پاورپوینت کامل هنرنمایی حافظ ۷۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل هنرنمایی حافظ ۷۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل هنرنمایی حافظ ۷۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل هنرنمایی حافظ ۷۸ اسلاید در PowerPoint :
پیتر آوری، استاد فقید زبان فارسی در کالج سلطنتی لندن، در این مقاله که دیباچهای است بر کتاب «حافظ و مذهب عشق در شعر کلاسیک فارسی»، نخست به اختصار شرح آشنایی و دلدادگی خویش به حافظ و شعر او و جایگاه آن در فرهنگ ایرانیان را آورده و در ادامه به دشواریهای فهم و ترجم شعر، به طور کلی، و فهم و ترجم شعر حافظ، به طور خاص، پرداخته است.
پیتر آوری، استاد فقید زبان فارسی در کالج سلطنتی لندن، در این مقاله که دیباچهای است بر کتاب «حافظ و مذهب عشق در شعر کلاسیک فارسی»، نخست به اختصار شرح آشنایی و دلدادگی خویش به حافظ و شعر او و جایگاه آن در فرهنگ ایرانیان را آورده و در ادامه به دشواریهای فهم و ترجم شعر، به طور کلی، و فهم و ترجم شعر حافظ، به طور خاص، پرداخته است. او دشواری ترجم شعر حافظ را بیش از هر چیز، زبان استعاری و ایهام ماهرانه و بازی حیرتآورش با کلمات و راه دادن شعرش به تفسیرهای مختلف دانسته است که در عین حال از رهگذر «تفأل» در عمق جان ایرانیان نشسته و رنگ کهنگی و غریبگی نپذیرفته و قلب غیرایرانیان فارسیدوست را نیز فتح کرده است. آوری همچنین در تعبیری بدیع، شعر صوفیان فارسی و بهویژه شعر حافظ را به طرحهای اسلیمی در نگارگری و معماری ایرانی ـ اسلامی مانند کرده و به شرح آن پرداخته است.
***
حافظ شیرازی حدود سال ۷۱۴قر۱۳۱۵م زاده شد و در ۷۹۱قر۱۳۸۹ق درگذشت. وقتی به تجربهام دربار او میاندیشم، چهار ماجرا به ذهنم میآید. نخستین آنها یک روز صبح اتفاق افتاد، وقتی که به توصی «پیر» خود، ساعتها پای تفسیر یک روحانی از شعر حافظ نشستم. به حکم اینکه در بار حافظ پژوهش میکردم، لازم میدانستند نظر چنین کسی را دربار وی بشنوم. پس مرا به مسجدی کوچک در شیراز بردند و اینچنین در سراسر آن روز صبح به من گفته شد چگونه باید و شاید هر اشارهای به شراب، گل سرخ، هزار و غیره را در پرتو نوری معنوی بنگرم: حافظ به «استعارهفروش»ی تنزل یافت که همگی معانی مقدس موجهی داشتند. البته من از ارجاع طرف گفتگویم به «گلشن راز» شبستری، که در ۷۴۰قر۱۳۴۰م درگذشته است، پرهیز کردم. این کتاب گذشته از آنکه حلالمسائل جامع تصویرپردازیهای صوفیانه است، بیتردید بر حافظ تأثیر نهاده است؛ اکنون مجال پرداختن به این مطلب نیست که حافظ، یا در این موضوع، اندیش شبستری متأثر از اسماعیلیه بوده است یا خیر. اما آنچه در بحث از اهمیت شراب و مستی در عرفان باید گفت، این حقیقت است که ابوحامد غزالی ـ یکی از بزرگترین متفکران مسلمان و در این موضوع بزرگترین متفکر جهان ـ مستی را «مستی عشق» تلقی کرده است؛ چنانکه مارگارت اسمیث مینویسد: «خدا برای عاشقان خود جرعهای از جام عشق میریزد که با آن مست و از خود بیخود میشوند.» از آنجا که شیراز همیشه به شرابش معروف بوده است، برخلاف این هشدارها، میتوان چنین فرض کرد که حافظ در میان دیگر ملاحظات، شراب واقعی را نیز در ذهن داشته است؛ یکی دو تا از تلمیحات وی به شراب گواه این مطلب است.
