پاورپوینت کامل ضیافت شعرا به تسبیب سعدی ۶۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ضیافت شعرا به تسبیب سعدی ۶۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ضیافت شعرا به تسبیب سعدی ۶۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ضیافت شعرا به تسبیب سعدی ۶۳ اسلاید در PowerPoint :
مجلس استقبال در ادب پارسی فراوان است و برخی از آنها از منظر تاریخ ادبیات، کشف ما فی الضمیر و درونیات شاعر و اوضاع و احوال اجتماعی حاکم بر شاعران در یک دور ادبی مشخص (Social context) اهمیّت علمی بسیار دارند. اما مجالس استقبالی شاعران چیست و اساساً چه تعریفی می توان از آنها ارائه داد؟.
پاورپوینت کامل ضیافت شعرا به تسبیب سعدی ۶۳ اسلاید در PowerPoint
((با غزلی نویافته از خواجه عبید زاکانی))
در هم اعصار و روح تاریخ گاهی آتشفشان یأس و نومیدی در سین بیدلان چنان فوران میکند که شاعران و ادیبان را به اندیشه وا می دارد تا بر سر آن باشند که گر ز دست ایشان برآید، دست به کاری زنند که غصه سرآید و از این رو غالباً در تأثیر و تأثر متقابل از یکدگر؛ با پیوستن در مجالس و نهضات استقبالی و پیروی از اوزان، قوافی و مضامین و مکاتب یکسان به خلق مجالس و مجامع ماندگار ادبی نائل می گردند.
مجلس استقبال در ادب پارسی فراوان است و برخی از آنها از منظر تاریخ ادبیات، کشف ما فی الضمیر و درونیات شاعر و اوضاع و احوال اجتماعی حاکم بر شاعران در یک دور ادبی مشخص (Social context) اهمیّت علمی بسیار دارند. اما مجالس استقبالی شاعران چیست و اساساً چه تعریفی می توان از آنها ارائه داد؟
در ابتدا باید خاطر نشان نمائیم که در ادبیات ایران از دیرباز مرسوم بوده است که یک یا چند شاعر، متأثر از شعر شاعری متقدم یا معاصر با خویش در اسلوب، اوزان، قوافی، ردیف و مضامین مشابه یا بسیار نزدیک، شعر تازه ای را در استقبال از شعر دیگران می سرایند. انگیزههای شاعران در استقبال از یکدیگر متفاوت است. گاه استقبال ممکن است با انگیز رقابت یا به رخ کشیدن فصاحت و بلاغت به مخاطبان باشد، گاه در موافقت و مواصلت و عرض ارادت است و البته در مواقعی نیز ظاهرِ استقبال، باطنی در مخالفت و الغای حس مغایرت با مبادی شعر مربوط در مبدأ دارد. حتی در کار برخی از شاعران چون نیک بنگری؛ استقبال در شرایطی می تواند به عنوان یک «سرقت ادبی» در مطمح نظر قرار گیرد. زیرا نخستین قانون نانوشت استقبال آن است که وقتی کسی اشعار استقبالی را می خواند باید به وضوح عزم و اراد استقبال را در روح کلام متأخرِ شاعران استقبال کننده دریابد. یعنی شاعری که فاعل یک استقبال است باید با ظرافت و دقت؛ مضامین و واژگانی را بعنوان « شاه کلید استقبال» در کار خود بعنوان نشان و علامت استقبالی درج نماید۱.
اما مجلس یا ضیافت استقبال چیست؟
به اعتقاد نگارند این سطور وقتی پای فرد ثالثی به رابط استقبال دو شاعر باز می شود و تعداد شاعران از دو نفر در میگذرد، استقبالِ منفرد، تبدیل به مجلس استقبال می گردد. یعنی هرگاه ما در یک سبیل خاص شعری شاهد حضور سه، چهار، پنج و الی ما لا نهایه؛ شاعر باشیم به گردهمایی غیر فیزیکی و شاعران ایشان نام «مجلس استقبال» می دهیم.
