پاورپوینت کامل نکته‌نگاری روایی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نکته‌نگاری روایی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نکته‌نگاری روایی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نکته‌نگاری روایی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

نکته‌نگاری حدیثی

در این مقاله، روشی نو برای بیان معارف حدیثی پیشنهاد و از آن با عنوان «نکته‌نگاری حدیثی» یاد شده است. جایگاه، ضرورت، ضوابط و فواید این نوع نگارش حدیثی به ‌عنوان روشی کارآمد و ضروری در روزگار معاصر از دیگر مباحث این نوشتار است.

فهرست مندرجات

۱ – جایگاه نکته‌نگاری
۱.۱ – عوامل مهجور ماندن
۲ – ضرورت نکته‌نگاری
۲.۱ – عرصه‌های دیگر نکته‌نگاری
۲.۲ – نتیجه‌گیری
۳ – ضوابط نکته‌نگاری
۴ – فواید و آثار
۵ – یاد شهدا در سیره حضرت فاطمه
۵.۱ – بازدید از اماکن
۵.۱.۱ – حدیث امام صادق
۵.۱.۱.۱ – نکات حدیث
۶ – آبرو در سیره امام مجتبی
۶.۱ – نکات روایت
۷ – علت عدم قیام در زمان معاویه
۷.۱ – گزارش دینوری
۷.۲ – گزارش ابن‌قتیبه
۸ – بشر امروز‌، نسل دختری نوح
۸.۱ – بررسی آیات
۸.۲ – روایات قمی
۸.۲.۱ – روایت اول
۸.۲.۲ – روایت دوم
۸.۲.۳ – تذّکر
۹ – تکریم مادر حقّ فرزند بر پدر
۱۰ – مژدگانی به آوردنده خبر تولّد فرزند
۱۱ – ارزش طبقه متوسط
۱۱.۱ – روایتی از امام صادق
۱۱.۱.۱ – نکته‌های روایت
۱۲ – تبیین به ‌جای دشنام
۱۲.۱ – نکته‌های حدیث
۱۳ – سنّت الهی جبران مافات
۱۳.۱ – روایت امام صادق
۱۳.۱.۱ – بررسی روایت
۱۳.۲ – متون احادیث دیگر
۱۴ – توجّه به بنای یادبود
۱۴.۱ – داستان اصحاب کهف
۱۵ – آگاهی از احاطه خشکی‌ها با دریا
۱۵.۱ – روایت عیاشی
۱۵.۲ – روایت قمی
۱۶ – پانویس
۱۷ – منبع

جایگاه نکته‌نگاری

حدیث همچون قرآن کریم، بیانگر آموزه‌های دینی و پاسخ‌گوی نیازهای گوناگون بشر است که هر فراز از آن، برای پاسخ‌گویی به یک بخش از نیاز‌های بشر، صادر شده است؛ هرچند برخی متون حدیثی در پاسخ‌گویی به سؤال‌های معاصران ائمّه (علیهم‌السّلام) صادر شده؛ امّا آن بزرگواران تلاش کرده‌اند، پاسخ‌ها به‌گونه‌ای باشد که علاوه بر پرسش‌گر حاضر، نیاز دیگران حتّی در نسل‌های بعد نیز برآورده شود؛ از این‌رو، هر گزاره حدیثی می‌تواند به‌ تنهایی راه‌گشای یک معضل بشری یا بیانگر یک عرصه معرفتی در حیات انسانی باشد. با این حال فقط بخشی از معارف حدیثی مورد توجّه و تبیین قرار گرفته‌اند؛ شاید از آن‌رو که نسل‌های گذشته نسبت به آن‌ها، آمادگی پذیرش بیشتری داشته است؛ بخش اعظمی که مهجور مانده‌ است، باید به ‌گونه‌ای تبیین و در معرض توجّه علاقه‌مندان قرار گیرد. نکته‌نگاری یکی از شیوه‌هایی است که غبار غفلت از گزاره‌های حدیثی مهجور مانده از نگاه نسل‌ها ـ به‌ویژه نسل معاصرـ را می‌زداید.

عوامل مهجور ماندن

به‌نظر می‌رسد، عوامل ذیل در مهجور ماندن بخشی از معارف و گزاره‌های حدیثی، نقش داشته باشند:
الف) نسل‌های گذشته نسبت به این‌گونه معارف به آستانه نیاز نرسیده بودند. این امر باعث شده نویسندگان و خطیبان از نگاه نسل خود و بر اساس نیازها و دغدغه‌های دوران خود، به احادیث توجّه نشان دهند و تنها آن بخش از احادیث را که معارف مورد نیازشان را بیان می‌کردند، برجسته نمایند؛ بدین ترتیب دیگر گزاره‌ها همانند معادن ارزشمند برای نسل‌های بعد به ارث گذاشته شدند تا فرهیختگان هر نسل متناسب با نیاز‌های عصر خود، معارف دینی و راهکارهای آن را برای زندگی سالم انسانی استخراج کنند و در اختیار عموم قرار دهند‌. این بدان معنا است که بسیاری از گزاره‌ها و پیام‌های حدیثی از کانون توجّه‌ نخبگان و عموم مردم دوره‌های گذشته دور بمانند و مورد غفلت قرار گیرند‌.
ب) برخی گزاره‌ها با قرار گرفتن در کنار دیگر گزاره‌های حدیثی، مورد غفلت و کم توجّهی قرار می‌گیرند؛ چه‌ بسا گزاره‌ای به دلیل آن‌که در کانون توجّه نویسندگان جوامع حدیثی بوده، برجسته شده و بر دیگر گزاره‌های یک متن حدیثی سایه‌انداخته و مانع توجّه عموم به آن‌ها شده است‌.
ج) حضور نداشتن دین در عرصه‌های گوناگون زندگی‌. در پی انحراف‌های به‌وجود آمده در حاکمیّت اسلامی در صدر اسلام، جامعه اسلامی در بسیاری از موارد بر اساس میل و اراده حاکمان اداره می‌شد؛ از این‌رو، تنها بخشی از نیازهای جامعه به منابع دینی عرضه و از احادیث مناسب آن‌ها بهره گرفته شد‌؛ بدین ترتیب بخش بزرگی از گزاره‌های حدیثی که برای رفع دیگر نیازها عرضه شده بود، مورد بی‌توجّهی و غفلت واقع شدند‌.

