پاورپوینت کامل همراه با استاد محسن مهدی در محضر فارابی، معلم ثانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
4 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل همراه با استاد محسن مهدی در محضر فارابی، معلم ثانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل همراه با استاد محسن مهدی در محضر فارابی، معلم ثانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل همراه با استاد محسن مهدی در محضر فارابی، معلم ثانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

نوشته های پروفسور محسن مهدی، استاد برجسته دانشگاه های شیکاگو و هاروارد و دانشمند برجسته عراقی متولد کربلا را از خیلی سال پیش می خواندم؛ به ویژه مقدمه هایی که بر آثار فارابی نوشته و و تصحیح های دقیق او از کتابهای معلم ثانی. از او نوشته هایی تاکنون به فارسی ترجمه شده است. این روزها به مناسبت پژوهشی در دست انجام به آثار فارابی می نگرم. مناسب دیدم اینجا یادی از استاد محسن مهدی کنم.

۱- نوشته های پروفسور محسن مهدی، استاد برجسته دانشگاه های شیکاگو و هاروارد و دانشمند برجسته عراقی متولد کربلا را از خیلی سال پیش می خواندم؛ به ویژه مقدمه هایی که بر آثار فارابی نوشته و و تصحیح های دقیق او از کتابهای معلم ثانی. از او نوشته هایی تاکنون به فارسی ترجمه شده است. این روزها به مناسبت پژوهشی در دست انجام به آثار فارابی می نگرم. مناسب دیدم اینجا یادی از استاد محسن مهدی کنم. در پاریس یکبار به مناسبت تجلیل از پروفسور رشدی راشد او را در مؤسسه جهان عرب پاریس دیدم؛ شاید سال ۲۰۰۵ بود و یا ۲۰۰۶. با دکتر معصومی همدانی بودیم. چند دقیقه ای فرصت گفتگویی دست داد. از دوستان استاد دانش پژوه بود و همچون او شیفته فارابی. فارسی هم نیک می دانست. محسن مهدی از شاگردان لئو اشتراوس بود که می دانیم نظریاتی ویژه درباره فارابی داشت. جورج تامر درباره لئو اشتراوس و اندیشه اش درباره فارابی نوشته است که بخشی از آن را خوانده ام.

متأسفانه ما در ایران و به ویژه در سالهای دهه هفتاد و اوائل هشتاد و بیشتر به سبب برخی مجلات چاپ قم، تحت تأثیر ادبیات علمی و مذهبی دنیای عرب قرار گرفتیم و گاه شیوه های تحقیقات تاریخی ما به جای آنکه مستقیماً با شیوه های جدید در غرب پیوند بخورد با واسطه فهم نویسندگان عرب به دست آمد. بخشی از کتابهایی که در نمایشگاههای کتاب در اختیار قرار می گرفت، در بهترین حالت تتبعاتی بدون پشتوانه تحقیقی معین بود و با ایدئولوژیهایی مانند سلفی گری پیوند داشت. صدها کتاب درباره تاریخ تفسیر و یا حدیث در میان محققان عرب نوشته شده، اما عمده آنها تنها در پی گردآوری و آن هم با رویکردی از پیش تعیین شده و جهت دار هستند. اینها دردی را دوا نمی کند و بینش تاریخی را در ما از درون تهی و بیمایه می کند. البته چند سالی هم آثار نو اندیشان لیبرال و یا چپ مذهبی و یا غیر مذهبی عرب وارد ایران شد و کار را از دیگر سو پیچیده و مشکل کرد.

