پاورپوینت کامل میخاییل باختین، کارناوال و ضرورت ایجاد گفتوگو ۵۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل میخاییل باختین، کارناوال و ضرورت ایجاد گفتوگو ۵۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل میخاییل باختین، کارناوال و ضرورت ایجاد گفتوگو ۵۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل میخاییل باختین، کارناوال و ضرورت ایجاد گفتوگو ۵۰ اسلاید در PowerPoint :
اغراق نیست اگر بگوییم که بخش زیادی از مباحث فلسفه در قرن بیستم به مساله دیگربودگی، شوون و پیامدهای آن در حیطههای گوناگونی چون اخلاق، هستیشناسی، معرفتشناسی و… مربوط میشود. در این میان، آثار میخاییل باختین، فیلسوف و نظریهپرداز ادبی روس، جایگاه ویژهای دارد به خصوص از آن روی که وی از پیشگامان طرح این مساله در گستره متن و متنیت محسوب میشود.
فقط با دیالوگ میتوان به آزادی و برابری دست یافت
اغراق نیست اگر بگوییم که بخش زیادی از مباحث فلسفه در قرن بیستم به مساله دیگربودگی، شوون و پیامدهای آن در حیطههای گوناگونی چون اخلاق، هستیشناسی، معرفتشناسی و… مربوط میشود. در این میان، آثار میخاییل باختین، فیلسوف و نظریهپرداز ادبی روس، جایگاه ویژهای دارد به خصوص از آن روی که وی از پیشگامان طرح این مساله در گستره متن و متنیت محسوب میشود.
«دیگری» و «دیگربودگی» به واقع مفاهیمی هستند که از میان عمده بحثهای باختین در باب مولفههایی چون گفتوگوگرایی، تکگوییگرایی، کارناوال، رمان و چندصدایی میگذرد. از یک سوی، باختین در پی آن است تا از منظری توصیفی، رد پای حضور و صدای دیگری را در «متن»های گوناگون – حتی متونی که به ظاهر نشانی از دیگری ندارند- آشکار سازد و از سوی دیگر، خواستار آن است که از منظری هنجاری، بر متونی تاکید ورزد که به لطف تمهیداتشان آن حضور و صدا را هر چه پررنگتر میسازند. تکیهگاه عمده مباحث اوبرمساله «دیگری» استوار است که با نفس در پیوند است. جایگاه «دیگری» و فهم مناسبت آن با جهان و پدیدههای اجتماعی مسیر را برای درک بهتر اندیشه باختین تسهیل میسازد.
اصطلاح «نفس» مربوط به روانشناسی است و آنچه باختین درباره این مفهوم بیان میکند بیربط به روانشناسی نیست. با این حال، تعریفی که او از نفس و نحوه شکلگیری آن به دست میدهد، یکسره جدید است و با آنچه از نظریههای روانشناختی در این موضوع میدانیم تفاوت دارد. از نظر باختین، نفس انسان شامل دو پاره مجزا اما نیازمند به همپیوستگی است: یکی، «من از منظر خود» و دیگری، «من از منظر دیگری». پارهنخست، نگرشی «خودمعطوف» است که ذهنیت فرد راجع به خودش را از درون به او نشان میدهد و پاره دوم، نگرشی «دگر معطوف» است که نگاه دیگران به او از بیرون را برایش مشخص میکند.
«من از منظر خود» در اعماق روان فرد جای دارد و مبین آرزوها و خواستههای او برای خویشتن است – اینکه میخواهد چه آدمی با چه ویژگیهای شخصیتیای باشد.
از این حیث، این پاره نفس هیچگاه ثابت یا قطعیتیافته نیست. همه ما در مراحل مختلف زندگی، بسته به جهانبینیمان ممکن است برداشت یا توقع متفاوتی از خود داشته باشیم و با هر تغییری در زندگی و افکار و عقایدمان، این برداشت یا توقع هم دچار تحول میشود. به همین سبب، «من از منظر خود» هرگز نمیتواند راویتگر قابل اعتمادی از واقعیت فرد باشد، زیراهمانطورکه نگرشهای ما ثابت نیستند، ادراکمان از خویشتن نیز ثبات ندارد.
در مقابل، «من از منظر دیگری» دربرگیرنده همه آن برداشتهایی است که دیگران از فرد دارند. از آنجا که فرد نمیتواند خود را بشناسد – مگر از راه برداشتهای دیگران- نادیده گرفتن «من از منظر دیگری» منجر به نشناختن خویش و نهایتا افتادن در دام توهمات میشود. متوهم کسی است که به جای صدای دیگران، صرفا به صدای برآمده از اعماق وجود خویش (صدای «من از منظر خود») گوش میسپارد و در نتیجه تصوری از خویشتن دارد که با واقعیت او در نزد دیگران منطبق نیست. از نظر باختین، شکلگیری هویت فردی در گرو این است که تصورات هر فرد درباره خودش، از قلمرو نفس منفرد او بیرون رفته و وارد نوعی گفتوگو با نفسهای دیگر شود. اهمیت اجتماعیشدن در همین است که امکانی برای دستیافتن به نفس بودگی ایجاد میکند. بدون تعامل با دیگران، بدون قرار گرفتن در معرض صدای دیگران و در یک کلام بدون بینالاذهانیت (ذهنیت شکلگرفته در جمع) نمیتوان به ذهنیت فردی دست یافت. به سخن دیگر، تا زمانی که صدای «من از منظر خود»، شنونده شکیبای صدای «من از منظر دیگری» نشود و به آن پاسخی درخور ندهد، شناخت درستی از خویشتن نخواهیم داشت. معرفتِ به نفس، مستلزم ایجاد رابطهای گفتوگویی با «دیگری» است.
