پاورپوینت کامل نقش پیامبر در اجتهاد ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نقش پیامبر در اجتهاد ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نقش پیامبر در اجتهاد ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نقش پیامبر در اجتهاد ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

پاورپوینت کامل نقش پیامبر در اجتهاد ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint

پیامبر گرامی اسلام شئون گوناگونی داشت که پاره ای از آن‌ها دینی و برخاسته از وظیفه رسالت او و پاره ای دیگر عادی و غیر مرتبط با وظیفه رسالت او بود. نتیجه این تفکیک در اجتهاد این است که همه گفتارها، رفتارها و تقریرهای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)، مستند استنباط حکم فقهی که حکمی فرا زمانی و جهان شمول است قرار نگیرد، بلکه تنها اموری در مقام اجتهاد قابل استناد است که برخاسته از وظیفه رسالت آن حضرت باشد. از این رو، فقیه در مقام استنباط به شئون متفاوت پیامبر توجه کرده و طبعاً روایات فقهی را از روایات غیر قابل استناد در فقه تفکیک می‌کند و این، نقش و تأثیری بس عظیم در فقه دارد.

فهرست مندرجات

۱ – حق تشریع پیامبر
۲ – کلید واژه ها
۳ – مقدمه
۴ – جامعیت پیامبر
۵ – بعثت پیامبر در زمان و مکان خاص
۶ – رسالت در حد درک مردم
۷ – شئون گوناگون پیامبر
۸ – شئون پیامبر در قرآن کریم
۸.۱ – شأن بشری و وحیانی
۸.۲ – شأن تربیتی
۸.۳ – شأن تعلیمی
۸.۴ – شأن اجرای عدالت
۸.۵ – شأن اجرای احکام
۹ – شئون پیامبر در کلمات دانشوران
۹.۱ – شئون معصوم در نگاه علماء تشیع
۱۰ – شأن تشریع
۱۰.۱ – معنای تشریع
۱۰.۲ – دلایل مثبتان و نافیان شأن تشریع
۱۱ – دلایل نفی کنندگان
۱۱.۱ – دلیل اول
۱۱.۱.۱ – نقد و بررسی این دلیل
۱۱.۲ – دلیل دوم
۱۱.۲.۱ – نقد و بررسی دلیل دوم
۱۱.۳ – دلیل سوم
۱۱.۳.۱ – نقد و بررسی دلیل سوم
۱۱.۴ – دلیل چهارم
۱۱.۴.۱ – نقد و بررسی این دلیل
۱۲ – دلایل مثبتان
۱۲.۱ – دلیل اول
۱۲.۲ – دلیل دوم
۱۲.۲.۱ – روایات تفویض
۱۲.۲.۲ – اشکال بر دلیل دوم
۱۲.۲.۳ – ردیه اول بر اشکال
۱۲.۲.۴ – ردیه دوم بر اشکال
۱۲.۲.۵ – ردیه سوم بر اشکال
۱۳ – شأن تفریع و تطبیق
۱۴ – مراد از جوامع الکلم
۱۵ – ادله این دیدگاه
۱۵.۱ – وظیفه هدایت
۱۵.۲ – در روایات
۱۶ – شأن عادی
۱۶.۱ – معنای شأن عادی
۱۷ – ادله دیدگاه
۱۷.۱ – تحلیل معنای نبوت
۱۷.۲ – بررسی زندگانی پیامبران
۱۸ – نقش شئون پیامبر در اجتهاد
۱۹ – تفکیک روایات فقهی از غیر فقهی
۱۹.۱ – بررسی شأن تربیتی و اخلاقی
۱۹.۲ – بررسی شأن تفریع یا تطبیق
۱۹.۲.۱ – روایت اول
۱۹.۲.۲ – روایت دوم
۱۹.۲.۳ – روایت سوم
۱۹.۲.۴ – روایت چهارم
۱۹.۲.۴.۱ – بررسی موضوع حکم دائمی
۲۰ – مرتبه بندی میان تشریعات الهی و نبوی
۲۱ – پانویس
۲۲ – منبع

حق تشریع پیامبر

افزون بر این، توجه به پاره ای از شئون پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) نظیر حق تشریع آن حضرت به صورت خاص، و سنجش رابطه آن با تشریعات الهی، به نوعی مرتبه بندی میان این دو تقسیم تشریع انجامیده و نتایج فقهی خاصی را به همراه آورده است.

کلید واژه ها

شئون پیامبر، اجتهاد، فقه، شأن تبلیغ، شأن تشریع، شأن تفریع.

مقدمه

از آموزه های تردید ناپذیر اسلام این است که این دین، رسالت هدایت انسان‌ها را برای همه عصرها و نسل‌ها و عرصه های زندگی انسان را به عهده دارد. پس رسالت آن نه به منطقه جغرافیایی خاص یا نژاد و قومی خاصی منحصر است (جهان شمولی)، نه به عرصه و زمانی خاص اختصاص دارد (جاودانگی) و نه به بعدی خاص از ابعاد انسان یا عرصه ای ویژه از عرصه های زندگی انسان محدود است (جامعیت) و با توجه به این‌که پیامبر گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)، خاتم انبیای الهی و دین وی آخرین دین است، طبعاً رسالت هدایت و رهبری انسان‌ها تا برپایی قیامت بر عهده این دین و اولیای معصوم و مطهرش خواهد بود.

جامعیت پیامبر

مقتضای این مطلب آن است که بیان ها، پیام ها و دستورهای پیامبر گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) جامع، جاودان و جهان شمول باشد؛ چرا که هدایت تمام بشر در همه مناطق گیتی از هر قوم و نژاد و در همه ادوار تاریخ را عهده دار است.

بعثت پیامبر در زمان و مکان خاص

ولی از سوی دیگر، تردیدی هم نیست که پیامبر گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در زمانی خاص، در منطقه ای خاص با مردمی خاص، آداب و رسوم و زبانی خاص و سطح فرهنگی مخصوص مبعوث شده است؛ همان طور که خود قرآن کریم می‌فرماید: ما هر پیامبری را به زبان قومش مبعوث کردیم. (ما أرسلنا من رسول إلاّ بلسان قومه لیبین لهم فیضل الله من یشاء و یهدی من یشاء و هو العزیز الحکیم)

[۱] ابراهیم/سوره۱۴، آیه۴.

درباره پیامبر گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) هم می‌فرماید: وی را در میان مردم امّی که دارای سطح فرهنگی خاص بودند، برانگیختیم. (هو الذی بعث فی الأمیّین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه و إن کانوا من قبل لفی ضلال مبین)

[۲] جمعه/سوره۶۲، آیه۲.

رسالت در حد درک مردم

پیامبر گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) یکی از مأموریت های خویش را سخن گفتن با مردم متناسب با سطح فهم و درک آنان ذکر می‌کند.

[۳] الکافی، کلینی، ج۸، ص ۲۶۸، ح ۳۹۴.

افزون بر این، می دانیم پیامبر دستورهای جنگی داده و یا از امور عادی و روزمره ای نهی کرده است که احتمال شمول قلمرو دین و رسالت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در خصوص آن‌ها داده نمی‌شود نظیر نهی پیامبر از ذخیره کردن چیزی برای روز بعد،

[۴] سنن النبی، سید محمد حسین طباطبایی، ص ۱۰۲ چاپ دهم، قم، انتشارات صلاه، ۱۳۸۵.