۲- چندین دهه است که تاریخنگاری فلسفه اسلامی در ایران به تبع کشورهای عربی آغاز شده است و تاکنون نیز چندین کتاب درباره تاریخ فلسفه اسلامی به زبان فارسی تحریر شده است. برخی از این آثار البته از سر تعمق در فلسفه و ادوار مختلف آن نگاشته شده و دست کم تحریر دقیقی از منظومه های فلسفی فیلسوفان اسلامی در آنها ارائه شده است. شاید بهترین نمونه ها کتاب ماجرای فکر فلسفی استادمان جناب آقای دکتر ابراهیمی دینانی باشد که خود از مهمترین فیلسوفان و متفکران در حوزه فلسفه اسلامی در ایران به شمار می آیند و دانشی گسترده در ادبیات فلسفی اسلامی دارند. در کشورهای عربی شاید حجم تاریخ نگاری فلسفه اسلامی بسیار گسترده تر از ایران باشد؛ اما بی تردید تعمق فلسفی که در استادان فلسفه در ایران در حوزه فلسفه اسلامی وجود دارد، در هیچ یک از کشورهای اسلامی مانندی ندارد و این امر به دلیل تداوم حیات فلسفی در سرزمینمان است. با این وصف یک تفاوت عمده در این میان وجود دارد و آن اینکه در کشورهای عربی و به ویژه در مصر و لبنان توجه به تفکر فلسفی فیلسوفان حاشیه ای در تمدن اسلامی بیش از ایران مد نظر است. فی المثل درباره ابوالبرکات بغدادی چندین کتاب به زبان عربی منتشر شده، در حالی که در ایران ظاهرا کتابی مستقل به او اختصاص نیافته است. فیلسوفان مکتب مسیحی بغداد هم به همین اندازه مورد بی مهری اند و شاید کمتر نوشته ای را به زبان فارسی درباره محفل منطقی و فلسفی یحیی بن عدی در ایران بتوان یافت. مجموعا نوشته هایی که به زبان فارسی درباره فیلسوفان و منطقیانی مانند کندی، ابو زید بلخی، ابو بشر متی بن یونس، ابو الحسن عامری، ابو علی مسکویه، ابو سلیمان سجستانی و شاگردان محفل او که بیشتر اینها هم ایرانی اند، در دست است بسیار اندک است و می توان گفت که قابل ذکر نیست. تنها استاد دینانی به شماری از این متفکران عنایتی در تاریخ فلسفه خود نشان داده اند. حتی درباره فیلسوفان مکتب خراسانی ابن سینا و یا ناقدان او مانند ابو البرکات بغدادی و یا فیلسوفان حوزه های دیگر فلسفی همانند ابن میمون و یا فیلسوفان مغرب و اندلس اسلامی مانند ابن باجه، ابن طفیل و ابن رشد هم کمتر پژوهش مستقل و درخوری نوشته شده است. شاید به دلیل اهمیتی که عربها و عمدتا مغاربه به ابن رشد می دهند، کم و بیش در سالهای اخیر عنایتی به این فیلسوف در ایران هم دیده می شود؛ گرچه چندان فلسفه او جدی گرفته نمی شود. درباره متکلمان فیلسوف هم، اگر فخر رازی را استثنا کنیم، تقریبا هیچ نوشته مستقل و مفیدی درباره اندیشه های فلسفی کسانی مانند طبقه استادان و معاصران فخر رازی و یا شاگردان و متأثران از او دیده نمی شود؛ گرچه عنایتی کم و بیش فی المثل به کاتبی قزوینی و یا اثیر الدین ابهری در سالهای اخیر صورت گرفته است. البته بسیاری از متون فلسفی متفکران و فیلسوفان عصر پیش از خواجه نصیر منتشر شده و امکان تحقیقات تکنگاشت محور درباره آنها وجود دارد؛ گو اینکه هنوز بسیاری از متون فلسفی دیگر هم در انتظار نشر و تحقیق اند. آثار فلسفی و یا در ارتباط با محور موضوعات فلسفی بسیاری از سده های نخستین در اختیار است که نیازمند تحلیل و بررسی های مقایسه ای اند و برای نگاشتن تاریخ جامع فلسفه اسلامی باید مورد توجه قرار گیرند. آثار عامری عمدتا وسیله محققان غربی و یا عرب مورد عنایت قرار گرفته اند و یا در مورد کسی مانند ابن هندو شاید هیچ کاری به زبان فارسی صورت نگرفته است. تنها محققی که در ایران عنایتی شایسته به متون فلسفی و منطقی فیلسوفان درجه دوم و یا پیرامونی داشته است، استاد مرحوم دانش پژوه بود که با همت بلندی که داشت، بسیاری از رساله های آنان را شناسایی و بعضا به چاپ سپرد. وی به فلسفه عملی در کنار نوشته های منطقی و فلسفه نظری نیز عنایتی تمام داشت و در کتابها و مقالات متعدد خود دست کم مقدمات تحقیقات بعدی را به دست داد. دانش پژوه اصولا به فلسفه اسلامی و تاریخ ادبیات فلسفی علاقه ای ویژه داشت و در انتشار برخی از متون تاریخ فلسفه اسلامی و تراجم احوال فیلسوفان تلاشی گسترده کرد و چندین متن مهم را در همین رابطه منتشر نمود. وی فهرستی از فیلسوفان را در آغاز تصحیح ترجمه نزهه الأرواح به دست داده که بسیار حائز اهمیت است و به ویژه در مقالات و مقدمه های کتابهایی که به چاپ می رساند نکات کتابشناختی مهمی را درباره نوشته های فلسفی و منطقی فیلسوفان ناشناخته و یا کمتر شناخته به دست داد؛ با این وصف کار او صرفا مقدمه ای بود برای بررسیهای عمیقتر درباره این نوشته ها و به دست دادن زمینه ای برای تاریخنگاری جامع فلسفه اسلامی در آینده.

