پاورپوینت کامل بزرگمردی که از روزنامهخوانی به مدرسهآفرینی رسید ۷۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل بزرگمردی که از روزنامهخوانی به مدرسهآفرینی رسید ۷۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بزرگمردی که از روزنامهخوانی به مدرسهآفرینی رسید ۷۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل بزرگمردی که از روزنامهخوانی به مدرسهآفرینی رسید ۷۳ اسلاید در PowerPoint :
مرسوم زمانه ما این است که یک خدمت برجسته، بر دیگر خدمات بزرگان سایه میافکند و هر گاه سخن درباره آنها به میان میآید همان تک اشتهار را برمیشمریم و برگهای دیگر کارنامه او را یادآور نمیشویم. میرزا سیّدحسن رشدیه بزرگمرد تاریخ فرهنگ ایران را همگان به «مدرسهآفرینی» میشناسند. این در حالی است که این نامور کارنامه مؤثری در عرصه چاپ و نشر دارد.
مرسوم زمانه ما این است که یک خدمت برجسته، بر دیگر خدمات بزرگان سایه میافکند و هر گاه سخن درباره آنها به میان میآید همان تک اشتهار را برمیشمریم و برگهای دیگر کارنامه او را یادآور نمیشویم. میرزا سیّدحسن رشدیه بزرگمرد تاریخ فرهنگ ایران را همگان به «مدرسهآفرینی» میشناسند. این در حالی است که این نامور کارنامه مؤثری در عرصه چاپ و نشر دارد. آنچه در پی میخوانید درباره شماری از خدمات وی با تأکید بر تلاشهای مطبوعاتی اوست. همو که از روزنامهخوانی به مدرسهآفرینی رسید و از مدرسه راه شبنامهنگاری و روزنامهنگاری را در پیش گرفت. پس از چندی اما به عرصه پیشین بازگشت و دریافت که تنها آموزش و اصلاح فرهنگی است که راه به توسعه میگشاید.
میرزا سیّدحسن موسوی چرندابی تبریزی که به رشدیه شهره شد، فرزند آخوند ملامهدی تبریزی و سارا بانو شقاقی، «جمعه پنجم رمضان المبارک ۱۲۷۶ق» در تبریز پا به دنیا نهاد. پس از تحصیل علوم دینی، واعظ و پیشنماز مسجد امامزاده چرنداب آن شهر شد. ورود غیرمترقبه مظفرالدین میرزا ولیعهد وقت به امامزاده در لحظهای که رشدیه به فراز منبر بود، سبب شد که بیست سالگی (۱۲۹۶ق) ترک شهر و دیار را در پیش گیرد و راهی ایروان شود.
روزی در باغ عمومی ایروان به «قریب سیصد نفر طفل» برخورد که از مدرسه عزم خانههایشان را داشتند با کنجکاوی از یکی دو تن پرسید: «از کجا میآیید؟ گفتند از اوشقول [
school
/ مدرسه] میآییم»
پُرسشهای میرزا سیّدحسن و پاسخ «اطفال» سبب شد بداند «معلم علمالهی» دانشآموزان «حاج ملاباقر آخوند» است. رشدیه به ملاقات «معلم علم الهی» رفت و پی بُرد «حاج ملاباقر آخوند» شاگرد مکتبخانه پدرش بوده، گفتوگوی رشدیه با «ملاباقر» سبب شد میان آن دو الفتی برقرار شود و رشدیه به شیوه تدریس و برنامههای مدرسه دست یابد.
رشدیه به نشریه اختر (چاپ اسلامبول) نامه نوشت و از آنان خواست راهنمای او شوند تا «اصول تعلیم علوم و اداره کردن مدرسه به جهت مسلمین» را بیاموزد.
پاسخ گردانندگان نشریه اختر او را به «دارالمعلمین» اسلامبول، قاهره و بیروت رهنمون ساخت. پس از سه سال تحصیل به ایروان مراجعت کرد و با «اهدای پنج کله قند و شیرینی به قاضی شهر»، ۱۳۰۱ق مجوز تدریس و تأسیس مکتبخانه را گرفت. با وجود سنگاندازی، برچسبهای ناچسب، درگیریهای عدیده، حرفهای زشت و دور از واقعیت و حقیقت که حاسدان به او نسبت میدادند، «مکتب رشدیه» رونق گرفت.
محرم ۱۳۰۷ق که ناصرالدینشاه از سفر فرنگ باز میگشت بر سر راه خود با توقف در ایروان به دیدار از مکتبخانه رشدیه رفت و به میرزا حسن پیشنهاد تأسیس مکتبخانه را در تبریز داد. میرزا حسن نیز بیدرنگ برادرش را به جانشینی برگزید و راهی تبریز شد. با امضای «حسن بن مهدی چرندابی» اعلانی صادر کرد که خبر از تأسیس مکتب رشدیه میداد. همچون روزگار ایروان «از یک طرف، مشغول تصنیف کتابهای مکتب، از یک طرف مشغول تهیه معلم، از یک طرف مرافعه با عوام در رفع اوهام» شد. با وجود «انواع تهمتهای دینی و دنیایی» از پا ننشست و ۶ مدرسه پیاپی تأسیس کرد. هجوم به مدرسه و غارت داراییها موجب شد راهی مشهد شود و در آن شهر نیز مدرسهای تأسیس کند، که به سرنوشت ایروان و تبریز گرفتار آمد.
