پاورپوینت کامل فیلسوف نابهنگام ۷۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل فیلسوف نابهنگام ۷۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فیلسوف نابهنگام ۷۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل فیلسوف نابهنگام ۷۱ اسلاید در PowerPoint :
فلسفه غربی از آغاز تا به اکنون مسیری پیوسته طی کرده، بهطوری که هر مکتب و رویکردی از دل مکاتب و رویکردهای قبلی، چه در مقام نتیجه و چه به مثابه واکنش، سربرآورده است. اما در این میان برخی از فلاسفه همچون نقطه عطفی تلقی میشوند که قرنها اندیشهها را از خویش متأثر میسازند و ثمرات پرشماری به بار میآورند، و در عین حال چالشهای برآمده از چنین اندیشههایی نیز کم شمار نیست.
فلسفه غربی از آغاز تا به اکنون مسیری پیوسته طی کرده، بهطوری که هر مکتب و رویکردی از دل مکاتب و رویکردهای قبلی، چه در مقام نتیجه و چه به مثابه واکنش، سربرآورده است. اما در این میان برخی از فلاسفه همچون نقطه عطفی تلقی میشوند که قرنها اندیشهها را از خویش متأثر میسازند و ثمرات پرشماری به بار میآورند، و در عین حال چالشهای برآمده از چنین اندیشههایی نیز کم شمار نیست. دیوید هیوم تا حد زیادی چنین فیلسوفی است. برخلاف رویکرد غالب در فضای فلسفی ایران که کانت را بسیار ارج مینهند و او را سرچشمه بسیاری از تحولات مهم بعدی میدانند، حقیقت این است که ریشه بسیاری از ایدههای کانتی در هیوم است و در واقع سهم هیوم در اندیشه کانت بسیار فراتر از بیدارساختن او از خواب جزمیت است. از آنجا که وی پیشدرآمد کانت بود و الهامبخش او، قلمرو معرفت آدمی را فقط در حد خصوصیات ظاهری اجسام و اشیاء میداند و تلاش برای فرارفتن از آن را نادرست و معتقد است که این حد از معرفت برای تدبیر امور زندگی کافی است: «من نمیتوانم خود را با بلندپروازیهای کسانی که در هر حوزهای موشکافی را از حد میگذرانند، همراه سازم، مگر آنکه دست کم در یک مورد موفقیتشان را مشاهده کنم. من در حال حاضر خود را با دانستن کامل این موضوع راضی میسازم که چگونه متعلقات حواس مرا متأثر میسازند و تا آنجا که تجربه مرا آگاه میسازد چگونه با یکدیگر پیوند مییابند. تا این حد برای هدایت زندگی کفایت میکند، و نیز برای فلسفه من که فقط مدعی تبیین ماهیت و علل ادراکات، یا انطباعات و تصورات است» (هیوم، ۱۳۹۵: ۱۰۰)
افزون بر این، همانگونه که فیلسوف طبیعیگرای بزرگ معاصر، کواین به روشنی نشان داده، ریشه فلسفه تحلیلی در تجربهگرایی هیوم قرار دارد. اما جالب آنکه در بسیاری از زمینهها دیوید هیوم از فلسفه تحلیلی قرن بیستم فراتر رفته و بر ایدههایی انگشت نهاده است که در فلسفه ذهن یا علوم شناختی امروزی بر آنها تأکید میشود. بهطور مثال، ایده اصلی جورج لیکاف و مارک جانسون مبنی بر بنیاد زیستی مفاهیم انتزاعی به وضوح در اندیشه هیوم آمده است. (لیکاف و جانسون، ۱۳۹۴)
برخی از ایدههای هیوم که بهطور سنتی شکاکانه تلقی میشوند، فیالواقع شکاکانه نیستند و امروزه غالب معرفت شناسان بدانها باور دارند. مثلا، اشاره او به ضعفهای روانشناختی آدمی در حصول معرفت به کرات توسط معرفت شناسان فضیلت مورد تأکید قرار گرفته است (به عنوان نمونه: رک: زاگزبسکی، ۱۳۹۲: ۱۳۵) . هیوم میگوید: «هیچ یک از ضعفهای طبیعت آدمی به اندازه آنچه که عموماً زودباوری، یا ایمان بسیار آسان به گواهی دیگران، مینامیم، عمومیت ندارد. این ضعف از طریق تأثیر شباهت، به سهولت تبیین میشود» (هیوم، ۱۳۹۵: ۱۶۲) . هیوم از طریق طرح نظریه پدیدارگرایی به نوعی الهامبخش هوسرل در وصول به پدیدارشناسی بود. حتی امروزه در معرفتشناسی معاصر، هنگام بحث از نظریههای ادراک، پدیدارگرایی هیوم جایگاه ممتاز دارد. طبیعیگرایی معاصر، اعم از قرائت هستی شناختی و معرفت شناختی آن، به مثابه رویکردی مهم که روز به روز بر دامنه نفوذش افزوده میشود، به وضوح وامدار اندیشه هیوم است. هیوم کوشید تا بسیاری از مفاهیم فلسفی را بر مبنایی علمی، طبیعی و تجربی استوار سازد، حتی علم اخلاق را.