مشکل اینجاست که سیطره حکمت متعالیه صدر المتألهین در سده های اخیر در ایران و به ویژه در چند دهه اخیر راه را تا اندازه زیادی برای مطالعات فلسفی جامعتر و با رویکردی تاریخی بسته است و یا آن را بسیار کم اهمیت جلوه می دهد. قاعده چون که صد آمد نود هم پیش ماست درباره فلسفه آخوند به گونه ای تطبیق یافته است که اهمیت آثار فلسفی فیلسوفان گذشته را تا اندازه زیادی از یاد برده است. خوشبختانه در مورد شهاب الدین سهروردی شیخ اشراق و آن هم به دلیل عنایتی که خود ملا صدرا از یک سو به او دارد و نیز توجهی که در دهه های اخیر به دلایل مختلف و گاه ایدئولوژیک و سیاسی به حکمت موسوم به اشراق شده و هانری کوربن هم در آن بی اندازه مؤثر بوده، عنایت به مبانی فلسفه او در ایران کم و بیش در محور مطالعات فلسفی بوده است و حتی شاید بیش از ابن سینا. البته بسیاری از آثار ابن سینا و یا منسوب به او منتشر شده و فهرست دقیق و عالمانه ای هم وسیله مرحوم یحیی مهدوی برای آثار ابن سینا ارائه شده است و همینک نیز انجمن حکمت کار بزرگی را آغاز کرده و قصد دارد دوره آثار او را دیگر بار منتشر کند. شنیده ام که فهرست جامعی هم برای نسخه های خطی نوشته های فلسفی در کتابخانه های ایران در دست تألیف دارند که این البته خبری بسیار مسرت بخش است.

حتی از نقطه نظر شناخت اندیشه های فلسفی ملا صدرا و منابع کتاب اسفار، شایسته است که به فیلسوفان سده های دورتر توجه بیشتری نشان دهیم و به دقت ادبیات فلسفی آنان را محل توجه قرار دهیم؛ خاصه که ملاصدرا در کتاب اسفار سخت ملتزم به نقل از آثار گذشتگان است و لو اینکه همه جا منابع خود را به دست نمی دهد.

اما مشکل تنها میزان شناخت منابع کهن فلسفی و یا آشنایی با اندیشه های فلسفی فیلسوفان کهن اسلامی نیست. سیطره فلسفه ملا صدرا بر حوزه های دینی و فلسفی ما موجب شده است که مسائل فلسفی آثار فیلسوفان اسلامی گذشته در پیش زمینه فلسفی خود دیده نشوند. در بسیاری از مسائل فلسفی و یا در تفسیر متون فلسفی، ما حتی آثار فارابی و ابن سینا را در چارچوب فلسفه ملا صدرا و منظر فلسفی او می بینیم و گاهی توجهی به تحولات معنایی اصطلاحات و مفاهیم فلسفی در طول دوران اسلامی نداریم. این امر به شدت تاریخنگاری فلسفه را در میان ما با مخاطره روبرو کرده است؛ کما اینکه گاه به شدت تحت تأثیر تصویر تاریخی ای هستیم که ملا صدرا از فلسفه های مشایی و اشراقی به دست داده و گاه بیش از اندازه به این تصویر پردازی ها اعتنا کرده ایم. این امر در مورد تصویری که از متکلمان اسلامی داریم هم صادق است و گاه به تبع آثار فلسفی و به ویژه آثار فلسفی ملا صدرا دچار نوعی پیش داوری درباره متکلمان و عقاید آنان هستیم و تلاشی برای شناخت آرای کلامی / فلسفی آنان بر اساس متون کلامی خود متکلمان نداریم. بسیاری از آنچه فی المثل درباره آرای کلامی اشعریان در آثار فلسفی دیده می شود پاره های گسسته از منظومه های کلامی متفکران اشعری است که در سیاق خود خوانده و قرائت نشده و متأثر از داوریهای فیلسوفان درباره آنان است. کتابهای ملل و نحل و عقاید نگاری در بروز این مشکل سهمی مهم داشته اند و چارچوب بندی ها و ساده سازی های مسائل که در این دست کتابها و در بسیاری از موارد توأم با بی دقتی دیده می شود، بر آثار فلسفی متأخران تأثیر تمام گذاشته و