و نظیر نهی پیامبر از خوردن سیر،

[۵] بحارالانوار، ج ۶۳، ص ۲۴۷ تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۳.

یا نهی آن حضرت از نوشیدن آب از طرف دسته ظرف، به دلیل این‌که محل جمع شدن چرک هاست،

[۶] من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴، تهران، دارالکتب الاسلامیه ۱۳۹۰ق.

یا راهنمایی‌ها و مشورت های شخصی برای برخی افراد داشته است.
نظیر آنچه برخی از اهل سنت نقل کرده‌اند که پیامبر از یک روشِ تلقیح درختان خرما نهی کرد و به تلقیح با روش دیگر دستور داد، البته شیعه این قبیل روایات را قبول ندارد.

[۷] صحیح مسلم، ج۷، ص ۹۵ بیروت، دارالکتب العربی، ۱۴۰۷ق.

[۸] مسند احمد، ج۳، ص ۱۵۲ بیروت، دارصادر.

[۹] معالم المدرستین، سید مرتضی عسکری، ج۱، ص ۴۱ چاپ دوم، مشهد، موسسه البعثه، ۱۴۰۶ق.

[۱۰] اضواء علی الصحیحین، محمد صادق نجمی، ص ۲۵۶، قم، موسسه المعارف الاسلامیه، ۱۴۱۹ق.

شئون گوناگون پیامبر

مقتضای این مطلب نیز این است که پاره ای از امر و نهی‌ها و گفتارها و رفتارهای آن حضرت خصوصیتی به لحاظ زمان، مکان و افراد داشته باشد که طبعاً نتوان از آن‌ها حکمی جاودانه و جهان شمول استنباط کرد و به تعبیر دیگر، نتوان آن‌ها را مستند استنباط فقهی قرار داد. اینک که روشن شد پیامبر شئون گوناگون داشته است، دو پرسش مطرح می‌شود: ۱. پیامبر چه شئونی داشته است؟ ۲. توجه به این شئون چه نقشی در استنباط دارد؟ بنابراین مباحث این مقاله را در دو بخش پی می‌گیریم.
در این بخش ابتدا به این پرسش می‌پردازیم که قرآن چه شئونی برای پیامبر ذکر می‌کند، سپس شئون پیامبر را از دیدگاه دانشوران بررسی می‌کنیم.

شئون پیامبر در قرآن کریم

از سیری گذرا در آیات قرآن کریم به دست می‌آید که قرآن شئون گوناگونی برای پیامبر گرامی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) ذکر کرده است. در نگاهی اجمالی می‌توان گفت شئون پیامبر بر دو قسم است: شأن بشری و شأن وحیانی. اما در نگاهی تفصیلی می‌توان شئون زیر را برای پیامبر در نظر گرفت:۱. شأن تربیتی؛ ۲. شأن تعلیمی؛ ۳. شأن اجرای عدالت؛ ۴. شأن اجرای احکام.
اینک به صورت گذرا به توضیح و بیان مستند هر یک از شئون مذکور می‌پردازیم:

شأن بشری و وحیانی

در برخی آیات، قرآن کریم به شأن بشری و وحیانی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) توأمان اشاره می‌کند:
قل إنما أنا بشر مثلکم یوحی إلیّ؛

[۱۱] کهف/سوره۱۸، آیه۱۱۰.

[۱۲] فصلت/سوره۴۱، آیه۶.

بگو: من هم مثل شما بشری هستم، (ولی) به من وحی می‌شود.
مراد از شأن بشری، جنبه‌هایی است که ایشان به عنوان یک انسان داراست و همانند سایر انسان‌ها رفتار می‌کند که قرآن کریم پاره ای از آن‌ها را نقل کرده است؛ نظیر خوردن و آشامیدن (ما هذا إلاّ بشر مثلکم یأکل ممّا تأکلون منه و یشرب مما تشربون).

[۱۳] مؤمنون/سوره۲۳، آیه۳۳.

و رفت و آمد در میان مردم (ما لهذا الرسول یأکل الطعام و یمشی فی الأسواق).

[۱۴] فرقان/سوره۲۵، آیه۷.

مراد از شأن وحیانی، جنبه ای است که در پی عنایت حق تعالی و ارتباط خاصش با بندگان برگزیده اش پدید می‌آید و مأموریت و سفارت الهی را به همراه می‌آورد؛ آن طور که قرآن کریم می‌فرماید:
قالت لهم رسلهم إن نحن إلا بشر مثلکم و لکن الله یمن علی من یشاء من عباده؛.

[۱۵] ابراهیم/سوره۱۴، آیه۱۱.

پیامبرانشان به آنان گفتند: ما جز بشری مثل شما نیستیم، ولی خدا بر هر یک از بندگانش که بخواهد، منت می‌نهد.

شأن تربیتی

یکی از شئونی که قرآن کریم برای پیامبر گرامی اسلام ذکر می‌کند، شأن تربیتی است، بدین معنا که پیامبر مردم را به تزکیه نفس و تهذیب اخلاق فرا می‌خواند و عملاً نیز مربی اخلاقی مردم بود. در یکی از آیات قرآن کریم درباره این شأن چنین می‌خوانیم:
هو الذی بعث فی الامیین رسولاًمنهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم؛ (جمعه، آیه ۲)،

[۱۶] بقره/سوره۲، آیه۱۲۹.

او کسی است که در میان بی سوادان فرستاده ای از خودشان برانگیخت، تا آیات او را بر آنان بخواند و پاکشان گرداند.
به نظر می‌رسد که می‌توان در این زمینه به آیه شریفه زیر نیز تمسک کرد:
لقد کان لکم فی رسول الله أسوه حسنه لمن کان یرجوا الله و الیوم الآخر و ذکر الله کثیراً؛

[۱۷] احزاب/سوره۳۳، آیه۲۱.

قطعاً برای شما در (اقتدا) رسول خدا سرمشقی نیکو است؛ برای آن کسی که به خدا و روز بازپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد می‌کند.
چرا که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در همه زمینه‌ها اسوه است؛ از جمله در عرصه تزکیه ، تربیت و کسب صفات اخلاقی؛ همان طور که سیاق آیات هم این مطلب را تأیید می‌کند.

[۱۸] المیزان، ج۱۶، ص ۲۸۸ ۲۸۹.

همچنین آیاتی را که یکی از وظایف پیامبر را تذکر بیان می‌کند. (فذکر إنما أنت مذکر)،

[۱۹] غاشیه/سوره۸۸، آیه۲۱.

می توان تأیید دیگری بر این شأن ذکر کرد.
همچنین پیامبر گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) یکی از اهداف بعثت خویش را تکمیل مکارم اخلاق ذکر می‌کند:
بعثت لأتمم مکارم الاخلاق؛

[۲۰] بحارالانوار، ج۱۶، ص ۲۱۰.

[۲۱] کنز العمال، ج۱۱، ص۴۲۰، شماره ۳۱۹۶۹ بیروت، موسسه الرساله، ۱۴۰۹ق.