بیتردید حافظ به زبان استعاره سخن گفته است. شاعر به طور خاص، ناگزیر از شرح و بیان امری است که جور دیگری در وصف نمیگنجد. نقدی که بر تفسیر آن فرد میتوان وارد کرد، این است که جایز نیست مجموعهای از معانی خاص را که مبتنی بر رشتهای از عقاید بهخصوص هستند، به استعارههایی نسبت داد که شاعر به کار برده است؛ اما تردیدی نیست که شراب، استعارهای رایج از «روح» بوده است؛ به خاطر بیاوریم که در آی ۳۶ سور یوسف، یکی از زندانیان در خواب، خود را در حال فشردن [انگور] میبیند، و شراب در اینجا را مظهر خدمت به خدا و سرسپردگی معنوی دانستهاند؛ مثلا این قطعه از حافظ را در نظر بگیرید:
سر فتنه دارد دگر روزگار
من و مستی و فتن چشم یار
همی بینم از دور گردون شگفت
ندانم که را خاک خواهد گرفت
وگر زندخوان آتشی میزند
ندانم چراغ که بر میکند
فریب جهان قص روشن است
ببین تا چه زاید، شب آبستن است
در این خونفشان عرص رستخیز
تو خون صراحی به ساغر بریز
میتوان گفت «خون» در بیت آخر بهروشنی به معنای «روح» است. گارسین دو تاسی در کتاب خود، نُه نمونه از «مجاز» در شعر فارسی را آورده است.
حادث دوم برخورد اتفاقی من با خدمتکاری سالخورده در منزل یکی از خانوادههای ایرانی بود. او را وقتی دیدم که داشت اتاقی را ترک میکرد که گروهی از ما، از جمله دکتر خانلری، در آن مشغول گفتگو دربار حافظ و نقل بعضی از غزلهایش بودیم. وقتی بیرون آمد در راهرو دیدمش که داشت بعد از بردن چای برای مهمانان، دمپایی به پا میکرد. نظرش را دربار آنچه در اتاق نشیمن میگذشت، پرسیدم. پاسخ داد: «[بحث] را نمیفهمم، اما این کلمات سراسر عمرم در گوشم پیچیدهاند و طنین آنها را دوست میدارم.»
سومین اتفاق و برای من تأثیرگذارترین، وقتی رخ داد که با رانندهام از این سر کشور به آن سرش میراندیم و اتفاقی، چنانکه در بزرگراههای ایران معمول است، کامیونی را ایستاده کنار جاده دیدیم در حالی که هم قطعاتش بیرون و در اطرافش روی جاده پراکنده بود و راننده با آن مهارت شگفت ایرانیان در مکانیکی، در حال برطرف کردن نقص ماشین و برگرداندن قطعات سر جایش بود. کنار این صحنه، شاگردش را دیدم که با کتاب کوچکی در دست، کناری نشسته بود و همچون هم کسانی که اندک سوادی دارند، با زحمت زیاد و با گذاشتن انگشت روی خطوط، چشم خود را روی متن هدایت میکرد. از بالای شانهاش نگاهی انداختم و دیدم دیوان حافظ را به دست دارد. پرسیدم: «چه میکنی؟» گفت: «سعی میکنم خواندن یاد بگیرم.» بعدها چندین بار دیدمش و در مطالعهاش که با اشعار بزرگترین شاعر ایران و جهان شروع کرده بود، یاریاش دادم.
در ماجرای چهارم، از جوانی پرسیدم: «اهل کجایی؟» تا گفت «شیراز»، این بیت را خواندم: «اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را…» و او ادامهاش را خواند. باسواد یا بیسواد، او حافظ را میشناخت. تصور کنید که در لندن برای یک رانند تاکسی نخستین بیت یکی از غزلوارههای شکسپیر را بخوانید؛ امکان ندارد او در پاسخ، بقی شعر را بخواند. آخرین سه نمون یادشده از دلبستگی و آشنایی همگانی مردم از هر طبقهای با اشعار حافظ در سرتاسر ایران حکایت دارد.