ما هم گاه متأثر از همین نوشته ها درباره متکلمان اشعری و معتزلی حکم می کنیم؛ بدون آنکه شناخت دقیقی از منظومه های کلامی این متکلمان در سیاق تاریخی خودشان و در چارچوب تحولات مفهومی مسائل داشته باشیم. به طور خاص بسیاری از آنچه در کتابهای علامه حلی و حتی فخر رازی درباره ابو الحسین بصری معتزلی دیده می شود، با آنچه از عقاید کلامی او در آثار شاگرد مکتب او یعنی ملاحمی موجود است، تطبیق نمی کند و یا با بی دقتی توأم است. راه حل این مسئله بازخوانی آثار کلامی و فلسفی است. فی المثل بازخوانی آثار متعدد فارابی و تلاش برای درک فلسفه او در چارچوب فلسفه دوران او و بدون خلط مباحث فی المثل درباره وجود و ماهیت و یا بحث از نفس با آنچه بعدها در مکاتب فلسفی متأخرتر و از جمله در فلسفه آخوند ارائه شده است، امری است بسیار ضروری.

۳- آنچه به ویژه در تاریخنگاری فلسفه اسلامی در ایران محل عنایت پژوهشهای مستقل و اصیل قرار نمی گیرد، بحث درباره سرچشمه های انتقال فلسفه و علوم اوائل یونانی و اسکندرانی به دوران اسلامی است. البته شماری از مطالعات تاریخی در این باره به زبان فارسی نوشته شده که عمدتا هم چیزی جز تکرار مطالب نوشته های غربی نیست؛ اما منظور ما از بحث درباره این سرچشمه ها لزوما مباحث تاریخی و انگیزه های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی نهضت ترجمه نیست؛ فی المثل آنطور که روزنتال و یا دیمیتری گوتاس از آن مسائل بحث کرده اند، بلکه منظور چگونگی انتقال متون فلسفی و منطقی یونانی و اسکندرانی و ترجمه آنها و ترجمه مفهومی اصطلاحات است. دهها سال است که در مغرب زمین درباره ترجمه متون یاد شده به عربی و سریانی و تحریرهای موجود آنها به این دو زبان که بر اساس متون یونانی تنظیم و ارائه شده بوده و میزان دقت ترجمه ها و صحت انتساب این رساله ها و متون مختلف به فیلسوفان یونانی و اسکندرانی تحقیقات بسیار متعدد و همه جانبه ای صورت می پذیرد و درباره تک تک ترجمه های سریانی و عربی متون یاد شده که در حوزه فعالیت مترجمانی همانند حنین بن اسحاق و بعدها یحیی بن عدی صورت پذیرفته بوده پژوهش و تحقیق صورت می گیرد و این ترجمه ها با اصل موجود یونانی و یا واسطه های موجود سریانی آنها مقایسه می شود. در این چارچوب، مسئله اصلی پژوهشهای تاریخی در حوزه فلسفه اسلامی این است که فیلسوفان مسلمان و یا در حوزه تمدن اسلامی چگونه متون اوائل را دریافت می کردند و چگونه آن متون را ترجمه و به زبان مقصد انتقال می دادند. تحول اصطلحات و ما به ازاء هایی که برای واژگان فلسفی از سوی مترجمان و یا فیلسوفانی مانند کندی و یا فارابی پیشنهاد می شد، چگونه بوده و تا چه اندازه زبانهای سریانی و عربی موفق به انتقال این مفاهیم بوده اند. نسبت ذهن و زبان در این میان چه بوده و آیا در تمدن اسلامی همه زوایای اندیشه یونانی منتقل شده و یا قابلیت انتقال را داشته است و یا خیر؟ وانگهی مسئله این است که آیا فیلسوفان و مترجمان دوران نهضت اول و دوم ترجمه علوم اوائل، شناخت درستی از ادبیات فلسفی یونانی و اسکندرانی و مکاتب و تحولات آنها داشته اند و آیا تا چه اندازه شناخت آنان از فلسفه افلاطون و ارسطو اصیل و مبتنی بر آثار صحیح الانتساب به آن دو و تا چه اندازه مبتنی بر متون منحولی بوده که حاصل دوران نوافلاطونی و هلنیستی متأخر و تحت تأثیر اندیشه های گنوسیستی و هرمسی و امثال آنها بوده است. اینها تنها بخشهایی از پرسشها و زمینه های پژوهش در تاریخنگاری فلسفه اسلامی است که از قرن نوزدهم در مغرب زمین محل عنایت بوده و تاکنون نیز دنبال می شود. بر خلاف ایران، در کشورهای عربی محققانی چون عبدالرحمان بدوی به این دست پژوهشها توجه داشته اند و دست کم مایه انتقال این نوع پژوهشها به درون دنیای اسلام بوده اند. البته بدوی در آثار متعددی که درباره افلاطون، ارسطو، افلاطونی گری، نو افلاطونی گری و امثال آن در تمدن اسلامی نگاشت، علاوه بر بهره ورزی از تحقیقات غربی در این زمینه ها، بخشی از همت خود را برای انتشار ترجمه های کهن و مقایسه نسخه ها و به ویژه به شروح و تفاسیری که بر کتابهای افلاطون، ارسطو و افلوطین و یا نقض و یا تلخیصهایی که مبتنی بر متون فلسفی یونان در دوران اسکندرانی نوشته شده و بخش زیادی از آنها به تمدن اسلامی رسیده و دستمایه اصلی مطالب و تحقیقات فلسفی فارابی و حوزه فلسفی او و دیگران بوده، اختصاص داد و به ویژه درباره آثار منحول و یا متون تحریف شده که حاصل دوران اسکندرانی و مدارس شرقی بعدی بوده به پژوهش پرداخت. بخشی از اهتمام او به ویژه به متون نو افلاطونی مانند آثار منسوب به افلوطین و یا پروکلوس اختصاص یافت و نیز به ادبیات سیاسی منحول همانند آثار، نوشته ها و اقوال منسوب به افلاطون و ارسطو و به ویژه اندرزنامه های سیاسی منسوب به یونانیان که در تمدن اسلامی گسترشی وسیع پیدا کرد، پرداخت که می دانیم برخی از آنها به ویژه با وساطت زبان پهلوی و بر اساس متون منسوب به یونانیان که در اواخر دوران ساسانی تنظیم شده و دستخوش تحولات و تحریفات قرار گرفته بود، به مسلمانان رسیده بود و در ادبیات اندرزنامه نویسی و نصائح الملوک سهمی مهم داشت.

متأسفانه حتی این دسته آثار بدوی به فارسی ترجمه نشده و دست کم مورد عنایت مورخان فلسفه اسلامی در ایران قرار نمی گیرد. درست است که بدوی عمدتا ناقل تحقیقات غربی بود اما به هر حال در غیاب توجه به پژوهشهای غربی عنایت به نوشته های بدوی کار ساز است. از دیگر سو بر بدوی گاه ایراد گرفته شده است که در تصحیح متون و ترجمه های فلسفی و منطقی کمال دقت را به خرج نداده است؛ این سخن البته سخن درستی است اما به هر حال کثرت و وسعت تحقیقات بدوی گاه شاید مستلزم چنین شتاب ورزیهایی هم بود. در ایران البته مرحوم دانش پژوه به نسخه های ترجمه های عربی از آثار فلسفی یونانی و اسکندرانی توجه داشت و به ویژه به شروح اسکندر افرودیسی و تأثیرات این نوشته ها بر فلسفه اسلامی و نوشته های فارابی و ابن سینا می پرداخت و پاره ای از نتایج تحقیقات غربی در این حوزه ها را که البته انجام آن مستلزم کمال آشنایی با زبانهای یونانی و سریانی است به زبان فارسی منتقل می کرد. به هر حال عبدالرحمان بدوی در انتشار متون و ترجمه های عربی که بر پایه زبان های یونانی و یا سریانی صورت گرفته بود و حتی در مورد برخی از آنها اصل یونانی شان همینک از میان رفته و حتی پژوهشگران فلسفه های یونانی ناچارند که از این ترجمه های واسطه بهره گیرند، تلاش کرد و تحقیقات شایسته ای را عرضه نمود؛ فی المثل کتابی که درباره شروح بر ارسطو که اصل یونانی آنها از میان رفته، گردآورده است (شروح علی ارسطو مفقوده فی الیونانیه) .