من مبعوث شدم تا مکرمت های اخلاقی را تکمیل کنم.
و خود آن حضرت برای حسن خلق خویش و دور شدن از اخلاق ناپسند به صورت مستمر دعا می‌کرد. کان رسول الله کثیر الضراعه و الابتهال إلی الله تعالی، دائم السؤال من الله تعالی أن یزیّنه بمحاسن الآداب و مکارم الاخلاق، فکان یقول فی دعائه: (اللهم حسّن خلقی) و یقول: (اللهم جنبّنی منکرات الأخلاق)

[۲۲] سنن النبی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)، سید محمد حسین طباطبایی، ص ۹۸.

[۲۳] المحجه البیضاء، ج۴، ص ۱۱۹ ۱۲۰ قم، دفتر انتشارات اسلامی.

شأن تعلیمی

یکی از شئونی که قرآن کریم برای پیامبر گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) ذکر می‌کند، شأن تعلیم و آگاه کردن مردم به پیام های الهی است که با تعبیرهای گوناگونی مطرح شده است؛ مانند: ربنا ابعث فیهم رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاتک و یعلمهم الکتاب و الحکمه و یزکیهم انک انت العزیز الحکیم؛

[۲۴] بقره/سوره۲، آیه۱۲۹.

گاهی به این صورت بیان شده است: (و یعلّمکم ما لم تکونوا تعلمون)

[۲۵] بقره/سوره۲، آیه۱۵۱.

وگاهی آمده است: (و ما علی الرسول إلاّ البلاغ المبین)

[۲۶] نور/سوره۲۴، آیه۵۴.

و گاهی خطاب به پیامبر گفته شده است: (و انزل الله علیک الکتاب و الحکمه و علّمک ما لم تکن تعلم)

[۲۷] نساء/سوره۴، آیه۱۱۳.

پروردگارا، در میان آنان فرستاده ای از خودشان برانگیز تا آیات تو را بر آنان بخواند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد و پاکیزه شان کند؛ زیرا که تو خود شکست ناپذیر حکیمی.
این شأن و وظیفه به صورت های گوناگونی مانند: ابلاغ وحی قرآن ، (یتلوا علیهم آیاته).

[۲۸] جمعه/سوره۶۲، آیه۲.

(یتلوا علیهم آیاتک)

[۲۹] بقره/سوره۲، آیه۱۲۹.

ابلاغ وحی غیر از قرآن، روایاتی که به ( حدیث قدسی ) معروف است، در واقع برخاسته از این شأن است. امام سجاد (علیه‌السلام) در دعای ختم القرآن دعای ۴۲ صحیفه سجادیه می‌فرماید: (اللهم إنک أنزلته علی نبیک محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم مجملاً و ألهمته علم عجائبه مکملا و ورثتنا علمه مفسّرا و فضلتنا علی من جهل علمه و قویتنا علیه لتعرفنا فوق من لم یطق حمله)، اهل سنت هم این دعا را نقل کرده اند، از پیامبر نقل شده است که فرمود: (ألا و إنی أوتیت الکتاب و مثله معه).

[۳۰] اقبال الاعمال، سید بن طاووس، ج۱، ص ۴۵۱ قم، مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۱۴ق.

[۳۱] مکاتیب الرسول، علی احمدی میانجی، ج۱، ص ۴۹۴ قم، دارالحدیث، ۱۴۱۹ق.

[۳۲] ینابیع الموده، سلیمان قندوزی، ج۳، ص ۴۱۸، دارالاسوه ۱۴۱۰ق.

[۳۳] المعجم الکبیر، سلیمان طبرانی، ج۲، ص ۲۸۳ قاهره، مکتبه ابن تیمیه.

[۳۴] الجامع لأحکام القرآن، محمد انصاری قرطبی، ج۱، ص ۳۷ بیروت، دارالحیاء الثرات العربی، ۱۴۰۵ق.

[۳۵] مسند احمد، احمد حنبل شیبانی، ج۴، ص ۱۳۱.

[۳۶] سنن ابی داود، ابوداود سلیمان سجستانی ازدی، ج۲، ص ۳۹۲.

[۳۷] السنن الکبری، احمد بیهقی، ج۹، ص ۳۳۲ بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۱۳ق.

[۳۸] کنزالعمال، علی متقی هندی، ج۱، ص ۱۷۴ بیروت، موسسه الرساله، ۱۴۰۹ق.

[۳۹] تأویل مختلف الحدیث، ابن قتیبه دینوری، ص ۱۵۵ بیروت، دارالکتب العلمیه.

[۴۰] الایضاح، فضل بن شاذان ازدی نیشابوری، ص ۲۱۵.

[۴۱] الرواشح السماویه، میر محمد باقر حسینی مرعشی، ص ۳۹ قم، مکتبه آیه الله العظمی المرعشی النجفی ۱۴۰۵ق.

تفسیر قرآن (و أنزلنا إلیک الذکر لتبین للناس ما نزل إلیهم و لعلهم یتفکرون)

[۴۲] نحل/سوره۱۶، آیه۴۴.

انجام می‌شد.

شأن اجرای عدالت

یکی از وظایف و شئون دیگر که قرآن کریم برای پیامبر گرامی اسلام ذکر می‌کند، وظیفه اجرای قسط و عدل است:
و اذا فعلوا فاحشه قالوا وجدنا علیها آباءنا و الله أمرنا بها قل إن الله لا یأمر بالفحشاء أتقولون علی الله مالا تعلمون قل امر ربی بالقسط؛.

[۴۳] اعراف/سوره۷، آیه۲۸ ۲۹.

و چون کار زشتی کنند، می گویند: پدران خود را بر آن یافتیم و خدا ما را بدان فرمان داده است. بگو: قطعاً خدا به کار زشت فرمان نمی‌دهد. آیا چیزی را که نمی‌دانید، به خدا نسبت می‌دهید؟ بگو پروردگارم به دادگری فرمان داده است.
قل آمنت بما انزل الله من کتاب و امرت لأعدل بینکم؛

[۴۴] شوری/سوره۴۲، آیه۱۵.

بگو: به هر کتابی که خدا نازل کرده است، ایمان آوردم و مأمور شدم که میان شما عدالت ورزم.
این وظیفه در عرصه های گوناگون بود، چه در مقام قضاوت، چه در مقام تدبیر امور مردم؛ همان طور که در آیات دیگر به این نکته تصریح شده است. (و إن حکمت بینهم فاحکم بینهم بالقسط)

[۴۵] مائده/سوره۵، آیه۴۲.

همچنین این وظیفه به پیامبر اختصاص ندارد، بلکه دیگران نیز وظیفه دارند که به قسط و عدل رفتار کنند، چه در مقام قضاوت میان دو نفر (إن الله یأمرکم أن تؤدوا الأمانات إلی أهلها و إذا حکمتم بین الناس أن تحکموا بالعدل).

[۴۶] مائده/سوره۵، آیه۴۲.

چه در مقام آشتی دادن میان دو گرو (فإن فائت فأصلحوا بینهما بالعدل و اقسطوا إن الله یحب المقسطین).

[۴۷] حجرات/سوره۴۹، آیه۹.

چه در مقام سخن گفتن (و إذ قلتم فاعدلوا و لو کان ذاقربی).

[۴۸] انعام/سوره۶، آیه۱۵۲.

چه در مقام شهادت دادن (یا أیها الذین آمنوا کونوا قوامین لله شهداء بالقسط).