نومینالیسم و نقد ذاتگرایی
هیوم در رساله بحث خود در باب زبان را با نقد جدی ذاتگرایی و دفاع از تقریر بارکلی از نومینالیسم آغاز میکند. هیوم بحث از ذات را بیفایده، و خارج از قلمرو توجه و اهداف خویش میداند:
«پاسخ من به این اعتراض پذیرش تقصیر خود خواهد بود، و اعتراف به اینکه هرگز قصد من ورود به ذات و ماهیت اجسام یا تبیین علل رازآلود و پنهانی اعمال آنها نبود. چون علاوه بر اینکه این بحث با هدف فعلی من همخوانی ندارد، از این میترسم که چنان کوششی ورای دسترس فاهمه انسانی قرار داشته باشد، و ما هرگز نتوانیم شناختن اجسام را جز از طریق خصوصیات ظاهریشان که خود را برای حواس مکشوف میسازند، ادعا کنیم» (ص۴۶)
در مقابل، با اقتدا به بارکلی اظهار میدارد که «یکی از فلاسفه بزرگ دیدگاه رایج در این زمینه را زیر سوال برده و ادعا کرده است که همه تصورات کلی چیزی نیستند جز تصورات جزئی ضمیمه شده به اصطلاحی (term) معین، اصطلاحی که معنای (signification) گستردهتری به تصورات جزئی میدهد و در مواردی یادآوری سایر تصورات مشابه را نیز موجب میشود.» (ص۱۴)
به باور هیوم، کلی صرفاً لفظی است که از مشاهده مشابهت میان چند شیء حاصل میشود. از این رو هیچ بنیاد استواری ندارد و بر هیچ حقیقت پنهان و نامشکوفی دلالت ندارد: «هنگامی که میان چند متعلق شباهتی مییابیم، کما اینکه عموماً چنین رخ میدهد، غالباً نام واحدی را برای همه آنها استعمال میکنیم، فارغ از تفاوتهایی که ممکن است در درجات کمیت و کیفیت آنها مشاهده کنیم، و فارغ از تفاوتهای دیگری که ممکن است میان آنها پدیدار شود. پس از آنکه چنین عادتی یافتیم، شنیدن نامی مشابه، تصور یکی از این متعلقها را زنده میکند و باعث میشود که قوه تخیل آن را با همه شرایط و نسبتهای (proportions) خاصش تصور (conceive) کند. (ص۲۱)
اما هیوم در این حد متوقف نمیشود و به نفی بسیاری مفاهیم متافیزیکی رایج میپردازد، از جمله مفهوم کلیدی جوهر. هیوم مطابق این اصل کلی خود که «هرآنچه که انطباع یا تصور نباشد، پوچ و بیحاصل است»، به سراغ مفهوم جوهر میرود: «آیا تصور جوهر از انطباعات حس مشتق میشود یا از تأمل (reflection) ؟ چنانچه آن تصور از طریق حواس به ما منتقل میشود، این انتقال توسط کدام یک از حواس و به چه شیوهای صورت میگیرد؟»
پس از استفهامهای انکاری فوق، نظر ایجابی خود را بدین صورت بیان میکند: «تصور جوهر و همچنین تصور یک حالت چیزی نیست جز مجموعهای از تصورات بسیط که به واسطه تخیل اتحاد یافتهاند و نام خاصی برای آنها تخصیص (assigned) دادهایم، که با آن نام میتوانیم برای خود یا دیگران، این مجموعه از تصورات بسیط را یادآوری کنیم.»
میدانیم که از نظر فلاسفه سنتی، جوهر حامل کیفیاتی است نهان که جوهر بودن جوهر فیالواقع قائم بدان کیفیات است، کیفیاتی که فقط پس از تحقیق و بررسی فلسفی عمیق تا حدودی قابل کشف هستند. هیوم به باور به وجود چنین کیفیاتی نیز حمله میکند: «اما این فلاسفه در اظهارنظرهای خویش در باب کیفیات نهان (occult quality)، جعلیات خویش را از این نیز فراتر میبرند، بهطوری که هم جوهری پشتیبان فرض میکنند که هیچ فهمی از آن ندارند، و هم عرضی را که در حمایت جوهر است و از آن نیز فقط تصوری ناقص دارند. بنابراین، کل این نظام کاملاً غیرقابل فهم است، ولی با این حال از اصولی استخراج شده است که به اندازه اصولی که پیش از این تبیین شد، موافق طبیعت آدمیاند.»