۴- در پنجاه ساله اخیر در ایران مطالعات در حوزه فلسفه اسلامی شتاب بیشتری نسبت به گذشته پیدا کرده است. متنهای زیادی تصحیح شده و برخی از کتابهای فلسفی نیز به فارسی ترجمه شده است. به ویژه شناخت ما از فلسفه ملا صدرا با انتشار تقریبا کامل آثارش و نیز ترجمه و شرح نویسی بر آن بسیار بهبود یافته است. کتابهایی مانند بدایه الحکمه و نهایه الحکمه هم آخرین نمونه های متنهای درسی فلسفی است که به ویژه برای شناخت یک دوره فلسفه اسلامی بسیار با اهمیت قلمداد می شوند. در این میان خاصتاً در این سی سال اخیر همتی وجود داشته برای انتشار تقریرات و یا صورت مکتوب جلسات درسهای فلسفه، به ویژه درسهایی که در حول و حوش متنهای فلسفه صدرایی مانند شرح منظومه در قم و تهران ارائه می شده و یا همینک در جریان است. برخی کتابهای راهگشا و تفسیر گونه بر متنهای فلسفی که پایه دروس بوده و هستند نیز منتشر شده که حاوی تدقیقاتی در فلسفه و به ویژه مکتب صدرایی است که از بهترین نمونه های آن تعلیقه بر نهایه الحمکه است. برخی از مدرسان فلسفه از گذشته دورتر و تا به امروز بیشتر مشی مشایی داشته و دارند و به تدریس کتابهای ابن سینا دلبستگی نشان می دهند. کتابهایی هم از این دست مدرسان و عالمان به فلسفه اسلامی منتشر شده همانند حکمت بوعلی. دهها مجلس تدریس فلسفه اسلامی و شرح و تفسیر کتابهای فلسفی در این دوره برگزار شده و همچنان تداوم دارد و کتابهای زیادی هم مانند آموزش فلسفه، دروس فلسفه، قواعد کلی در فلسفه اسلامی و از این قبیل منتشر شده که بسیار خوب می تواند ما را به شناختی دقیق از عبارات متنهای فلسفی ابن سینا، سهروردی، ملا صدرا و حاجی سبزواری رهنمون کند. در سالهای اخیر هم به ویژه نهضت تازه ای در چاپ آثار فلسفی و به ویژه آثار فلسفی دوره صفوی به بعد اعم از شروح و حواشی و تعلیقات و متنهای اصلی و غیره آغاز شده و گاه متنهایی هم که پیشتر منتشر شده بود، از نو و با تصحیحی انتقادی در اختیار قرار گرفته است. چندین مجله هم یا اختصاصا و یا عمدتا به مقالات در حوزه فلسفی اختصاص یافته اند که به ویژه بخش عمده آنها بررسی برخی از مقولات فلسفی و تشریح آنها و مقایسه آرای متفکران و فیلسوفان مختلف در یک مسئله ویژه مانند وجود ذهنی، اصالت وجود و یا مباحث منطقی است. اینها همه البته در جای خود بسیار ضروری و شایسته تقدیر است. اما نقص کار ما در حوزه تاریخ و مسائل فلسفه اسلامی در چیست؟

پیش از اینکه به این پرسش پاسخ دهیم، مناسب است نگاهی گذرا داشته باشیم به وضعیت فلسفه اسلامی در دنیای عرب. در مصر و لبنان و سایر کشورهای اسلامی همواره اهتمام به چاپ کتابهای فلسفه اسلامی وجود داشته و البته در چند دهه اخیر شتاب آن کمتر شده است. کتابهای زیادی هم در حوزه تاریخ فلسفه اسلامی منتشر شده که عمدتا چندان راهگشا نیست. برخی نیز از منظر ایدئولوژیک به فلسفه اسلامی پرداخته اند که مهمترین نمونه های آن محمد عابد الجابری است. در ازهر از قدیم البته مقداری فلسفه و بیشتر منطق تدریس می شده و در دوران جدید و با نهضت اصلاح طلبی توجه به فلسفه در آنجا به ویژه با شخصیتهایی مانند مصطفی عبد الرازق و نسلی از شاگردانش بیشتر شد. با این وصف رویکرد سلفی در مصر منجر به تولید کتابهایی شد در نقد فلسفه و بیشتر بر پایه نقدهای ابن تیمیه بر فلسفه و منطق؛ مانند