[۴۹] مائده/سوره۵، آیه۷.

چه در مقام نگارش دین (یا أیها الذین آمنوا إذا تداینتم بدین إلی أجل مسمّی فاکتبوه و لیکتب بینکم کاتب بالعدل).

[۵۰] بقره/سوره۲، آیه۲۸۲.

و دیگر عرصه های زندگی، حتی قرآن به رغم این‌که دستور می‌دهد با کفار موالات نداشته باشید، ولی در عین حال می‌گوید: با کفاری که با شما نجنگیده و شما را از دیارتان بیرون نکرده اند، به نیکی و عدالت رفتار کنید. به نظرمی رسد که می‌توان این عمومیت را از این آیه استفاده کرد: (یا أیها الذین آمنوا کونوا قوّامین بالقسط شهداء لله و لو علی أنفسکم أو الوالدین و الأقربین).

[۵۱] نساء/سوره۴، آیه۱۳۴.

بنابراین قسط و عدل عنصری اساسی در قرآن است و پیامبر گرامی اسلام نیز مأمور اجرای آن در میان مردم بود. به نظر می‌رسد پاره ای از احکامی که پیامبر بیان کرده است، در جهت بیان عدالت و پاره ای از ارزش های والای دیگر در جامعه عصر خود بود. به تعبیر دیگر، وظیفه تطبیق و بیان مفاهیم این قبیل ارزش‌ها را بر عهده داشت که در صفحات آینده از آن‌ها سخن خواهیم گفت.

شأن اجرای احکام

قرآن در پاره ای از آیات، یکی از اهداف ارسال رسولان (لا ینهیکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبرّوهم و تقسطوا إلیهم إن الله یحب المقسطین).

[۵۲] ممتحنه/سوره۶۰، آیه۸.

و فرو فرستادن قرآن را حکم میان مردم طبق آموزه های وحیانی می‌شمرد:
انا انزلنا الیک الکتاب بالحق لتحکم بین الناس بما اراک الله؛ (کان الناس أمه واحده فبعث الله النبیین مبشرین و أنزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه)

[۵۳] بقره/سوره۲، آیه۲۱۳.

ما این کتاب (قرآن) را به حق بر تو نازل کردیم تا در میان مردم به (موجب) آنچه خدا به تو آموخته، داوری کنی.
همان طور که به پیامبر گرامی اسلام دستور می‌دهد که مطابق (ما انزل الله) میان مردم حکم کند:
و انزلنا الیک الکتاب بالحق مصدقاً لما بین یدیه من الکتاب مهیمنا علیه فاحکم بما انزل الله و لا تتبع اهوائهم عما جائک من الحق؛.

[۵۴] نساء/سوره۴، آیه۱۰۵.

ما این کتاب (قرآن) را به حق به سوی تو فرو فرستایم؛ در حالی که تصدیق کننده کتاب های پیشین و حاکم بر آنهاست. پس میان آنان بر وفق آنچه خدا نازل کرده، حکم کن و از هواهایشان (با دور شدن از حقی که به سوی تو آمده) پیروی مکن.
گرچه پاره ای از آیات فوق درباره قضاوت است، ولی به نظر می‌رسد که پاره ای از آن‌ها عمومیت داشته باشد و سایر عرصه‌ها را هم در بر گیرد؛ نظیر آیه ۱۰۵ نساء.

[۵۵] نساء/سوره۴، آیه۱۰۵.

[۵۶] مائده/سوره۵، آیه۴۸.

[۵۷] مائده/سوره۵، آیه۴۹.

همین آمده است: (و إن أحکم بینهم بما أنزل الله و لا تتبع أهوائهم) خداوند در آیات

[۵۸] مائده/سوره۵، آیه۴۴.

[۵۹] مائده/سوره۵، آیه۴۵.

[۶۰] مائده/سوره۵، آیه۴۷.

این سوره ، کسانی را که طبق احکام الهی حکم نمی‌کنند، به ترتیب (کافر)، (ظالم) و (فاسق) شمرده است.
افزون بر آن، آیاتی وجود دارد که پیامبر را به پیروی از شریعت الهی مکلف می‌سازد؛ مثلاً در جاثیه، پس از آن‌که بیان می‌کند که به بنی اسرائیل کتاب، حکم، نبوت و دلایل روشنی در امر دین دادیم و آنان به ستم به اختلاف روی آوردند.

[۶۱] جاثیه/سوره۴۵، آیه۱۶ ۱۷.

به پیامبر چنین دستور می‌دهد:
ثم جعلناک علی شریعه من الأمر فاتبعها و لا تتبع اهواء الذین لایعلمون؛.

[۶۲] جاثیه/سوره۴۵، آیه۱۸.

سپس تو را در طریقه آیینی (که ناشی) از امر (خداست) نهادیم. پس آن را پیروی کن و هوس های کسانی را که نمی‌دانند، پیروی نکن.

شئون پیامبر در کلمات دانشوران

شیخ مفید در بیانی که درباره مناصب و شئون امامان اهل بیت (علیهم‌السلام) دارد، چنین می‌گوید:
همانا امامان در تنفیذ احکام ، اجرای حدود ، حفظ قوانین و احکام دین و تدبیر امور مردم، جانشینان پیامبران و همانند آنان معصوم اند.

[۶۳] اوائل المقالات، چاپ شده در سلسله مؤلفات شیخ مفید، ج۴، ص۶۵ قم، کنگره هزاره شیخ مفید، ۱۴۱۳ق.

البته باید به این مطلب مسلم توجه داشت که یکی از شئون پیامبران ابلاغ وحی است که امام از آن برخوردار نیست و به همین جهت، در اینجا به آن اشاره نشده است؛ چون اصالتاً در مقام بیان شئون امام است.

شئون معصوم در نگاه علماء تشیع

بنابراین از دیدگاه وی شئون پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) عبارت است از: ابلاغ وحی، اجرای حدود و احکام، حفظ قوانین و احکام دین و تدبیر امور مردم.
همین مطلب با اندکی تفاوت در کلمات دیگر دانشوران آمده است. امام خمینی در این باره می‌آورد: پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در میان است، دارای سه شأن است:
۱. نبوت و رسالت، یعنی ابلاغ و رسانیدن احکام تکلیفی و وضعی خداوند حتی دیه خراش؛
۲. شأن زمامداری و تدبیر امور مردم؛ چون وی از جانب خداوند، حاکم و امت فرمان بردار اویند. این شأن غیر از مقام رسالت و تبلیغ احکام است؛
۳. مقام قضاوت شرعی. هنگامی که مردم در حق یا مالی نزاع و اختلاف کردند، به او مراجعه می‌کنند و پیامبر طبق موازین قضا، حکم می‌کند که حکم او نافذ است و تخلف از آن جایز نیست. این وجوب اطاعت نه به عنوان زمامدار بلکه به عنوان قاضی و حاکم شرع است.

[۶۴] قاعده لا ضرر، چاپ شده در الرسائل، ج ۱، ص ۵۰ ۵۱.

شئون سه ‌ ‌گانه فوق به صورت بسیار روشن در کلمات متکلمان و فقیهان بسیاری مطرح شده است.

[۶۵] القواعد و الفوائد، شهید اول، ج۱، ص ۲۱۵.