اینچنین است که حافظ در ایران امروز وجودی زنده است. حقیقتی که ما را قانع میکند از شعرش طلب پیشگویی کنیم: با ابیاتی که اتفاقی پیش رویمان باز میشوند، فال بگیریم؛ تفأل به حافظ. جز اینکه دامن شمول ابیات وی چنان فراگیر است و چنان لایه به لایهاند که البته فال برآمده از آنها به طور کلی همان چیزی را میگویند که طالب فال میخواهد یا انتظار دارد. به طور کلی وضع دربار متون مقدس از همین قرار است؛ باید متذکر شد که اشعار حافظ یا خود وی را از همان دور حیاتش «لسانالغیب» میخواندهاند.۱ و حال اشارهای کوتاه به یکی از بحثانگیزترین جنبههای شعر حافظ و مشکل اصلی در ترجم آنها: ایهام ماهرانه، بازی حیرتآور با کلمات و راه دادن به تفسیرهای مختلف.
پاورپوینت کامل هنرنمایی حافظ ۷۸ اسلاید در PowerPoint
به گفت ساموئل جانسون، آثار علمی را عیناً و دقیقاً میتوان ترجمه کرد، حال آنکه در ترجم آثار تاریخی تنها ممکن است بتوانیم وضوح و دقت را حفظ کنیم، جز در ترجم بخشهای خطابی، چرا که آنها «شعرگونه»اند. او میافزاید شعر ترجمهپذیر نیست و هم از این روست که شاعران «حافظان زباناند»؛ آموختن یک زبان زحمتی نخواهد داشت اگر ترجم هر آنچه به آن زبان نوشته شده است را نیز در اختیار داشته باشیم، اما از آنجا که زیباییهای شعر را جز در همان زبانی که به آن سروده شده است نمیتوان حفظ کرد، ما زبان میآموزیم». در دور جانسون، گون ادبی دیگری به دست شاعرانی چون درایدن، پوپ و خود وی رواج یافت: شاعران ترجمه نمیکردند، بلکه چیزی را خلق میکردند که از آن به «تقلید» تعبیر میشد. ادوارد فیتزجرالد که اتفاقا از دوستداران شعر درایدن بود، درصدد ترجم رباعیات خیام برنیامد. وی در نامهای مینویسد «خدای ناکرده» گمان برده نشود او مشغول ترجمه بوده است. درواقع، او در سنت اکنون فراموششد «تقلید» قلم میزد. از آنجا که او نبوغ شعری داشت، «تقلید»ش یکی از موفقترین اشعار در زبان انگلیسی است، اما قصدش به دست دادن ترجمهای از آنها نبوده است. فیتز جرالد دربار کار خود تعبیر جدید «تغییر صورت» را به کار برده است.
اگر مترجمی شاعر نباشد، اما مشتاق باشد که سخن شاعری را به زبان خود برگرداند، نثر بهترین انتخاب است. گاهی چنانکه در نسخ مرجع مزامیر میبینیم، ترجم منثور واجد کیفیتی عالی از متن اصلی میشود. خواندن برگردان گرترود بل از ابیات حافظ مسرتبخش است و «یک تران پارسی» سر ویلیام جونز، لرد بایرون را محظوظ ساخته است: «دلبرک شیرینکردار، اگر رواق منظر چشم مرا بیاراییر و بازوانم را بر گردنت حلقه کنیر آن عذار گلگون و آن دستان سیمگونر مرا صدها بار خوشتر از زرهای گزاف بخارار و گوهرهای درخشان سمرقند.»