جعلیات زبانی
از نظر هیوم جعلیات مذکور فیالواقع جعلیات لفظی و زبانی هستند، الفاظی تهی که بناهای فلسفی عظیمی بر روی آنها بنا شده است. هرجا که فلاسفه در تبیین امور بازماندهاند، الفاظی را جعل کردهاند تا در پس ابهام نهفته در آن الفاظ، جهل خویش را پنهان ساخته و خود را تسلی دهند. به باور هیوم، یکی از خصایص روانشناختی آدمی این است که الفاظ را به مرور زمان و پس از استعمال مکرر و از روی عادت، در معنایی دلخواه و متفاوت با معنای اصلی آن به کار میبرد. این تحریف به تدریج منجر به این میشود که آدمی الفاظ را دال بر اموری بداند که در اصل هیچ دلالتی بدانها ندارند: «روال معمول این است که پس از استعمال مکرر اصطلاحاتی که واقعاً معنادار و روشنند، تصوری را که با آن اصطلاحات بیان میکنیم، حذف میکنیم و در نهایت فقط عادتی باقی میماند که به واسطه آن، تصور مذکور را به دلخواه به یاد میآوریم. بنابراین، طبیعتاً این اتفاق میافتد که پس از استعمال مکرر اصطلاحاتی که کاملاً بیمعنا و مبهمند، خیال میکنیم که همچون اصطلاحات پیشینند و واجد معنای پنهان، که از طریق تأمل قابل آشکار شدن است.»
ترجیحات عملی
اما چرا انسان به سوی استعمال نامشروع الفاظ هدایت میشود؟ پاسخ در منافع عملی این استفاده نابجا نهفته است. زندگی عملی ما را وادار میسازد که هنگام مشاهده شباهت میان چند شیء نام واحدی را برای همه آنها استعمال کنیم، فارغ از تفاوتهایی که ممکن است در درجات کمیت و کیفیت آنها مشاهده کنیم، و فارغ از تفاوتهای دیگری که ممکن است میان آنها پدیدار شود. هیوم مفاهیم دقیقی همچون برابری، بزرگتری و کوچکتری را واجد بنیاد چندان معتبری نمیداند، بلکه معتقد است که در تحلیل نهایی این قسم از تعابیر و اصطلاحات تعریف دقیقی ندارند: «من در ابتدا از ریاضیدانان میپرسم مقصودشان از این قول چیست که خطی یا سطحی برابر با، یا بزرگتر از یا کوتاهتر از، خط یا سطحی دیگر است؟ بگذارید هر ریاضیدان، فارغ از مکتبی که بدان تعلق دارد و فارغ از اعتقاد به ترکیب امتداد از نقاط تقسیمناپذیر یا باور به کمیات تقسیمپذیر بهطور نامتناهی، پاسخ بگوید.» مهمتر از این، از نظر هیوم استعمال نابجای تصور زمان نیز ما را به سمت این باور نادرست سوق داده است که زمان بر امری متعین و ایجابی و مجزا از اشیاء و اعیان دلالت دارد. به باور او، زمان هیچ استقلال و تعین عینی و واقعی ندارد، بلکه صرفاً لفظی است که به کرات مورد استفاده قرار میگیرد، بیآنکه بر امری محصل دلالت داشته باشد: «اگر این برهانی بسنده باشد که ما واجد تصور خلأ هستیم، چون در باب آن بحث میکنیم و میاندیشیم، ما باید به همان دلیل واجد تصور زمان باشیم، بدون [الحاق آن به] هیچ وجود تغییرپذیر؛ چون هیچ بحث مکررتر و رایجتر از بحث زمان وجود ندارد. اما اینکه حقیقتاً چنان تصوری نداریم، یقینی است. چون، آن چه زمانی و چگونه باید مشتق شود؟ آیا آن از انطباعی از حواس یا تأمل ناشی میشود؟ آن را آشکارا به ما نشان دهید تا طبیعت و کیفیات آن را بدانیم.»
هر آن چه هست موجود است
وی در باب تفکیک میان وجود و موجود نیز استدلالی مشابه عرضه میدارد و معتقد است که لفظ وجود بر هیچ متعلق ممتازی دلالت ندارد. در عالم هرآنچه که هست موجود است و وجود مجزای از موجود تحقق ندارد. به تعبیر هیومی، ما هیچ انطباع و تصوری از وجود محض نداریم و لهذا پوچ و بیبنیاد است. حتی فراتر از این، آدمی در چارچوب زبان روزمره، در اطلاق خصیصه «موجود بودن» به اشیاء و اعیان دچار خطاهای فاحش میشود. آدمی اموری را که دیگر موجود نیستند و با امور دیگ
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 