[۶۶] نضدالقواعد الفقهیه، فاضل مقداد، ص ۱۵۸، قم، مکتبه آیت الله العظمی المرعشی النجفی، ۱۴۰۳ق.

[۶۷] قوانین الاصول، میرزا ابوالقاسم قمی، ص ۴۹۳، قم، مکتبه العلمیه الاسلامیه ۱۳۷۸ق.

[۶۸] مقباس الهدایه، عبدالله مامقانی، ج۱، ص ۶۸، قم، موسسه آل البیت، ۱۴۱۰ق.

[۶۹] دراسات فی ولایه الفقیه، حسینعلی منتظری، ج۱، ص ۴۶۳، قم، مرکز العالمی للدراسات السلامیه، ۱۴۰۸ق.

[۷۰] الأمثل فی تفسیر کتاب الله المنزل، ناصر مکارم شیرازی، ج۲، ص۷۶۷، قم، مدرسه الامام علی بن ابی طالب (علیه‌السلام)، ۱۳۷۹ش.

این مطلب در کلمات دانشوران اهل سنت نیز آمده است

[۷۱] الفروق، احمد قرافی، ج۱، ص۳۵۷ بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.

و به نظر نمی‌رسد که به بحث چندانی نیاز داشته باشد، ولی در مقابل، پاره ای از شئون وجود دارند که اولاً، در لابه لای کلمات پاره ای از دانش وران مطرح شده که نه به اندازه کافی معنای آن روشن است و نه ادله ای به سود آن ارائه شده است. ثانیاً، ظرفیت ایفای نقش بیشتری در اجتهاد دارند. این شئون عبارت‌اند از: شأن تشریع، شأن تفریع و تطبیق، و شأن عادی. لذا مباحث این بخش را طی سه محور پی می‌گیریم:
محور اول: شأن تشریع؛ محور دوم: شأن تفریع و تطبیق؛ محور سوم: شأن عادی.

شأن تشریع

یکی از شئونی که در لابه لای کلمات دانشوران مطرح شده، شأن تشریع است. با توجه به این‌که از یک سو معنای این شأن چندان مورد بحث قرار نگرفته و از سوی دیگر ادله ای که در این زمینه ارائه شده یا می‌توان ارائه کرد، در یک جا گردآوری نشده است، از این رو، در این مقاله‌ به‌طور مبسوط آن را بررسی می‌کنیم.

معنای تشریع

تشریع در لغت به معنای قانون گذاری است. گاهی قانون گذاری در سطح مقررات موقت است که برای تدبیر امور جامعه از سوی مجلس، دولت و یا سایر نهادهای قانونی صورت می‌گیرد. ویژگی این قانون گذاری، موقتی بودن آن است. این نوع قانون گذاری در واقع از لوازم شأن حکومت و زمامداری است و ذیل آن شأن مورد بحث قرار می‌گیرد. از این رو، مراد از تشریع این قبیل از قانون گذاری‌ها نیست؛ چون همان طور که گذشت، این نوع قانون گذاری‌ها از لوازم زمامداری و تدبیر امور جامعه است و محل بحث آن همان جاست.
مراد از تشریع، تشریع احکامی است که جاودانگی و جهان شمولی دو ویژگی مهم آن است؛ یعنی همان طور که احکام و قوانین خداوند که مثلاً در قرآن آمده است نظیر وجوب نماز و روزه احکامی جاودانه و جهان شمول هستند، پیامبر نیز احکامی جاودانه و جهان شمول تشریع کند.

دلایل مثبتان و نافیان شأن تشریع

تا آن‌جا که نگارنده بررسی کرده است، دو دیدگاه درباره شأن تشریع وجود دارد، البته برخی ولایت پیامبر بر تشریع را بر دو قسم تقسیم کرده اند:
۱. ولایت بر تشریع به صورت کلی، بدین معنا که وی بر تشریع هر حکمی و تغییر و نسخ و تبدیل احکام الهی به صورت دلخواه قادر باشد.
۲. ولایت پیامبر بر تشریع به صورت جزئی، بدین معنا که تشریع به صورت کلی به وی تفویض نشده، بلکه در موارد محدودی تفویض شده است. لذا پیامبر در پاره ای موارد احکام خاصی را قبل از ورود نص ، تشریع و خداوند امضا کرده است

[۷۲] انوار الفقاهه، کتاب البیع، ناصر مکارم شیرازی، ج۱، ص ۵۶۱- ۵۶۲، قم، مدرسه الامام امیرالمومنین (علیه‌السلام)، ۱۴۱۳ق.

ولی این دو معنا مقابل هم به نظر نمی‌رسد. تشریع به معنای اول که تشریعی بی ضابطه است، گرچه عقلاً محتمل است، ولی با توجه به مجموعه آموزه های دین اسلام، معقول به نظر نمی‌رسد و بطلان آن روشن تر از آن است که نیازمند طرح و نقد باشد. از این رو، بسیاری با اشاره به آن بدون ذکر دلیل، آن را رد کرده اند.

[۷۳] المیزان، سید محمد حسین طباطبایی، ج۱۹، ص ۲۴۱، قم، اسماعیلیان، ۱۳۹۳ق.

[۷۴] چهل حدیث، امام خمینی، ص ۴۶۰ تهران، مرکز نشر فرهنگی رجاء، ۱۳۶۸ش.

بلکه آنچه معقول و قابل بحث و بررسی است، تشریع با ضابطه و چهارچوب است و این نوع تشریع به دو صورت متصور است: ۱. ولایت بر تشریع ضابطه مند به صورت کلی. ۲. ولایت بر تشریع ضابطه مند در موارد خاص. عده ای آن را نفی کرده و برخی آن را پذیرفته اند.

دلایل نفی کنندگان

گروهی معتقدند که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) ولایتی بر تشریع حکم دائمی نداشت، بلکه ولایت بر تشریع به خداوند اختصاص دارد. لذا تشریع حکم ثابت و دائمی را خداوند انجام داده و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) صرفاً نقش ابلاغ تشریعات و احکام الهی را بر عهده داشته است که پاره ای از احکام تشریعی در قالب وحی جلیّ یعنی قرآن که معنا و لفظ آن الهی است، و پاره ای دیگر با وحی خفیّ که فقط معنا از جانب خداوند است و لفظ را پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) انتخاب کرده است، بر پیامبر نازل شده و پیامبر هر دو نوع این تشریعات الهی را به مردم ابلاغ کرده است.
ادله مختلفی می‌توان به سود این دیدگاه ارائه کرد که به نقل مهم ‌ترین آن‌ها می‌پردازیم و سپس آن‌ها را بررسی می‌کنیم:

دلیل اول

یکی از اموری که عقل به آن حکم می‌کند، اصل عدم ولایت شخصی بر شخص دیگر است

[۷۵] جایگاه مبانی کلامی در اجتهاد، سعید ضیائی فر، ص ۱۱۰، به بعد قم بوستان کتاب قم، ۱۳۸۲ش.