چوب و چماق بر سرش کوفتند. دستش را شکستند و خانه و مدرسه را به غارت بُردند. با مراجعت به تبریز مدرسهای دیگر بر پا ساخت تا اینکه عهد ناصری به سر آمد و در سال ۱۳۱۴ق میرزا علیخان امینالدوله والی آذربایجان شد و رشدیه را در کنف حمایت خود گرفت. مساعدت مالی امینالدوله زمینه فعالیت رشدیه را فراهم آورد. با ارتقای امینالدوله به صدارت کشور، با موافقت مظفرالدین شاه رشدیه را به تهران فرا خواندند.
۱۶ شعبان ۱۳۱۵ق با مساعدت امینالدوله و دیگران، دبستان رشدیه در تهران دایر شد. نوآوریهای رشدیه که بیشتر توأم با استقراض بود، خشم حاسدان را برانگیخت. با عزل امینالدوله از صدارت (۱۵ محرم ۱۳۱۶ق)، رشدیه به شیخ هادی نجمآبادی امید بست. نجمآبادی و شماری دیگر از خیرخواهان ملک و ملت به یاری رشدیه شتافتند و کجاندیشان خودخواه که همواره در پی جهل عموم بودند و از هر حربهای برای توقف رشدیه کوتاهی نداشتند، به تهمت و افترا تمسک جُستند، رشدیه اما به هدف میاندیشید و میپنداشت بقیه امور باد هواست.
سعایتها سبب شد رشدیه با جدیت بیشتر به شبنامهنگاری نیز بپردازد. او با همفکرانش «انجمن سری تنویر افکار» را بنا نهاد و به نگارندگی، چاپکاری و پخشگری شبنامههای لسانالغیب و غیرت روی آورد. جالب است بدانید برای چاپ شبنامهها/ نشریههای مخفی/ روزنامههای پنهانی، رشدیه چاپخانه ژلاتینی در خانه خود برپا کرد.
خودش مینوشت و چاپ میکرد و نشریهها را در مکانهای خاص به دیوار میکوبید تا عموم بخوانند. شماری موزع مؤثر را هم به خدمت گرفت. موقرالسلطنه از آن جمله بود که مأمور گذاردن نسخهای از شبنامه بر روی میز کار مظفرالدینشاه شد. بیدقتی و ناشیگری همو سبب فروپاشی انجمن سری و جمع شبنامهنگاران گردید. به این ترتیب که مظفرالدینشاه با استفاده از آینه توانست آورنده شبنامه را شناسایی کند و موقرالسلطنه را به مأموران امنیتی بسپرد واو نیز زیر فشار چوب و فلک زبان بگشاید و نام اعضای انجمن سری تنویر افکار را افشا کند. با آگاهی دربار و دولت، بازداشتها آغاز شد.
رشدیه که پی به ماجرا بُرد به خانه شیخ هادی نجمآبادی پناه جُست تا در امان بماند. لحظهای هم که خواستند به سراغ رشدیه بروند مظفرالدینشاه آنان را برحذر داشت و به رشدیه پیغام داد که در تهران نماند. شیخ هادی نجمآبادی نیز که از پیغام شاه مطلع شد از رشدیه خواست جانشین خود را در مدرسه بگُمارد و راهی حج شود. رشدیه پس از مراجعت به ایران خدمات فرهنگی و مطبوعاتی خود را ادامه داد اما آزار مضاعف موجب شد به قم برود و تحصن اختیار کند. چهار ماه بعد که مظفرالدین شاه مطلع شد او را به تهران و اداره مدرسه بازگرداند. رشدیه در آن سال اعتباری نزد حاکمیت داشت. سال ۱۳۲۲ق که چهرهنما توقیف شد، میرزا حسن به وساطت رفت و توزیع نشریه چهرهنما (چاپ مصر) در ایران از سر گرفته شد و فرمان عینالدوله صدراعظم وقت در این زمینه منتشر شد:
«جناب فضایل و محامد نصاب آقا میرزا حسن مدیر مدرسه رشدیه زیدافضاله
شرحی که در باب روزنامه چهرهنما نوشته بودید ملاحظه شد. چون جناب عالی را بیغرض و صحیح القول میدانیم در این مسأله مهم تعهد جناب عالی را تصدیق میکنم… حالا که نوشتهاید روزنامه مزبوره از تکالیف خودش خارج نمیشود، البته در این صورت ورودش به خاک ایران ضرری ندارد. بدیهی است هر قدر وسایل دانش و معرفت منتشر شود ثمراتش برای دولت و ملت بیشتر است. پس برحسب تعهد شما سفارش لازم شد روزنامه چهرهنما را از توقیف خارج و در ورود به خاک ایران بدون ممانعت قبول نمایند. ۸ رجب ۱۳۲۲ سلطان عبدالمجید».۱
نباید از یاد بُرد که فوت حامیان رشدیه ضربه سختی به وی زد. ولی او مصمم به راه خود ادامه داد و کتابنویسی و روزنامهنگاری را به مشاغل خود افزود. فروش بیسابقه کتاب کفایه التعلیم که به ضمیمه، تنبیه الغافلین یا ارشاد الطالبین را داشت، او را به اقبال عمومی متوجه کرد و نشریه مکتب را بنیاد نهاد.