ضرورت نکته‌نگاری

با تحوّل جوامع بشری در گذر زمان، نوع نیازها، دغدغه‌ها و ظرفیّت‌های انسانی فرق می‌کند و به تناسب، آمادگی پذیرش و توجّه به اموری پیدا می‌شود که در گذشته گوش شنوایی برای آن‌ها وجود نداشت و بدین‌ ترتیب بستر نیاز و تقاضا برای دریافت معارف جدیدتر فراهم می‌گردد‌. در دوران معاصر نیز به دلیل سرعت تحوّل جوامع، شاهد پیدایش نیاز‌های جدید و جدیدتری هستیم. از سوی دیگر، حیات بشری شاهد میدان داری برخی مکاتب انسانی است که مدّعی هستند، توان اداره بشر و پاسخ‌گویی بدین نیازها را دارند‌. گرایش جوامع گوناگون به‌ویژه بخشی از جامعه اسلامی بدین پاسخ‌ها، زنگ خطری است برای کسانی که با گزاره‌های دینی در ارتباط و از پاسخ‌گویی دین به این نیازها، آگاه هستند‌؛ این امر، مسؤولیّت متخصّصان و آگاهان دینی را در پاسخ‌گویی به نیازهای نوپدید بیشتر می‌کند‌. دست یافتن به پاسخ‌های دین در بسیاری از حوزه‌ها، نیازمند پژوهش‌های دامنه‌دار، کار گروهی، تامّل و دقّت کافی است که زمان و حوصله بسیاری می‌طلبد‌. با این حال گاه، در یک متن حدیثی با گزاره‌ای روبه‌رو می‌شویم که به یک عرصه معرفتی‌، یک نیاز بشری و یک دغدغه انسانی توجّه نشان داده و بدان پرداخته است، در حالی که به‌نظر می‌رسید، دین در این زمینه سخنی ندارد یا بدان توجّه نشان نداده است‌؛ از این‌رو، نفس پرداختن به این توجّه دین، دارای اهمّیّت است و باید به‌ گونه‌ای تبیین و برجسته گردد تا روشن شود این امر مورد غفلت نبوده و برنامه و رهنمودی برای آن وجود دارد‌. نکته‌ای که برجسته کردن آن، به مانند کنار زدن خار و خاشاک از روی حقیقتِ «جامعیّت دین» است و این‌که به نیازهای گوناگون بشری، توجّه دارد‌. بیان این نکته‌ها در قالب «نکته‌نگاری» راه‌حلّ مناسبی است؛ زیرا نه نیازمند پژوهش‌های دامنه‌دار و زمان‌بر است و نه مشکلات تبیین‌های علمی مثل مقاله و کتاب را دارد که در آن‌ها باید قالب‌های شکلی خاصّی رعایت شود و بسیاری از وقت نویسنده، صرف عرضه محتوا در این قالب‌ها می‌شود.

عرصه‌های دیگر نکته‌نگاری

به‌نظر می‌رسد، نکته‌نگاری در عرصه‌های دیگری چون دو مورد ذیل نیز ضروری و شایسته است:
اول. در سطح جامعه دینداران، نسبت به برنامه‌های دین در برخی حوزه‌های زندگی آگاهی وجود ندارد یا به دلایلی عموم از آن غافل هستند و اهتمامی نسبت بدان ندارند‌. در چنین مواردی اگر با گزاره‌ای حدیثی روبه‌رو شدیم که نسبت به آن امر مغفول حساسیّت نشان داده، مناسب و بایسته است که به‌ گونه‌ای تبیین شود‌.
دوم‌. گاه نیز شاهد هستیم، در بین جامعه دینداران، دغدغه‌ها و حساسیّت‌هایی وجود دارد که تصوّر می‌شود، منشا دینی دارد؛ ولکن چنین حساسیّتی یا در آموزه‌های دین وجود ندارد یا این‌که درجه اهمّیّت آن کمتر از حدّی است که در جامعه دیده می‌شود‌. حال چنان‌چه ببینیم یک گزاره حدیثی، نسبت به آن امر دارای حساسیّت در سطح جامعه، رفتاری آسان گیرتر و متعادل‌تر دارد، بدیهی است که برای اصلاح جامعه، آن را زیر ذرّه‌بین قرار دهیم و برجسته نماییم؛ البته با رعایت ضوابط‌.
پس صرف تذّکر نسبت به برنامه، توجّه و اهتمام دین در حوزه‌های یادشده، گامی است ضروری، جهت پر کردن خلاء تبیین و به سهم خود، دیگر نقش‌آفرینان را نیز به تلاش در این عرصه وامی‌دارد‌.