کتابهای علی سامی النشار. کتابها و متنهای فلسفی زیادی هم در مصر در شصت سال اخیر منتشر شده که از جمله باید به کوششهای ابراهیم مدکور و تعدادی از همکارانش اشاره کرد. اما بی تردید مهمترین تلاشها برای شناخت ابعاد مختلف فلسفه اسلامی را در مصر عبد الرحمان بدوی سامان داد؛ با انتشار مهمترین متنهای فلسفی و نیز ارائه برخی تحقیقات درباره نهضت ترجمه کتاهای یونانی و ویرایش و معرفی متنهای ترجمه شده ارسطویی، افلاطونی و نو افلاطونی. بیشتر مقالات او در زمینه نهضت ترجمه یا ترجمه مستقیم تحقیقات دانشمندان غربی است و یا برگرفته از آن. در مصر و لبنان و عراق به ویژه و بر خلاف ایران، اهتمام به متنهای فلسفی و آرای فیلسوفانی خارج از مکاتب فلسفی ابن سینا و یا سهروردی و ملا صدرا قابل توجه بوده است: انتشار کتابهای کندی، فارابی، عامری، یحیی بن عدی، فیلسوفان مسیحی حلقه او و همچنین ابن هندو، مسکویه و امثال آنان و حتی فلسفه اخوان الصفا و نیز فلسفه نو افلاطونی اسماعیلیان ایرانی همواره بیشتر از ایران محل توجه و عنایت بوده است. در مصر و مغرب عربی و لبنان در کنار این فیلسوفان، آثار فلسفی ابن باجه، ابن طفیل، ابن رشد و شماری دیگر از فیلسوفان اندلس نیز همواره مورد توجه بوده؛ فیلسوفانی که تقریبا در ایران هیچ حضوری ندارند (الا به مناسبت کتابهایی که ارائه تاریخ فلسفه را هدف خود قرار داده اند و یا درضمن مداخل دائره المعارف ها). درست همانند ایران که به دلایل مختلف سیاسی / اجتماعی و فرهنگی توجه به آثار سهروردی همواره محل عنایت بوده و هست، در مراکش و تونس اهتمام به آثار ابن رشد به ویژه در چند دهه اخیر فزونی گرفته است. البته انتشار آثار ابن رشد در کشورهای عرب، ابتدا از مصر و لبنان آغاز شد و بعد به مغرب عربی کشیده شد. تمامی متنهای فلسفی ابن رشد بارها و بارها منتشر شد و کتابها و مقالات زیادی در این زمینه منتشر گردید. در سالهای اخیر به ویژه متفکرانی مانند محمد عابد الجابری و نسلی از شاگردانش به خصوص در این زمینه در مراکش فعال بوده اند. در این میان مقاصد الفلاسفه و تهافت الفلاسفه غزالی و تهافت التهافت ابن رشد و بحث درباره نقادی فلسفه از سوی غزالی و پاسخ ابن رشد توجه زیادی را در کشورهای عربی به خود اختصاص داده است. در حالی که ابن رشد در میان ابن رشد پژوهان عرب عموما به عنوان آخرین فیلسوف مسلمان قلمداد می شده و حتی نحوه تفکر او را پاره ای متفکران ایدئولوژیک جدید عرب و به ویژه مغربی به عنوان نماد عقلانیت عربی و حتی الگویی برای گذار از سنت به تجدد و رویکرد وی را در نسبت میان عقل و دین مبنایی برای بحث از سنت و مدرنیته فرض کرده اند، در ایران تقریبا هیچ مطالعه شایسته ای درباره او و آثار فلسفی اش صورت نگرفته و کتابهایش جز در یکی دو دهه اخیر و آن هم بسیار حاشیه وار مورد توجه محققان حوزه فلسفه اسلامی قرار نگرفته است. اگر در ایران ابن رشد اقبالی نیافته است، ممکن است طبیعی جلوه کند، اما اهتمام نسبت به کندی و فارابی هم چندان زیاد نبوده، مگر چاپ افست تعدادی از کتابهای فارابی در سالهای اول انقلاب (درباره فلسفه سیاسی او کارهایی صورت گرفته اما متافیزیک او و سهمش در فلسفه اولی تحت تأثیر غلبه تفکر ابن سینا، تقریبا در ایران مغفول مانده است و از آثار فلسفی او در الهیات تحلیل درستی صورت نگرفته