قانون گذاری و جعل حکم برای دیگران نوعی ولایت و قیمومیت بر شئون دیگران است و به مقتضای قاعده فوق، این نوع ولایت نفی شده است و عقل می‌گوید که تنها خداوند به ملاک خالقیت، مالکیت یا منعمیت و… بر انسان‌ها ولایت دارد و می‌تواند برای آن‌ها حکم و قانون جعل کند، ولی غیر خداوند چنین حقی ندارد. یکی از فقیهان معاصر در این باره می‌آورد:
معصومان به هیچ وجه بر تشریع به معنای قانون گذاری مستقل ولایت ندارند؛ چرا که این ولایت با قانون گذاری انحصاری خداوند ناسازگار است. پیامبر و امام صرفاً حق تبیین و تذکر دادن دارند.

[۷۶] الفقه، سید محمد شیرازی، ج۹۹، ص ۱۱ ۱۲ بیروت، دارالعلوم، ۱۴۰۷ق.

[۷۷] دروس فی أصول فقه الإمامیه، عبدالهادی فضلی، ص ۱۹۷، موسسه ام القری، ۱۴۲۰ق.

نقد و بررسی این دلیل

اولاً، حداکثر دلالت این دلیل این است که پیامبر به صورت مستقل ولایت بر تشریع ندارد و این منافاتی ندارد که خداوند ولایتش را که اصالتاً دارد، به صورت تبعی برای دیگری قرار دهد.
ثانیاً، پاره ای از ملاک‌هایی که عقل به وسیله آن‌ها به حق ولایت حکم می‌کند نظیر منعمیت، درباره پیامبر هم وجود دارد؛ چرا که پیامبر ولی نعمت هدایت است و با این ملاک می‌توان آن را صاحب حق ولایت بر تشریع دانست.

دلیل دوم

قرآن کریم در آیات بسیاری حق تشریع را مخصوص خداوند دانسته است (إن الحکم إلاّ الله).

[۷۸] یوسف/سوره۱۲، آیه۴۰. کهف:۶۷.

[۷۹] انعام/سوره۶، آیه۵۸.

و شأن و وظیفه پیامبر را تبعیت از وحی و تشریع الهی ذکر کرده است. (قل ما یکون لی أن أبدّله من تلقاء نفسی إلا ما یوحی إلیّ).

[۸۰] یونس/سوره۱۰، آیه۱۵.

در روایات نیز شأن پیامبر صرفاً بیان احکام و تشریعات الهی دانسته شده، نه قانون گذاری. امام رضا (علیه‌السلام) در روایتی درباره شأن پیامبر می‌فرماید:
رسول الله لم یکن لیحرم ما أحلّ الله و لا لیحلّل ما حرّم الله و لا لیغیّر فرائض الله و أحکامه و کان فی ذلک متبّعاً مودیاً عن الله و ذلک قول الله: (إن أتبع إلاّ ما یوحی إلی)؛

[۸۱] وسائل الشیعه، ج۱۸، ص ۸۱.

شأن پیامبر تحریم حلال‌ها و حلال کردن تحریم های الهی یا تغییر فرائض و احکام خداوند نبود، بلکه وی تابع دستورهای خداوند بود و قوانین و احکام الهی را به مردم ابلاغ می‌کرد و این تفسیر آیه شریفه است که می‌فرماید: (من فقط پیرو وحی الهی هستم)

نقد و بررسی دلیل دوم

این دلیل مبتنی بر این تصور است که کسی به حقِ تشریعِ مستقل و بی ضابطه برای پبامبر در عرضِ حق تشریع الهی قائل باشد؛ در حالی که طرف داران حق تشریع پیامبر به چنین تشریعی برای او قائل نیستند، بلکه این تشریع را در طول تشریع خداوند و تشریعی ضابطه مند می‌دانند

[۸۲] من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص ۲۶، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۹۰ق.

[۸۳] بحارالانوار، ج۲۵، ص ۳۴۸.

[۸۴] جامع احادیث الشیعه، ج۲، ص ۲۴۰.

[۸۵] المیزان، ج۱۹، ص ۲۴۱.

[۸۶] چهل حدیث، امام خمینی، ص ۴۶۰ ۴۶۱.

[۸۷] تحریرات فی الاصول، سید مصطفی خمینی، ج۸، ص ۲۷۱، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار الامام الخمینی، ۱۳۷۶ق.

بنابراین، این نوع تشریع نه تنها منافاتی با تشریع خداوند ندارد، بلکه پیروی از آن نیز به مقتضای ادله ای که به اطاعت از پیامبر دستور می‌دهد، لازم است.
آیات و روایات مذکور هم در واقع به تشریع بی ضابطه و بدون اذن خداوند اشاره دارند که اساساً از محل بحث قائلان به تشریع خارج است، بلکه ولایت بر تشریع را در طول حق تشریع الهی با اذن وی به صورت ضابطه مند مطرح می‌کنند.

دلیل سوم

به حسب نقل های معتبر تاریخی که هر دو گروه شیعه و سنی نقل کرده اند، بسیاری از اوقات مسلمانان از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) مطلبی را می‌پرسیدند که آن حضرت می‌فرمود از جانب خداوند در این زمینه به من دستوری نرسیده است و ایشان پس از نزول وحی و اطلاع از پاسخ، به آنان پاسخ می‌داد. اگر به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) حق تشریع داده شده بود، خود او پاسخ می‌داد و دیگر نباید منتظر دریافت پاسخ از جانب خداوند می‌شد

[۸۸] هدایه المسترشدین، ج۱، ص ۴۱۰، قم، موسسه النشر الاسلامی، ۱۴۲۰ق.

[۸۹] فی ظلال نهج البلاغه، محمد جواد مغنیه، ج ۳، ص ۱۹۷، بیروت، دارالعلم للملدیین، ۱۹۷۵م.

نقد و بررسی دلیل سوم

این دلیل هم مانند ادله پیشین تام به نظر نمی‌رسد؛ چرا که اگر چه وقایع مزبور وجود داشته، ولی معلوم نیست که پس از تفویض ولایت به حضرت بوده است یا قبل از آن. تنها در صورتی ولایت بر تشریع برای آن حضرت ثابت نمی‌شود که با دلیل ثابت کنیم این وقایع پس از اعطای حق تشریع بوده است

[۹۰] الکافی، محمد کلینی، ج۱، ص ۲۶۵، تهران، دارالکتب اسلامیه، ۱۳۶۳ش.

روایاتی که حق تشریع را برای پیامبر ثابت می‌کنند، آن را در اوایل بعثت نمی‌دانند، بلکه در دوران های بعد و پس از طی مسیر تکاملی از سوی پیامبر ذکر می‌کنند؛ مثلاً در روایتی چنین آمده است:
إن الله عزّ و جل ادّب نبیّه فأحسن أدبه فلما أکمل الأدب قال: (إنّک لعلی خلق عظیم) ثمّ فوّض إلیه أمر الدین والأمّه لیسوس عباده)؛ به نظر می‌رسد بررسی این نکته که وقایع مزبور قبل از نزول آیه (انک لعلی خلق عظیم) بوده است یا بعد از آن، می تواند در این زمینه راهگشا باشد.
خداوند عزیز و جلیل پیامبرش را تأدیب نیکویی کرد. پس هنگامی که ادب وی را کامل کرد، بدو گفت: (تو دارای خلق نیکویی هستی) سپس زمام امر دین و امت را به وی تفویض کرد تا بندگانش را تدبیر کند.
به علاوه، باید ثابت شود که پرسش های مزبور در حوزه احکام فقهی بوده است، نه در حوزه اعتقادی یا امور تکوینی.

