پاورپوینت کامل یادی از محمد قاضی زوربای ایرانی! ۵۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
4 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل یادی از محمد قاضی زوربای ایرانی! ۵۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل یادی از محمد قاضی زوربای ایرانی! ۵۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل یادی از محمد قاضی زوربای ایرانی! ۵۱ اسلاید در PowerPoint :

قاضی می نویسد آن روح اپیکوری (خیامی شدید)که در زوربا هست در من نیز وجود دارد من هم مانند زوربا ناملایمات زندگی را گردن نمی گیرم و در قبال بدبیاری ها روحیه شاد و شنگول خود را از دست نمی دهم.من نیز نیازهای واقعی انسان فهمیده را در چیزهای اندک و ضروری که خورم یا پوشم نمی دانم و خود فروختن! و دویدن و به دنبال کسب و جاه و جلال و ثروت و مال را اتلاف وقت می شمارم و می کوشم تا از آنچه بدست میآورم به نحوی که فکر و روح و وجدان اجتماعی ام را اقناع کند استفاده کنم.

…روح خیامی

قاضی می نویسد آن روح اپیکوری (خیامی شدید)که در زوربا هست در من نیز وجود دارد من هم مانند زوربا ناملایمات زندگی را گردن نمی گیرم و در قبال بدبیاری ها روحیه شاد و شنگول خود را از دست نمی دهم.من نیز نیازهای واقعی انسان فهمیده را در چیزهای اندک و ضروری که خورم یا پوشم نمی دانم و خود فروختن! و دویدن و به دنبال کسب و جاه و جلال و ثروت و مال را اتلاف وقت می شمارم و می کوشم تا از آنچه بدست میآورم به نحوی که فکر و روح و وجدان اجتماعی ام را اقناع کند استفاده کنم. و در ادامه من نیز یعنی نویسنده متن با همین مقدمه قاضی از کتاب زوربای یونانی یادداشت هایم را در خصوص این نویسنده،مترجم،و بالاتر از اینها انسانی بزرگ آغاز می کنم …قاضی و امثال او شخصیت های طرازنوین دوره خاصی از این سرزمین بوده اند که هم عشق مبارزه برای آزادی و استقلال وطن داشتند و هم در پی کسب دانش و دانایی بودند بی انکه در این ماجرا بدنبال سودی و منفعتی شخصی باشند به عبارتی باسری پر شور و دلی امیدوار…بذر آرمانخواهی را از مسیر اندیشه و قلم در این سرزمین کاشتند!

بعد از نهضت ابتدایی ترجمه در اوان مشروطیت از ادبیات فرنگ و بویژه فرانسه محمد قاضی شناخته شده ترین مترجمی ست که فرهنگ ترجمه را در زبان فارسی وزن و منزلت داد چنانکه همه اهل ادبیات وقلم اورا در عرصه ترجمه خوب می شناسند واحتمالا کتابی را از او تورق کرده اند و شاید هم خوانده اند زیرا کتابهایی که او ترجمه کرده است شناسنامه متعینی دارند و رایحه عشق و امید و زندگی را به خواننده دیکته می کنند .

نهضت ترجمه او بر پا داشت برای خواننده فارسی زبان علاوه برجنبه آموزشی در جهت نقش آفرینی اخلاقی وهنری کار ترجمه را لذت بخش کرد، وظیفه ای که از عهده هر کسی بر نمی آمد تا خواننده بتواند زوایای زیبایی در اثر ادبی بیابد که از زبانی و فرهنگی بیگانه برای خواننده فارسی زبان ناشناخته بود با مرتبه ای فراتر از تصور اما روش قاضی سلاست و روانی خاصی با خود داشت که باعث جذب مخاطب میگردید .

در باره ارزش والای کار قاضی همین کافی است که گفته باشم او همان مترجمی ست که دکتر شفیعی کدکنی این تراز و مرتبه دست نایافتنی در عرصه نقد و سنجش ادب فارسی به قصیده ای غزلواره این چنین از او یاد میکند:

قاضیا ، نادره مردا، بزرگا، رادا

سال هشتاد و یکم بر تو مبارک بادا

عمری ای دوست به فرهنگ وطن جان بخشید

قلمت ، صاعقه هر بد و هر بیدادا

شمع کُردانی و کُردان دل ایران شهرند

ای تو شمع دل ما پرتو ت افزون بادا

همچنین شاد و هشیوار و سخن‌پیشه بِزی

نیز هشتاد دگر بر سر این هشتادا

وطرب ناکم که کلام آنجا مرا یاری می کند که در باره این قاضی می نویسم که استاد کدکنی رادمردش خطاب می کند…حکایت اوحکایت انسانهای بزرگی ست که در این سرزمین نهال فضیلت و مدارا کاشتند و در قبال آن بجز رنج و هجران برداشت نکردند چنانکه قاضی با عزت نفس همیشه اشاره ها به این بزرگان می کرد و با خاطرهایی که داشت بین نسل ها پل می زد … زیرا او متعلق به زمانه ای بود که اندیشه وران روشن ضمیر توانسته بودند دور چراغی که خود برافروخته بودند بی کمک عوامل قدرت و جور، جمع شده و در عرصه های تالیف و ترجمه دست به کارهای سترگی بزنند و نسلی را آماده خیزش در جهت درک آزادی و استقلال و پیشرفت میهن نمایند اگر چه این مسیر سنگلاخ بود با ناهمواری بسیار.

