسمان و زمین معنای سوم است و تصریح دارد که فیلسوفان دوران مدرن که کنشگران توسعه بوده‌اند دیگر مابعدالطبیعه و متافیزیک را رها کرده و به مسائل روزمره و انضمامی انسان پرداخته‌اند.

اما درست و بایسته بودن این توصیه و رویکرد محل تأمل است. به نظر من نوع بشر به‌گونه‌ای است که خودبه‌خود به زمین می‌اندیشد. ما خودبه‌خود میل به لذات داریم و از رنج‌ها گریزانیم. ما نیازمند کسی نیستیم که به ما امر کند که دنیایتان را آباد کنید و لذت ببرید و از خوبی و بایستگی لذت برای ما بگوید، بلکه نوع انسان نیازمند کسی است که او را از لذات مُضر بازدارد و همواره نیازمند صلا و بانگی است که او را متوجه آسمان کند (مراد از آسمان لزوماً الهیات نیست، لذا فقط فلاسف الهی مصداق فیلسوف نیستند) و این صلا از جانب سه شخص سر می‌زند: نبی، فیلسوف و هنرمند (البته ما زبان و حاصل کار نبی را هم زمینی می‌کنیم و آن را زود به امر محسوس و ظاهر فرومی‌کاهیم و هنر را نیز گاه زمینی می‌کنیم و یا آن را همچون دارویی ضدملال برای به دست آوردن یک سرمستی و آرامش کوتاه‌مدت مصرف می‌کنیم).

لذا به نظرم نوع انسان‌ها برای آباد کردن زمین زاد و توش نسبتاً کافی دارند و این کار را جامعه‌شناسان، سیاستمداران و مصلحان و متفکران و حتی گاه دین‌پژوهان می‌توانند انجام ‌دهند؛ و ما به فیلسوفان در امر آسمان نیازمندیم. آسمان هر آن چیزی است که متعلق به نیازهای مربوط به جسم ما نیست و حتی اموری که مربوط به سویه‌های روانی جسم ما هستند.

فیلسوف می‌تواند در مسیر توسعه کمک کند و گاه به مسائل آن بیندیشد، اما

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.