دلیل چهارم

قرآن کریم دین اسلام را کامل معرفی کرده (الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً).

[۹۱] مائده/سوره۵، آیه۵.

و قرآن را تبیان هر چیز دانسته است (و نزلنا علیک الکتاب تبیاناً لکل شیء).

[۹۲] نحل/سوره۱۶، آیه۸۹.

به علاوه، بر اساس روایات متعدد، قرآن، کامل و جامع هر حکمی است

[۹۳] بحارالانوار، ج ۳۵، ص ۴۳۳.

بنابراین لازمه این‌که قرآن در بردارنده همه احکام و تشریعات الهی باشد، این است که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) تشریعی نداشته باشد

[۹۴] هدایه المسترشدین، ج۱، ص ۴۱۱.

نقد و بررسی این دلیل

معنای تبیان بودن قرآن این نیست که همه چیز مستقیماً در قرآن بیان شده است، بلکه به این معناست که برخی احکام را قرآن مستقیماً و برخی دیگر را با ارجاع به پیامبر به صورت غیر مستقیم بیان کرده است؛ چنان که فرموده است:
و ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا؛

[۹۵] حشر/سوره۵۹، آیه۷.

اهل بیت (علیهم‌السلام) در روایاتی که ولایت بر تشریع را بیان داشته اند، به این آیه استناد کرده اند. برخی از صحابه هم به این آیه تمسک کرده اند. ابن مسعود به صورت مکرر به آن تمسک می‌کرد.

[۹۶] الکافی، کلینی، ج۱، ص ۲۶۵ ۲۶۸، ح۱-۶.

[۹۷] الکافی، کلینی، ج۱، ص ۲۶۵-۲۶۸، ح۹-۱۰.

[۹۸] جایگاه مبانی کلامی در اجتهاد، سعید ضیائی فر، ص ۷۷۱.

آنچه رسول به شما داد، آن را بگیرید و از آنچه شما را باز داشت، باز ایستید.
لذا خود پیامبر در ( حدیث متواتر ثقلین )، مردم را به قرآن و عترت (یا سنت طبق نقل های غیرمعلوم الاعتبار) ارجاع می‌دهد

[۹۹] جامع احادیث الشیعه، ج۱، باب ۴، ح ۲۰۲.

و بر همین اساس همه دانشوران فرقه های مختلف مسلمان به رغم اختلاف نظرهای گوناگون، براین مطلب اتفاق نظر دارند که سنت نیز منبع و مصدر احکام فقهی، آموزه های کلامی، اخلاقی، تفسیری و… است. همان طور که این امر در میان مسلمانان صدر اول هم قطعی بود.

[۱۰۰] الاصول العامه، سید محمد تقی طباطبایی حکیم،ص ۱۲۴.

[۱۰۱] جامع احادیث الشیعه، ج۱، ص ۱۲۶.

[۱۰۲] مکاتیب الرسول، علی احمدی میانجی، ج۱، ص ۴۹۴، قم، موسسه دارالحدیث، ۴۱۹ق.

[۱۰۳] مکاتیب الرسول، علی احمدی میانجی، ج۱، ص ۴۹۶، قم، موسسه دارالحدیث، ۴۱۹ق.

[۱۰۴] مکاتیب الرسول، علی احمدی میانجی، ج۱، ص ۵۰۳، قم، موسسه دارالحدیث، ۴۱۹ق.

[۱۰۵] مکاتیب الرسول، علی احمدی میانجی، ج۱، ص ۵۳۹، قم، موسسه دارالحدیث، ۴۱۹ق.

[۱۰۶] الامثل فی تفسیر کتاب الله المنزل، ناصر مکارم شیرازی، ج۳، ص ۳۴۵.

[۱۰۷] جایگاه مبانی کلامی در اجتهاد، سعید ضیائی فر، ص ۴۴۱ به بعد.

[۱۰۸] جایگاه مبانی کلامی در اجتهاد، سعید ضیائی فر، ص ۴۶۳.

[۱۰۹] جایگاه مبانی کلامی در اجتهاد، سعید ضیائی فر، ص ۷۷۱.

[۱۱۰] الشیعه و التشریع الاسلامی، جعفر سبحانی، چاپ شده در مقدمه جواهر الفقه، قاضی ابن براج، ص ۴، قم، موسسه النشر الاسلامی، ۱۴۱۱ق.

برخی از اهل سنت کتابی در این زمینه تدوین کرده اند.

[۱۱۱] حجیه السنه، عبدالغنی عبدالخالق بغداد، دارالتربیه، ۱۴۰۶ق.

دلایل مثبتان

گروهی در عین این‌که معتقدند حق تشریع اصالتاً به خداوند اختصاص دارد، ولی می‌گویند خداوند در طول حق خویش این حق را به پیامبر نیز داده است. لذا پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به صورت تبعی نه اصالی این حق را دارد، بلکه برخی از احکامی که در شریعت اسلام وجود دارد، برخاسته از این منصب شریف نبوی است. به نظر می‌رسد که بسیاری از دانشوران امامیه به این منصب برای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) قائل اند. در کلمات یونس بن عبدالرحمن (م ۲۰۸ق) این مطلب به چشم می‌خورد

[۱۱۲] الکافی، کلینی، ج۳، ص ۵۰۹، مطلب منقول در ذیل حدیث۲.

چنان که گردآورندگان روایات تفویض ولایت بر تشریع را می‌توان از معتقدان به این دیدگاه دانست.

[۱۱۳] بصائر الدرجات، ص ۳۹۸ ۴۰۵، تهران، الاعلمی، ۱۳۶۳ش.

[۱۱۴] المحاسن برقی، ج۱، ص ۱۶۲، قم، المجمع العالمی لاهل البیت، ۱۴۱۳ق.

[۱۱۵] تفسیر عیاشی، ج۱، ص ۲۵۹.

[۱۱۶] من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص ۲۶، تهران، المکتبه الاسلامیه، ۱۳۸۰ق.

[۱۱۷] الکافی، کلینی، ج۱، ص ۲۶۵ به بعد.

[۱۱۸] الاختصاص، شیخ مفید، ص ۳۰۹، ۳۳۰، قم، موسسه النشر الاسلامی.

[۱۱۹] منتقی الجمان، ج۱، ص ۳۷۶، قم، موسسه النشر الاسلامی، ۱۳۴۶ش.

[۱۲۰] بحارالانوار، ج۲، ص ۹۵.

[۱۲۱] بحارالانوار، ج۱۷، ص ۳.

[۱۲۲] بحارالانوار، ج۲۳، ص ۲۹۵.

[۱۲۳] بحارالانوار، ج۲۵، ص ۳۳۴.

[۱۲۴] بحارالانوار، ج۶۳، ص ۴۸۵.

[۱۲۵] بحارالانوار، ج۷۵، ص ۱۱۴.

[۱۲۶] بحارالانوار، ج۷۶، ص ۱۵۸.

[۱۲۷] بحارالانوار، ج۱۰۱، ص ۳۴۲.

[۱۲۸] الأصول الاصلیه، فیض کاشانی، ص ۴۶، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۴۹ش.