شروع جدی ترجمه قاضی با قصه شاهزاده و گدا اثر مارک تواین است که در همان ابتدای کار بینش و اندیشه خود را در کلام اثر جاری می نماید و خواننده را با قلم خود همراه می کند.

به یاد داشته ایم که این مترجم با وسواس و شوری وزین به جهت روشنگری و اعتلای اندیشه انسانی قلم می زد و کار در این عرصه را یک وظیفه اخلاقی و ملی می دانست ! زیرا که در سالهای دور به عنوان کتابخوانی ،این کتاب نیز معیاری بود برای کتابخوانان زمانه همچون دون کیشوت سروانتس یا آثار بالزاک و رولان و امیل زولا ، بگذریم از نام ها و یادهای ان همه نویسنده انساندوست شرق و غرب همچون تولستوی و چارلز دیکنز و مترجمین خبره با سبک و سیاق ویژه که کم از قصه های شیرین مادر بزرگهای ما نبودند تا شبهای سنگین ودیرپای سرد و بارانی سبک و زود گذر طی شود و بعد همه ما منتظر که شب های زمستانی را در آغوش عروسک های نازنین آن قصه های خیالی فرو رویم تا به خواب های طلایی رسیم ،که از نداشته ها ی بشر همچون عشق و آزادی لبریز بودند. به همین علت آن روزها به تعبیر فروغ که همه رفتند ، ما قصه شاهزاده و گدا را از بر می شدیم به گونه ای که هر آن در پوست یکی از قهرمانان آن فرو می رفتیم آن قهرمانان خوش جنس و بدجنس به ما یاد اوری می کردند که مسیر زندگی در هر صورتی پیچیده و سخت است و راه رسیدن به حقیقت وسعادت ناهموارو دشوار،بویژه با حلاوتی که ترجمه قاضی داشت و رنگ زندگی را به کلمات می داد…رنج تنهایی شاهان و شاهزادگان و بیچاره گی و درمانده گی گدایان و دریغ از ان همه افسانه ها همچون سلطان و شبان ما که در فرهنگ عامه به شنونده و بیننده توصیه می کرد که به چه انتخابی دست بزنند.

قاضی در ابتدای دهه شصت عمر یعنی در ابتدای جوانی پیری! پس از عمل جراحی سرطان گلوی خویش، با میکروفن حرف میزداما با همه این احوال همیشه شوخ و شاد بود، و مصمم و امیدوار به زندگی بی آنکه مطالبه گری سودا گرایانه داشته باشد.

جایی گفته بود… همسرم که درگذشت، با خواهر زنم ازدواج کردم، و این کار را برای صرفه جوئی در مادرزن انجام دادم . دوستان خندیدند و ایشان نیز به قهقهه خندید، و باز دوستان قدیم خاطره ای از ایشان تعریف می کنند که حال چه خوش است کنسرتی برگزار شود، به آذین با دست مصنوعی خویش ساز بزند، یونسی با یک پای بریده اش برقصد، و من با این گلو که تارهایش را از دست داده ام بخوانم و اینها به تعبیر سایه همه دوستان هم آواز قاضی بودند که تجربه های بکری با بار عاطفه هایی آرمانی برای جامعه ایرانی داشتند…..دوستان همآوازی که پراکنده شدند!

البته در این عرصه اگر به قله نرسیدی چه باک ؟!غبنی نیست زیرا به نوعی سرشاری می رسی که کسی را یارای مقاومت در برابر این مجاهدتها نیست …. اینجا همه به نشانه احترام کلاه از سر برمیدارند زیرا که مرتبه ای ست ورای تاب اوری و گذشت و فداکاری ابتدای رنجی ست که اهل قلم با خود همواره در زندگی دارد که به پایان هم نمی رسد ….

باری زمانی بود که هرکتاب سرشار از معرفت را که باز می کردیم اگر ترجمه باشد شک نداشتیم باید دست رنج محمد قاضی یا یکی چون اوکه به تعداد انگشتان یک دست نمی رسند به آذین …عبدا..کوثری…فرزانه…یونسی اینها که دست روی انسانی ترین مفاهیم ادبیان جهان می گذارند تا جانی و جهانی نو بزایش درآید ….در این میان محمد قاضی بی شک گل سرسبد مترجمین زبان و ادبیات فارسی از دهه بیست به بعد است اغراق نمیگویم اگر معیار شعر فارسی حافظ است معیار ترجمه امروز محمد قاضی ست که با او از کلمه و کلام بسان درختی پر بار مفاهیم لطیف می روید با مهری که از نوک قلم قاضی بر صحیفه عالم رقم خورده است ….

سالها پیش که دن کیشوت را می خواندم گویی کتابی کلاسیک از ادب فارسی است به همین دلیل در فضای ذهنی یم داستانهای گلستان سعدی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.