از سوی دیگر، یکی از مولفههای اساسی دیدگاه باختین درباره نسبت انسان و جهان، رجحان و برتری جهان اینشتینی بر جهان نیوتنی است. باختین معتقد است که در جهان نخست، «واقعیت» از «موقعیت» سوژهای که با آن نسبت برقرار میکند، منفک نیست و «شناخت» جهان نیز همواره شناختی است که در بستر موقعیتی فردی رخ میدهد و به این اعتبار همواره صبغهنظری دارد.دغدغه باختین، همین تکثر موقعیتهاست و پروای آن دارد که این تکثر به پای وحدتی عالمگیر، عینی و فارغ از نظرگاه قربانی شود.او حتی این تنوع بیپایان موقعیتها و در نتیجه تجربهها را در زبان هم مشاهده میکند و درست به همین دلیل در مقابل فردینان دو سوسور که کانون توجه خود را در زبانشناسی بر نظام زبان میگذارد، بر گفتار در این نظام تاکید میکند. از دید باختین، زبانشناسی سوسوری در تقارن با فیزیک نیوتنی است. اگر سوسور به تنوع بیپایان اهمیت چندانی نمیدهد و به دنبال کشف ساختار جهانشمول نظام زبان است، نیوتن هم به تجربههای فردی از هستی بیعلاقه است و میخواهد تصویری کلی و جهانشمول از عالم ارایه دهد.
انسان بدنمند و موقعیتمند است و مانند همه دیگر اعیان در جهان قرار گرفته و مختصات خود را دارد. اما او دو تفاوت اساسی با دیگر اعیان دارد: اول اینکه آگاه است؛ یعنی توانایی درک موقعیت خود را دارد و به همین دلیل میتواند جهان و خودش را بشناسد. دوم اینکه انسان موجودی اهل عمل است. او در هر لحظه گریزی از عمل ندارد، حتی عملنکردن هم، به اعتباری، خود نوعی عملکردن است. در نتیجه، انسان همواره در حال درک موقعیت و پاسخ دادن به الزامات آن از طریق عمل است – عملی که خود سبب میشود تا او در موقعیتی تازه قرار بگیرد که این هم مستلزم عمل یا اعمالی دیگر است. در واقع، باختین قوام انسانیت را به این مشارکت فعال ربط میدهد.
گمنامی باختین دو دلیل داشت: یکی سیاسی و دیگری شخصی. دیدگاههایی که او درباره چندصدایی بودن رمان اشاعه میداد، با ایدئولوژی کمونیستهایی که قدرت را در شوروی به دست داشتند، منطبق نبود. کمونیستها ادبیات را وسیلهای برای ترویج عقاید مارکسیستی میدانستند و در نظریهپردازیها رمانی را برتر قلمداد میکردند که خواننده را به سوی اهداف حزب حاکم رهنمون کند. پیداست که در چنین الگویی از ادبیات، صدای راوی دانا و بافراستی سیطره دارد که همهچیز را میداند و صلاح آحاد جامعه و حتی بشریت را به روشی تعلیمی ابلاغ میکند. و این همان مفهوم تکصدایی است که باختین به انتقاد از آن میپرداخت.
در مقابل، او در نظریه «رمانچندصدایی»آننوعاز رمانی را تاملبرانگیز و درخور توجه میدانست که به صداهای متنافر و حتی متضاد میدان میدهد و تصمیمگیری درباره درستی یا نادرستی جهانبینیهای متباین را به خواننده واگذار میکند. از این حیث، بین دیدگاههای باختین و مواضع رسمی حزب حاکم تعارضی سیاسی وجود داشت.
باختین نظرها را به این نکته معطوف کرد که ادبیات چگونه گفتمانهای برآمده از منابع نامتجانس اجتماعی را به یکدیگر پیوند میدهد. او همچنین نقش شایانی در بازتعریف زبان ادبیات داشت. بر اساس نظریه او، تمامی کلمات فقط در گفتوگو با کلمات دیگر موجودیت مییابند. بنابراین، در نظریه باختین، تاکید از آفرینش فردی اثر ادبی به جهان بینامتنیای معطوف میشود که آفرینش در آن صورت گرفته است.
بهترین خاستگاه منطق مکالمه را میتوان در م
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 