نتیجه‌گیری

نتیجه آن‌که برای رفع نیازهای هر نسل علاوه بر تلاش‌های اجتهادی ـ که در آن یک آموزه دینی با توجّه به مجموعه معارف دین و اصول و قواعد استنباط، به‌دست می‌آید ـ گاه لازم است یک گزاره دینی به دلایلی برجسته و نمایان شود‌. برجسته کردن یک گزاره حدیثی همان کار نکته‌نگار حدیثی است که به دلایلی ضرورت آن را درک کرده است‌. این امر دست‌کم به شکل گویا در کارنامه خطبا و برگزار کنندگان جلسه‌های دینی و حدیثی دارای پیشینه است‌. مشابه این نگارش در خصوص «علم رجال» نیز پیشینه دارد‌. نکاتی که ضمن تحقیق‌ها و نگارش‌های فقهی، مورد توجّه فقها قرار می‌گرفت، در آخر تالیفات فقهی یا به‌ صورت مستقل با عنوان فواید رجالی، نگارش می‌یافت؛ مانند: الفوائد الرجالیه بزرگانی چون “سیّد بحرالعلوم” و “وحید بهبهانی‌.”

ضوابط نکته‌نگاری

پر واضح است که نسبت دادن یک مطلب به منظومه معارف دین، نیازمند رعایت ضوابطی است که تنها با ملاحظه آن‌ها، ارزش انتساب به دین می‌یابد و شایسته داوری اهل‌نظر می‌گردد‌. امور ذیل را می‌توان به ‌عنوان ضابطه و قواعد خاصّ نکته‌نگاری برشمرد:
ـ در نخستین گام، نکته برداشتی و برجسته شده ما نیازمند مهر تایید از سوی اصول استنباط از متون دینی است؛ از این‌رو، برجسته کردن گزاره یک حدیث ضعیف و یا جعلی به هیچ روی پذیرفتنی نیست‌.
ـ نکته برجسته شده نباید با مصالح مسلمانان در دوره حاضر در تعارض باشد؛ مانند اموری که به دلیل آماده نبودن بستر فرهنگی آن، باعث سوء استفاده دشمنان و منافقان قرار می‌گیرد‌.
ـ نکته‌نگاری را نباید با نمایه‌زنی حدیث اشتباه گرفت؛ زیرا در نمایه‌زنی تمام مطالبی که از یک متن حدیثی قابل استفاده است، عنوان مستقل می‌گیرند، در حالی که در نکته‌نگاری بنا است، یک یا چند پیام حدیثی به دلیل اهمّیّت موضوع آن، برجسته و تا حدوی برای آن شرح و توضیح نوشته شود. با این توجیه که تاکنون مورد بی‌توجّهی یا کم توجّهی بوده و طرح آن اکنون، مورد نیاز جامعه است‌.
ـ نکته برجسته شده با ملاحظه دیگر آموزه‌های دین در همان موضوع و دیگر معارف کلّی دین، برداشت شده باشد و تبیین نیز به ‌گونه‌ای باشد که تصوّر تعارض با دیگر آموزه‌ها نرود‌.
ـ مخاطبان امروزی نسبت به گذشته، حوصله کمتری برای مطالعه و دقّت در متون دارند‌؛ پس لازم است، مطلب توضیحی، حتّی‌الامکان مختصر، روان و مفید باشد‌.

فواید و آثار

ـ کمک به محقّقان برای جمع‌بندی مطالب‌: نکات برجسته شده حدیثی در تحقیق‌های تفصیلی درباره یک موضوع به‌کار می‌آیند؛ چه ‌بسا محقّقی، احادیث بسیاری را برای موضوع مورد تحقیقش از نظر بگذراند؛ ولی با شیوه‌های متداول پژوهش، هرگز بدین گزاره حدیثی ـ که ما آن را برجسته کردیم ـ دست نیابد‌. با برجسته شدن این‌گونه معارف یک حلقه نسبتاً ناپیدا به جمع دیگر حلقه‌های شناخته شده ملحق می‌شود و محقّق را در جمع‌بندی مطالب یاری می‌رساند‌.
ـ توجّه بیشتر مخاطبان به این‌گونه تبیین به‌ویژه در دنیای مجازی‌.
ـ اثر گذاری بیشتر‌.
ـ سرعت انتقال معارف به جهت اختصار و حجم کم مطالب‌.
در این‌جا مناسب است، نمونه‌هایی از این نوع نگارش در معرض دید خوانندگان قرار گیرد‌. آنچه در ذیل می‌آید، نمونه‌هایی است، از نکته‌های نگارش یافته به‌ وسیله نگارنده که موضوع آن‌ها در ضمن تحقیقات تاریخی و حدیثی، مورد توجّه نگارنده قرار گرفته و آن‌ها را پاسخ‌گوی برخی نیازها دانسته است‌.