تعیین نخستین شاعر که پایه گذار یک مجلس استقبالی است البته همیشه آسان نیست و معمولاً به دلیل فقر یا سکوت در منابع موجود، ما قادر نخواهیم بود تا دقیقاً تشخیص دهیم که چه کسی سرایند شعر نخستین مبدأ و چه شاعر یا شاعران دیگری؛ تابع مؤخر و یا فاعل در استقبال از شعر آغازین می باشند. لازم به ذکر است که دانستن زمان عهد حیات و هنگام بلوغ فکری شاعران می تواند در کشف شعر بدوی مبدأ یا بعبارتی «شعر مفعول شده در استقبال» راهگشا باشد. مثلاً در مجلس استقبالی پیش در روی ما در این مقالت؛ شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی شاعر بزرگ قرن هفتم هجری پیش از سایر شاعران این مجلس در سن ۶۹۰ هجری قمری رحلت کرده و بر اساس منابع موجود اولین شاعری است که شعر او سایر شعرای نزدیک و بعد از وی را متأثر نموده و دیگران تحت تأثیر وی پای به عرص ضیافت استقبال نهاده اند. لذا بر اساس زمان حیات و ممات شاعران می توان توالی و ترتیب سرایش اشعار ایشان در مجالس استقبالی را حدس زد و تقدم و تأخر حضرت ایشان را در آنها تعیین نمود. اما پوشیده نخواهد بود که این ارزیابی در زمانی که جمیع سرایندگان یک مجلس معاصر و هم عصر یکدیگر باشند بسیار دشوار و گاه از اساس، ممتنع می باشد.
بر این پایه در ضیافت ناب و بسیار پر اهمیت جاری؛ نخست به دو غزل مسبب بدوی از سعدی علیه الرحمه می پردازیم و سپس فارغ از ورود به بحث تقدم و تأخر شعر سایر شعرا در این همایش استقبالی و احال آن به قضاوت خوانندگان ارجمند؛ اشعار مربوطه را در ادامت سخن منعکس می نماییم. نکت بسیار مهم در این مجلس کشف غزلی تازه از مولانا خواجه عبید زاکانی است که در کتب چاپی وی و نسخ خطی شناخته شده از کلیات آثار او از جمله تصحیح عباس اقبال و محمد جعفر محجوب مشاهده نگردید ولی پس از بررسی در دو نسخ بسیار معتبر و کهن خطی از منبع کهنی به نام «مجموع لطایف و سفین ظرایف» تألیف سیف جام هروی از وجود این غزل بکر و مغفول مانده کاشف بعمل آمد. این کتاب که بیگمان در اوخر قرن هشتم و اوان قرن نهم هجری خاصه در عهد «فیروزشاه تغلق» یعنی ۷۵۲ الی ۷۹۰ هجری قمری با موضوع صنایع بلاغی ادبی نوشته شده توسط دانشمند گمنام هروی در هندوستان گردآوری و تألیف گردیده و اشعار بسیاری از شاعران مشهور و گمنام در آن درج گردیده است. از این کتاب ارزنده تا به امروز تنها دو نسخه در جهان شناسایی شده است. یکی نسخه اروپا به شماره ۴۱۱۰ در کتابخانه ملی بریتانیا که بر اساس اسلوب خط و علائم نسخه شناسی تحریر آن از اواخر قرن هشتم تا سال ۸۰۴ هجری ادامه داشته۲ و دیگری نسخه ای فاقد شماره که سابقاً در دانشگاه کابل نگاهداری میشده اما در اثر کوران حوادث دهر امروز به پاکستان رسیده و در کتابخانه ای خصوصی نگاهداری می شود. این نسخ که عکس اوراق آن پس از جستجوی مدید با کرم دانشمندی ایرانشناس در هند به دست نگارنده این سطور رسیده است به زعم ما در نیم اول از قرن نهم هجری کتابت گردیده و از عهد حیات عبید چندان دور نیست و به هر تقدیر در هر دو نسخه مذکور غزل مورد بحث ما از عبید زاکانی وجود دارد. ابیات عیبد متأسفانه در دو موضع جزئی به دلیل طغیان قلم کتابان واژگانی ناخوانا یا متفاوت داشت و لذا در شرایط عدم دسترسی به منابع دیگر برای مقابله؛ مجبور به حدس و تصحیح قیاسی دو کلمه در ابیات آن شدیم و آنها را داخل گیومه قرار دادیم. همچنین تصویر این غزل در هر دو نسخه به دلیل اهمیت علمی آن در این نوشتار ارائه می گردد.