هزل وقیحان بایرون دربار این قطعه تا سال ۱۹۸۰ در مجموع آثار منظوم وی انتشار نیافت. دکتر لؤلوئی آن را چنین وصف میکند: «مشقی شوخطبعانه در هجو که درخور مقایس مفصل با یک تران پارسی است!» با اینهمه، مشهور است که بایرون نمایش مهارت شاعران جونز را در این برگردان خاص تحسین کرده است. روایت و تعبیر جونز بسیار خوب است و روایت بایرون البته هیچ ربطی به آزمودن اصل فارسی ندارد؛ اما از این ابیات حافظ بسیار دور است:
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
بهدست دادن فهرستی از ترجمههای دیوان حافظ ضرورتی ندارد. پروفسور آربری در فصل سیزدهم «ادبیات کلاسیک فارسی»، خلاص بسیار مفیدی از ترجمههای متعدد حافظ آورده است؛ در مقال «حافظ» دایرهالمعارف ایرانیکا نیز به طور خاصتر، ترجمههای حافظ به زبانهای مختلف بهتفصیل معرفی شدهاند. نهتنها دلنشینی و زیبایی اشعار حافظ وی را به شاعری جهانی بدل کرده، و جذبهاش مردمان متفاوت و طیفهای گوناگون عواطفشان را در بر گرفته، بلکه شیو شاعریاش با وجود بالیدن در سنتی بزرگ که پیشتر از زمان وی تکوین یافته بود، با مخاطب ساختن قلب مردمان، از اشعار پیش از خود پیشی گرفته است؛ چنانکه گویی در این حالت اسارت ما در زیر گنبد نیلیحصار، مقصود وی شکافتن این گنبد و دست یافتن به نور روشن عرش اعلی در فرایندی است که عشق محرک و رهنمون آن است.
جبرگرایی در ادبیات فارسی
اکنون سزاوار است به مسأل جبرگرایی در ادبیات فارسی اشارهای کنیم. جبرگرایی شاهنام فردوسی با جبرگرایی انعکاسیافته در شعر حافظ تفاوت دارد. چنانکه دکتر آنابل کیلر در «هرمنوتیک صوفیانه: تفسیر رشیدالدین میبدی بر قرآن» شرح میدهد، «جبرگرایی» صوفیانه یا مفهوم تقدیر ازلی را نباید به اندیش قدر مربوط دانست که از آیین زُروان یا فرهنگ ایرانی پیش از اسلام سرچشمه گرفته است. تصوف یکسره وابسته به اسلام است: در نزد صوفی، زندگی آدمی از پیش مقرر شده است، زیرا وقتی خدا از آدمی پرسید: «الستُ بربکم» (آیا پروردگارتان نیستم؟) و او پاسخ داد: «بلی» (اعراف، ۱۷۲). این عهدی بود میان انسان و خدا. حافظ وقتی از بادهنوشی محتوم سخن میگوید، به این عهد نظر دارد. جالب آنکه او با همان عبارت قالبی فردوسی در بار تغییرناپذیری قضای نوشته سخن میگوید، اما دربافتی متفاوت؛ زیرا حافظ میگوید «قضای نوشته نشاید سترد» ولی بیت خود را چنین آغاز میکند: «مرا از ازل عشق شد سرنوشت». فردوسی هیچ اشارهای به عشق نمیکند. او بیت خود را چنین آغاز میکند: «قضای نبشته نشاید سترد»، اما در مصرع بعد چنین میگوید «که کار خدایی نه کاری است خُرد».
مفهوم صوفیان جبرگرایی به هیچ وجه مانع از اندیش نیل به سعادت غایی بودن در جوار خداوند ورای تأثیر اهریمنی ستارگان نیست؛ اما کل مسأل جبرگرایی در اسلام موضوع بحث و جدلهای بسیاری بوده، چنانکه در مسیحیت نیز بوده است. به عقید من، تا آنجا که به شعر عرفانی مربوط است، ضرورتی ندارد بیش از این در ابهام یا بحث و گفتگو دست و پا بزنیم.
در بار جذابیت همهگیر حافظ در مدت شش قرن، باید خاطرنشان ساخت که سبک بیان وی، فارسی گفتاری عادی است، با واژهها و عباراتی که میتوان آنها را به همین گون گفتاری به انگلیسی ترجمه کرد؛ اما در شعر حافظ این فارسی گفتاری به مرتب یک سبک ادبی متعالی ارتقا یافته است. با اینهمه، این مطلب را نباید فراموش کرد که استفاد و
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 