یاد شهدا در سیره حضرت فاطمه

در فرهنگ شیعی، یادکرد شخصیّت‌های ارزشمند مکتب از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است؛ چنان‌که یادکرد تلاش رهپویان حق و حوادث سرنوشت‌ساز در جریان مبارزه نیز اهمّیّت ویژه‌ای دارد‌. این امر عمدتاً به دو شکل صورت می‌گیرد‌.
نخستین شیوه یادمان شخصیّت‌ها و حوادث، در زمان‌هایی است که یادآور آن‌ها هستند، مانند سوگواری امام حسین (علیه‌السّلام) در روز عاشورا‌.
شیوه دیگر، بازدید از مکان‌هایی است که یادآور شخصیّت‌ها و حوادث تاثیرگذار هستند‌. در خصوص هر دو شیوه که به نوعی در خدمت زنده نگه‌داشتن ارزش‌های مکتب هستند و مردم را به یاد خدا و امور معنوی می‌اندازند، توصیه‌هایی از معصومان (علیهم‌السّلام) به ما رسیده است، در این‌جا به شیوه بازدید از اماکن یادمانی در سیره و کلام معصومان (علیهم‌السّلام) می‌پردازیم‌.

بازدید از اماکن

در روایات رسیده از امام صادق (علیه‌السّلام) به بازدید از اماکن یادمانی صدر اسلام توصیه شده است؛ مانند «مسجد قبا» به‌ عنوان نخستین مسجدی که بر اساس تقوی بنا شده، مشربه امّ‌ابراهیم به ‌عنوان مکان سکونت و نماز رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و قبور شهدای احد به ‌عنوان محلّ یاد حادثه جنگ احد و جانفشانی هفتاد شهید آن جنگ‌. ایشان هم‌چنین از این‌که آثار به‌جا مانده از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در گذر زمانه دچار دگرگونی شده‌اند، ابراز ناخرسندی می‌کنند و بر بازدید از آثار باقی‌مانده تاکید می‌کنند‌.

[۱] کلینی‌، محمّد بن یعقوب، الکافی، ج۴، ص۵۶۰، بَابُ إِتْیانِ الْمَشَاهِدِ وَ قُبُورِ الشُّهَدَاء، تحقیق و مصحّح علی‌اکبر غفاری و محمّد آخوندی، تهران‌، نشر دارالکتب الاسلامیه، ۱۴۰۷ق‌.

نکته تامّل‌برانگیز در بین این روایات، توجّه خاصّ حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) به زیارت قبور شهدا در دوران کوتاه پس از رحلت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تا شهادت خودشان است‌.

حدیث امام صادق

امام صادق (علیه‌السّلام) در این‌باره می‌فرمایند:
«ایشان پس از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هفتاد و پنج روز زنده بودند‌. در این مدّت هر هفته روزهای دوشنبه و پنج‌شنبه به زیارت قبور شهدا واقع در منطقه وقوع جنگ احد می‌رفتند و به نماز و دعا مشغول می‌شدند و ـ با اشاره به محلّ درگیری مسلمانان با کافران در جنگ احد به همراهان و حاضران ـ می‌گفتند این‌جا رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مستقر بودند و آن‌جا مشرکان.»
«عِدَّهٌ مِنْ اَصْحَابِنَا عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَینِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیدٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ اَبِی‌عَبْدِاللَّهِ (علیه‌السّلام) قَالَ سَمِعْتُهُ یقُولُ عَاشَتْ فَاطِمَهُ (سلام‌الله‌علیها) بَعْدَ رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خَمْسَهً وَ سَبْعِینَ یوْماً لَمْ تُرَ کَاشِرَهً وَ لَا ضَاحِکَهً تَاْتِی قُبُورَ الشُّهَدَاءِ فِی کُلِّ جُمْعَهٍ مَرَّتَینِ الْاِثْنَینِ وَ الْخَمِیسَ فَتَقُولُ‌هاهُنَا کَانَ رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وَ‌هاهُنَا کَانَ الْمُشْرِکُونَ‌.
وَ فِی رِوَایهٍ اُخْرَی اَبَانٌ عَمَّنْ اَخْبَرَهُ عَنْ اَبِی‌عَبْدِاللَّهِ (علیه‌السّلام) اَنَّهَا کَانَتْ تُصَلِّی هُنَاکَ وَ تَدْعُو حَتَّی مَاتَتْ (سلام‌الله‌علیها).»

[۲] کلینی‌، محمّد بن یعقوب، الکافی، ج۴، ص۵۶۱، تحقیق و مصحّح علی‌اکبر غفاری و محمّد آخوندی، تهران‌، نشر دارالکتب الاسلامیه، ۱۴۰۷ق‌.

نکات حدیث

این رفتار، نمایان‌گر اهمّیّت‌ یادکرد حوادث مهم در سرنوشت اهل ایمان و مبارزه است که در قالب بازدید از مکان‌های حادثه و زیارت قبور افراد تاثیرگذار، انجام گرفته است‌. این کار ایشان شبیه‌ کار امروز کاروان‌های راهیان نور در بازدید از مناطقی جنگی جنوب کشور و حضور بر سر مزار آن‌ها است؛ این بدان معنا است که این حرکت فرهنگی در دوران حاضر، برگرفته از مبانی مکتبی شیعه است که بر پایه پیروی از معصومان (علیهم‌السّلام) بنا نهاده شده است.
گفتنی است، مراسم حج نیز آکنده از این‌گونه یادکردها است؛ مثل «هروله کردن» بین صفا و مروه به یادکرد رفت و برگشت «هاجر» در بین این دو کوه یا «رمی جمرات» به یادکرد «سنگ زدن» خاندان ابراهیم به «ابلیس»؛ بنابراین، یادمان‌های زمانی و مکانی حوادث و شخصیّت‌های مهم و تاثیرگذار در مسیر هدایت بشر، امری ریشه‌دار در اسلام ناب محمّدی و آیین انبیا است و شیعیان به تبعیّت از رهبران معصوم خود بدین امر همّت گماشته‌اند‌.

