پاورپوینت کامل دکتر منوچهر ستوده در نگاه ایرج افشار ۲۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل دکتر منوچهر ستوده در نگاه ایرج افشار ۲۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دکتر منوچهر ستوده در نگاه ایرج افشار ۲۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل دکتر منوچهر ستوده در نگاه ایرج افشار ۲۵ اسلاید در PowerPoint :

آنچه در پی می آید، برگزیده ای است از چند نام ایرج افشار که هنگام سفرِ خارج از کشور، به دکتر منوچهر ستوده، دوست دیرین خود نوشته است. از این سطور نیک می توان دریافت که او نه تنها سفرهای چند ماهه، بلکه در سفرهای کوتاه چند روزه نیز، در حسرت وطن و دوست کوه و دشت خویش، بی تاب بوده و برای بازگشت، روز شماری می کرده است. امید که نشر این نوشته ها، یادِ دو دانشمند ایران دوست و ایران شناس را در خاطر دلبستگان فرهنگ و تمدن این مرز و بوم خرم کند.

دبا: آنچه در پی می آید، برگزیده ای است از چند نام ایرج افشار که هنگام سفرِ خارج از کشور، به دکتر منوچهر ستوده، دوست دیرین خود نوشته است. از این سطور نیک می توان دریافت که او نه تنها سفرهای چند ماهه، بلکه در سفرهای کوتاه چند روزه نیز، در حسرت وطن و دوست کوه و دشت خویش، بی تاب بوده و برای بازگشت، روز شماری می کرده است. امید که نشر این نوشته ها، یادِ دو دانشمند ایران دوست و ایران شناس را در خاطر دلبستگان فرهنگ و تمدن این مرز و بوم خرم کند.

برن ۳۰ شهریور ۱۳۳۶

ستوده جانم ولی از دیدن عکسهایی که آن شخص [سوین هدین] در پنجاه سال پیش از ایران برداشته است لذتی بردم، تو گویی که از نجد و از یاران نجد سخن می دارد. بدان و باور کن که بوی شن کویر و پشکل شتر و لطف سخن وامانده ترین دهاتی ها و کویریهای خودمان را از هزار فرسنگ راه حس کردم. نمی دانم خداوند خمیر مرا با چه سرشته است که این فرنگ به این خوبی و قشنگی و بخصوص این سویس به این طنازی و دل آرایی و آراستگی و آسایش و فراوانی و خوبی و دلگشایی و پرهنری؟ اش به دل من نمی چسبد. هر چه در عمق خیال و اندیش خود بیشتر فرو می روم بیشتر احساس می کنم که هواخواه آن دوستم. هر چه بیشتر سخن و روحی این … های فرنگی را فهم می کنم، بیشتر به عمو حسینعلی و حاجی بابا و صادق ملارجب و مش شعبان و گل بابا( که در راه دیلمان کلاه سرمان گذاشت) اعتقاد و اخلاص پیدا می کنم. من نمی دانم سعدی چرا آن شعر را گفت و در دهان اخلاف بی تمییز خود انداخت که : سعدیا حب وطن گرچه حدیثی است صحیح / نتوان مُرد به سختی که من اینجا زادم. شاید پیری و گذشتن سن، آدمی را اینطور عوض خواهد کرد ولی من تصور نمی کنم که هرگز چنین اندیشه هایی در ضمیرم پیدا بشود. بگو انشاالله! این سطور را که علی الغفله به نوشتن شروع کردم به مناسبت تأثیری است که کتاب سوین هدین در من گذاشت. باز یاد آن بیابانهای بی آب و علف کردم. خودم را تنهای تنها می بینم. کسی نیست که راز دل و حرف خودم را به او بفهمانم. آن خان اقتدار می گفت که چه خوب میشد که برزیل می رفت و در کمر کوهی یا در دل جنگلی لانه و آشیانه ای می گرفت. و فارغ از غم می زیست. ولی به او بگو که او هم با دل تنوع پذیر و هر دم خیالی که دارد در هیچ جای عالم بند نخواهد شد و می ترسم که آخر در تهران هم قرار نگیرد و باز به همان دشتِ باکر بگریزد. خوب ببین و یادت بیاید که وقتی اقتداری از دشت باکر صحبت میکرد چه حال خوشی به او دست می داد و چگونه وطنش او را به خویش می خواند. این حدیث حبّ وطن است….

هاروارد حدود بیستم مهر ماه ۱۳۴۲

منوچهرخان عزیزم اما رفیق، دلم در تهران است و پیش خانه و دوست.

نزدیک دهم آذر ۱۳۴۲

تصدق منوچهر عزیزم آنچه از وصف دریای باحال شمال و هوای بهشتی کوشکک نوشته بودی مرا با آن تعبیرات قشنگ بدانجا صوب کشانیدی و آتش شوق را در دلم روشن تر ساختی.

یکشنبه ظ ۱۹ بهمن ۱۳۴۲

منوچهر عزیزم ولی کاش عجله نداشتی و میتوانستی این گردش وسیاحت (در زاهدان) را برای پائیز بگذاری که ارادتمند با پای طلب و دست ارادت در خدمتت می آمد.

یازدهم ژانویه ۱۹۶۴

تصدقت شوم مدتی است که دستخط شریف نرسیده است، نمی دانم خواهی گفت که صدایم از جای گرم در می آید، اما تشنگیِ مخلص برای زیارت تعلیقه جات دوستان مثل تشنگی همان کسی است که در ریگزار گرم، قطر باران بر او ببارد. بستگی و پیوستگی، جان آدمی را همواره در فرقت و دوری در التهاب نگاه می دارد! نمی دانم برای عید چه نقشه ای داری، باز لب دریا و موج آب و جنگل زیبا یا نقش سفردراز و مردافکنی را در پیش داری ؟

اطریش- ادینبرگ ۲۲ تیر ماه ۱۳۵۵

منوچهر عزیزم به یاد آن دوست عزیز و به یاد سفری که به همدلی ات در این صفحات بودم…. شاید من فرصت مطالعاتی را به جای آلمان؟ به بیابانهای طبس بَدل کنم و برای نوشتن کتاب تازه.

۳۰ دی ۱۳۵۷ از آلامو

 اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی، به دوستانتان معرفی کنید.

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.