[۱۲۹] نور الثقلین، حویزی، ج۱، ص ۵۲.

[۱۳۰] نور الثقلین، حویزی، ج۴، ص ۴۶۱.

[۱۳۱] نور الثقلین، حویزی، ج۵، ص ۲۷۹، قم، المطبعه العلمیه.

[۱۳۲] وسائل الشیعه، ج۱۴، ص ۳۶۶.

[۱۳۳] وسائل الشیعه، ج۲۶، ص ۱۴۲.

[۱۳۴] وسائل الشیعه، ج۲۷، ص ۷۳.

[۱۳۵] جامع احادیث الشیعه، ج۱، ص ۱۴۷.

[۱۳۶] جامع احادیث الشیعه، ج۴، ص ۸۸.

[۱۳۷] جامع احادیث الشیعه، ج۱۲، ص ۲۸۵.

ادله متعددی می‌توان به سود این دیدگاه ارائه کرد، ولی ابتدا بیان این نکته ضروری است که چنان‌که قبلاً گفته شد، وجود این منصب برای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) محذور ثبوتی و عقلی ندارد، بلکه نیازمند دلیل اثباتی است و هر گاه دلیل اثباتی تامّی برای آن وجود داشت، باید بدان ملتزم شد.

دلیل اول

دستور به اطاعت از پیامبر و نهی از عصیان وی، قرآن کریم در آیات بسیاری به اطاعت از رسول خدا فرمان می‌دهد، بلکه در پاره ای از آیات دستور به اطاعت از پیامبر را مستقل از دستور به اطاعت از خداوند ذکر می‌کند؛ مثلاً می فرماید:
أطیعوا الله و أطیعوا الرّسول؛

[۱۳۸] نساء/سوره۴، آیه۵۹.

[۱۳۹] مائده/سوره۵، آیه۹۲.

[۱۴۰] محمد/سوره۴۷، آیه۳۳.

خداوند را اطاعت کنید و پیامبر را اطاعت کنید. حتی در پاره ای از آیات اطاعت از پیامبر، اطاعت از خداوند شمرده شده است:
من یطع الرسول فقد أطاع الله و من تولّی فما أرسلناک علیهم حفیظاً؛

[۱۴۱] نساء/سوره۴، آیه۸۰.

هر کس از پیامبر فرمان برد، در حقیقت خدا را فرمان برد و هر کس رویگردان شود، ما تو را بر ایشان نگهبان نفرستاده ایم.
آیاتی که به اطاعت از پیامبر دستور داده اند، مطلق‌اند و عرصه های مختلف تبلیغ، تشریع، قضاوت و امور اجرایی را در بر می‌گیرند. بر اساس این آیات، همان طور که اطاعت از حکم قضایی پیامبر لازم است، اطاعت حکم تشریعی وی هم لازم خواهد بود. با آیه شریفه حشر نیز می‌توان این دلیل را تقویت کرد:
و ما اتاکم الرّسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا؛

[۱۴۲] حشر/سوره۵۹، آیه۷.

آنچه را فرستاد و به شما داد، آن را بگیرید و از آنچه شما را بازداشت، باز ایستید.
در این آیه خداوند لزوم تبعیت از اوامر و نواهی پیامبر دستور می‌دهد و این اوامر و نواهی مقید به قلمرو خاصی نشده اند. لذا اطاعت از همه اوامر و نواهی دینی رسول خدا لازم است.
همچنین آیاتی که از نافرمانی رسول خدا نهی کرده و آن را گمراهی آشکار نامیده اند (و ما کان لمؤمن و لا مؤمنه إذا قضی الله و رسوله أمراً أن یکون لهم الخیره من أمرهم و من یعص الله و رسوله فقد ضلّ ضلالاً مبینا).

[۱۴۳] احزاب/سوره۳۳، آیه۳۶.

یا کسانی را که از فرامین پیامبر سرپیچی می‌کنند، از فتنه و عذاب الیم می‌ترسانند (فلیحذر الذین یخالفون عن أمره أن تصیبهم فتنه او یصیبهم عذاب ألیم).

[۱۴۴] نور/سوره۲۴، آیه۶۳.

نیز می‌توانند تقویت کننده این دلیل باشند.
ممکن است اشکال شود که این آیات چیزی بیش از این را ثابت نمی‌کند که اگر پیامبر تشریعی انجام داد، آن تشریع لزوم تبعیت دارد، اما این‌که پیامبر حق تشریع دارد، از این آیات استفاده نمی‌شود.
در پاسخ باید گفت: اگر پیامبر تشریعی انجام داد، با توجه به عصمت وی کشف می‌کنیم که این حق را هم داشته است؛ اما این‌که پیامبر تشریعی داشته، آن را از روایات و نقل های تاریخی به دست می‌آوریم. بنابراین آیات اطاعت از پیامبر به انضمام ادله عصمت پیامبر از یک سو و روایات وقوع تشریع از سوی دیگر، ولایت پیامبر بر تشریع را ثابت می‌کنند.
همچنین در روایات مربوط به ولایت بر تشریع، به آیات اطاعت از پیامبر هم تمسک شده است

[۱۴۵] الکافی، کلینی، ج۱، ص ۲۶۵-۲۶۸، ح ۱-۶.

[۱۴۶] الکافی، کلینی، ج۱، ص ۲۶۵ ۲۶۸، ح ۹.

[۱۴۷] الکافی، کلینی، ج۱، ص ۲۶۵-۲۶۸، ح۱۰.

که این مطلب را هم می‌توان مؤیدی برای این دلیل قرار داد.

دلیل دوم

روایات تفویض

روایات متعددی که موجب وثوق و اطمینان بلکه یقین آور است، وجود دارند که دلالت می‌کنند پیامبر برخی تشریعات را انجام داده است؛ نظیر تشریع اضافه کردن یک یا دو رکعت به برخی نمازهای واجب در غیر سفر، اضافه کردن حرمت سایر مسکرات علاوه بر حرمت خمر که در قرآن آمده است، تشریع نوافل نمازهای شبانه روز و روزه های مستحبی در سال،

[۱۴۸] الکافی، کلینی، ج۱، ص ۲۶۶، ح ۴.

یا تشریع ارث جدّ متوفا

[۱۴۹] الکافی، کلینی، ص ۲۶۷، ح۶.

و دیه نفس و دیه چشم

[۱۵۰] الکافی، کلینی، ص۲۶۷، ح۷.

و….
به علاوه، روایات بسیاری از ولایت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) بر تشریع به صورت کلی و فراتر از موارد فوق خبر داده اند. بنابراین مقتضای این روایات این است که پیامبر چنین ولایتی داشته است.

اشکال بر دلیل دوم

گر چه سند این روایات معتبر بلکه قطع آور است، ولی دلالت آن‌ها بر مدعا ناتمام است؛ زیرا این احتمال وجود دارد که این تشریعات نیز از جانب خداوند بوده باشند و پیامبر صرفاً ابلاغ کننده آن باشد؛ چون همه تشریعات الهی در قرآن نیامده است، بلکه پاره ای از آنها در قرآن آمده است و پاره ای دیگر در سنت. لذا نبودن تشریع در قرآن و وجود آن در سنت، دلیل بر ولایت بر تشریع نیست؛ چرا که وجود آن در سنت ، اعم

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.