آبرو در سیره امام مجتبی

در منابع شرح‌حال‌نگاری سنیان درباره سیره و رفتار امام حسن مجتبی (علیه‌السّلام) خبری نقل شده که در منابع کهن شیعی نیامده است و فقط مرحوم مجلسی

[۳] مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۴۳، ص۳۵۷.

آن را به نقل از شرح نهج‌البلاغه ابن ابی‌الحدید آورده است‌. این خبر درباره بخشش ده هزار درهمی ایشان به شاعری است که آن بزرگوار را مدح گفته بود‌. در این‌جا گزارش بلاذری در انساب الاشراف به دلیل تفصیل بیشتر ماجرا انتخاب شده و نقل می‌شود.

«حدثنی علی‌ بن المغیره الاثرم، عن ابی‌عبیده، عن یونس بن حبیب قال: مدح شاعر الحسن ‌بن علی فاعطاه عشره آلاف درهم!! ! فقیل: اتعطیه عشره آلاف درهم؟ قال: ان خیر المال ما وقی (به) العرض و اکتسب به حسن الاحدوثه و الله ما اخاف ان یقول: لست ابن‌رسول‌اللَّه و لا ابن‌علی و لا ابن‌فاطمه و لکنی اخاف ان یقول: انک لا تشبه رسول‌اللَّه و لا علیا و لا فاطمه و الله انهم لخیر منی و اخری ان الرجل املنی و رجانی.»

[۴] بلاذری، احمد بن یحیی، أنساب‌ الأشراف، ج‌۳، ص۲۴، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، ط الاولی، ۱۴۱۷/۱۹۹۶.

شاعری مدح حسن‌ بن علی (علیه‌السّلام) گفت‌. وی در قبال این مدح، ده هزار درهم بدو بخشید‌. کسی اعتراض کرد و گفت ده هزار درهم بابت این مدح می‌بخشی؟ ایشان فرمودند: بهترین مال، مالی است که به واسطه آن آبرو حفظ شود و انسان در بین مردم به‌خوبی یاد شود‌. من از این‌که بگویند: «فرزند پیامبر یا علی یا فاطمه نیستی» ترسی ندارم؛ بلکه از این می‌ترسم که بگویند: «شباهتی به این بزرگواران نداری» (بنابراین، مناسب است، از کسی که در قالبِ شعر، مرا همانند با آن بزرگواران معرّفی کرده و آبروی مرا حفظ کرده، قدردانی کنم و برای این کار هزینه کنم.)
دلیل دیگر برای این بخشش آن است که این شاعر با سرودن این شعر سبب امیدواری من به آینده شده است. (امید به این‌که شائبه به‌وجود آمده از سوی کج‌اندیشان درباره سستی من در برابر معاویه به مرور از بین خواهد رفت؛ زیرا کسانی هستند که حکمت این کار را می‌فهمند و حاضرند با استفاده از زبان شعر به کمک ما بیایند و بدیهی است؛ سروده شدن شعر و انتشار آن، سبب امیدواری است؛ چرا که شعر تاثیر خود را می‌گذارد و به ‌مرور از دامنه شبهه و ابهام در جامعه می‌کاهد‌.)

نکات روایت

۱‌. چنان‌که گفتیم این روایت در منابع شرح‌ حال‌نگاری سنیان آمده است.
۲‌. از تعابیر امام مجتبی (علیه‌السّلام) در این گزارش معلوم می‌شود که به ایشان اشکال می‌گرفته‌اند که در سیره و رفتار همانند خاندانش نیست؛ چرا که با معاویه صلح کرده بود و این مطلب از سوی برخی از کج‌اندیشان قابل هضم نبود و سبب ملامت حضرت را فراهم می‌کرد‌؛ بدین‌ جهت این امام مظلوم ترجیح می‌دادند، برای مقابله با این‌گونه سخن پراکنی‌ها ـ که به آبروی ایشان لطمه می‌زد ـ از هنر رایج و تاثیرگذار آن دوران؛ یعنی، شعر استفاده کنند و در این مسیر هزینه‌های مادّی لازم را بپردازند‌.
۳‌. در تصمیم‌گیری‌های کلان اجتماعی همیشه این امکان هست که برخی نتوانند حکمت آن را درک کنند و مدیران تصمیم‌گیرنده را متّهم به اموری چون ناشایستگی و… کنند‌. مدیران در این‌گونه موارد باید ضمن پذیرش وجود چنین عوارضی‌، به فکر چاره باشند تا از بازخوردهای منفی کار بکاهند‌؛ هم‌چنین برای زدودن اثر تبلیغات منفی این‌گونه‌، به امور تاثیرگذار فرهنگی چون هنر توجّه نشان دهند و در این راستا از بالا رفتن هزینه مادّی آن نهراسند؛ چرا که بازگرداندن آبروی از دست رفته ارزش هزینه‌های این چنینی را دارد‌.
۴‌. هزینه کردن برای آبرو و خوش‌نامی فی نفسه امر مذمومی نیست؛ بلکه گاه لازم است‌، البته با رعایت چارچوب‌های شرعی‌.
۵. صله دادن به شاعران در سیره دیگر معصومان نیز دیده می‌شود؛ مثل صله‌ای که امام سجاد (علیه‌السّلام) به “فرزدق” و صله‌ای که امام رضا (علیه‌السّلام) به “دعبل”‌ دادند. در هر دو، از زبان شعر در تبیین جایگاه بلند اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) و ظلم رفته بر آنان، استفاده شده است‌.