سعدی فرماید: ((برخیز تا یک سو نهیم این دلق ازرقفام را/بر باد قلاشی دهیم این شرک تقوا نام را/هر ساعت از نو قبلهای با بتپرستی میرود/توحید بر ما عرضه کن تا بشکنیم اصنام را/می با جوانان خوردنم باری تمنا میکند/تا کودکان در پی فتند این پیر دُردآشام را/از مای بیچارگی قطمیر مردم میشود/ماخولیای مهتری سگ میکند بلعام را/زین تنگنای خلوتم خاطر به صحرا میکشد/کز بوستان باد سحر خوش میدهد پیغام را/غافل مباش ار عاقلی، دریاب اگر صاحبدلی/باشد که نتوان یافتن دیگر چنین ایام را/جایی که سرو بوستان با پای چوبین میچمد/ما نیز در رقص آوریم آن سرو سیماندام را/دلبندم آن پیمان گسل منظور چشم آرام دل/نی نی دلارامش مخوان کز دل ببرد آرام را/دنیا و دین و صبر و عقل از من برفت اندر غمش/جایی که سلطان خیمه زد غوغا نماند عام را/باران اَشکم میرود وز اَبرَم آتش میجهد/با پختگان گوی این سخن سوزش نباشد خام را/سعدی ملامت نشنود ور جان در این سر میرود/صوفی گرانجانی بِبَر ساقی بیاور جام را)).
باز سعدی فرموده است: ((امشب سبکتر میزنند این طبل بیهنگام را/ یا وقت بیداری غلط بودست مرغ بام را/یک لحظه بود این یا شبی کز عمر ما تاراج شد/ما همچنان لب بر لبی نابرگرفته کام را/هم تازهرویم هم خجل هم شادمان هم تنگدل/کز عهده بیرون آمدن نتوانم این انعام را/گر پای بر فرقم نهی تشریف قربت میدهی/جز سر نمیدانم نهادن عذر این اقدام را/چون بخت نیکانجام را با ما به کلی صلح شد/بگذار تا جان میدهد بدگوی بدفرجام را/سعدی عَلَم شد در جهان صوفی و عامی گو بدان/ما بت پرستی میکنیم آن گه چنین اصنام را)).
حافظ ( رحلت در ۷۹۱ قمری) فرموده:
ساقیا برخیز و دَر دِه جام را/خاک بر سر کن غم ایام را/ ساقیا برخیز و دَردِه جام را/ساغر می بر کفم نِه تا ز بر/برکشم این دلق ازرقفام را/گر چه بدنامیست نزد عاقلان/ما نمیخواهیم ننگ و نام را/باده در ده چند از این باد غرور/خاک بر سر نفس نافرجام را/دود آه سین نالان من/سوخت این افسردگان خام را/محرم راز دل شیدای خود/کس نمیبینم ز خاص و عام را/با دلارامی مرا خاطر خوش است/کز دلم یک باره بُرد آرام را/ننگرد دیگر به سرو اندر چمن/هرکه دید آن سرو سیماندام را/صبر کن حافظ به سختی روز و شب/عاقبت روزی بیابی کام را)).
سلطان احمد جلایری (رحلت در سن ۸۱۳ قمری) می فرماید: ((ساقیا برخیز و در ده جام را /پخته کن این خام نا فرجام را /شام کن این صبح را با زلف یار /صبح کن با عارضش این شام را /جان به می ده جام می آشام کن/جان نیرزد لذت آشام را /از غم دنیا چو رستی غم مخور/خوش بنوش و خوش بدار ایام را /باده می کن نوش عبدالقادرا/سجده کن آخر چنین اصنام را)).
هرچند در این مجلس شاعران دیگر از جمله خود حافظ نیز در اوزانی متفاوت، قوافی یکسان و مضامین نزدیک؛ اشعاری در دواوین خویش دارند. اما نکته بسیار مهم در این مجلس آن است که «مصرع نخست» در مطلع غزل احمد، شباهت تامه به مطلع غزل حافظ دارد و روشن است که یکی دیگری را علاوه بر استقبال، تضمین کرده است. در عین حال تنها این حافظ و احمد هستند که در وزن مثنوی یعنی رمل مسدس محذوف شعر خود را سروده اند و اوزان شعر سایرین با وزن شعر ایشان در این مجلس تفاوت دارند.
حافظ غزل دومی نیز در این مجلس دارد. وجود غزلی دیگر از وی در وزنی متفاوت اما با همین قافیه و ردیف و مضامین مشابه می تواند اماره ای بر آن باشد
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 