نخستین شماره مکتب، شعبان المعظم ۱۳۲۳ق، ۱۶ صفحه با قطع ۱۸×۱۱ و شمارگان سه هزار نسخه در مطبعه شرقی چاپ سربی / حروفی شد. شمارگان مکتب از شماره دوم به چهارهزار نسخه رسید و در مطبعه خورشید چاپ شد.
مجلهگونه مکتب در صفحه نخست، خود را به خوانندگان و خواهندگان این چنین شناساند:
«کتابچهای است مشتمل بر مطالب مکتبی مکتوبات راجعه [راجع] به این موضوع شریف که مخل به شرف کسی نباشد به کمال شرف پذیرفته و درج خواهد شد. مکتوبات غیرمندرجه بر سبیل امانت محافظت میشود که [عند] المطالبه به صاحبانش داده شود مگر بعد از یک سال که حق استرداد ساقط است. عجالهً [عجالتاً] در غره هر ماه یک جلد توزیع خواهد شد. عنوان مکتوبات دارالخلافه طهران، خیابان ناصریه، مدیر مکتب حاجی میرزا حسن تبریزی معروف به رشدیه».۲
بهای تک نسخه شمارههای مکتب را در یک سال، یا به سخن دیگر «وجه اشتراک در داخله […] ایران سالیانه پنج قران است که در ماه ششم تأدیه میشود و قیمت یک نسخه در طهران صد دینار و در خارج از طهران سه شاهی است. در تمام مکاتب ممالک داخله هر چند نسخه بخواهند جلدی به صد دینار و به مدارس دارالخلافه جلدی یک شاهی داده میشود ولو سالیانه باشد». همچنین بهای خارجه را «یک منات روسی» تعیین کردهاند. دوره مکتب را که ورق میزدم دیدم به ندرت تغییر شکل دارد و محتوای فرهنگی و ادبی را حفظ کرده است.
از نوآوریهای رشدیه در نشریه مکتب باید به چاپ عکس اشاره داشت و دانست که در دهههای نخست نشر مطبوعات، به دلیل ناتوانی چاپخانهها، گرانی گراورسازی، عکاسان به واسط نقاشاننمایی تقریبی از هنر خود را در مطبوعات میدیدند. چاپ نقاشیهای عکسوار در سرآغاز نشر روزنامهها و مجلهها رضامندی نقاشان و نارضایتی عکاسان را در پی داشت. همین امر اختلافهایی را بین عکاسان و نقاشان برانگیخت که گاه به مرز تنفر میرسید.
نقاشان به مشکل چاپ اشاره داشتند و خود را بیگناه میدانستند و عکاسان در پی این بودند تا با برطرف کردن مشکل چاپ، عکسهای خود را بیواسطه و به طور دلخواه عیناً در مطبوعات چاپ کنند. از دهه بیست سده چهاردهم قمری و پیش از صدور فرمان موسوم به مشروطیت مشکل چاپ عکس در مطبوعات ایران حل شد. مکتب، ایران، مجلس، ندای وطن، حبل المتین از پیشگامان چاپ عکس در روزنامهها و مجلههای ایران شدند. میرزا حسن رشدیه برای اوّلین بار عکسهای مظفرالدینشاه، آیتالله هادی نجمآبادی و شماری از رجال سیاسی دوره قاجار را در نشریه مکتب به چاپ رساند.۳
حامی مالی و یاریگر قلمی میرزا حسن در انتشار نشریه مکتب، میرزا ابراهیم صحافباشی بوده، نامه رشدیه به صحافباشی ما را به میزان این همکاری آگاه میکند:
«خدمت جناب… صحافباشی
عرض میشود که وجه اعانه جناب عالی به کمال شرف پذیرفته است ولی چون لازم بود در مدت طویلی به اقساط اخذ شود لهذا عین فهرست را خدمت مدیر محترم مطبعه خورشید دادم که در وجه گمرک اسبابهای وارده از فرنگستان محسوب داشته معادل آن برای ما جزوه مکتب چاپ کنند اما آنچه فرمودهاید «در صورتی که کتابچه مکتب دایر و خادم بر خیر عامه باشد» عرض میشود که دوام و دوران کتابچه مکتب با خداست ولی خیرعامهاش را من متقبلم زیرا که علت غایی ایجاد این مجله فقط خدمت بر خیر خلق است ولی از طرفی محدود و طرزی مخصوص که عبارت از تنقیح مطالب راجعه [راجع] بر تعلیم و تدریس متعلمین مدارس ملیه و ت
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 