علت عدم قیام در زمان معاویه

دینوری از مؤرّخان سده سوم (م۲۸۲) در کتاب الاخبار الطوال گزارشی درباره امام حسین (علیه‌السّلام) نقل کرده است که بر اساس آن، ایشان تصریح کرده‌اند، دوران معاویه زمان مناسبی برای قیام نیست‌. در این گزارش، نظر ایشان در دو مقطع از دوران معاویه انعکاس داده شده است‌. مقطع نخست مربوط به دوران حیات امام حسن مجتبی (علیه‌السّلام) است و مقطع دوم مربوط به دوره پس از شهادت امام مجتبی (علیه‌السّلام) است که ایشان به امامت رسیده بودند‌. امام در هر دو مقطع زمانی، فرموده‌اند «تا وقتی معاویه زنده است در خانه‌هایتان بنشینید که وقت قیام نیست». در ذیل متن گزارش و ترجمه آن می‌آید:

گزارش دینوری

«روی عن علی‌ بن محمّد بن بشیر الهمدانی، قال: خرجت انا و سفیان بن ‌لیلی حتّی قدمنا علی الحسن المدینه، فدخلنا علیه و عنده المسیّب ‌بن نجبه ‌و عبدالله بن الوداک التمیمی و سراج بن مالک الخثعمی، فقلت: السلام علیک یا مذل المؤمنین، قال: و علیک السلام، اجلس، لست مذل المؤمنین ولکنی معزّهم، ما اردت بمصالحتی معاویه الا ان ادفع عنکم القتل عند ما رایت من تباطؤ اصحابی عن الحرب و نکولهم عن القتال والله لئن سرنا الیه بالجبال و الشجر ما کان بد من افضاء هذا الامر الیه.
قال: ثمّ خرجنا من عنده و دخلنا علی الحسین، فاخبرناه بما ردّ علینا، فقال: صدق ابومحمّد، فلیکن کلّ رجل منکم حلسا من احلاس بیته، ما دام هذا الانسان حیا‌.
ثمّ انّ الحسن رضی‌الله عنه اشتکی بالمدینه، فثقل،… ثمّ توفی، فمنع مروان ان یدفن مع النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فدفن فی البقیع. و بلغ اهل الکوفه وفاه الحسن، فاجتمع عظماؤهم فکتبوا الی الحسین رضی الله عنه یعزونه. و کتب الیه جعده بن هبیره بن ابی‌وهب و کان امحضهم حبا و موده: امّا بعد، فان من قبلنا من‌ شیعتک‌ متطلعه انفسهم الیک، لا یعدلون بک احدا و قد کانوا عرفوا رای الحسن اخیک فی دفع الحرب و عرفوک باللین لاولیائک و الغلظه علی اعدائک و الشده فی امر الله، فان کنت تحب ان تطلب هذا الامر فاقدم علینا، فقد وطنا انفسنا علی الموت معک‌ فکتب الیهم: امّا اخی فارجو ان یکون الله قد وفقه و سدده فیما یاتی و امّا انا فلیس رایی الیوم ذلک، فالصقوا رحمکم الله بالارض و اکمنوا فی البیوت و احترسوا من الظنه ما دام معاویه حیا، فان یحدث الله به حدثا و انا حی، کتبت الیکم برایی و السلام.»

[۵] دینوری، ابوحنیفه احمد بن داود، الاخبار الطوال، ج۱، ص۲۲۰، تحقیق عبدالمنعم عامر مراجعه جمال‌الدّین شیال، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۸ش.