است. همینکه هنوز هم فصوص را کتابی از او می دانند نشان می دهد که ما شناخت درستی از تحولات فلسفه در فاصله میان فارابی و ابن سینا نداریم). علاوه بر اینها ما در ایران عمدتا تنها به شماری ویژه و خاص از آثار فلسفی ابن سینا عنایت داشته ایم و بسیاری از کتابهای ابن سینا تنها بر اساس چاپهای مصر و حیدرآباد و چاپهای اروپایی آن در ایران در اختیار است. در دوره مکتب سینوی و شارحان افکار او در خراسان و عراق و شام و مصر، هنوز جای کار بسیار هست. کما اینکه درباره ناقدان او هم باید تصحیحات و تحقیقات متعددی سامان گیرد: از یک سو می دانیم که در خراسان سنتی فلسفی در میان شاگردان مستقیم و یا غیر مستقیم او وجود داشته که با وجود آنکه بسیاری از آثار آنان از میان رفته اما آنان در نضج اندیشه های فلسفی ابن سینا تأثیر مهمی داشته اند. قسمتی از این آثار البته موجود است و به چاپ هم رسیده اما تحلیل دقیقی روی سهم هر یک از فیلسوفانی مانند بهمنیار، لوکری، خیام، ابن سهلان ساوی و دیگران نشده است. بررسی شروحی که بر آثار ابن سینا تا چند قرن بعد از وی نوشته شد؛ به ویژه بر اشارات او می تواند روند این تحول را نشان دهد. از آن سو باید سهم ابو البرکات بغدادی را که کتابش المعتبر نیازمند تصحیح انتقادی است، در نقد فلسفه ابن سینا و ارائه پاره ای نظریات نوین دقیقا مورد بررسی قرار داد و تأثیر او را بر نسلی از دانش آموخته های فلسفه چون شرف الدین مسعودی، افضل الدین غیلانی و فخر رازی و اصولا در روند تحولات بعدی فلسفه بررسی نمود. مطالعات درباره ابو البرکات برخلاف مجامع آکادمیک غربی، در میان ما تقریبا غائب است و تنها چند کتابی به زبان عربی درباره او منتشر شده که اهمیتی ندارند. فلسفه ابن سینا مورد انتقاد متکلمان قرار گرفت و بررسی این نقدهاست که می تواند به ما نشان دهد دقیقا فلسفه ابن سینا را در سده های بعد از او چگونه می فهمیده اند و در چه پیش زمینه ای آن را دریافت می کرده اند. هنوز کارهای بسیاری باید درباره نقدهای غزالی، ملاحمی، شهرستانی، افضل الدین غیلانی، شرف الدین مسعودی و دیگران و نسبت هر یک با دیگری انجام داد و متنهای کهنه را منتشر کرد و تحلیل نمود.

با این وصف فهرست مرحوم یحیی مهدوی از آثار ابن سینا از کارهای شایسته ای است که در اینجا باید از آن نام برد و نیز کتابهایی که توسط انتشارات بیدار در قم تصحیح و یا به صورت افست چاپ شد. همینک آنچنانکه شنیده ام انجمن حکمت قصد دارد تا فهرستی کامل از آثار ابن سینا و نسخه های خطی و چاپی آن فراهم کند و نیز چاپ کاملی از آثار فلسفی ابن سینا را. می دانیم که پیش از انقلاب به مناسبت کنگره جهانی ابن سینا در ایران، تعداد زیادی از آثار ابن سینا و به ویژه آنچه به فارسی است منتشر شد و مطالعاتی درباره زندگی و آثارش ارائه گردید. مدخل ابن سینا در دائره المعارف بزرگ اسلامی و نیز مداخل بسیاری از فلاسفه و یا موضوعات فلسفی دیگر در همین کتاب که به قلم استاد ارجمند شادروان دکتر شرف الدین شرف خراسانی تدوین شد (نمونه ها: ابن باجه، ابن رشد، اخوان الصفاء، اثولوجیا و …) به ویژه به دلیل اهتمام به آنچه در مغرب زمین درباره این مسائل ارائه شده و نیز به دلیل ارائه منظومه فلسفی آنان در یک ساختار کلی، ارزش خاص خود را دار

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.