از علی ‌بن محمّد بن بشیر همدانی روایت شده است، من و سفیان‌ بن لیلی به مدینه رفتیم و آن‌جا بر امام حسن (علیه‌السّلام) وارد شدیم ـ مسیّب‌ بن نجبه و عبدالله ‌بن وداک تمیمی و سراج‌ بن مالک خثعمی هم آن‌جا بودند ـ من گفتم سلام بر تو باد‌ ای خوارکننده مؤمنان! فرمود: سلام بر تو باد؛ بنشین، من خوارکننده مؤمنان نیستم؛ بلکه عزیزکننده ایشان هستم، من از صلح خود با معاویه نیّتی جز دور کردن کشتار از شما نداشتم که دیدم، یاران من برای جنگ و پیکار سستی نشان می‌دهند و به خدا سوگند! اگر با کوه‌ها و درخت‌ها هم به جنگ او می‌رفتیم، باز چاره‌ای از واگذاری این کار به او نبود.
گوید از پیش او بیرون آمدیم و نزد امام حسین (علیه‌السّلام) رفتیم و پاسخی را که امام حسن (علیه‌السّلام) داده بود، به او گفتیم فرمود: ابومحمّد راست و درست می‌فرماید تا هنگامی که معاویه زنده است، باید خانه‌نشینی را انتخاب کنید.
سپس امام حسن (علیه‌السّلام) در مدینه بیمار گردید و بیماری ایشان سنگین شد، … و چون رحلت فرمود: مروان از دفن آن ‌حضرت کنار مرقد رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) جلوگیری کرد و در بقیع دفن شد.
و چون خبر رحلت امام حسن (علیه‌السّلام) به کوفه رسید بزرگان ایشان جمع شدند و نامه تسلیت برای امام حسین (علیه‌السّلام) نوشتند. جعده بن هبیره بن ابی‌وهب که از همگان در دوستی و محبّت صمیمی‌تر بود، چنین نوشت:
«امّا بعد، شیعیان شما در این‌جا، مشتاق شمایند و جان‌هایشان هوای شما را دارد و هیچ‌ فردی را با تو برابر و هم‌سنگ نمی‌دانند و همگی به درستی و صحّت رای برادرت در تاخیر جنگ پی‌بردند و می‌دانند که شما نسبت به دوستان مهربان و ملایم و نسبت به دشمنان خشن و سخت‌گیر هستی؛ اگر دوست داری که خلافت را در دست‌ بگیری، پیش ما بیا که ما جان خود را برای فداکاری تا حدّ مرگ آماده کرده‌ایم.»
امام حسین (علیه‌السّلام) برای آنان چنین نوشت:
«امیدوارم که برادرم در آنچه کرد، خداوندش موفّق و استوار می‌داشت؛ امّا من امروز چنین‌اندیشه‌ای ندارم، خدایتان رحمت فرماید، بر زمین بچسبید و در خانه‌ها کمین کنید و تا هنگامی که معاویه زنده است، از این‌که مورد بدگمانی قرار بگیرید، پرهیز کنید، اگر خداوند برای او چیزی پیش آورد و من زنده بودم،‌اندیشه خود را برای شما خواهم نوشت و السلام.»

گزارش ابن‌قتیبه

نکته جالب در این‌باره، گزارش ابن‌قتیبه در الامامه و السیاسه است که تعابیر امام حسن مجتبی و امام حسین (علیهماالسلام) درباره دوره معاویه تا حدودی با هم شباهت دارد و تایید کننده گزارش دینوری در این زمینه است‌. او می‌نویسد:
وقتی سلیمان ‌بن صرد از جریان صلح با معاویه آگاه شد، به امام حسن مجتبی (علیه‌السّلام) گفت: من تعجّب می‌کنم شما با داشتن نیروهای نظامی بسیار چرا حاضر به صلح شدید؟ امام فرمودند: من برای حفظ خون شما شیعیانم؛ چنین کردم شما به این امر که خواست خدا نیز در آن است، راضی باشید و در خانه‌هایتان بمانید و دست به کاری نزنید تا خوبان از دست فاجر (منظور معاویه است) راحت شوند‌…؛ بنابراین تا وقتی معاویه زنده است، خانه‌نشین باشید؛ پس اگر مرد و شما و ما زنده بودیم، از خداوند راهنمایی و کمک می‌خواهیم تا ما را به کار درست رهنمون کند و به خودمان وا نگذارد‌.
سلیمان ‌بن صرد پس از شنیدن جواب امام حسن مجتبی (علیه‌السّلام) نزد امام حسین (علیه‌السّلام) رفت و ماجرای خود با امام مجتبی (علیه‌السّلام) را بازگو کرد‌. در این هنگام امام حسین (علیه‌السّلام) فرمودند: تا وقتی معاویه زنده است، همه شما باید در خانه‌هایتان بنشینید؛ من هرچند به کراهت با او بیعت کرده‌ام (و باید آن را رعایت کنم) هر وقت معاویه مرد، شرایط را می‌سنجیم و ما و شما در این‌باره به تبادل آرا می‌پردازیم و می‌اندیشیم که چه کنیم‌.

[۶] دینوری، ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ج۱، ص۱۸۵.

بشر امروز‌، نسل دختری نوح

علی ‌بن ابراهیم قمی در تفسیرش به نقل از امام صادق (علیه‌السّلام) آورده است:
«قال حدثنی ابی عن صفوان عن ابی‌بصیر عن ابی‌عبداللَّه (علیه‌السّلام) قال:… و کانت لنوح ابنه رکبت معه فی السفینه فتناسل الناس منها و ذلک قول النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نوح احد الابوین‌.»

[۷] قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج۱، ص۳۲۶، قم‌، نشر دارالکتاب‌، ۱۳۶۷ش‌.

نوح (علیه‌السّلام) دختری داشت که از مسافران کشتی بود‌. نسل بشر به او و شوهرش می‌رسد و بدین‌ جهت است که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نوح را یکی از دو پدر بشر دانسته است. (آدم و نوح)
در ماجرای توفان نوح به جز خانواده و ایمان‌آورندگان به نوح همه ساکنان آن روز زمین که همان قوم نوح بودند، از بین رفتند و نسل بشر از طریق مسافران کشتی نوح ادامه یافت‌.

بررسی آیات

قرآن کریم در آیه هفتاد و هفت سوره صافات می‌فرماید:
«وَ جَعَلْنا ذُرِّیتَهُ هُمُ الْباقینَ؛

[۸] صافات/سوره۳۷، آیه۷۷.

و تنها ذریه او (نوح) را در روی زمین باقی گذاشتیم.»
از ظاهر این آیه این‌گونه استفاده شده که نسل بشر امروز از نسل نوح است و از باقی مسافران کشتی نسلی باقی نمانده است؛ امّا در سوره‌های اسراء و مریم تعابیری آمده که به‌نظر می‌رسد، مخالف این استفاده است. قرآن کریم در آیه سوم، سوره اسراء درباره حضرت موسی (علیه‌السّلام) می‌فرماید:
«ذُرِّیهَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ؛

[۹] اسراء/سوره۱۷، آیه۳.

موسی از نسل همراه نوح در کشتی است.»
در آیه پنجاه و هشت سوره مریم نیز پس از نام بردن از زکریا، یحیی، مریم، عیسی، ابراهیم، اسحاق، یعقوب، موسی، ‌هارون، اسماعیل و ادریس (علیهم‌السّلام) می‌فرماید:
«اُولئِک الَّذینَ اَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِمْ مِنَ النَّبِیینَ مِنْ ذُرِّیهِ آدَمَ وَ مِمَّنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ وَ مِنْ ذُرِّیهِ اِبْراهیمَ وَ اِسْرائیلَ؛

[۱۰] مریم/سوره۱۹، آیه۵۸.

آن‌ها پیامبرانی بودند که خداوند مشمول نعمتشان قرار داده بود، از فرزندان آدم و از کسانی که با نوح بر کشتی سوار کردیم و از دودمان ابراهیم و یعقوب‌.»
ظاهر این دو آیه بر این است که همراه یا همراهان نوح‌، فرد یا افرادی غیر از خاندان نوح هستند؛ هرچند که جمع بین آیه قبل (وَ جَعَلْنا ذُرِّیتَهُ هُمُ الْباقینَ)

[۱۱] صافات/سوره۳۷، آیه۷۷.

و این دو آیه‌، می‌تواند چنین باشد که فرد یا افراد همراه، همان فرزندان پسری نوح هستند؛ امّا به‌نظر می‌رسد، تعبیر همراه نوح ظهور در افرادی غیر از فرزندان پسر نوح دارد‌. برخی نقل‌های تفسیری نیز بر این معنا تصریح دارند‌.

روایات قمی

در تفسیر قمی دو روایت نقل شده که بر این نکته تاکید دارند که تعبیر همراه نوح در قرآن ظهور در افرادی غیر از فرزندان پسر نوح دارد‌:

روایت اول

روایت نخست را قمی به‌ نقل از ابوالجارود از امام باقر (علیه‌السّلام) چنین نقل کرده است:
عن ابی‌الجارود عن ابی‌جعفر (علیه‌السّلام) فی قوله:
«وَ جَعَلْنا ذُرِّیتَهُ هُمُ الْباقِینَ» یقول بالحق و النبوه و الکتاب و الایمان فی عقبه و لیس کل من فی الارض من بنی آدم من ولد نوح‌، قال الله فی کتابه «احْمِلْ فِیها مِنْ کلٍّ زَوْجَینِ اثْنَینِ وَ اَهْلَک اِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَیهِ الْقَوْلُ وَ مَنْ آمَنَ وَ ما آمَنَ مَعَهُ اِلَّا قَلِیلٌ» و قال ایضا «ذُرِّیهَ مَنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ.»

[۱۲] قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج۲، ص۲۲۳، قم‌، نشر دارالکتاب‌، ۱۳۶۷ش‌.

منظور از آیه «وَ جَعَلْنا ذُرِّیتَهُ هُمُ الْباقِینَ»

[۱۳] صافات/سوره۳۷، آیه۷۷.

این است که نبوّت و کتاب و ایمان در نسل نوح باقی ماند، نه این‌که همه بنی‌آدم از نسل نوح هستند‌. دلیل ما بر این ادّعا آیات دیگر قرآن؛ یعنی، آیه ۴۰ سوره هود؛ «احْمِلْ فِیها مِنْ کلٍّ زَوْجَینِ اثْنَینِ وَ اَهْلَک اِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَیهِ الْقَوْلُ وَ مَنْ آمَنَ وَ ما آمَنَ مَعَهُ اِلَّا قَلِیلٌ‌.»

[۱۴] هود/سوره۱۱، آیه۴۰.

و آیه سوم سوره اسراء؛ «ذُرِّیهَ مَنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ»

[۱۵] اسراء/سوره۱۷، آیه۳.

است‌.
(در آیه اوّلی فرموده به غیر از اهل و خانواده نوح‌، مؤمنان دیگری در کشتی بودند؛ هرچند که تعداد آن‌ها کم بوده است. آیه دوم نیز دلالت دارد بر این‌که موسی از نسل کسانی غیر از نوح که در کشتی بودند، هست‌؛ بنابراین، نسل بشر فقط از طریق نوح ادامه پیدا نکرده است.)

روایت دوم

امّا روایت دوم در تفسیر قمی که

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.